┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷
{ یادگاه شهدای}
🚩صابرین🚩
#شهید_علی_صیادی🕊🌹
#تیپ_نیرو_ویژه_صابرین
#زندگینامه
#قسمت۱
#شهید_علی_صیادی انسان صادق و ساده دلی بودند و از ابتدای زندگی مشترکشان به #شهادت🌷 خودشون واقف بودند .
#مصاحبه_با_همسرشهید🌸
زندگی ما بعد از چهار ماه از عقد و عروسیمون صورت گرفت و اومدیم تهران . از نعمت این زندگی خدا دو تا فرزند بهمون داد همون اوایل عقدمون بهم گفت خانم من که اسمم #علی💙 هست شما هم که اسمتون از القاب حضرت #فاطمه_زهرا💖 هست از خدا خواستم که دو تا فرزند پسر بهمون بده که اسماش رو بذارم #حسن و #حسین . عین همین ها رو بهم گفت،
البته آقاحسن که دو سال و دو ماهش بود و حسین سه ماهش بود که آقای صیادی به شهادت رسیدند😭😭 .
از سال 82 تا 86 ما با همدیگه زندگی کردیم که حدودا چهار سال ، چهار سال و نیم ما با هم زندگی کردیم . همه این زندگی درس بود البته یک سال و نیم این زندگی رو بزنیم چون ایشون همش مأموریت بود ، مأموریتشون هم متنوع :سی روزه ، ده روزه ، پنج روزه بود ، سه روزه بود و...
- مأموریتهای طولانی ایشون براتون سخت نبود؟❓❓
من همش گریه 😭می کردم . ایشون یه کیف کوچیکی داشت . بعد وسایل شخصیشون ، ناخنگیرش ، مسواکش ، وسایل شخصی اش رو داخلش می گذاشت. من های های گریه می کردم 😭😭. می گفت خانم اینقدر به من وابسته نشو . با زبون بی زبونی به من می گفت . اینقدر به من وابسته نشو . شما اول و آخرش تنها هستی . تو این دنیا فقط تنها کسی که آدم رو تنها نمی گذاره #خداست . اینقدر به من وابسته نشو !😔
من نمی دونستم علی آقا چی داره میگه .😔
#ادامه_دارد......