eitaa logo
ارشيو ،زندگينامه شهداي نيرو ويژه صابرين
75 دنبال‌کننده
204 عکس
38 ویدیو
10 فایل
ارتباط @Hamadani_52
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹 💫 ☄️بخش اول☄️ در خرداد 1362 ، در محله ساختمان (کوی شهدا ی فعلی) و در دامان سخت کوش و مؤمن و در چشم به جهان گشود. نامش را "" گذاشتند. دوران کودکی او همزمان با سالهای پر بار بود . صحیح پدر و آموزه های اخلاقی مادر از همان دوران که فضا مملو از بوی بود باعث شد او متفاوت از هم سن و سالانش بار بیاید. دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در اندیمشک و در دبستان "فردوسی" و مدرسه "آزادگان" گذراند. از همان و نوجوانی و پسندیده، نجابت و سخت کوشی، جدیت و نظم و انضباط همراه با در او نمود داشت. تعصب و تقید به از او نوجوانی نمونه و و از همین رو مورد احترام و تحسین همه بود. در نوجوانی او شخصیتی منطقی و معقول داشت و آنچنان و وقاری در رفتارش هویدا بود که او را از دیگر همسن و سالانش .برخورد خوب و لحن کلامش و آرامش در رفتارش سبب برانگیختن احترام و تحسین همگان می شد. ارتباط عمیق با و اقوام و دوستان داشت. ••• 🌹
┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈ 🌹•°°•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🌹🕊 ۸ ❤️فرزند شهی🕊د نمی‌توانم 33 سال زحمتم را هدر بدهم 🍃ناصر حسونی‌زاده فرزند حاج فرشاد حسونی‌زاده از افتخاری چون پدرش برایمان می‌گوید: یکی از پاتوق‌های همیشگی پدر بود و ... 🍃خودم شوق و ذوق شنیدن خاطرات و حرف‌هایش از دوران را داشتم و همواره با ایشان به مناطق عملیاتی می‌رفتم. پدر برایم رفیق بود، خیلی صمیمی بودیم. الان اگر بخواهم از رفیق برایتان بگویم این است که هرگز خسته نمی‌شد. همواره ما را امیدوار می‌کرد و می‌خواست که در همه شرایط به خدا توکل کنیم. پدر خیلی در رفتار و اخلاقش گذشت داشت. به خواهر و برادرم می‌گفتم که بابا یک لحظه از فکر من خارج نمی‌شود چون او را در منطقه با نام ابوناصر صدا می‌زنند. 🍃وقتی به اهواز می‌آمد، لیستی از دیدارها و ملاقات‌هایش با خانواده و بستگان آماده می‌کرد تا کسی را فراموش نکند و صله رحم را به جا آورد. پدرم 33 سال را از خدا در ذکر قنوت‌هایش عاجزانه طلبید. وقتی بچه‌ها می‌گفتند بابا می‌شود نروی سوریه، گفت نمی‌توانم 33 سال زحمتم را هدر بدهم. پدرم رفت تا اسلام را نجات دهد. جهاد پدر برای حضرت رقیه (س) ‌و (س)‌ بود. او حرمین شریفین را ناموس خودش می‌دانست. رفت تا دشمنان قسم خورده به خاک ما تعدی نکنند. آری اینگونه در پدر را به سمت خودش کشید. ⏮پایان