#خاطرات_شهدا
💢واسه یکی از رزمایش های بسیج رفتیم منطقه آموزشی توچال. بعد از کلی خستگی رسیدیم و کلاس های مختلف واسمون گذاشتن. شب قرار شد ستونی پیاده روی کنیم و دامنه کوه🗻 رو بریم بالا تا کلاس ستاره شناسی برگزار بشه . یکی از بچه ها خیلی شر و شلوغ بود . وقتی ستونی حرکت کردیم چندین بار سر و صدا کرد .
💢 یکی از مسئولین شاکی شد و از صف کشیدش بیرون و کلی سینه خیز بردش و حسابی اذیت شد😰 و ناراحت بود که بسیج زوری نیست و .... وقتی برگشت داخل صف بازم ایجاد سر و صدا کرد و اینبار اون مسئول محترم با عصبانیت برگشت داد زد گفت بیا بیرون ‼️.محسن سریع اومد بیرون و گفت 😥من بودم محسن معذرت خواهی کرد. مسئول ما نمی دونست محسن تکاور ارتشه و سر محسن داد زد. اون شب محسن خیلی سینه خیز رفت و تنبیه بدنی شد. 😔
💢محسن این فداکاری انجام داد 😇فقط به خاطر اینکه اون پسربچه بیشتر از این اذیت نشه ❌و از بسیج فاصله نگیره.⚠️ محسن خیلی روی اینکه کسی از سیستم بسیج فاصله نگیره تاکید داشت✅ و سر همین موضوع خیلی سختی و حرف شنید.
✍راوی: دوست شـهید
#اولین_شــهیدارتش_محسن_قوطاسلو
#ســـالـروزلادتــــــ 🌺
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1