eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
1هزار دنبال‌کننده
20.1هزار عکس
5.8هزار ویدیو
115 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
‍ اجازه دهید به شجاعت زنی دیگر از حماسه‏ آفرینان تاریخ انقلاب اشاره کنم. زنی که در اوج جوانی با داشت
تا اینکه موقع تدفین اعلام کردند پدر یا برادران شهید برای آخرین دیدار حاضر شوند این عزیز شهید که قبلاً ایشان را از دست داده بود و برادران دیگر طاقت این فاجعه را نداشت... مادر زینب‏ وار یک بار دیگر کمر بربست و گفت خودم حاضرم به وصیت فرزندم عمل کنم زیرا او دستمالی نزد من به امانت گذاشته، دستمالی که شبهای عاشورا در آن گریه کرده و خواسته هنگام شهادت دستارش باشد. اطرافیان که می دانستند شهید سر ندارد اجازه نمی دادند مادر جلو رود. خود نیز باوقاری استوار و چهره ‏ای گلگون با صدای بلند گفت می دانم عزیز شهیدم سر ندارد. اجازه دهید خود می دانم چه کنم و با استقامتی مضاعف جلو رفت و دستمال را دور استخوان از گردن بیرون آمده بست سپس با آرامشی دستها را روحانیت به آسمان گرفت و گفت خدایا این قربانی را از ما پذیرا باش و روز ختم شهید هم آن‌چنان سخنرانی نمود که همگان مات و مبهوت ماندند. ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
رد پایت هنوز روی دوش جبهه های ایران است روی دوش شلمچه و گیلان غرب و.. و غمت امروز سنگین تر از دیروز. ای واسطه ی زمین و آسمان! ای زنده ی بی پیکر. می خواهم به مقصد آسمان ، ترک گویم زمین را، ولی گناهانم بال های پروازم را برچیده اند. 🌷ای شهید با عزت! ای نهایت افتخار این سرزمین! لطفی کن و دعایم کن من هم شهادت می خواهم؛ بال هایم باش... ╭─••✾••♡♡♡•✾•───╮ @saberin_shahid_ghafari1 ╰─••✾••♡♡♡•✾•───╯
💠 باید باهاش حرف بزنیم! 🔻 حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون‌ها با قیافه‌ی زننده سرِ کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش ! 💠 الان هم دارم حکم انفصال از خدمتش رو رد می‌کنم شورای انقلاب». با اصرارِ رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش‌ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم». رفتیم درِ خانه‌اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. 💠 از برخوردهای نامناسب با خانم‌ها گفت و از همسرش، از خونِ گفت و از اهداف . آن‌قدر زیبا حرف می‌زد که من هم متأثر شدم. ابراهیم همان‌جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با و ، می‌شه افراد رو اصلاح کرد. 💠 یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه». 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از ╭┅┈┈┈┈┈┈┈╼┅╮ 𑁍▹ ڪپی‌آزادباذڪرصلوات ◃𑁍 𑁍▹ @saberin_shahid_ghafari1◃𑁍 ╰┅╾┈┈┈┈┈┈┈┅╯