سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۷) ✍🏻به نقل از :برادر شهید 🔸من دو سال و دور از محمد ک
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۸)
✍🏻به نقل از :برادر شهید
🔸تو محل مون همه به عنوان یه نیروی
بسیجی پر کار میشناختنش. خیلی اهل فعالیت بود.
🔸مداحی های حاج منصور رو خیلی دوست داشت. زیاد گوش می کرد. دفتری داشت که شعر توی اون می نوشت و گاهی وقت ها می خواند.
🔸صحبت که می کردیم خیلی از شهدا حرف می زد. بعد به شوخی می گفت: مگه من چی کم دارم که شهید نشم!
🔸مرتب می گفت: کاش من هم #شهید بشم.
ماهم دیگه عادت کرده بودیم به این حرف ها.
⏸ادامه دارد...
☑️شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۸) ✍🏻به نقل از :برادر شهید 🔸تو محل مون همه به عنوان ی
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۹)
✍🏻به نقل از:جمعی از بستگان و دوستان شهید.
🥋🥋🥋🥊🥊🥋🥋🥋
🔸محمد تکواندو کار خوبی بود. حرکات ورزشی را خیلی خوب و جذاب اجرا می کرد.
در اجرای حرکات راپل هم بسیار موفق بود.
محمد رزمی هم کار می کرد. قبل از دانشگاه، کونگفو و رزم آوران کار کرده بود.
🔸تو دانشکده هم تکواندو کار می کرد. محمد کمربند مشکی کیکبو کسینگ گرفت. لباس ورزشی رو می پوشیدیم و می رفتیم تو پارک تمرین کردن. تو خونه هم باهم مبارزه می کردیم.
✍🏻دوران دبیرستان بود که با همکاری دوستان،پایگاه شهدای تفحص رو راه اندازی کردیم. علاقه ی زیادی به #شهید_سید_امیر_تشت_زرین داشت.
این شهید از شهدای تفحص همدان بود.
⏸ادامه دارد...
☑️شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۹) ✍🏻به نقل از:جمعی از بستگان و دوستان شهید. 🥋🥋🥋🥊🥊🥋🥋🥋
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۰)
✍🏻به نقل از:دوستان شهید
در دبیرستان شهید بهمنی درس می خواندیم. محمد از بچه های فعال بسیج دانش آموزی بود.
غبارروبی مزار شهدا می رفتیم.
پنجشنبه صبح ها مراسم زیارت عاشورا داشتیم.گاهی اوقات این قدر غرق در کارهای بسیج بودیم که شب رو هم در دفتر بسیج مدرسه می ماندیم. با همه ی درگیری که تو بسیج داشتیم، درس هایمان را هم خیلی خوب می خواندیم.
خوش اخلاق بود. روابط عمومی اش هم خیلی بالا بود. هیئت دانش آموزی یاعباس(ع) رو هم راه اندازی کردیم.
⏸ادامه دارد...
☑️شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۰) ✍🏻به نقل از:دوستان شهید در دبیرستان شهید بهمنی در
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۱)
✍🏻به نقل از:جمعی از دوستان شهید و بستگان.
🔹محمد خیلی به زیارت امامزاده شاهزاده حسین(ع) می رفت.
🔸به من میگفت: "عموی امام زمانه، اما قدرش رو نمی دونیم. خیلی ها اصلاً ایشان را نمی شناسند. توی همدان خیلی غریبه".
🔸نسبت به انجام واجباتس حساس بود. بارها شده بود باهم در خیابان راه می رفتیم که صدای اذان بلند می شد.
🕋محمد می گفت: نمازمان را اول وقت بخوانیم.
به نزدیکترین مسجدی که در مسیرمان بود می رفتیم و نمازمان را می خواندیم.
🕣زمان اذان ظهر به افق همدان👈🏻۱۲:۱۷ دقیقه
#نماز_را_اول_وقت_بخوانیم
#دعا_برای_ظهورامام_زمان_ع_رافراموش_نکنیم
⏸ادامه دارد...
☑️شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۱) ✍🏻به نقل از:جمعی از دوستان شهید و بستگان. 🔹محمد خ
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۲)
✍🏻به نقل از: جمعی از بستگان و دوستان شهید.
🔸در هیئت محبین الحسن(ع) با هم بودیم.
به حوزه هم می آمد. مسائل اعتقادی،شرعی و... را سؤال می کرد. محمد خیلی نسبت به یادگرفتن مباحث شرعی پیگیر بود.
📔کتاب های اخلاقی زیادی مطالعه می کرد. خیلی دغدغه داشت که چرا فضای عمومی جامعه از لحاظ معنوی روز به روز در حال سقوط است.
🔸مخصوصاً بعد از اینکه در تهران ساکن شد. مشخص بود که خیلی اذیت می شود. دنبال چاره جویی بود.
👈🏻بعضی وقت ها جلسات شورای پایگاه منتهی به نماز میشد. محمد همه را تشویق به حضور در نماز جماعت می کرد. او در یک دوران کوتاه بسیار از لحاظ معرفتی رشد کرد.
📖من وصیتنامه اش را خواندم. خیلی متأثر شدم که محمد به کجاها رسید و ما کجاییم!
⏸ادامه دارد...
✅شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1
#آرامش_مطلق فقط با خدا بودن...
تجربه کنیمـ
برای خدا زندگی کنیمـ
تا همیشه در اوج مشکلات و سختی ها
#آرامش_مطلق داشته باشیمـ
.
شبیه #شهدا رفتار کنیم
#کاوه_پارسا
#شهیدمحمدغفاری
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۲) ✍🏻به نقل از: جمعی از بستگان و دوستان شهید. 🔸در هی
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۳)
✍🏻به نقل از: جمعی از بستگان و دوستان
🔸یه شب مهمان محمد بودم. می دونستم نماز شب می خونه. گفتم: محمد جان، جون هر کی دوست داری امشب رو بی خیال شو، بذار راحت بخوابیم. او فقط لبخند زد.
🔸با زیارت عاشورا و دعای عهد مأنوس بود. یه بار دیدم که خیلی خوشحاله. جلو آمد و به من گفت:
📖" هر وقت دعای عهد می خونم تا میرسه به ۳۵ روز یا ۳۸ روز یادم میره و به ۴۰ روز نمیرسه.
اما بالاخره امروز چهلمین روزی بود که دعای عهدم رو خوندم."
🔹به حضرت علی اکبر(ع) خیلی علاقه داشت و حتی پدرش هنگام شهادت محمد گفت: من محمد را تقدیم حضرت علی اکبر(ع) کردم.
⏸ادامه دارد...
✅شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🎐 نشر دهید و همراه ما باشید
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۳) ✍🏻به نقل از: جمعی از بستگان و دوستان 🔸یه شب مهمان
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۴)
✍🏻به نقل از: برادر شهید
➖➖🌹➖➖🌹➖➖
🔸محمد قرار بود بره کربلا. تازه راه باز شده بود. بابا هم اجازه داد. اما من ناراحت شدم که چرا من نباید برم. به محمد گفتم: بامرام،چرا زودتر نگفتی که من هم بیام.
🔸خلاصه باهم قهر کردیم! محمد چند بار اومد که از دلم در بیاره. من هم هیچ حرفی نزدم.
🌞صبح شد.محمد داشت می رفت. بابا اومد سراغ من. گفت: امیرجان بیداری؟
محمد داره میره.ازش خداحافظی کن.
✨من خودم رو زدم به خواب. محمد اومد صورتم رو بوسید. من بلند شدم. با ناراحتی راه افتادم تا محمد رو بدرقه کنیم.
🔸رسیدیم به نزدیکی امامزاده عبدالله(ع) که
از نوادگان امام کاظم(ع) هستند.
🔸من تا چشمم به گنبد امامزاده افتاد تو دلم گفتم: ای خدا،چی میشه کربلای من هم جور بشه!
👈🏻باورش خیلی سخته، اما در یک چشم به هم زدن کار من هم جور شد! دیگه خونه برنگشتم.
همین جور با دمپایی سوار اتوبوس شدم و راه افتادیم!
⏸ادامه دارد...
✅شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۴) ✍🏻به نقل از: برادر شهید ➖➖🌹➖➖🌹➖➖ 🔸محمد قرار بود بر
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۵)
✍🏻به نقل از: والدین شهید
➖➖🌼➖➖🌼➖➖
🔹قدرت اطلاعاتی بالایی داشت. یک مدت مسئول اطلاعات پایگاه بسیج بود.
🔸در پایگاه شهدای تفحص و شهدای تخریب فعالیت می کرد. نقشه ی منطقه ی اطراف پایگاه را تنظیم و بررسی می کرد.
🤔تفکرات و نظرات جالبی داشت. گاهی اوقات برنامه ی ایست و بازرسی داشتیم.
🌼خیلی تأکید داشت که با مردم خوب برخورد کنید. حتی پیشنهاد داد که شکلات و گل بگیریم و از مردم پذیرایی کنیم. می گفت: این بهترین روش امر به معروف است.
🚙گاهی ماشین عروس می آمد. محمد می رفت جلو گُل می داد و تبریک می گفت! اعتقاد داشت که با این رفتار ها باید دیدگاه مردم رو نسبت به انقلاب و بسیج مثبت کنیم.
⏸ادامه دارد...
✅شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۵) ✍🏻به نقل از: والدین شهید ➖➖🌼➖➖🌼➖➖ 🔹قدرت اطلاعاتی
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۶)
✍🏻به نقل از:والدین شهید
➖➖🌼➖➖🌼➖➖
🔸محمد، اگر جوانی را می دید که به سمت اعتیاد و کارهای انحرافی کشیده شده، می رفت و با او طرح رفاقت می ریخت! تا می توانست برای نجات آنها تلاش می کرد.
🔸چند تا از این افراد را می شناسیم! عکس ها و مدارک آن ها را می گرفت برای ثبت نام بسیج!
محمد با کلی تلاش و پیگیری توانست آن ها را تغییر دهد.
🔹اهل امر به معروف بود. بارها دیده بودم که محمد به خانم هایی که حجاب درستی نداشتند تذکر می داد که؛ خانم حجابت رو درست کن.
🔹یک بار تو کوچه داشتیم می رفتیم. یک خانم را با آقایی دیدیم که... از طرز رفتارشون متوجه شدیم که نسبت فامیلی باهم ندارند! گفتم: محمد بیا بریم کاری نداشته باش...
🔹محمد جلو رفت و به اون پسر با ادب سلام کرد. بعد باهم گرم گرفتند و صحبت کردند. دست آخر محمد گفت: با این خانم نسبتی داری؟
🔸اون جوان خیلی راحت گفت: رفیق هستیم! محمد جوان را به کناری کشید و شروع کرد با او صحبت کردن.
⏸ادامه دارد...
✅شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۶) ✍🏻به نقل از:والدین شهید ➖➖🌼➖➖🌼➖➖ 🔸محمد، اگر جوانی
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۷)
✍🏻به نقل از:والدین شهید
➖➖🌸➖➖🌸➖➖
... محمد، خیلی محترمانه حرف زد و آخر صحبت هاش برگه هایی رو در آورد به اون جوان داد! نگاه کردم دیدم که برگه ی تبلیغ هفتگی هیئت است که آدرس محل برگزاری هیئت توش نوشته شده!
🔸گفت:این هم آدرس هیئت هفتگی،ان شاءالله تو هیئت میبینمت!من تو ذهنم گفتم:محمد چه کارهایی میکنه.آخه این جوان کجا و هیئت کجا؟!
🔸قضاوت من چند روز بیشتر طول نکشید که دیدم هیئت ما یک عضو جدید پیدا کرده؟! محمد با اون پسر رفیق شد.نحوه ی صحیح امر به معروف محمد جواب داده بود.
👈🏻یک بار هم تو خیابون داشتیم با هم میرفتیم که یک خانمی با وضع حجاب بسیار بد از کنارمان رد شد.عجيب تر اینکه همسرش هم کنارش بود!محمد نتوانست طاقت بیاورد.
👈🏻رفت جلو به همسر اون خانم گفت:چرا شما خانمت رو با این وضع بیرون میاری!؟جوان های مردم به گناه میافتند!
👈🏻اون مرد خیلی بهش برخورد. یک بچه دبیرستانی اینقدر به خودش جرئت بده بیاد تذکر بده؟! خلاصه کار آنها به جر و بحث و... کشید.
اما محمد خوشحال بود که حداقل وظیفه اش رو انجام داده است.
⏸ادامه دارد...
✅شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 ✅ #از_محمد_بگو (۱۷) ✍🏻به نقل از:والدین شهید ➖➖🌸➖➖🌸➖➖ ... محمد، خیلی
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
✅ #از_محمد_بگو (۱۸)
✍🏻به نقل از:والدین شهید
➖➖🌷➖➖🌷➖➖
مسئولان سپاه انصار الحسین(ع) همدان تصمیم داشتند برای شهدا شناسنامه درست کنند. محمد خبردار شد. به عنوان خادم افتخاری شروع به همکاری کرد.
مسئولیت تقریباً چهل پرونده از شهدا را به عهده ی محمد گذاشتند.این کار تأثیر عجیبی روی او گذاشت.
حرکاتش عوض شد. وصیت نامه های شهدا را می خواند و حال عجیبی پیدا می کرد.
یادم هست محمد گفت: یه جوان هفده ساله تو وصیت نامه اش مطالبی نوشته که نسبت به سنش خیلی سنگینه! بیین چقدر بصیرت و شناخت پیدا کرده.
چقدر خودسازی داشته که تونسته به این درجه برسه و آخرش هم شهید بشه.
اعتقاد داشت که اگر این آثار جمع بشه و در اختیار مردم قرار بگیره تأثیرات عجیبی در جامعه خواهد داشت.
جوان های ما رو بیمه میکنه و از لحاظ فرهنگی و مذهبی مردم رو قوی می کنه.خودش هم رابطه ی قلبی عجیبی با شهدا داشت.
⏸ادامه دارد...
✅شادی روح مطهر #شهدا صلوات+وعجل فرجهم
🌹 @saberin_shahid_ghafari1