#خاطرات_شهدا
🌹روايتى از
شهيد مدافع حرم غلامرضا لنگرى زاده (جواد)
🔸نماز خوندنش باصفا بود و با عشق به «نماز اول وقت» اهمیت میداد.
تو جمع اگر کسی غیبت میکرد با یک نکته طنز حرف رو عوض میکرد و باب «غیبت» رو میبست.
🔸تو سخن گفتن بسیار «شوخ طبع» بود. به خاطر همین خصلتش خیلی سریع افراد رو جذب میکرد. لوتی صفت بود.
🔸فوقالعاده به فکر «کمک» به قشر ضعیف بود ... عاشق «اردو جهادی» در سختترین مناطق بود و اعتقاد راسخ داشت که اگر اردو جهادی بره و ساختوساز انجام بده برات «زیارت» رو میگیره
🔸وقتی سوريه بود، هرچی بهش ميگفتيم پسر برگرد پيش خانوادهات، میگفت: اينجا مهمتره. اينجا كارها دارم.
🔸بچهاش دوماهه بود، نديده بودش. وقتی خانوادهاش رفتن دمشق زيارت. اونجا واسه اولين بار بچهاش رو ديد.
🔸آخرين مكالمه بیسيمش بعد از مجروح شدنش میگفت: سلام من رو به آقا برسونيد. سلام من رو به حاج قاسم برسونيد.
🔹بيش از سه سال تلاش كرد تا بتونه بره سوريه تا آخرش رفت و به معشوق رسيد.🕊
دواعش ، سرشو بریدن دستاشو جدا کردن سینشو سوزوندن
اما سینه اش آسییب ندید چون ، برا امام حسین(؏) سینه میزد ...
📎هدیہ به روح مطهر شهید صلواتـــــ
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده 🌷
#سالـــــروز_شھـــــادت
🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
44.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍وقتی شهیدامون چراغ راهمونن ستاره های کربلا تو آسمونن...
🔸وقتی شهیدا زندهان تا روز محشر مادراشون با چشمه زمزم میخونن...
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده
#مادر_شهید
╭━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╮
@saberin_shahid_ghafari1
╰━━⊰❀࿐༅༅࿐❀⊱━━╯