eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
1هزار دنبال‌کننده
22.4هزار عکس
7هزار ویدیو
118 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻 نظرات وپیشنهادات🔻 ⚘️ @shahedesaber⚘️ 🔻خادم کانال🔻 ⚘️ @shahid_mohamad_ghafari⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
💢مومن باید در بین جمع باشد ✅خدای متعال می ‌دارد مردمی را که وقتی در جمع دیگران می ‌نشینند عبوس نمی ‌کنند، بلکه با مردم خوش و بش می ‌کنند، می ‌کنند، به اصطلاحِ دیگر "ادخال سرور" در قلب مؤمنین می ‌کنند. ✅می ‌دانیم که بعضی از مؤمنینِ معمولی ما جزء آدابشان این است که کأنه یک نوع بر همه مردم دارند که ما مؤمن هستیم و چنان، به اینکه همیشه عبوس کنند، چهره ‌شان را بگیرند، به مردم بی ‌اعتنایی کنند، یعنی همه شما اهل جهنم هستید، همه شما مورد خدا هستید و مورد خشم من؛ در صورتی که این برخلاف دستور اسلام است... ✅[در روایت است که] خدا دوست دارد مؤمنی را که وقتی در میان است، برای اینکه دیگران را کند سخنان خوشحال ‌کننده می ‌گوید ولی وقتی که تنها می ‌ماند به فکر و فرو می ‌رود ... و عبرتها به نظرش می ‌آید. 📚آشنایی با قرآن، ج10، ص39 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ┈••✾❀🕊❣️🕊❀✾••┈•.🇮🇷 { یادگاه شهدای} 🚩صابرین🚩 🕊🌹 ️⃣ ماه پیش از شهادت، خدا توفیق داد اسم من و جعفر خان سفر حج در آمد. او گفت من همسرم نمیروم. کار همسرانمان هم جور شد و عازم شدیم. ازش وقتی کعبه را دیدی از چه خواستی؟ : از خدا خواستم تا جایی که می توانم از دشمنان بکشم و خودم هم شوم.🕊🌹 در همان روز اول، کاروان خاصی به جعفرخان پیدا کرده بودند. یک بود که اصرار داشت بداند ما کارمان چیست. به هر بهانه ای می پرسید شما دو تا چه کاره اید؟ من به گفتم: من پیمانکار ساختمانی هستم و هم ! چند ماهی از جعفر خان گذشته بود که یک نفر زنگ زد به گوشی ام. می لرزید. همسفرمان بود: بی انصاف! تو که گفتی بنّاست! هق هق می کرد...😭 (راوی: همرزم شهید) بعد از که من بشدت مجروح شده بودم برای پیگیری بحث بهم زنگ زدن تا بیام پیگیر امورم بشم. اول که نمیومدم اما بعدا به اصرار و زور یکی از بچه ها منو آوردن برای پیگیری. آمدم دیدم از 54 که توی بدنم هست 20 تا از اونا رو لحاظ کردن و حتی مجروحیت و روانم رو به حساب نگرفتند و بهم 9 درصد جانبازی دادن! خیلی ناراحت شدم برگه اعتراض گرفتم که پر کنم. آمدم یگان و رفتم آسایشگاه . آمد بخوابم گفت فلانی ولش کن با اون چیزی که برات اینجا مقدر کرده عوض نکن اصلا دیگر هم نمیخواد پیگیرش بشی، از خواب که شدم. برگه اعتراضم رو کردم،گفتم دستور هست👌،، ادامه دارد،،،◀️ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
▪️سید مقاومت دیروز یکبار دیگر را به لرزه انداخته نه تنها صهیونیست ها را وحشت زده کرد ! که همه استکبار را ! ▪️سید حسن نصرالله دیروز چند پیام و و مهمتر... به دنیا مخابره کرد ! 1️⃣ اول : حزب الله تبدیل به یک نیروی قدرتمند در پیکره مقاومت شده است! 👈مسئله دیگر در مقابل حملات دشمن نیست ! 👈حزب الله آماده به دشمن است ! 2️⃣دوم : سید حسن دیروز از قدرت حزب الله هم سخن گفت ! 👈هوا و زمین و دریا ! 👈او سربسته گفت که بر اطلاعاتی دارد ! ✋🏻حرفش سند داشت ! لطفا به بند سوم توجه کنید 👇👇👇 3️⃣ سوم : سید حسن نصرالله دیروز یک حرف خیلی هم داشت ! 👈تلویحا گفت که به های_ضدهواپیما دست پیدا کرده ! 👈فقط به همین اندازه بسنده کرد تا دشمن را نگه دارد ! 👈حالا اینکه الله چگونه توانسته است از زیر صهیونیستها که به پیشرفته ترین لوازم و تکنیک های جاسوسی هستند به این استراتژیک دسترسی پیدا کند برمی گردد به اطلاعاتی بسیار قدرتمند الله بر صهیونیست ها !!! 4️⃣چهارم :حزب الله به چنان سطحی از آمادگی رسیده که تبدیل به یک قدرتمند برای جبهه مقاومت شده است ! 👈سید حسن تلویحا تهدید کرد که اگر هواپیمایی از اسرائیل به قصد به حرکت کند او نخواهد بود ! 5️⃣پنجم : سید مقاومت دیروز برای اولین مرتبه از دقیق اسرائیل پرده برداشت ! 👈همچون یک جنگ آزموده و خبره روی نقشه طرح احتمالی نابودی اسرائیل را نقطه به نقطه تشریح کرد ! ☝️ و حرف آخر ... ▪️حالا دیگر حتی مردم ساکن در سرزمین های اشغالی به حرف های سید حسن نصرالله دارند ! ✋🏻همه می دانند که او است ! 😠اهل با دشمن نیست ! 👈بگوید می زند تا دشمن به خودش بیاید ! ☠️ سید حسن نصرالله دیروز یک بار دیگر را بر سر صهیونیستها گستراند تا اگر شیطانی در سرشان بود همانجا در نطفه شود ! https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
بار یک ماه قبل از شهادت بود. هیچ وقت از یادم نمی رود که بر سر خود شهید با او بحث می کردم. او به طرز غیرمعمولی به من که ان شاءالله عمرم به سفره عقد نرسد و قبل از آن به برسم.🕊 از علمیات، کلاسی رو گذاشتند برای امداد و اینکه اگر کسی زخمی شد، بداند چگونه جلوی خونریزی خود را بگیرد تا دیگر برادران او را به عقب برگردانند. بریهی سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسیم باند و لوازم امداد اولیه، سر رسید. و همرزم شهید به آقا عبد الزهرا گفت: سرکلاس نمیایی، بالا، رب گوجه میشی، نمیدونی باید چی کار کنی. و بعد باند رو تحویل گرفت و به (که الان معلوم میشه زیادم شوخی نبود) باند رو کف دستش گرفت و رو روی راست خودش گذاشت و گفت: یعنی اگر تیرخورد اینجوری بگذارم؟😭😭 قه قه و رفت... عملیات موقعی که درگیر شدیم، من سعی داشتم به کمک بچه‌ها بیام. سر هرکسی اومدم، تلاش کردم کنم. بعضی شده بودند🕊🕊 و بعضی هم زنده ماندند... رسیدم بالای ، دیدم از راستش داره به شدت میاد. با باند دستم رو گذاشتم روی ، دیدم دستم توی فرو رفت😭😭 شهید افتادم و همونجا خیلی گریه کردم...😭😭 بعد شو بوسیدم، بستم😭😭 و رفتم کمک دیگر بچه ها... (راوی: همرزم شهید) روحمان بایادشان شاد🌹 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝