eitaa logo
سرهنگ "پاسدارشهیدمحمدغفاری"
955 دنبال‌کننده
19هزار عکس
5.2هزار ویدیو
113 فایل
ولادت: 1363/10/30 ـــ🌺ــ شهادت:1390/6/13 اینستاگرام https://www.instagram.com/shahid.mohammad.ghafari.parsa محل شهادت:سردشت،ارتفاعات جاسوسان محل دفن:گلزارشهدای شهرهمدان 🔻نظرات وپیشنهادات🔻 @shahedesaber 🔻خادم کانال🔻 @shahid_mohamad_ghafari
مشاهده در ایتا
دانلود
✔ گاهی تلنگر میتونه همین چند کلمه باشه... 👈ما از حلالش گذشتیم... 👈شما از حرومش نمیتونین بگذرین؟😔 🌸رفیق شهید که داشته باشی 👈آخر شهیدت میکنه👉 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: تاریخ تولد تاریخ شهادت https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🌹🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌹 گذری کوتاه بر زندگی #شهید_مدافع_حرم #محمد_ظهیری #محمد روز ۱۳۶۸/۱۱/۱۰ در محله منبع آب اهواز در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود . پدر وی جانباز و رزمنده ۸سال دفاع مقدس پاسدار رمضان ظهیری است. #شهید فرزند سوم خانواده بود که دوران تحصیلی متوسطه خود را در هنرستان شوراب در رشته کامپیوتر تحصیل نمود و عضو کانون پرورشی هنری مسجد سیدالشهدا (ع) بود . #محمد در سال۸۷ به عضویت سپاه پاسداران یگان تکاور صابرین تهران در آمد که چند سالی در تهران به انجام وظیفه مشغول بود ، سپس به یگان صابرین تیپ حضرت حجت (عج) کلانشهر اهواز منتقل و انجام خدمت می کرد . #شهید_محمد_ظهیری در عملیات های نبرد با پژاک در شمال غرب (قله های جاسوسان) و همچنین اشرار شرق در سیستان و بلوچستان حضور فعال داشت و در این عملیات ، بسیاری از همرزمان خود را که به فیض #شهادت نایل آمدند از دست داد . #محمد از قافله #شهادت و دوستان #شهید خود جا نماند و در ظهر اول آبان سال۹۴ مصادف با ظهر تاسوعای حسینی در شهر حلب سوریه و در نبرد با جبهه ی تروریستی و تکفیری داعش و جبهه النصره و برای دفاع از حرم عقیله اهل بیت حضرت زینب (س) از ناحیه سر و گردن مورد اصابت تیر قرار می گیرد و به درجه رفیع #شهادت نایل آمد . پیکر پاک و مقدس #شهید مدافع حرم ، ستوان سوم #محمد_ظهیری در روز ۸ آبان در حرم علی بن مهزیار اهوازی و در جوار ۸ #شهید_گمنام دفاع مقدس به خاک سپرده و زیارتگاه عاشقان و دلدادگان به ابا عبدالله الحسین(ع) شد . https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
📝 آخرین سطر : « خواهرم عفت خود را زهـرایی ڪن 🌸 برادرم غیرتت را علــوی☝️ ...» شهید حجت اصغری شربیانی🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🌙 روحمان از بین رفته ، سرگرم بازیچه دنیاییم ، « الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ» ما هستیم . مرده‌ام ، تو مرا دوباره حیات ببخش ، خوابم ، تو بیدارم ڪن خدایا ... ! بہ حرمت پای خسته ی رقیه (س) ، بہ حرمت نگاه خسته ی زینب (س) ، بہ حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) ؛ بہ ما حـرڪت بده . 💫 شــــب بــخــیــر 💫 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
⚘﷽⚘ 💞از عشق زمینی تا آسمانی خاطره‌ی فرمانده شهید حججی ( ) شش سالی که مرتضی برای خواستگاری از من وقت گذاشته بود،اتفاقات عجیبی برایش رخ داده بود.خودش برایم تعریف می کرد : « اون روزها می خوندم و می گفت خدایا فاطمه رو راضی کن . روزه می گرفتم و می گفتم خدایا❗️ فاطمه رو راضی کن. نماز مستحبی خدا❗️ فاطمه راضی بشه و ... چندین بار پیش اومد که تنهایی به بیابان های بیرون شهر می رفتم. راه می رفتم و تنهایی شروع می کردم به دعا خوندن سقفم آسمون بود و زیر پام کویر. به خدا می گفتم : خدایا! چیکار کنم این دختر راضی بشه⁉️ کم کم سکوت و تنهایی و صدای حیوانات و... من رو می گرفت و من رو به فکر قبر و قیامت و... می انداخت. به جایی رسیدم که به خدا می گفتم من کی هستم⁉️تو کی هستی⁉️من قراره تو این دنیا چیکار کنم⁉️... فاطمه❗️ این نه گفتن های تو باعث شد من از یک عشق زمینی به عشق آسمونی برسم»😍 بعضی اوقات به مرتضی می گفتم : « ای کاش زودتر به تو جواب مثبت داده بودم » امّا مرتضی می گفت : « نه تو من رو ساختی» 📚برشی از کتاب ساقیان حرم خاطرات 🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
💔 💢توی اوج درگیری با تکفیری ها در خان طومان بودیم. تلفات زیادی از دشمن گرفته بودیم دشمن هم تلفاتی هرچند کم و به تعداد انگشتان یک دست از ما گرفتند. 💢نیروهای فاطمیون روحیه شان را از دست داده بودند و نیاز به تجدید روحیه داشتند. 💢در آن وضعیتِ درگیری ها و تیراندازی هیچکس فکرش را نمی کرد که ناگهان سیدرضا فریاد بزند:(( آقا! مسئول چای اینجا کیه؟ یکی بره یه کتری آب بار بذاره می‌خوایم چای دم کنیم.)) همه خندیدند. 💢همیشه از این شوخ‌طبعی های به‌موقع، به‌جا و سنجیده داشت... 📚طاهر خان طومان 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... . 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 🌷 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
مداح بود.🎤 تمام روضه‌ها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش می‌آمد! مخصوصا روضه علی اکبر(ع) مخصوصا اربا اربا💔 مخصوصا کمر خمیده مخصوصا عبا و تن چاک چاک ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند.😧 همین دو دقیقه‌ی قبل #روح‌الله به رویشان لبخند زده و گفته بود: «اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم می‌کنه»🕊 حالا چطور می‌توانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان می‌سوزد، قتلگاه رفقایشان است؟! صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد: «خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...»🌱 روضه‌ها به کمکش آمدند. انگار یکی یکی جلوی چشمانش رژه می‌رفتید. رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد! پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند.😔 خب! #فرمانده بود. غیرتش اجازه نمی‌داد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند. گل‌هایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید.😭 زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید! اما... اما، امان از آن لحظه‌ای که می‌خواست برخیزد! باز هم روضه: « الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست»😭 کمرش خم شده بود. دیگر نمی‌توانست راست بایستد. چقدر حالا روضه‌ها را بیشتر درک می‌کرد. ۳ روز بیشتر طاقت نیاورد و آسمانی شد. #شهید_مدافع_حرم محمدحسین محمدخانی https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
خودش خیلی وقت ها با صدای گرفته هم روضه میخواند🎤 فکر این را نمی کرد که ممکن است بگویند چقدر صدایش بد است. می گفت الان وظیفه ام روضه خواندن است حتی با صدای گرفته. آخر روضه هم نصیحت می کرد : "رفیق نکنه جا بمونی😞! نکنه ارباب تو رو نخره! نکنه روسیاه بشی😭! اگه نخره آبروت میره." داداش حالا که ارباب تو رو خرید و ما جاموندیم، یه کاری کن آقا مارو هم بخره...💔💔 امشب که میری پیش ارباب سفارش مارو هم بکن.. بگو آقا ما رو بخره..😔 رزق و اشک دائمی بهمون بده..😭 محمد حسین محمدخانی🌹 https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
بمناسبت_ایام_شهادت دفعه آخر از حلب زنگ زد و گفت به کسانی که مرا یاد می‌کنند بگویید بجای من #حضرت_فاطمه(س) را یاد کنند و سه بار بگویند"یا زهرا(س)". ✨🌸 از همسرش قول گرفت به #حجاب_حضرت_زهرا تأسی کند وبه پیروی از بانو روبند بزند #شهید_مدافع_حرم #جوادجهانی در #وصیت_نامه خود از مسئولان شهر تقاضا کرد که پیکرش را بعد از شهادت در محل پارک خورشید #مشهد یا ارتفاعاتی که در مجاورت میدان سلمان مشهد است به خاک بسپارند🕊تا شاید به احترام وجود پیکر شهیدی در آن مناطق کمی از ناهنجاری‌ها کمتر شود. https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
همیشه بعد از زیر لب دعایی زمزمه می‌کرد. وقتی که دقت کردم متوجه شدم پایان دعا سه ضربه به پای راستش می‌زند. او هر روز با قرائت دعای عهد با امام زمانش تجدید پیمان می‌کرد. https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
: هـر خانمی ڪہ ، چادر بہ سر کند و عفت ورزد ، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع ڪند ، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام‌حسین(ع) خواهم‌ کرد. https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
حمید به مقام معظم رهبری عشق و ارادت ویژه‌ای داشت. هر کاری می‌خواست بکند باید از آقا استعلام می‌گرفت. سال 94 عمره بودیم وقتی در مدینه بودیم، تماس گرفتند و اطلاع دادند خانم حمیدرضا باردار است. پسرم گفت برای انتخاب نامش از حضرت آقا استعلام بگیریم. یک آشنایی در بیت داشتیم که رایزنی شد و آقا هم اسم احمد را برای کودک انتخاب کرده بودند. #شهید_مدافع_حرم #حمیدرضا_اسداللهی https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
💠بسم رب الشهداء و الصدیقین💠 معرفی مختصری از 🍃محمدحسن (رسول) خلیلــــــــــی🌸 تاریخ تولد : ۱۳۶۵/۹/۲۰ محل تولد: تهران وضعیت تاهل: مجرد فرزند دوم خانواده‌ی آقای رمضانعلی خلیلی 🎓دانش آموخته‌ی: دانشگاه امام حسین علیه السلام دانشجوی: رشته ی مدیریت🎓 ♦️اعزام به سوریه: بر حسب وظیفه تخصص: تخریب - تاکتیک - جنگ های نامنظم ♦️شهادت در تاریخ : ۲۷ آبان ماه سال ۱۳۹۲ ♦️محل شهادت:سوریه _حلب🇸🇾 ♦️محل دفن: تهران - گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها ، قطعه 53 ، ردیف 87/الف شهید مورد علاقه : شهید حاج محسن دین شعاری صفات بارز اخلاقی 👤: بسیار خوش رو و شوخ طبع ، اهل تفریح و گردش خصوصا با دوستانش ، ورزشکار ، عاطفی ، دل رحم ، دلسوز دیگران و پیگیر برای حل مشکلاتشان ، بخشنده ، سر به زیر و با حیا ، با غیرت ، هیاتی ، مطیع رهبر ، نظامی متخصص و... علایق😍: کارهای هیجانی و پر استرس ، ورزش (جودو ، کاراته ، کوهنوردی و راپل) ، خوشنویسی ، نقاشی ، طراحی ، سفر ، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهدا ، خدمت به شهدا حتی با رنگ آمیزی قبورشان ، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و... 💠قسمتی از وصیت‌نامه : "خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب باید باشد ، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان اباعبدالله باید باشد و اگر دلتان گرفت روضه ایشان را بخوانید که من هم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است." 🍃ای که بر تربت من می گذری روضه بخوان🌸 🍃نام زینب شنوم ، زیر لحد گریه کنم...🌸 بخشی از دلنوشته های شهید💌: "خدایا! می دانم کم کاری از من است ، خدایا! می دانم که من بی توجهم ، خدایا! می دانم که من بی همتم اما خود می گویی که به سمت من باز ایید امده ام خدا... کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکر های مادی نجات یابم به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دنیای فانی و محل گذر را بیاموز به من هم معرفت امام زمانم را عنایت کن! https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
﷽ ما انقـلاب ڪردیم ڪہ اضطرار امام زمـان (عج) را بہ تبدیل ڪنیم، و رسیدن بہ این هدف هزینہ دارد و هزینہ آن همین در سوریہ وعراق شهیـد دادن است. شادی روح همه ی شهدا https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
در ایام فتنه ۸۸ ... یکبار که رفته بود بیرون آجر به صورتش زده بودند! بعد از مدت‌ها با اینکه زمان نسبتا زیادی گذشته بود باز هم وقتی هادی می‌خندید جای زخم ایام اغتشاشات روی صورتش گود می‌شد. هادی در آن ایام برای دفاع از مواضع انقلابی نظام، با یکی از دوستانش به میان اغتشاش‌گران رفته بود و گفته بود باید برویم و جلوی این‌ها را بگیریم. اما یک آجر سنگین به صورتش زده بودند و سه ساعت بیهوش بوده است. ما نمی‌دانستیم این اتفاق برایش افتاده است. تا یک‌ مدت یک طرف صورتِ هادی کج شده بود به مرور و با گذشت زمان وضعیتش بهتر شد. وقتی هادی نجف بود من برگه‌ای از بیمارستان در وسایل‌ هادی پیدا کردم که در آن وضعیتِ هادی قید شده بود وقتی آن ورقه را خواندیم تازه فهمیدیم دقیقاً چه بر سر هادی آمده بود او به‌قدری درون ریز و تودار بود که به هیچ‌ کدام‌مان حرفی نزده بود. هادی در وصیت‌نامه‌اش آورده است : «راهپیمایی ۹دی یادتان نرود. پیرو خطِ ولایت فقیه باشید. اگر دنبال این مسیر باشید به آن چیزی که می‌خواهید می‌رسید همانطور که من رسیدم» ✍ به نقل از خواهر شهید ۸۸ https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
🕊 و عشـ❤️ـق قافیه اش گر چه مشڪل است اما خدا اگر بخواهد ردیف خواهد شد خداحافظ رفیق ... https://eitaa.com/saberin_shahid_ghafari1
شهید مهران عزیزانی #شهید_مدافع_حرم ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
خوش به حالِ شهدایی که سبکبال شدند ؛ به پریدن نرسید بال به هم ریخته‌ام ... 🕊🌷 🌸🌱 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
هنوز مانده به تقویم برگ ریز ولی تو نیستی و دلم چهار فصل پاییز است..... ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
حرف انتخابات که می شد تاکیدش روی دو واژه بود: « مومن و انقلابی » می گفت: ما برای آرمان های امام و انقلاب خون داده ایم، باید کسی رو انتخاب کنیم که این آرمان ها رو محقق کنه، به کسی رای بدیم که دنبال منافع انقلاب اسلامی باشه، نه این که پی باندبازی و حزب خودش بره..... پ.ن: در مکتب حاج قاسم هر رای دهنده یک مدافع حرم است.... ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
شناسنامه هامون از شب قبل سر طاقچه بود صبح هم حساب می کرد که اگر ده دقیقه به شش راه بیفتیم، نفر اول می شویم.... می گفتم: آقا! مگه کسی دنبال مون کرده؟ می خندید و می گفت: اول وقت کیفش بیشتره..... به یاد امام و شهدا رای میدهم ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| لپش یخه... مامان چرا لپش یخه؟! | . کلیپ وداع جانسوز خانواده شهید با پیکر مطهر سردار و درددل والدین و فرزندان ایشان با بدن بی جان او قیمت این لحظه چند؟😭 ╔═. ♡♡♡.══════╗ @saberin_shahid_ghafari1 ╚══════. ♡♡♡.═╝