eitaa logo
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
1.9هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
141 فایل
•|به‌نامِ‌‌او|• «به فکرِ مثلِ شهدا مُردن نباش به فکرِ مثلِ شهدا زندگی کردن باش.» شهید‌ابراهیم‌هادی کپی❗️حلالت رفیق ولی برای شهادتمون دعا کن😊 شروع‌ما←¹⁰مهر¹⁴۰¹🍃 شروط🌸↓ @sabke_shohadaa_short کانال‌محفل‌هامون🌱↓ @mahfe_l کانال‌خدمات🌿↓ @ww0403
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ سیاه نمایی چیه یعنی خوبی های یک دولت ندیدن وفقط نقاط ضعف گفتن و رفتن به سراشیبی ونا امید کردن بقیه ... در فضای مجازی اگه سواد رسانه نداشته باشی یعنی کور کور.. سواد رسانه یعنی شناخت دشمن..زمان شناسی..امام شناسی .بصیرت کافی... مطالبه‌گری یعنی ایراد نقاط قوت سپس بیان نقطه ضعف وارایه تحلیل وراه کار مناسب ... رهبر انقلاب: مردم در کنار دولت باشند تا ریل گذاری مبارزه با فساد به اتمام برسد ..
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 📣شروع پست های سیاسی📰❗️🗞🌱♥️
هرکس به طریقی به نیزه می‌زند! یکی ناطق را یکی راه حق را یکی فاطمه (س) را... ولی در نهایت، همه ادامه دهنده راه هستند!!!
🇮🇷📲 و اما ما به شما میگوییم: می‌دانید در دل‌هایمان چه کاشتید ؟ بیشتر از غم ، غرور نصیبمان کردید . ما از میان ملتی هستیم که شهادت ‌در آن ، بالاترینِ دلخواسته‌هاست و ‌شما ثابت کردید چه اندازه از این واژه ‌بیم دارید ، همین بس که ‌شهامت ‌رویارویی مستقیم با سردار را نداشتید ‌و اکنون پس از گذشت چهار سال ‌می‌بینید که خونش ، زنده‌تر ، ‌جاری‌تر و حیات‌بخش‌تر است . حقارت‌تان همین بس که از زائرانش ‌نیز دلهره دارید و گمان می‌کنید با ‌جنگ سخیف‌تان ، می‌توانید امنیت ‌را زیر سایه ببرید ، یقین داشته باشید ‌که با وجود مکتب هماره ساری و ‌جاریِ امام حسین علیه‌السلام ، ‌این شمایید که در سایه‌ها خواهید ‌ماند و شاید گاهی بتوانید سرتان را ‌از دخمه‌ی بزدلی‌تان بیرون آورید ، اما ‌شک نکنید که سرتان را به باد خواهید ‌داد ، دست و پا بزنید ؛ در باتلاقی که ‌در جای‌جایِ جهان اسلام برای خود ‌مهیا ساخته‌‌اید. نزدیک است فرورفتن‌ ‌و محوشدن‌تان از صفحه‌ی روزگار . گوش‌هایتان را خوب باز کنید ؛ ‌سالگرد سردار دلهایِ ما ، تا ابد ‌باشکوه و جبروت جاوید خواهد ماند ‌‌و شما تنها و تنها به سمت دره‌ی ‌هلاکت‌تان نزدیک و نزدیک‌تر ‌خواهید شد ، خوب بشنوید ؛ ‌‌شما ای طبل‌های تهی ‌' هیچ غلطی نمی‌توانید بکنید. ' - ‌وَقُل جَاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ البَاطِلُ ‌إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا . . ! ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ִֶ
کی گفته داعش از بین رفته؟ کلی داعشی هنوز تو ایران داریم :)
جدیدا یکی توی توییتر سر و کلش پیدا شده میگه دوماه پیش بخاطر حجاب منو شلاق زدن بعد عکسی که منتشر کرده مال سال ۸۶عه😂
بچه های بندرعباس عرض سلامی نمیکنید به این خانوم؟
جنایتکارانِ سنگدل بدانند که سربازانِ راه روشن سلیمانی ، رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد ! - مقام‌ معظم‌ رهبری .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥به پایان سلام کنید 💥این جنگ را شما شروع می کنید اما پایانش را ما ترسیم می کنیم
📣پایان پست های سیاسی📰❗️🗞🌱♥️
📙 کتابِ ✍ نویسنده: 📜 ناشر: 📑 تعداد صفحات: ۱۷۶ 🔅 کتاب «عزیز زیبای من» روایت مستندی از هفتاد و دو ساعت پایانی زندگی شهید حاج قاسم سلیمانی و برگرفته از اعضای خانواده‌، چند تن از فرماندهان و رفقای قدیمی ایشان است. این کتاب علاوه‌بر نگرانی‌ها و دغدغه‌های اطرافیان سردار در روزهای میانی دی‌ماه ۱۳۹۸، به شرح روحیات و منش پیش از شهادت نیز می‌پردازد........
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
حالا نماز نخون! کی ضرر میکنه:) #تلنگر --------•|💚🌱|•------- @sabkeshohadaa
برای اونایی که میگن: -چرا پولم برکت نداره -چرا سالم نیستم -چرا شاد نیستم -چرا از خدا دور شدم -چرا شبا راحت خوابم نمیبره...(:
نماز سکوی پرواز 04.mp3
4.02M
4 🎧آنچه خواهید شنید؛👇 ❣تا زنده ای؛ از نردبان نماز، بالا برو. وگرنه،بعد از تولدت به برزخ برای دو رکعت نماز، التماس می کنی. 💓تا دیرنشده خودتو درآغوش خدا رها کن
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
. 🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲 اسم تو مصطفاست🥺 🇮🇷زندگینامه #شهید مصطفی
. 🇮🇷《به نام او که یادش آرامش دلهاست》🤲 اسم تو مصطفاست🥺 🇮🇷زندگینامه مصطفی صدرزاده🌷 《قسمت چهارم》 باز هم من وسجاد هوای شمال را داشتیم🕊..... 🇮🇷تا پایان دبستان، هنوز ثلث سوم تمام نشده می‌رفتیم مخابرات و به عزیز خبر می‌دادیم که بیشتر از یکی دو امتحانمان نمانده و را بفرست دنبالمان.😍 عزیز هم از پشت قربان صدقه مان می‌رفت و چَشم چَشمی می‌گفت و می‌داد بابابزرگ را راهی کند. ☎️ بابابزرگ می‌آمد، یکی دو شب می‌ماند، بعد من و سجاد را برمی‌داشت و با خودش می‌برد .😊 🇮🇷باز خانهٔ مادربزرگ بود و مرغ و خروس و اردک و دوزرده و نان‌های داغ تنور و بازی با غازها و اردک‌ها و خواندن و نشستن کنار درگاهیِ پنجره و تماشای بارانی که گرده افشانی می‌کرد و غریب به سینه مان می‌پاشید.🌧🌺 " خونهٔ مادربزگه،‌ هزار تا قصه داره!" خانه‌ای که فوقش هفتاد متر بود و به زور دوازده متر، اما برای ما بود.🏡 🇮🇷تابی فلزی گوشهٔ حیاط بود که وقتی سوارش می‌شدیم، ما را با خود تا دل می‌برد. ☁️🌥 بازی ما بچه‌ها، هفت سنگ و قایم باشک و گرگم به هوا بود. زن‌ها روی ایوان خانه‌ها می‌نشستند و بساط چای به پا می‌کردند. ☕️🫖 مادربزرگ هم گاه خانهٔ یکی از آن‌ها می‌رفت یا دعوتشان می‌کرد که بیایند. در این دورهمی های زنانه روی خوراک پزی، گوش فیل و خاتون پنجره و نان نخودچی می‌پختند.🍪 🇮🇷خانهٔ مادربزرگ همیشه از تمیزی برق می‌زد. این تمیزی از او به مادرم هم رسیده و حالا من هم سعی می‌کنم این را حفظ کنم.😊🌸 مادربزرگ برای صبح که بیدار می‌شد دیگر نمی‌خوابید. حیاط را آب و جارو می‌کرد، سفرهٔ صبحانه را می‌انداخت و با و نان و پنیر خانگی و گردو و حلوا اردهٔ مغزدار، از همه پذیرایی می‌کرد. 🧀🍞☕️ 🇮🇷بعد موهایم را آب و شانه می‌زد. انگار با بافتنشان آرام و قرار می‌گرفت. این بود. مادربزرگ سفره باز بود و . روزی نبود که خانهٔ کوچکش رنگ مهمان را نبیند. شاید هم برای اخلاق و رفتار پدربزرگ بود. هر که از برای کار و خرید می‌آمد، خانهٔ سید ابراهیم می‌شد. 💚☺️ پدربزرگ اهل هم بود و مادربزرگ هم دل و دماغ شنیدن داشت. بعدها هم که تو او را شناختی، بابابزرگم را می‌گویم، مریدش شدی. می‌رفتی شمال تا از او برنج بخری و برای فروش بیاوری تهران. 🇮🇷به قول خودت شده بود ﷼مرادت. چقدر از رفتار و کردارش تعریف می‌کردی! از اینکه چطور کباب چنجه درست می‌کند، چطور گوشت‌ها را در اناردان می خوابانَد، چقدر ضرب‌المثل بلد است و چه دود و دمی دارد!💙💜 🇮🇷آن‌قدر مریدش شدی که بعدها اسم جهادی ات را گذاشتی . اولین بار که از زبانت شنیدم وقتی بود که از آمده بودی. گفتم:" تو که اسم بابابزرگ من رو روی خودت گذاشتی، حداقل فامیلی ش رو هم می‌گذاشتی! چرا گذاشتی سید ابراهیم احمدی؟ خب می‌گذاشتی سید ابراهیم !" 😊💚 خندیدی، از همان خنده‌های.... باز هم من وسجاد هوای شمال را داشتیم🕊..... 🇮🇷تا پایان دبستان، هنوز ثلث سوم تمام نشده می‌رفتیم مخابرات و به عزیز خبر می‌دادیم که بیشتر از یکی دو امتحانمان نمانده و را بفرست دنبالمان.😍 عزیز هم از پشت قربان صدقه مان می‌رفت و چَشم چَشمی می‌گفت و می‌داد بابابزرگ را راهی کند. ☎️ بابابزرگ می‌آمد، یکی دو شب می‌ماند، بعد من و سجاد را برمی‌داشت و با خودش می‌برد .😊 🇮🇷باز خانهٔ مادربزرگ بود و مرغ و خروس و اردک و دوزرده و نان‌های داغ تنور و بازی با غازها و اردک‌ها و خواندن و نشستن کنار درگاهیِ پنجره و تماشای بارانی که گرده افشانی می‌کرد و غریب به سینه مان می‌پاشید.🌧🌺 " خونهٔ مادربزگه،‌ هزار تا قصه داره!" خانه‌ای که فوقش هفتاد متر بود و به زور دوازده متر، اما برای ما بود.🏡 🇮🇷تابی فلزی گوشهٔ حیاط بود که وقتی سوارش می‌شدیم، ما را با خود تا دل می‌برد. ☁️🌥 بازی ما بچه‌ها، هفت سنگ و قایم باشک و گرگم به هوا بود. زن‌ها روی ایوان خانه‌ها می‌نشستند و بساط چای به پا می‌کردند. ☕️🫖 مادربزرگ هم گاه خانهٔ یکی از آن‌ها می‌رفت یا دعوتشان می‌کرد که بیایند. در این دورهمی های زنانه روی خوراک پزی، گوش فیل و خاتون پنجره و نان نخودچی می‌پختند.🍪 🇮🇷خانهٔ مادربزرگ همیشه از تمیزی برق می‌زد. این تمیزی از او به مادرم هم رسیده و حالا من هم سعی می‌کنم این را حفظ کنم.😊🌸
مادربزرگ برای صبح که بیدار می‌شد دیگر نمی‌خوابید. حیاط را آب و جارو می‌کرد، سفرهٔ صبحانه را می‌انداخت و با و نان و پنیر خانگی و گردو و حلوا اردهٔ مغزدار، از همه پذیرایی می‌کرد. 🧀🍞☕️ 🇮🇷بعد موهایم را آب و شانه می‌زد. انگار با بافتنشان آرام و قرار می‌گرفت. این بود. مادربزرگ سفره باز بود و . روزی نبود که خانهٔ کوچکش رنگ مهمان را نبیند. شاید هم برای اخلاق و رفتار پدربزرگ بود. هر که از برای کار و خرید می‌آمد، خانهٔ سید ابراهیم می‌شد. 💚☺️ پدربزرگ اهل هم بود و مادربزرگ هم دل و دماغ شنیدن داشت. بعدها هم که تو او را شناختی، بابابزرگم را می‌گویم، مریدش شدی. می‌رفتی شمال تا از او برنج بخری و برای فروش بیاوری تهران. 🇮🇷به قول خودت شده بود ﷼مرادت. چقدر از رفتار و کردارش تعریف می‌کردی! از اینکه چطور کباب چنجه درست می‌کند، چطور گوشت‌ها را در اناردان می خوابانَد، چقدر ضرب‌المثل بلد است و چه دود و دمی دارد!💙💜 🇮🇷آن‌قدر مریدش شدی که بعدها اسم جهادی ات را گذاشتی . اولین بار که از زبانت شنیدم وقتی بود که از آمده بودی. گفتم:" تو که اسم بابابزرگ من رو روی خودت گذاشتی، حداقل فامیلی ش رو هم می‌گذاشتی! چرا گذاشتی سید ابراهیم احمدی؟ خب می‌گذاشتی سید ابراهیم !" 😊💚 خندیدی، از همان خنده‌های.... ... ┄═❁🍃🪴🍃❁═┄ «سبک شهدا»♥️•𝑱𝒐𝒊𝒏⤹
بسم الله رحمن الرحیم شروع رمان مسیحای عشق 🤍☘✨
پارت ۹۵۱
پارت ۹۵۲
پارت ۹۵۳
پارت ۹۵۴
پارت ۹۵۵
پایان رمان مسیحای عشق🤍☘✨
رفقا بابت امشب معذرت نرسیدم محفل رو بذارم فرداشب که هیئت هفتگیمونه سه شنبه شب حتما میذارم 😁♥️✨
بِسْمِ رَب الشُهَدْاٰ...)♥️
❀' سَبڪ‌ِشُھَכآ '❀
-
سلام امام زمانم 🌸 در انتظار ظهوریم و خوب می‌دانیم سپاه مهدی ما لشکر ‌شهیدان است ❤️‍🩹