#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_دوازدهم
هفت سال قبل
_ مامان... ماما .. اهههه کجایی مامان
_ ای یامان چیه ؟ چته خونه رو گذاشتی رو سرت ؟
_ وای مامان وای قبول شدم همون دانشگاه که میخواستم ، همون رشته ای که میخواستم ،
_ شوکه شده گفت ؟
_ راست میگی دریا ؟ ..... وای یعنی بالاخره به آرزوم رسیدم ؟
یعنی دخترم دکتر میشه؟
_ وای آره مامان ، پزشکی قبول شدم اونم دانشگاه تهران
یه دفعه انگار یاد چیزی افتاده باشم چشمامو تنگ کردم و گفتم :
_ ببین مامان یعنی واقعا خیال داشتی با رتبه یک رقمی قبول نشم؟
خنده شادی کرد و گفت:
_ ایش ... حالا انگار خودش باورش شده ، یادش رفته انگار خونه رو سرش گذاشته بود
_ ای قربون مامانم برم شوخی کردم ، بدو بزن بریم که وقت جشنه
_ بریم دخترم که این بهترین اتفاق زندگیمه باید حسابی جشن بگیریم
_ پس بریم که امشب شام مهمون دریایی
_ آره حتما مهمون دریا از جیب من ؟
_ اه مامان مگه جیب منو شما داره ؟
_ پروی حوالم کرد و سمت اتاقش رفت تا آماده بشه ، همین طور که سمت اتاقم میرفتم خداروشکر میکردم که بالاخره تونسته بودم مامان رو خوشحال کنم
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
سه پارت دیگه هم عصر تقدیمتون میشه😉😍 زیادمون کنید که کلی کار داریم😉
رفقا چرا اینقدر لف داریمممممم💔
میخوام سه پارت بعدی رومان رو براتون بزارم
#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_سیزدهم
مامان و بابا هر دو متخصص قلب بودن البته بابا وقتی من سیزده سالم بود تصادف کرد و از دنیا رفت من و مامان رو تنها گذاشت بعد از مرگ بابا مامان دیگه ازدواج نکرد و تمام وقتش رو برای من گذاشت بماند که من راضی نبودم و اگر ازدواج میکرد اصلا مخالفتی با این موضوع نداشتم
حالا هم که تونستم به لطف خدا مامان رو به آرزوش برسونم و همون رشته ای که میخواست قبول بشم
با صدای مامان به خودم اومدم :
_ دریا کجا موندی ؟ بیا بریم دیگه
_ بریم مامان من آماده ام
_ نه بیا بعد یه ساعت آماده نباش
_ اوه عشقم تلخ نشو بالاخره اومدم
_ واقعا که خیلی رو داری
_ بزن بریم عاطی گلی
پوفی کشید و سمت ماشینش رفت
شام رو توی محیطی شاد خوردیم ، بعد شام هم به بام شهر رفتیم ، کلا شب خوبی بود به من که حسابی خوش گذشته بود
صبح روز بعد با انرژی مضاعفی برای رفتن به دانشگاه آماده شدم و از اونجای که مامان مجبور شده بود برای عمل اورژانسی خودش رو به بیمارستان برسونه باید تنها برای انجام کارای ثبت نام میرفتم
یک ساعت بعد دانشگاه بودم ، دهنم از صف طولانی که جلوی روم بود بازم موند
_ اوه اینجا رو ببین کم کم دو ساعت علافم
#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_پانزدهم
چند دقیقه که گذشت دختر ناز و شیک پوشی سمتم اومد و به صندلی کناریم اشاره کرد :
جای کسیه خانم ؟
نه بفرمائید
دستش رو سمتم گرفت ، همینطور که دستم رو توی دستش میذاشتم گفت :
ببخشید سلام نکردم ، سلام من مریم هستم افتخار آشنای با چه کسی رو دارم ؟
لبخندی به لحن مثبتش زدم :
سلام ، منم دریا هستم و خوشحالم از آشناییتون
شما هم ترم اولی هستید ؟
بله خیلی معلومه ؟؟؟؟
خندید:
تک خنده ای از صداقتش زدم و گفتم:
همچنین شما
دوباره خندید و گفت:
ایول خوشم اومد عین خودمی پس بی خیال رسمی شدن و این حرفا دوستیم مگه ؟
اینبار من دستم رو سمش گرفتم:
اوکی هستیم
مریم هم مثل من نوزده ساله و طبق آماری که گرفتم تک دختر خونه با دو برادر بزرگتر از خودش و پدرس مدیر شرکت کامپیوتری بزرگی بود ، خونشم تقریبا به خونه ما نزدیک بود و مهم تر از همه مشترک بودن همه کلاسهای ما با هم بود
#رمان_پسر_بسیجے_בختر_قرتے♥️
#پارت_چهاردهم
همانطور که پیشبینی میکردم دو ساعت و خورده ای منتظر بودم تا نوبتم رسید ، بعد از انجام کارهای ثبت نام و مشخص شدن زمان تشکیل کلاسها که سه هفته بعد بود به خونه برگشتم .
تمام این سه هفته رو هروز دنبال خرید برای دانشگاه بودم و دقیقا عین بچه ها دبستانی هر چیزی رو که می دیدم میخریدم ، البته مامان هم ذوق زده تر از من هیچ حرفی نداشت.
سه هفته گذشت و بلاخره روز رفتن به دانشگاه رسید ، با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم و کش و قوسی به بدنم دادم.
بزن بریم دریا خانم که دانشگاه منتظرته
بعد ی دوش و خشک کردن موهام رفتم سراغ آرایش کردن البته چون روز اول بود ترجیع دادم آرایشم کاملا ملایم باشه پس فقط ی مداد داخل چشمهای درشت به رنگ شبم کشیدم و یه رژ گلبهی با ی روژگونه هم رنگش شد همه آرایشم
رفتم سرقت لباس
حالا روز اولی چه لباسی بپوشیم مناسب باشه ؟ بعد کلی بالا پایین کردن گندم تصمیم گرفتم شلوارجین یخی با مانتوی سورمه ای کوتاهم که تا بالای زانوم بود رو بپوشم ، درسته تیپم عین بچه دببرستانیا شد ولی خوب روز اول بود و باید سنگین میرفتم ببینم جو چطوره بعد تیپ های مخصوص دریا رو بزنم
به حرفهای خودم خندیدم پاک خل شدم
با ی بسم الله سمت دانشگاه رفتم :
اینجا رو باش فکر کردم فقط من بچه مثبت بازی در آوردم و زود اومدم نه انگار این بچه دکترا همه مثل من ذوق زده بودن
خوشحال از اینکه کلاسها تشکیل میشه سمت کلاس رفتم
جز من ده ، دوازده نفر دیگه توی کلاس بود که ترم اولی به نظر میرسیدن اولین صندلی رو انتخاب کردم و نشستم
🖤متن زیارت عاشورا🖤👆
🥀ما رو هم از دعای خیرتون محروم نکنید 🥀
#التماس_دعا
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
AUD-20220731-WA0003.m4a
1.98M
🥀صّوّتّ زّیّاّرّتّ عّاّشّوّرّاّ🥀👆
🎙 با نواے علے فانی ◁❚❚▷ıllıllı◁❚❚▷
🖤شب دهم چلـہ ے زیارت عاشورا🖤
🥀بـہ نیت تمام شهـבا ب خصوص شهیـב نویـב صـ؋ـوے 🥀
تاریخ شروع چله ↯
♡¹⁴⁰¹'¹⁰'²⁶♡
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
سلام رفقا خوبید؟🙂
بعد از خوندن چله ی زیارت عاشورا لطفا این استیکر تیک(✅) رو برای آیدی زیر بفرستید ☺️👇
🌸@Amirmohamad889🌸
این تیک✅ نشانه ی شرکت شما در چله هست و اگه این ✅ها زیاد بشن و بازخورد خوبی داشته باشیم در آینده چله ی حدیث کساء گذاشته میشه
تاکید میکنم اگه استقبال عالی داشته باشیم گذاشته میشه🙃
میدونید که چله ی زیارت عاشورا رو هم برای چی کذاشتیم؟🤫🙃
و چه مزیت هایی هم داره
یا علی:))💚
خدایا شکرت واسه همه چی میدونم خوبمون رو میخوای ولی یکم... آره همون🤚♥️🌱
•~❄️~•
سلام امام زمانم💖
بخوان دعای فرج را که یار برگردد
بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد
بخوان دعای فرج را اگر که می خواهی
حدیث غیبت یار تو مختصر گردد
بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب
وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد
#امام_زمان💚
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
❀' سَبڪِشُھَכآ '❀
•~❄️~• سلام امام زمانم💖 بخوان دعای فرج را که یار برگردد بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد بخوان دعا
یااُنسَکُلِّمُستَوحِشٍغَریب
ایآرامشِهرناآرامِغریب ..♥️
#امام_زمان🌱
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ
اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ
عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ
العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️
•~❄️~•
بہ قول
•#حاج_حسین_یکتا⇩
" #رفیق بازی های دوران جبهہ اینطوری بود کہ↓
مےرفتن توےبیابون باهم قبر مےڪندن⛏
باهم سجاده پهن میڪردن نماز مےخوندن📿
باهم دوتایےزیارت عاشورا مےخوندن🤲🏻
قرارشون عملیات بعد شرق دجلہ بود🍂"
بچہهاحواسمونبہرفاقتامونهست؟🧐
آدمایی که نور بالا میزنن،
بیشتر برید سمتشون و رفاقت کنید...
زندگیت خود به خود همونطور میشه...
#تلنگرانـہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
پشتتریبون
گفت:ڪھچے!؟
هےجانبازجانباز.
شہیدشہید.
میخواستننرن😑
ڪسےمجبورشونڪردھبود!؟
گفتم:چرااتفاقا !
مجبورشونمیڪرد
گفت:ڪۍ!؟😐
گفتم:همونـےڪھتونداریش
گفت:منندارم!؟چےࢪو😳
گفتم:غیرت🥀
#تلنگرانـہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
تـوگناهمیکنےواونداره
اشـکمـیریزه!
- اونبـجایتواسـتغفارمیکنہ،
دستبہدامنخـــدامیشہ،
میـگهخدایا!
بهمنِمـهـدیببخش!💔
خشنودیقلبامام زمانعج
گناهنکنیم !!
#تلنگرانہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
شخصی از عالمی پرسید
چه روزی برای عبادت کردن بهتر است؟
عالم فرمود یک روز قبل از مرگ!
آن فرد حیران شد و پرسید:
ولی هیچکس زمان مرگ خود را نمیداند!
عالم فرمود:
پس هر روز فکر کن آخرین روز زندگی توست
كُلُّ نَفْسٍ ذٰائِقَةُ اَلْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنٰا تُرْجَعُونَ
هر نفسى چشندهء مرگ است، آن گاه به سوى ما بازگردانیده خواهید شد.
📙 " سوره عنکبوت آیه ۵۷
#تلنگرانـہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
فرشتہهاازخـُداوندپرسیدن...
خدایاتوکہبشررااینقدردوستدارۍ
چراغـمراآفریدۍ ...!؟
خداگفت: غمرابہخاطرخودمآفریدم ؛ چونمخلۅقاتمتاغمگیـننشوندبہیادخالقشاننمۍافتند...!
#تلنگرانہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
میگفت:
قـرارنیستتودنیـاسختـۍنڪشیم..
قرارـہیـادبگیریمڪہ
چجورۍبـاسختۍهامونڪناربیایم!
چجورۍـرشدڪنیم..
اینجـابھـشتنیستمشتـۍ
بھـشتاونورـہ،حالـااینڪہتو
توۍایندنیاباهمـہ
سختۍهـاشبھشترو
بچشـۍ..؛
بستـہبـہنگاھِخودتـہ. . .🌱
#تلنگرانـہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
یه جا نوشته بود...↻📚
هر وقت⌛️
خواستۍ گناه کنۍ🥀
یک لحظه وایسا✋🏼
دستت رو بذار رو سینه...🌱
و
سہباربگو..↯↯
#السلامعلیکیااباعبدلله💚
ـ
حالااگهتونستۍ...
گناهڪݩ...
#تلنگرانہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
ازپدرمپرسیدم
- چجوریبشمیارِامام زمان؟!🤔
گفت
+کافیہچهلروزگناهنکنی
دلتوبدیدستِامامزمان'؏ـج'. . .!🌿
میگمرفیق. . .
بیایاعلۍبگیموازالانشروعکنیم
آقامونخیلیغریبشدنا. . .!😔😭💔
#تلنگرانـہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
بهحرفآنهاییکهمیگویند
دلبایدپاکباشد،فریبمخور!
دلِ پاک،عملِپاکمیسازد... !!
-استادصفاییحائری🌱
#تلنگرانـہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫
•~❄️~•
اگہ¹نفر²هزارتومن
بهمونقرضبده
تاآخرعمریادمونمےمونہ🔍
تاعمرداریمـخودمونو
مدیونشمےدونیم
اما
#شهدا
'جونشون'روبرامـۅں دادن
خیلےازحرفاشونروزمینمونده..😔
#تلنگرانہ💥
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪@mazhabijdn🍂⃟💕❫