eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
361 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
10.9هزار ویدیو
41 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
036 يس.mp3
1.13M
🕊🌹سوره ی یس🌹🕊 💚هو الکریم💚 🌷پنجشنبه است ویاد درگذشتگان🌷 🌷اللّهُمَّ اغفِرلِلمُومِنینَ وَالمُومِنَات 🌷والمُسلِمینَ وَالمُسلِمَات 🌷الاَحیَاءِ مِنهُم وَالاَموَات 🌷بحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَع الصَّلَوات ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹 🌷بیوگرافی شهید والامقام محمودبحری🌷 🍃 نام : محمود 🍃نام خانوادگی : بحری 🍃 نام پدر : سیف الله 🍃متولد : ۱۳۴۱/۱۱/۰۱ 🍃تحصیلات : زیر دیپلم 🍃 وضعیت تاهل : مجرد 🍃 یگان : ارتش _ لشکر ۶۴_ ارومیه_ گردان مهندسی 🍃مدت حضور : ۱۹ ماه 🍃 مسئولیت : تخریب چی 🍃 عضویت : سرباز 🍃 تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۰۶/۲۱ 🍃 محل شهادت : منطقه سردشت 🍃 نحوه شهادت : اصابت تیر 🍃 عملیات : پدافندی 🍃 محل دفن : گرمسار _ گلزار شهداء ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹 🌷زندگینامه شهید معزز محمودبحری🌷 بسم الله الرحمن الرحیم اول بهمن ماهِ سالِ هزار و سیصد و چهل و یک ، نوزادی در خانه سیف الله بحری پا به عرصه جهان نهاد و چراغ خانه دل مادرش را روشن کرد . یک برادر و چهار خواهر دارد . وضع مالی پدرش خوب نبود . با کارگری و کاه فروشی زندگی را به سختی پیش می برد. مادر خانواده هم چاره ای جز کار کردن نداشت . کار او پخت نان برای مردم بود . بچه ها هم هر کدام به تناسب کار پدر و مادر ، کمک می کردند . بچه‌ها تلاش کردند و یک مغازه میوه فروشی در گرمسار خریدند تا کار پدر سبک تر شود . محمود هم درس می خواند و هم کارگری می کرد تا خرج تحصیلش را در بیاورد . دیپلمش را گرفت و برای رفتن به جبهه در بسیج ثبت نام کرد ، ولی وقتی با مخالفت مادر مواجه شد ترجیح داد مطابق میل او عمل کند . پدرش را در این زمان از دست داد . آرزو داشت به جبهه برود . رفتن دوستانش به جبهه ، او را بیشتر مشتاق می کرد ، تا اینکه برای سربازی خبرش کردند. سهمیه ارتش شد و به ارومیه رفت . پس از آموزش هم تقسیم شد و افتاد اُشنَویه . آموزش خنثی سازی مین و تخریب را دید . در واحد مهندسی ، قسمت تخریب خدمت می کرد . حدود نوزده ماه از خدمتش گذشته بود که در منطقه اُشنَویه در درگیری با ضد انقلاب در بیست و یکم شهریور سال هزار و سیصد شصت و چهار به شهادت رسید . از ناحیه صورت شدیداً دچار سوختگی شد ، طوری که شناسایی اش مشکل شده بود . پیکر مطهرش از اُشنَویه به گرمسار منتقل و پس از تشییع جنازه در گلزار شهدای گرمسار به خاک سپرده شد. ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹 🌷خاطراتی از زندگانی شهید گرامی محمودبحری 🌷 🍃 خواهر شهید هربار که مرخصی می آمد ، به دیدن فامیل و همسایه‌ها می‌رفت . یادم است آخرین باری که می خواست به جبهه برود ، به مادرم گفت : ننه ! زودتر شام رو بیار بخورم و با هم بریم خانه آبجی ها و داداش ، خداحافظی کنم . شام را که خوردیم ، او زودتر آماده شد گفت : تا شما آماده بشی ، من جلوی در از همسایه ها خداحافظی می کنم . همان شب ، از همه همسایه ها و فامیل خداحافظی کرد . ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• زمانی که سایه پدرم را از دست دادیم احساس بی کسی می کردیم . کار برای مادرم سخت تر شد . برای مردم نان می‌پخت . محمود هم بزرگ شده و نزدیک سربازی اش بود . می‌خواست با دوستانش به جبهه برود ، ولی مادرم راضی نمی‌شد . تازه دنبال این بود که بتواند او را کفیل خانواده کند . برادرم قبول نکرد و گفت : اجازه ندادین که جبهه برم ، حالا می خوای خدمت هم نرم ؟ داداش که هست آبجی ها هم بزرگن . مگه برای همین آب و خاک نیستم ؟ همه برن جبهه ولی من نه ؟ هر طور شده من باید برم سربازی . وقتی سرباز شد دیگر کسی نمی‌توانست مانع رفتنش بشود . ~•~•~•~•~•~•~•~•~•~• تازه به سن تکلیف رسیده بودم . یک جلد کتاب آموزش نماز خرید و به من هدیه داد . بعد هم مثل معلمی که امتحان می گیرد ، از من سوال و جواب می‌کرد . هر جواب صحیحی که می دادم ، تشویق می کرد. برای آنکه به آنها عمل کنم هدیه ای می خرید و می گفت : این هم به خاطر مسجد رفتن و حجابت . 🍃 دوست شهید در مراسم دوستمان محمدعلی ، خیلی کارکرد . اول فکر کرده بودیم محمدعلی شهید شده ، ولی بعد خبر دادند اسیر شده است . محمود رفته بود بالای تیر برق ریسه ببندد . گفتم : دوست داری یه روزی هم برای تو این کارها را بکنیم ؟ گفت : من که لیاقتش را ندارم . این هایی که میرن ، پاک هستن خدا هر کسی رو پیش خودش نمی بره . ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹 🌷قسمتی از وصیتنامه شهید گرانقدر محمود بحری🌷 خدایا ! خودت آگاهی که عاشقت شده‌ام و از آن زمانی که شناختمت و طعم عبادت را چشیدم ، دیگر فهمیدم که به دنبال چه هستم و با چه کسی معامله می کنم . خدایا ! تو شاهد بودی که در طول زندگی نتوانستم توشه‌ای برای آخرت بردارم ، اما اگر تو راضی باشی با نثار جان ناقابل خود ، می‌توانم گذشته را جبران کنم ؛ زیرا به فرموده امام علی (ع) شهادت نقطه اوج سعادت و بالاترین قله رفیع انسانیت است . مادر عزیزم ! من ظاهراً فرزند شما بودم و در حقیقت ، فرزند اسلام و قرآن و امانتی در پیش شما بودم . خدا را شکر کنید که چنین فرزندی تربیت کردید که خدا به قربانی خود قبول کرده باشد . ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹🌱🌱🌹
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ❇️ 🟣شهید مدافع‌حرم ذکریا شیری ♻️احترام به والدین 💜مادر شهید روایت می‌کند: ذکریا همیشه در سلام‌کردن به کوچک و بزرگ سبقت می‌گرفت و همه‌ی خانواده شیفته‌ی این اخلاق او بودند. خوش‌خنده بود و تبسّم از لبانش محو نمی‌شد. هر زمانی که ازخواب بیدارش می‌کردم، تا چشمانش را باز می‌کرد، لبخندی به من می‌زد و سلام می‌داد؛ هیچ‌وقت عصبانی نمی‌شد. 💜از کودکی تا زمانی که ازدواج کرد، سعی می‌کرد از لحاظ مالی، خانواده‌اش را درک کند؛ مثلا اگر دوست داشت اردوی مشهد برود و ما هزینه‌اش را نداشتیم، اعتراضی نمی‌کرد و با دوستانش همراه نمی‌شد؛ ذکریا در همه‌شرایط احترام من و پدرش را حفظ می‌کرد. 🎂 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات   🎉اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎉 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
‍ ‍ ‍💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• *شهید ذکریا شیری*🌹 تاریخ تولد: ۱/ ۹ / ۱۳۶۴ تاریخ شهادت: ۴ / ۹ / ۱۳۹۴ محل تولد: گرماب،خدا بنده محل شهادت: سوریه مزار: قزوین *🌹راوی← فاطمه و محمدصدرا از او به یادگار مانده🌸 محمدصدرا در زمان شهادت پدرش هنوز به دنیا نیامده بود🥀پدر فرزندش را، و فرزند پدرش را ندید🥀ذکریا نقش بسزایی در عملیات داشت و اگر موج ضربۀ دشمن به او برخورد نمی‌کرد🥀شاید بسیاری از همرزمان در همان لحظه شهید می‌شدند او به نوعی سپر بلای نیروها بود درنهایت شهید و مفقود شد💫مادرش← سال ۹۵ شبی از فراق پسرم خیلی گریه میکردم🥀و درحال درد و دل با حضرت زینب(س) بودم و گفتم؛ خانم، شهدای کربلا 3 روز زیر آفتاب باقی ماندند🥀اما شهدای سوریه یکسال است که پیکرشون برنگشته🥀همان شب در خواب دیدم که در یک صحرای بزرگی قرار دارم و سه خانم با صورت‌های نقاب زده روی 4 مزار نشسته‌اند🍃صدایی به من گفت؛ خانمی که قدبلندتر است مادر حضرت ابوالفضل(ع) است💚 که 4 پسر خود را در کربلا از دست داد چرا تو بی تابی میکنی؟🥀سپس از خواب بیدار شدم و گریه کردم و گفتم خدایا راضی ام به رضای تو✨ ذکریا بر اثر انفجار و اصابت ترکش💥شهید و مفقود شد🥀 خبری از پیکرش نبود تا اینکه بعد از 5 سال فراق🥀پیکرش مهرماه 1399 روز شهادت امام رضا(ع) به کشور بازگشت*🕊️🕋 ...🌸🎉🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ بخشی از شهید : برای دفاع از حرم سه ساله امام حسین (ع) باید سه ساله خودم را تنها بگذارم. نمی‌دانم زمانیکه این نوشته خوانده می‌شود آیا در بین شما هستم و یا اینکه به سعادت راه رستگاری و شهادت که آرزوی قلبی و همیشگی من بوده، رسیده‌ام. لازم به ذکر است که من این راه را با سلامت کامل عقل و درایت انتخاب نموده‌ام. راهی که مطمئنم ادامه راه شهدای کربلا و شهدای سرزمینم در هشت سال دفاع مقدس می‌باشد. 📌 🌿تاحالاندیده بودم بالباس سپاه بیادخونه یه روزکه مراسم داشتن دیدم بالباس کادری اومدخونه وقتی تواون لباس دیدمش خیلی خوشحال شدم بهش گفتم که این لباس خیلی بهت میادمن بهت افتخارمیکنم 🌿یه نیش خندی زدگفت مگه آدم به یه لباس افتخارمیکنه دعاکن شهیدبشم موقعه ای که پیکرموآوردن افتخارکن.شهیدشد,منم بهش افتخارمیکنم ولی پیکرش که نیومد. نقل از ....🌸🌸 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ✅ 💠شهید مدافع‌حرم مصطفی قاسم پور ♨️اخلاق مَداری پدر شهید نقل می‌کنند: ادب و نزاکت مصطفی زبانزدِ عامّ و خاص بود. همیشه هرچیزی که بهش می‌گفتم، فقط با کلمه "چشم" قبول می‌کرد؛ حتی موقعِ گرفتنِ حقوق ماهیانه‌اش بااینکه ناچیز بود ولی بنا به رسم محلی پیش پدرش می‌آورد و به من تعارف می‌کرد. مصطفی همیشه خوش‌اخلاق و خوش‌خُلق و خو بود و رفتارش با مردم توأم با مهر و محبت بود. 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات   🦋اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🦋 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•