eitaa logo
🕊سبک بالان عاشق🕊
553 دنبال‌کننده
29هزار عکس
17.1هزار ویدیو
64 فایل
﷽ آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتند و پریدن ... ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و پیشنهاد 👇 @shahadat07 با شهدا بودن سخت نیست با شهدا ماندن سخته
مشاهده در ایتا
دانلود
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺 🌸 💍 🟣شهید مدافع‌حرم روح الله مهرابی 📀راوے: همسر شهید 💜من و همسرم ۱۱سال با هم زندگی كرديم.روح‌الله ۲۱سال داشت كه تصميم گرفت متأهل شود.من اصالتاً اهل يزد هستم و روح‌الله اهل اصفهان بود.پدر شوهرم با برادر من در دوران دفاع مقدس آشنا بودند و از همان زمان،يعنی پيش از به دنياآمدنِ من وروح‌الله رابطه‌ی خانوادگی‌مان با هم آغاز شد اين ارتباط خوب و صميمانه بين خانواده‌ها ادامه داشت تا اينكه من و روح‌الله بزرگ شديم و به سنّ و سال ازدواج رسيديم‌در يكی از اين ديد و بازديدها بود كه روح‌الله از خانواده‌اش خواسته بودبه خواستگاری‌ام بيايندزمانی که به خواستگاری آمدند، هم من سنّم کم بود و هم ایشان تقریباً هیچ چیزی نداشت. حتی وسیله‌ای نداشت که اگر من رفتم اصفهان، بتوانم راحت به دیدنِ خانواده‌ام بیایم. در این ۱۱سال زندگی به قولش عمل کرد و هر دوهفته یکبار یزد بودیم. ازدواج ما کاملاً اعتقادی بود؛ چون هم ایشان و هم من سنّ کمی داشتیم اما کم‌کم و به لطف خدا و تلاش و کوشش توانستیم زندگیمان را سر و سامان دهیم. آنچه برای ما اهمیت داشت اعتقادات قلبی بود ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💍 🟣شهید مدافع‌حرم ابوالفضل سرلک 🎙راوے: همسر شهید ⛱در سال۱۳۸۳ با ابوالفضل ازدواج ڪردم و دو فرزند داریم ڪه اسم‌شون زهرا و امیرعلی است. وقتی که آقا ابوالفضل به خواستگاری من آمد، من ۱۸ساله بودم و او ۱۹ساله. پدرم گفت من ابوالفضل را فقط در مسجد دیده‌ام؛ در ڪوچه، خیابان و هیچ جاے دیگرے ندیدمش و چون پیامبرﷺ گفته به ڪسے ڪه اهل مسجد است، دختر بدهید، نمی‌توانم به این جوان نَه بگویم. منم به حرف پدرم ایمان داشتم و قبول ڪردم. ⛱وقتے با هم صحبت ڪردیم، بهش گفتم من در زندگے فقط صداقت می‌خواهم، ابوالفضل گفت فقط همین؟ گفتم بله، فقط صداقت براے من مهم است و انصافاً در ۱۶سال زندگے مشترڪمان، یک ڪلمه غیر از صداقت نشنیدم؛ هم در حرف و گفتار صداقت داشت و هم در ڪار؛ چرا ڪه همڪارانش می‌گفتند آقاابوالفضل همیشه ڪار را ڪامل و صحیح انجام می‌داده است. .....🕊🌹 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ ‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 💍 🟣شهید مدافع‌حرم موسی کاظمی 📀راوے: همسر شهید 🦋من وقتی دانشگاه می‌رفتم، آقاموسی در محله‌مان همراه برادرش مغازه الکتریکی داشتند. مرا هنگامِ آمدن از دانشگاه می‌دیدند و دوسالی بود که مرا زیر نظر داشتند و تحقیقات را از خانواده‌ام انجام داده بودند ولی من اصلاً ایشان را ندیده بودم و نمی‌شناختم. 💜ایشان آن زمان پاسدار بود و بعدازظهر در مغازه با برادرش با هم کار می‌کردند. من معیارهایم با همه دخترها در آن دوره فرق می‌کرد. همیشه دوست داشتم طرف مقابلم مرا بخواهد. ایشان دوسال مرا می‌خواست و این دوست‌داشتن خیلی برایم مهم بود. 🦋اصلاً مرا در جلسه‌ی خواستگاری نگاه نمی‌کرد. صادقانه حرف‌هایش را زد و اصلاً وعده‌های توخالی نداد و هر چیزی که بود را برایم توضیح داد. در حرف‌هایی که زدند مردانگی‌شان برایم ثابت شد. گفت قول می‌دهم تا جایی که می‌توانم شما را خوشبخت کنم و همینطور هم شد. خیلی سختی کشیدیم ولی هیچ‌گاه نگذاشت آب در دلم تکان بخورد. 💜در جلسه خواستگاری، داخل کاغذی موارد مدّ نظرش را نوشت و بیان کرد «من عاشق شهادت هستم». وقتی کاغذ را خواندم گفتم کو تا جنگ! آن زمان حرفی از جنگ نبود. 🦋می‌گفت دلم می‌خواهد خدا اتمامِ زندگی‌ام را در شهادت قرار دهد و نمی‌خواهم سکته و تصادف کنم و از دنیا بروم. آقاموسی خیلی دیندار بود. من همیشه در ذهنم یک آدم دیندار را دوست داشتم که این هم یکی از خصوصیّات بارزشان بود. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات   🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💍 🟢شهید مدافع‌حرم علی زاده اکبر 🎙راوے: همسر شهید 💖من و علی قبل از ازدواج هيچ‌گونه آشنايی با هم نداشتيم و جالب است که واسطه وصلت بين ما هم شهدا شدند. همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنياد شهيد همکاری می‌کرد و از طريق کارمند بنياد به خانواده‌ی ما معرفی شد. 🪴وقتی که به خواستگاری آمد، همان ايام مادرم در خواب ديده بود سه کبوتر روی پشت بام خانه نشسته‌اند. مادرم خواب را اين طور تعبير کرده بود که علی‌آقا به شهادت می‌رسد و به من هم گفت که احتمال دارد خواستگارت شهيد بشود. همان روزها يکی از اقوام‌مان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ايشان تعبير کرديم. 💖مراسم عقد و عروسی ما خيلی ساده برگزار شد. حتی ماشين عروس را خودش تزئين کرد. علی‌آقا اصلاً جهيزيه‌ی زياد دوست نداشت و کاملاً با تجمّلات مخالف بود. به هرحال، ازدواج‌مان صورت گرفت و چندين سال بعد که همسرم به شهادت رسيد، فهميدم کبوتری که پر کشيد، علی بوده است. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات    ❣اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❣ ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💍 🟣شهید مدافع‌حرم سید جاسم نوری 🎙راوے: همسر شهید ⛱من یازده‌ساله بودم و آقا سیّد ۲۰سال داشت که سر سفره عقد نشستیم. دبستانی بودم؛ کلاس پنجم و تجدیدی ریاضی داشتم که سیّد حتی اجازه نداد امتحانم را بدهم. مادرم می‌گفت: این دختر من بچه است، نمی‌تواند یک زندگی را اداره کند اما من در همان سنّ و سال بچگی‌ام گفتم: من مشتاق ایمان و اخلاق سید هستم و «بله» را با هر زوری بود، به سید و خانواده‌اش دادم و سال۱۳۶۶ عروسی کردیم؛ با یک مهمانی ساده در حمیدیه! 💜زندگی مشترک ما ۲۸سال شد؛ سید بیشتر برای من یک دوست و یک پدر مهربان بود. بچّه‌سال بودم و اصلاً از خانه‌داری و زندگی مشترک هیچ نمی‌دانستم و همیشه و هرروز، سید جاسم به من یاد می‌داد که در زندگی چه کاری انجام بدهم و چه کاری نکنم؛ تا آنجا که وقتش را داشت کارهای منزل را انجام می‌داد. ⛱به یاد ندارم هیچوقت سید از مسائل کار و بیرون از منزل برای ما حرفی بزند؛ می‌گفت«حرف بیرون مال بیرون است و هر مردی که وارد خانه‌اش می‌شود، باید همه‌ی همّ و غمش همسر و فرزندانش باشد» و همیشه هم می‌گفت«شما خودتان را درگیر مسائل کار من در بیرون از خانه نکنید!» ╔═.🥀🍃.📿════╗ 🆔️@sabokbalan_e_ashegh ╚════🥀.🍃.📿═╝ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💍 🟢شهید مدافع‌حرم رضا کارگر برزی 📀راوے: همسر شهید 💚اولین دیدار ما در کتابخانه‌ی دانشکده‌ی روانشناسی بود. رضا آمده بود کتابی را به امانت بگیرد و مرا می‌بیند. من دانشجوی روانشناسی و رضا دانشجوی سال دوم رشته الکترونیک بود. مدتی بعد، وی خانواده‌ی خود را به دانشگاه آورد و پس از گفت‌وگویی کوتاه با خواهر شهید در دانشگاه، برای خواستگاری به منزل‌مان آمدند و سرانجام زندگی ما با یک ازدواج دانشجویی ساده آغاز شد. 💙زمانی‌که ما ازدواج کردیم، رضا تا مدت‌ها دانشجو بود. اعتقادات همسرم و به خصوص پای‌بندی وی برای خواندن نماز اول وقت، مهم‌ترین معیار من برای ازدواج بود. ایمان رضا باعث شد با اطمینان وی را انتخاب کنم. سال۱۳۸۰ بود که ازدواج کردیم. رضا تا اسفند سال۱۳۸۲ که پاسدار شود، بیکار بود. 💚آقا رضا بسیار راست‌گو و درست‌کار بود. به نحوی‌که طی ۱۲سال زندگی مشترک هیچ‌گاه از وی دروغ نشنیدم. احترام ویژه‌ای برای پدر و مادر قائل بود و همیشه به من و بچه‌ها احترام به والدین را تاکید می‌کرد. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💎اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💎 ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💍 🟣شهید مدافع‌حرم ابوالفضل سرلک 🎙راوے: همسر شهید ⛱در سال۱۳۸۳ با ابوالفضل ازدواج ڪردم و دو فرزند داریم ڪه اسم‌شون زهرا و امیرعلی است. وقتی که آقا ابوالفضل به خواستگاری من آمد، من ۱۸ساله بودم و او ۱۹ساله. پدرم گفت «من ابوالفضل را فقط در مسجد دیده‌ام؛ در ڪوچه، خیابان و هیچ جاے دیگرے ندیدمش و چون پیامبرﷺ گفته به ڪسے ڪه اهل مسجد است، دختر بدهید، نمی‌توانم به این جوان نَه بگویم.» منم به حرف پدرم ایمان داشتم و قبول ڪردم. ⛱وقتے با هم صحبت ڪردیم، بهش گفتم «من در زندگے فقط صداقت می‌خواهم». ابوالفضل گفت «فقط همین؟» گفتم «بله! فقط صداقت براے من مهم است» و انصافاً در ۱۶سال زندگے مشترڪمان، یک ڪلمه غیر از صداقت نشنیدم؛ هم در حرف و گفتار صداقت داشت و هم در ڪار؛ چرا ڪه همڪارانش می‌گفتند «آقاابوالفضل همیشه ڪارش را ڪامل و صحیح انجام می‌داده است.» 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☔️اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☔️ ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💍 🟢شهید مدافع‌حرم رضا کارگر برزی 📀راوے: همسر شهید 💚اولین دیدار ما در کتابخانه‌ی دانشکده‌ی روانشناسی بود. رضا آمده بود کتابی را به امانت بگیرد و مرا می‌بیند. من دانشجوی روانشناسی و رضا دانشجوی سال دوم رشته الکترونیک بود. مدتی بعد، وی خانواده‌ی خود را به دانشگاه آورد و پس از گفت‌وگویی کوتاه با خواهر شهید در دانشگاه، برای خواستگاری به منزل‌مان آمدند و سرانجام زندگی ما با یک ازدواج دانشجویی ساده آغاز شد. 💙زمانی‌که ما ازدواج کردیم، رضا تا مدت‌ها دانشجو بود. اعتقادات همسرم و به خصوص پای‌بندی وی برای خواندن نماز اول وقت، مهم‌ترین معیار من برای ازدواج بود. ایمان رضا باعث شد با اطمینان وی را انتخاب کنم. سال۱۳۸۰ بود که ازدواج کردیم. رضا تا اسفند سال۱۳۸۲ که پاسدار شود، بیکار بود. 💚آقا رضا بسیار راست‌گو و درست‌کار بود. به نحوی‌که طی ۱۲سال زندگی مشترک هیچ‌گاه از وی دروغ نشنیدم. احترام ویژه‌ای برای پدر و مادر قائل بود و همیشه به من و بچه‌ها احترام به والدین را تاکید می‌کرد. ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💎اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💎 ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
‍‍‍‍‍🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺 🌸 💍 🟣شهید مدافع‌حرم عبدالرضا مجیری 📀راوے: همسر شهید 🦋تا روز خواستگاری، عبدالرضا را ندیده بودم. به واسطه خواهرشان با هم آشنا شدیم. قبل از خواستگاری حسابی به خواهرش سفارش کرده بود که در مورد روحیه شهادت‌طلبانه‌اش با من صحبت کند. 💜من هم خیلی دوست داشتم همسرم مذهبی باشد و از لحاظ اعتقادی به هم نزدیک باشیم. وقتی قرار شد با هم صحبت کنیم، پرسیدم «چقدر اهل انجام مستحبّات هستید؟» گفت «مستحبّات را باید آنقدر به جا بیاوریم که به واجبات لطمه نزند.» 🦋حین صحبت‌کردن سرش پایین بود و هر از گاهی سرش را بالا می‌آورد. همین‌طور که حرف می‌زد، احساس کردم چقدر چهره‌اش شبیه رزمنده‌هاست و حرف‌هایش شبیه شهدا. یکبار صحبت‌هایمان کمی طولانی شد و همین که صدای اذان را شنید، حرفش را تمام کرد تا به نماز جماعت برسد. این مُقیّدبودنِ عبدالرضا خیلی به دلم نشست. 💜فروردین سال۱۳۷۸، همزمان با عید غدیر به عقد هم درآمدیم و با توجه به اینکه من دانشجو بودم و مشغول به تحصیل، حدود دوسال عقد ماندیم و اواخر سال۱۳۷۹ ازدواج کردیم. عبدالرضا ساده‌بودن را خیلی دوست داشت. 🦋در عین حال، انجام کارهای فرهنگی هم برایش خیلی مهم بود؛ تا جایی که کارت عروسی ما به پیشنهاد عبدالرضا خیلی متفاوت طراحی شد؛ به این صورت که حدیثی از پیامبرﷺ و سخنی از مقام معظم رهبری در مورد ازدواج را روی کارت چاپ کردیم. خلاصه اینکه تمام تلاشش بر این بود که مراسمی ساده و به دور از گناه داشته باشیم.  💜ساده‌زیستی عبدالرضا برای من خیلی جالب بود؛ چون فکر همه‌جا را می‌کرد. قبل از عروسی به من گفت «برای جهیزیه فقط وسایلی را که خیلی نیاز داریم، تهیه کنید.» مخالف وسایل تزئینی و نمایشی بود. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🍬اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🍬 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک‌ بالان عاشق ﷽ 💍 🟣شهید مدافع‌حرم ابوذر امجدیان 🎙راوے: همسر شهید 💙من و همسرم هردو اهل روستای سهنله از توابع شهرستان سنقر استان کرمانشاه هستیم. خانه‌ی ما و خانه‌ی پدری همسرم چند کوچه با هم فاصله داشت. ابوذر برحسب اتفاق یکبار مرا دیده بود و با خانواده‌اش مسئله را در میان گذاشته بود. 💜پس از طرح موضوع با خانواده به خواستگاریا‌م آمدند که بنده نیز چون شناخت کافی از ایشان داشتم، در زمان خواستگاری خیلی سریع جواب مثبت به او دادم. اخلاق بسیار خوب، تواضع، مهربانی و شوخ‌طبعی او مرا شیفته خود کرده بود. ابوذر پاسدار بود و منم همیشه آرزو داشتم که با یک پاسدار ازدواج کنم. 💙همان روز از سختی‌های زندگی با یک نظامی برایم گفت و اینکه احتمالاً پیش بیاید که چندماهی در مأموریت باشد و منم پذیرفتم اما هرگز فکر نمی‌کردم که ابوذرم به شهادت برسد و همسر شهید شوم. در نهایت من و ابوذر با مهریه ۷۲سکه، در اول آبان سال۱۳۸۹ ازدواج کردیم. من توفیق داشتم شش‌سال در کنار بهترین همراه و همسنگرم باشم. 🎁 ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☔️اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☔️ ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽سبک بالان عاشق﷽ 💍 🟢شهید مدافع‌حرم علی زاده اکبر 🎙راوے: همسر شهید 💖من و علی قبل از ازدواج هيچ‌گونه آشنايی با هم نداشتيم و جالب است که واسطه وصلت بين ما هم شهدا شدند. همسرم قبل از ازدواج با بخش فرهنگی بنياد شهيد همکاری می‌کرد و از طريق کارمند بنياد به خانواده‌ی ما معرفی شد. 🪴وقتی که به خواستگاری آمد، همان ايام مادرم در خواب ديده بود سه کبوتر روی پشت بام خانه نشسته‌اند. مادرم خواب را اين طور تعبير کرده بود که علی‌آقا به شهادت می‌رسد و به من هم گفت که احتمال دارد خواستگارت شهيد بشود. همان روزها يکی از اقوام‌مان فوت کرد و خواب کبوترها را به فوت ايشان تعبير کرديم. 💖مراسم عقد و عروسی ما خيلی ساده برگزار شد. حتی ماشين عروس را خودش تزئين کرد. علی‌آقا اصلاً جهيزيه‌ی زياد دوست نداشت و کاملاً با تجمّلات مخالف بود. به هرحال، ازدواج‌مان صورت گرفت و چندين سال بعد که همسرم به شهادت رسيد، فهميدم کبوتری که پر کشيد، علی بوده است. ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات    ❣اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد❣ ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾◆🍃🌺🌸🍃◆✾••┈•
‍ ‍ •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈• 💍 🟣شهید مدافع‌حرم موسی کاظمی 📀راوے: همسر شهید 🦋من وقتی دانشگاه می‌رفتم، آقاموسی در محله‌مان همراه برادرش مغازه الکتریکی داشتند. مرا هنگامِ آمدن از دانشگاه می‌دیدند و دوسالی بود که مرا زیر نظر داشتند و تحقیقات را از خانواده‌ام انجام داده بودند ولی من اصلاً ایشان را ندیده بودم و نمی‌شناختم. 💜ایشان آن زمان پاسدار بود و بعدازظهر در مغازه با برادرش با هم کار می‌کردند. من معیارهایم با همه دخترها در آن دوره فرق می‌کرد. همیشه دوست داشتم طرف مقابلم مرا بخواهد. ایشان دوسال مرا می‌خواست و این دوست‌داشتن خیلی برایم مهم بود. 🦋اصلاً مرا در جلسه‌ی خواستگاری نگاه نمی‌کرد. صادقانه حرف‌هایش را زد و اصلاً وعده‌های توخالی نداد و هر چیزی که بود را برایم توضیح داد. در حرف‌هایی که زدند مردانگی‌شان برایم ثابت شد. گفت قول می‌دهم تا جایی که می‌توانم شما را خوشبخت کنم و همینطور هم شد. خیلی سختی کشیدیم ولی هیچ‌گاه نگذاشت آب در دلم تکان بخورد. 💜در جلسه خواستگاری، داخل کاغذی موارد مدّ نظرش را نوشت و بیان کرد «من عاشق شهادت هستم». وقتی کاغذ را خواندم گفتم کو تا جنگ! آن زمان حرفی از جنگ نبود. 🦋می‌گفت دلم می‌خواهد خدا اتمامِ زندگی‌ام را در شهادت قرار دهد و نمی‌خواهم سکته و تصادف کنم و از دنیا بروم. آقاموسی خیلی دیندار بود. من همیشه در ذهنم یک آدم دیندار را دوست داشتم که این هم یکی از خصوصیّات بارزشان بود. ✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات   🎊اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد🎊 ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 🆔@sabokbalan_e_ashegh ✦‎࿐჻ᭂ🕊჻ᭂ࿐✦‎⊱🇮🇷🌷⊱🇵🇸 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•