پناه|panah
_ و من فرو رفتم به قعر دریا ها که قعر دریا ها پر از مزار شود
کسی بشدت تو
به صخره ام کوبید...
#حسین_صفا
پناه|panah
_
در میزنی که وارد تنهایی ام شوی
اما بعید نیست زمانی که میروی
در از خودش جلای وطن گفته مثل من
در جستجوی در زدنت در به در شود
#حسین_صفا
خزان مسافتی از من بود
که در تَدارُک رفتن بود
ولی همین که خزان می رفت
دوباره باز خزان می شد
#حسین_صفا
گریه کردم که مهربان بشوی
-من به تأثیر گریه معتقدم_
گریه کردم چنان که چشمانم
گریه ام را نمی برد از یاد
#حسین_صفا
بر خلقالله نیز واجبتر است
که در نخستین شب قبر
نخستین سؤالشان از ملائک این باشد؛
چه بود آن آه عمیق
که حتی در مهمانیهای شلوغ
دست از گریبان ما نمیکشید؟
#حسين_صفا