امروز چندساله شدی شاعر؟
امروز رو به مرگترم از قبل
پاییز سالخوردهترم از پیش
فصل بدون برگترم از قبل
امروز چندساله شدی شاعر؟
امروز رد شدهاست «دو تیر» از قلب
قلبیست زیر پوست که سیر از نبض
نبضیست زیر پوست که سیر از قلب
شمع بدون کیکم و در آهم
پروانههای دود شده دارم
آواز یک درختم و زیر خاک
گنجشکهای کود شده دارم
سارم، که اهلی نپریدنهام
سنگی نمانده دوست بیندازد
مارم، برای تازه شدنها هم
حاضر نبوده پوست بیندازد
پایان کافههای شلوغم من
خاموشی ذغال سر قلیان
تحلیل دود در ریهی سیگار
تلخی چندبارهی یک پایان
با اینهمه که مرگ فراموشیست
با اینهمه که مرگ فراموشیست
با اینهمه که مرگ فراموشیست
با اینهمه که مرگ فراموشیست
از چشم من نیفت اگر اشکی
بر گونهام بچسب که بی لمس است
حلقه بزن به قلب یخم، خون باش
انگشت توست که شرف شمس است
#شهرام_میرزایی
پناه|panah
همیشه مقصدم بودی
بعدِ تو گلم، در دو حالتم
یا کلافهام، یا کلافهام!
#شهرام_میرزایی