💢چقدر این اردیبهشت ماه،
طولانی شده است...
🔹انگار که هیچوقت نمیخواهد به پایان برسد..
🔹هرچه بیشتر میگذرد،
نفس کشیدن برایم سخت تر میشود..
این روزها بیشتر از گذشته خودم را مدیون میدانم..
🔹مدیون آنانی که فدا شدند ..
آنانی که همه ساعات شبانه روز،
در جای جای این مرز و بوم،
از تلاش های بی وقفه حتی لحظه ای دست برنمیدارند..
🔹همان دلاور مردانی که از ابتدا،
شهادت را در سر لیست آرزوهایشان نوشتند...
🔹مدیون قطرات پاک خون مردان غیرتمندی هستیم که..
🔹ارزشمندترین دارایی شان را در راه امنیت فدا کردند...
🔹این روزها بیشتر به معنای غیرت و امینت پی میبرم؛
امنیتی که دیده می شود،
🔹و تلاشها و سختی هایی که دیده نمیشوند...
🔹به یاد همه مرزبانان پرتلاش و گمنام..
همه مدافعان حریم و امینت و اقتدار ایران اسلامی...
و به یاد همه شهدای مظلوم فراجا...
اجرشان با اباعبدالله(ع)...
🔹پروردگارا!
ما را شرمنده خون پاک و نگاه شهدا قرار مده...
#دلنوشته
#امنیت
#اقتدار
#شهید
#شهدای_مظلوم_فراجا
@shohadanaja
بابای عزیزم سلام؛
چند وقتی است دلم خیلی بهانهات را میگیرد..
این روزها بغض غریبی گلویم را میفشارد..
نمیدانی چقدر دلتنگت هستم بابا جان..
دلتنگ حضورت..
صدای گرمت..
آغوش مهربانت..
لبخند دلنشینت..
دلم میخواهد حتی برای یکبار هم که شده،
دوباره با چشمان پرنورت نگاهم کنی باباجان..
دوباره نامم را از زبانت بشنوم..
این روزها خیلی به عکست خیره میشوم..
به مزارت سر میزنم..
اما افسوس که نه آن تصویر،
و نه آن سنگ سرد،
ذره ای از دلتنگی مرا نمیکاهد...
باباجان؛
دوست داشتم اکنون کنارت می نشستم،
تو مرا در آغوش میگرفتی..
کاش بودی تا مثل همیشه با تو درد و دل کنم..
تو نیز برایم حرف بزنی و مرا راهنمایی کنی...
اما بابای مهربانم؛
میدانی امروز،
بیشتر از هرروز دیگر آرزو کردم ای کاش کنارم بودی...
تا مانند هرسال در چنین روزی به من بگویی:
《دختر بابا، نازنینم؛ روزت مبارک》
بابای عزیزم؛
شهادت تو مایه افتخار من است و من بر خود میبالم..
چون میدانم شهید،
زیباترین معنای غیرت و شجاعت است...
و میدانم که تو نیز مانند همه دلاور مردانی که از جان گذشتند،
تا امنیت میهن شان پایدار بماند،
به آرزویت رسیدی..
من هر لحظه،
حضورت را احساس میکنم،
میدانم که همیشه کنارم ایستاده ای و دست بر روی سرم میکشی...
میدانم که دعای خیرت همواره همراه من است..
باز هم برایم دعا کن باباجان..
دعا کن در راهت، استوار گام بردارم..
میلاد باسعادت بانوی کرامت، حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر، بر تمامی دختران نازنین شهدای فراجا مبارک باد.💐
شادی روح پاک شهدا،صلوات.
#دلنوشته
#روز_دختر
#میلاد_حضرت_معصومه
#شهید
#شهدای_مظلوم_فراجا
@shohadanaja
#دلنوشته
💢به نام خدا:
🔹من خواهرشهیدمووخواهرشهیدبودن یعنی تنهایی وروزهای دلتنگی،اینکه دلتنگ باشی وبغض داشته باشی وشونه ای واسه گریه کردن نداشته باشی. برلدرعزیزم خیلی دلم هواتوکرده واین روزهادرفراق دوری توهمچون شمع آب میشوم .
🔹مهدی جان همدم روزهای تنهایی من این روزهاسخت دلتنگ توهستم .
🔹شهیدعزیزم کاش بودی که ازوقتی تورفتی هیچ چیزمثل قبل نشد.
🔹این روزهابدجوری دلم گرفته ومن باعکس های توآرام میگیرم😭😭😭کاش بودی ...کاش بودی که من باتوآرام ترینم دردیست دردلم که دوایش نگاه توست ،درداکه دردهست ودوای دلم نیست😭😭
دلنوشته ای ازخواهرت
ما را در کانال شهید مرزبان مهدی عوض پور دنبال کنید
👇👇👇👇
https://eitaa.com/MAHDI_AVAZPOR_1392_1371/3
#شهیدمهدی_عوض_پور
@shohadanaja
10.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دلنوشته
💢دختر شهید محمد قنبری
در مراسم تشییع پدرش:
🔹ما پشت این انقلاب میمانیم
و از ولایت دفاع میکنیم.
مردم آگاه باشید راه ما راه
شهادت است ، راه ما، اطاعت
از ولی امر زمان است...
کاری نکنید فردای قیامت شهدا
یقه شما رابگیرند وبگویند روی
خون ما پا گذاشتید.
@shohadanaja
💢بابای شهیدم!
امشب تولد من است، و تو در کنارم نیستی...
دلم خیلی برایت تنگ شده،
جایت اینجا کنارم خیلی خالی ست...
مگر خودت قول نداده بودی که تولدم را با هم جشن بگیریم؟...
تو که همیشه سر قول هایت میماندی..
اما میدانم که حالا هم سر قولت هستی..
بابای خوبم!
میدانم که امشب کنار من هستی،
حضورت را در جای جای خانه احساس میکنم،
یادت همیشه و همه جا با من است..
من هم به تو قول میدهم که راهت را ادامه دهم،
و هرگز نگذارم خون پاکت پایمال شود..
برایم دعا کن باباجان...
-تقدیم به دختر عزیز شهید محمد قنبری🖤
#دلنوشته
#شهید_محمد_قنبری
#شهید_ایذه
#شهید_امنیت
#شهدای_مظلوم_فراجا
#فراجا_نیروی_جان_فدای_ملت
@shohadanaja
''شـهیدامـیرحسینخـالصخمر':
پارسال بعد چند روز از بستری بودنت محرم از راه رسید ..
شبا هیات بود همه به نیت شفات میرفتن مراسم عزاداری امام حسین(ع) ...
اکثریت تایم هیات میموندم پیشت برات دعای توسل که خیلی دوست داشتی میخوندم
زیارت عاشورا ، سوره یاسین ،
از خاطرات شیرینی ک باهم داشتیم برات تعریف میکردم و...که شاید واکنش نشون دادی بهوش اومدی 🥲
دلم خوش بود به حتی ی تکون دادن انگشتت یا سرت .
مرسی که هربار اومدم پیشت سلاممو بی جواب نمیزاشتی🥺
درسته که بی هوش بودی ولی حداقل ی تکون ریزمیخوردی همیشه...😭😔
شب عاشورا شد تعزیه خوانی بود منم با بقیه رفتم هیات ،با تمام سختی هاش کل تعزیه فیلم گرفتم فقط به امید اینکه بهوش میای و فیلم ها رونشونت بدم 😭
که اگه بیهوش بودی ولی برات فیلم گرفتیم ک بتونی ببینی😔
برات از روزایی ک تو کما بودی تعریف کنم😭
اما انگار سرنوشت ی چی دیگه میخواست برامون ...
نشد که بشه بیشتر کنار هم باشیم
نشد که بشع که اگر پارسال تنها بودم،
امسال باهم عزاداری امام حسین کنیم😭
اما امسال که تنها تر شدم که ...🥀🖤
الهی به حق این شب
هیچ کس امیدش ناامید نشه
هیچ مادری پشت دربیمارستان نباشه
وبهترینا برای همه رقم بخوره...😔🤲
#دلتنگی...
#دلنوشته
#همسرانه
#خاطرات_شهید
@shohadanaja
سَبزِ سُرخ
💢به ماسبت روز پرستار "🔹محمد شکری"؛ پرستار مجرب و دلسوز بیمارستان ثامن الائمه(ع) ناجا که در جریان ش
💢دل نوشته همسر این شهید راه سلامت در فراق یار سفرکرده را در ادامه می خوانید:
🔹"عزیزم سلام. مدتی است صدای مهربانت را نشنیده ام. مدتی است که دلخوشی ام عکس ها، فیلم ها و صداهایی است که به یادگار برایم مانده تنها مونس و همدم من گلزار شهدای بهشت رضاست. آن هم به خاطر این شرایط کرونا خیلی به سختی توانسته ام چند باری به دیدنت بیایم. کنارت بنشینم و از دلتنگی هایم برایت بگویم از بی قراری هایم، از بی تابی هایم، از اشک ریختن های گاه و بی گاهم و تو در سکوتی سنگین فقط شنونده باشی.
🔹محمدم. بغضی آرام، بغضی از جنس دلتنگی گلویم را می فشارد. نمی دانم چگونه و با چه کلامی اشک هایم را روی کاغذ پیاده کنم. تو یک مرد واقعی بودی. از محبت از سخاوت از حس شادمانی و نشاط ذره ای برایمان کم نگذاشتی. وجودت چنان گرما بخش خانه بود که اکنون نبودنت همچون صخرهای سخت حس می شود.
🔹نازنینم این که می گویند، دخترها بابایی اند راست می گویند. چه بگویم از بی تابی دخترانت. از یاد کردن خاطرات شیرینشان با تو از بغض ها و اشک هایشان. دردناک ترین لحظه زمانی است که بچه ای با پدرش بازی می کند و دردانه ام با نگاه حسرت بار به آنها می نگرد.
🔹بهترینم، فکر کردن به ادامه زندگی برای من بسیار سنگین است. چه کنم که نگاه دخترانمان که حالا دیگر تنها همدشان من هستم دست هایم را بسته است. شب ها تا صبح خواب به چشمانم راه ندارد و قلبم بدجوری می سوزد مطمئنم تکه ای از آن را با خود برده ای.
🔹محمدم آدم فکر می کند فقدان با گذشت زمان از بین می رود اما نه عزیز دلم به نظر من فقدان مثل یک زخم است خوب می شود جایش ولی برای همیشه باقی میماند.
🔹مهربانم می دانی چقدر آرزو دارم یک بار دیگر مثل بعد از ظهرهایی که با هم دو نفره چایی می خوردیم من حرف بزنم تو گوش کنی، توحرف بزنی من لذت ببرم و برای آینده دختران گلمان نقشه بکشیم را تجربه کنم.
🔹عزیزترینم رنج هایی که در آن چند روز بیماری کشیدی بسیار آزارم می دهد، ولی دلخوشم به این که به آرزویت رسیدی، شهادتی که سال ها پیش به دنبالش می گشتی. نمازهای اول وقتت، تعقیبات نمازهایت، شرکت در عزاداری هایت و بالاخره رسیدن به آرزویت، خوش به سعادتت.
🔹عزیزترین همسر دنیا؛ محمد جان امروز پیراهن مشکی محرمت را که اتو کشیده و آماده در کمد لباس هایت دیدم آتش گرفتم. سوختم. تصمیم گرفتم به همان مراسم عزاداری که هر سال می رفتی بروم. از هیئت امنای عزاداری خواهش کردم که برای عزادار پسر فاطمه (س) که امسال بین عزاداران غایب است، دعا کنند. اگرچه می دانم روحت در این مراسم حاضر است عکس نازنینت را به آن ها دادم تا امسال هم از آن عزاداری بهرهمند شوی. خیلی متأثر شدند و برایت طلب غفران کردند. قول دادند حتماً در آنجا به یاد شما باشند.
🔹مائده سعی میکند آرامم کند. خیلی با من حرف می زند که: "وجود بابا را در خانه حس می کند. او هست و ما را نظاره می کند" ولی مهدیه دلتنگی های تو را با فشردن من در آغوشش تسکین میدهد.
🔹یادت هست لحظه احتضار کنارت چه قولی به تو دادم. گفتم "نگران بچه ها نباش. حالا که تصمیم آسمانی شدن داری آسوده خاطر برو. من هستم و مراقب فرزندانمان." آن لحظه اندازه این قول را حس نکردم ولی الآن که می بینم که مهدیه شب ها از شدت بغض گلویش درد می گیرد تازه می فهمم که چه مسئولیت سنگینی را پذیرفته ام.
🔹عزیزترینم من و تو یک روح بودیم در دو جسم و روز ۱۷ مرداد ماه ۹۹ من خودم به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.
🔹"شهادتت مبارک همسرم. دوستت دارم"
🔹مدافعان سلامت در این نبرد تنگاتنگ، بی وقفه در حال مبارزه هستند و برای از پای درآوردن این دشمن مهلک لحظه ای از پای ننشسته اند. گرچه خسته، دلتنگ و رنجور شده اند اما دل به پاییز یاس و ناامیدی نسپرده اند. اما به راستی ما مردم چطور می توانیم در مقابل ایثارگری های مدافعان سلامت کشورمان ادای دین کنیم؟! اگر رسالت کادر درمان، امروز ایستادن و مبارزه در خط مقدم مقابله با کرونا است قطع به یقین ما هم وظیفه داریم نسبت به سلامت خود و هم نوعانمان مسئولیت پذیر باشیم و حجم کار مدافعان سلامت سرزمین مان را بیش از این سنگین نکنیم.
🌷شادی روح همه شهدای مدافع سلامت صلوات
#دلنوشته
#همسرانه
#عاشقانه
@sabzsorkh
#دلنوشته
با شهدای کربلا محشور بشی
نویسنده : فرزند شهید غلامعلی دهجو
سلام بابا غلامعلی خیلی دوست دارم؛
بابایی خیلی دوستت دارم. من الان نشستم جلو عکس تو دارم برات می نویسم البته ببخشید نمی تونم زیاد به عکست نگاه کنم چون ممکنه کاغذم خیس بشه اونوقت نتونی بخونی.
راستی کلا یادم رفت واسه چی اومدم پیشت می دونی دست خودم نیست خیلی خوشحالم یعنی هروقت میام سمت تو خیلی خوشحال میشم.
آره می خواستم بگم حسین امسال رفته کلاس اول.
بابایی من خیلی خوشحالم آخه اون می ره مدرسه درس می خونه مهم میشه به قول خودت آقا میشه.
روز اول مدرسه خیلی خوشحال بودبرای خودش کلی هیجان زده شده بود و این طرف و اون طرف می رفت. ولی
نمی خوام ناراحتت کنم باباجون، بعد از دیدن بابای یکی از بچه ها که دست بچشو گرفته بود خیلی گریه کرد، اخه دلش برات خیلی تنگ شده...
راستی بابا از فردا درس فارسی حسین شروع میشه، خیلی خوشحالم چون داداشی خوندن و نوشتن یاد می گیره ولی...
ببخشید بابا بازم اگه بگم ناراحت میشی ولی مجبورم آخه واسه همین اومدم با تو درد دل کنم.
فردا به حسین درس(آب) را یاد میدن می دونی که...(بابا)، (بابا آب داد)
خیلی می ترسم دوست ندارم حسین ناراحت بشه آخه بابایی می دونی منم وقتی رفتم کلاس اول کلی واسه اینکه بابا آب داد، گریه کردم. آخه دل منم واست تنگ شده بود
بابایی میگن شما الان پیش خدایی رفتی پیش خدا مهمونی آره؟
پس خواستم بگم به خدا بگی: جونه کوثر (بابا آب داد) فردا تو کتاب حسین و دوستاش نباشه.
باشه باباجون؟
دستت درد نکنه به قول مامان بزرگ ایشاالله با شهدای کربلا محشور بشی
میرم بخوابم،شب بخیر بابای مهربون من
@sabzsorkh
سَبزِ سُرخ
💢 #همسرانه
🔻همین پارسال بود، یک روز شبیه همین روز ها با این تفاوت که آن روزها من هم میتوانستم تو را ببینم.
قبل ظهر بود، از پشت تلفن به تو گفتم دلم شور تو را میزند.
🔻با خیال راحت گفتی :نگران نباشم، تا یک ساعت دیگر برمی گردی پیش من و حسین.
🔻و از همان ساعت تا همین حالا دقیقه ها و ثانیه ها باهم رقابت دارند که نداشتن تو را به رخ من بکشند.
🔻از امروز من اگر بپرسی، مثل هر روزم گذشت؛ به یاد تو، به یاد تک تک رفتار هایت، تک تک خاطراتت.
🔻به اینکه چقدر آدم "تو نگران نباش من درستش می کنم" زندگی من بودی.
🔻به صبوریت ، آرامشت ، منطقت، بی حاشیه و زلال بودنت.
🔻این روز ها نشان بی نشان تو رو از نگاه غمبار رفیق هایت میگیرم.
🔻چشم هایی که یک سال ندیدن رفیق مشتی و بامرامشان را فریاد میزنند. همان رفیقی که زمین سنگین بود از معرفتش، همان که خاک پای رفیقانش را سُرمه چشم می کرد و بودنشان را نور دل.
🔻خودت بهتر میدانی که جای خالی تو برایشان مصداق این بیت شده
🔻" انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
آنقدر که خالی شده بعد از تو جهانم ..."
🔻در چشمان بعضی از ان ها، خاطرات روزی را که متهم تو بودند را میشود دید و از سکوت بهت زده شان میتوان فهمید که هنوز نمک گیر مرام و برادری و دستگیری تو مانده اند.
🔻عاقبت به خیری ات را ثمره دعای مادرانی میبینم که تو باعث شدی جگرگوشه شان دست از خلاف بکشد و سر به راه بشود.
🔻آری، عاقبت بخیری ات، یعنی همین که در این دنیای بمیر بمیر، تو، شهید شدی...
حرف برای گفتن زیاد است اما مجالی برای نوشتن نیست.
🔻واقعیت این است که نیمی از تو شبیه ماه همواره پنهان بوده و هست
گمنامی را دوست داشتی اما خدا طوری تو را خرید که آشنای همه شدی.
🔻از تو بابت یادگاری ای که برای دنیای بعد از خودت برایم گذاشتی ممنونم و از تو میخواهم که کنارم باشی و دلگرمم کنی به بودنت تا نترسم از تنهایی بزرگ شدن پسرمون آقا حسین.
🔻احمدجان بگذار حرف دلم را بزنم
من هرروز،
دلم تنگ می شود برای همه ی آنچه که روزگار بدهکار من مانده از با تو بودنم و کنار تو زیستنم.
🔻احمدم، نفر اول زندگی کسی بودن زیباست و من چه خوشبخت بودم که نفر اول زندگیم تو بودی و هستی ،مردی به زلالی دریا و صداقت باران و استقامت کوه.
🔻جای خالی تو را عزیزم، تک تک نفس هایم و دانه به دانه ی ضربان قلبم، هر لحظه فریاد میزنند.
#عاشقانه_شهدایی
#دلنوشته
شهیداحمد کشوری نیا
@sabzsorkh
💢 #دلنوشته
🔹باباجونم وقتی رفتی من ۱۶ماه بیشتر نداشتم شیر میخوردم الان ۸سالمه امروز ۲۸رجب ۷ساله تمومه که نیستی میدونی بابایی میخوام بگم چه اتفاقی هایی هست که حسرتش همیشه باهت هست اینکه بابا حمید من چه شکلی بود؟
🔹چطوریی حرف میزد؟
🔹چطوریی نازنین شو بغل میکرد؟
🔹چطوریی نازنین شو صدا میزد؟
🔹چطوریی بیرون می رفتیم دستمو میگرفت؟
🔹چطوریی بغلم میکرد اصلا پوست بابام چه شکلی بود نرم بود زبر بود میدونی بابایی حسرت یعنی اینکه فقط خودتو بخواب بزنی وتصور کنی آغوش گرم بابا یعنی چه؟
🔹اصلا هیچی خاطره ایی ازت یادم نیست گاهی خانوم معلمم میگه نازنین زهرا جهانتیغ میشه واسه بچه ها از خاطرات قشنگ بابات بگی؟؟؟
🔹 مثل دیوونه ها فقط نگاهش میکنم ومی خندم اخه تو بگو بابایی بخدا هیچی یادم نمیاد بخدا درد بی درمون گرفتم ...
🔹بابایی فقط بغض میکنم گاهی اشک می ریزم وبخدا میگم توروخدا میشه امروز که ۲۸ رجب وهفتمین سالگرد شهادت بابام باباموچند ثانیه بهم امانت بدی
🔹خداتوروخدا میشه خواهش کنم آخه منم میخوام بدونم آغوش گرم بابا یعنی چی؟خدا منم میخوام طعم شو بچشم چه مزه ای میده باباتوبغل کنی
🔹چه حسی داره چه حسی داره وقتی باباتو صدا میزنی واون جوابتو میده بابایی دلم خیلی برات تنگ شده...
🔹و هزار حرف نگفته دیگر که در دلم مانده ...
🌿فرزند شهید حمید رضا جهانتیغ🌿
@sabzsorkh
#دلنوشته
به اروند رسيديم با اداي احترام به شهداي گمنام قدم بر اروند گذاشتيم ...
مثل كلافه ها بودم نميدونم اروند با ما حرف ميزد يا ما با او فقط ميدانم حرفهايمان تمامي نداشت!!!
اروند ويدويي سوزناك ، زيبا ، افتخار آميز و ادامه دار از خاطرات رزمندگان اسلام است
اروند يك رود عادي نيست
اروند ناگفته هاي فرواني دارد كه بايد براي اهل دل بگويد
بايد كنار اروند گريست
بايد از آب اروند تبرك جست
اروند را با خون شهدايش بايد به آغوش كشيد
با اروند بايد حرف زد
اما ........
دلم ميخواست با اروند حرف بزنم دل نوشته هايم را درونش رها كنم
اما
دلم نيامد
آخر اروند خود پر از دردها و حرفهاي ناگفته است نكند دردهاي ما بردلش سنگيني كند
حيا كردم
شرم كردم
نشستم كنار اروند نوازشش كردم به حرفهايش گوش كردم و از او تبرك جستم
حرفهايم را در دلم نگه داشتم و هنوزم پرم از دلنوشته هايي كه به اروند نسپردم.........
باشد كه دوباره به ديدارش توفيق يابم
@sabzsorkh
19.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢چقدر این اردیبهشت ماه،
طولانی شده است...
🔹انگار که هیچوقت نمیخواهد به پایان برسد..
🔹هرچه بیشتر میگذرد،
نفس کشیدن برایم سخت تر میشود..
این روزها بیشتر از گذشته خودم را مدیون میدانم..
🔹مدیون آنانی که فدا شدند ..
آنانی که همه ساعات شبانه روز،
در جای جای این مرز و بوم،
از تلاش های بی وقفه حتی لحظه ای دست برنمیدارند..
🔹همان دلاور مردانی که از ابتدا،
ش ه ادت را در سر لیست آرزوهایشان نوشتند...
🔹مدیون قطرات پاک خون مردان غیرتمندی هستیم که..
🔹ارزشمندترین دارایی شان را در راه امنیت فدا کردند...
🔹این روزها بیشتر به معنای غیرت و امینت پی میبرم؛
امنیتی که دیده می شود،
🔹و تلاشها و سختی هایی که دیده نمیشوند...
🔹به یاد همه ش ه دای انتظامی و مرزبانان پرتلاش و گمنام..
همه مدافعان حریم و امینت و اقتدار ایران اسلامی...
و به یاد همه ش ه دای مظلوم فراجا...
اجرشان با اباعبدالله(ع)...
🔹پروردگارا!
ما را شرمنده خون پاک و نگاه شهدا قرار مده...
#دلنوشته
@sabzsorkh