eitaa logo
🌸 زندگی زیباست 🌸
967 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3هزار ویدیو
22 فایل
°•﷽•° 📰 #مجله_ی_مجازی 🌸 زندگی زیباست 🌸 «همه چیز بَـــراے زندگۍ زیــ★ـݕـا» رسانه های دیگر ما: «خانه ی هنر و هنرمندان» http://eitaa.com/rooberaah «ارج» http://eitaa.com/arj_e_ensan ارتباط با مدیر: @kooh313 تبادل و تبلیغ: @fadakq2096
مشاهده در ایتا
دانلود
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏋‍♂ بدون تعارف با قهرمان جوان وزنه‌برداری جهان 🌿 «زندگی زیباست» 🍃 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‍‌‌‎‎「🍃「🌹」🍃」 ⏱ مدیریت زمان 🌊 آقای روان‌شناس 🗞 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
💙 مادر بزرگ همیشه می‌گفت: «الهی آرزوهات با مصلحت خدا یکی باشند.» 🌿 «زندگی زیباست» 🍃 @sad_dar_sad_ziba
هدایت شده از ارج
💠 نشست دوم با موضوع 💌 شما هم دعوتید. 💠 اندیشه + رفتار + جهاد = ارج 💠 http://eitaa.ir/arj_e_ensan
‌┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ 💚 حال دلت چه طوره؟ 🌌 / نهج البلاغه@sad_dar_sad_ziba ╰─┅═ঊঈ💠 ☀️ 💠ঊঈ═┅─
همچون مورچه باش! ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍﯼ می‌گذاﺭﯼ ﻣﻨﺘﻈﺮ نمیﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﺴﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ معطل نشو. ﺩﺭﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ. ﭼﻪ ﺑﺴﺎ خدا دری را ببندد ﺗﺎ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﯼﺍﺕ ﮔﺮﺩﺍند. 🌷 «زندگی زیباست» 🌱 @sad_dar_sad_ziba
‌‌‍‌‌‎‎「🍃「🌹」🍃」 🌊 کــل آب اقــیانوس هم نمی تــواند یک قایق کوچک را غـرق کند مــگر ایــن که در آن رخنــه کند. 🛶 همیــن گونه، انســان‌های منــفی دنیا، قــادر نیستــند شما را تحقــیر کنند، مگر این که بگــذارید به درونــتان نفوذ کنند. 🌊 آقای روان‌شناس 🗞 «زندگی زیباست» @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «فرنگیس» ⏪ بخش ۱۳۷: چشم که باز کردم، جلوی در خانه بودم. اما چشمتان روز بد نبیند، هم
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «فرنگیس» ⏪ بخش ۱۳۸: علیمردان اخم کرد و گفت: «من تو را می‌شناسم، فکر کنم اگر بروی دنبال گوساله، باید از عراق برت گردانم.» گفتم: «چرا این حرف را می‌زنی؟ می‌خواهی نروم؟» خودش را به مرتب کردن انبار مشغول کرد و گفت: «من کاری ندارم.» خوشحال شدم. فهمیدم دیگر مخالفتی ندارد. چوب بلندی دست گرفتم و راه افتادم. از کنار مزرعه‌های سوخته که می‌گذشتم، مرتب چوب را توی خاک می‌کوبیدم که نکند مین جلوی پایم باشد. با احتیاط جلو را نگاه می‌کردم و قدم بر می‌داشتم. توی دشت، لاشه‌ی گوسفندها و سگ‌های زیادی دیده می‌شد. زبان بسته‌ها تکه تکه شده بودند. هوا گرم بود. خسته بودم، ولی باید گاو و گوساله‌ام را پیدا می‌کردم. از دور لاشه‌ی گاوی را دیدم. تقریباً اندازه‌ی گاو من بود. خوب نگاه کردم و از زنگوله‌ای که به گردنش انداخته بودم، شناختمش. با عجله دویدم. وقتی بالای سرش رسیدم، آه از دلم بلند شد. کنارش نشستم و چشم‌هایم پر از اشک شد. معلوم بود که توی دشت ول شده و گلوله‌ی دشمن به آن خورده است. توپ‌های صدام تکه تکه‌اش کرده بودند. قسمتی از لاشه‌ی گاو را کرم‌ها داشتند می‌خوردند. گاوم را خیلی دوست داشتم و حالا این طور تکه تکه شده بود. کمی که بالای سرش اشک ریختم، بلند شدم. حالا مانده بود گوساله‌ام. شاید آن یکی هم همین نزدیکی مُرده بود. از عرض جاده گذشتم. نیروهای خودی هنوز با ماشین به سمت قصر شیرین می‌رفتند. برایشان دست بلند کردم به طرف روستای بالا (کله جوب علیا) به راه افتادم. توی راه، مردم در حال آوردن و بردن وسایل بودند. زنی را دیدم که به سویم می‌آمد. دست بالا برد و بلند گفت: «سلام فرنگیس.» نزدیک که رسیدم، پرسید: «چرا ناراحتی؟» گفتم: «دنبال گوساله‌ام می‌گردم. گاوم که مُرده.» با خوشحالی گفت: «خبر خوبی برایت دارم. شنیدم گوساله‌ات را توی روستای کله جوب علیا دیده‌اند.» با خوشحالی گفتم: «راست می‌گویی؟» خندید و گفت: «دروغم چیست؟» کمی آب از او گرفتم و سر کشیدم. بقیه‌ی آب را روی روسری‌ام خالی کردم. تا مدتی خیس می‌ماند و خنک نگه‌ام می‌داشت. خداحافظی کردم و به سرعت به راه افتادم. روی جاده، شروع کردم به دویدن. این طوری بهتر بود. اگر از توی خاک و دشت می‌رفتم، ممکن بود روی مین بروم. چوب هنوز توی دستم بود. تمام دشت از خار و خاشاک پر بود. انگار زمین سوخته بود؛ بدون آب و بدون گیاه و خشک. آن قدر توپ به زمین خورده بود که زمین تکه تکه بود و سراسر سوخته. خسته و کوفته به روستا رسیدم. نفس نفس می‌زدم. زنی با خوشرویی، دبه‌ی آبی آورد. حالم که جا آمد، گفتم: «گوساله‌ام را گم کرده ام. شما این طرف‌ها یک گوساله ی غریبه ندیده‌اید؟» ◀️ ادامه دارد ... ................................. 🔺 : «فرستادن داستان به دیگر رسانه ها تنها با ذکر نشانی همین کانال، مجاز است.» 🌳 💠 «زندگی زیباست» http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba ┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇺🇸 لس آنجلس که به آن شهر فرشتگان می‌گفتند، پس از آتش سوزی این روزها و ناتوانی دولت آمریکا در مهار آن به شهر ارواح تبدیل شد! ┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄ /غرب و شرق شناسی مصداقی ╭─┅═💠🌏💠═┅─ ‌ ‌ @sad_dar_sad_ziba ╰─┅═💠🌎💠═┅─
🌳🍃🐞🪲🍃🌲 کفشـــــــــدوزک نقاشی خـــــدا 🌿 ༻‌🍄 @sad_dar_sad_ziba 🍄༺  ‎‎‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 آسیب‌های جبران‌ناپذیر نگهداری حیوانات در منزل بچه گربه‌ای که بیماری قارچی را به خانواده منتقل کرد. 🍏 🍎 @sad_dar_sad_ziba 🍎 ┗━━━━━━━━•••━━🍏━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠 خانه‌ی تاریخی حاجیان / سمنان 💠 ❇️ / نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷 @sad_dar_sad_ziba ┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄