❣ حامی
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/ یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
🌙
دل مسوزان که ز هر دل به خدا راهی هست
هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست
«صغیر اصفهانی»
☘ #چَکامه
«زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
╔🌸🍃═══════╗
「📿」
الهی!
مرا به سستی در عبادتت گرفتار نساز!
🤲🏼 #نیایش
🌳 @sad_dar_sad_ziba
«زن، زندگی، آزادی»
در سرزمینهای اشغالی
برخورد پلیس اسرائیل با معترضان صهیونیست
┄┅┅┅┅♦️┅┅┅┅┄
#آواز_دُهُل
/غرب و شرق شناسی مصداقی
╭─┅═💠🌏💠═┅─
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═💠🌎💠═┅─
🦩 لکلکهای قلعه سنگی
⛰ کوههای رنگی
/ زنجان
#ایرانَما
/ نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ انجمن سرطان آمریکا:
حتی میزان کم مصرف مشروبات الکلی نیز سبب ابتلا به شش گونه سرطان میشود.
🍏 #سلامت
🍎 @sad_dar_sad_ziba 🍎
┗━━━━━━━━•••━━🍏━┛
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «فرنگیس» ⏪ بخش ۱۳۴: باد توی صورتم میخورد و لباسهایم، یله و رها، توی باغ تکان می
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «فرنگیس»
⏪ بخش ۱۳۵:
برایشان خواندم. غریبانه شهید شده بودند. بعضیهایشان سوخته بودند. زیر آفتاب، سیاه شده بودند. بعضی از جنازهها معلوم بود که سن و سالشان کم است. بچههای بسیجی بودند. دلم خون شد. پریشان بودم. اصلاً نمیدانستم کجا میروم و چه میبینم. حالم بد شده بود. شروع کردم به دویدن.
آن قدر توی شهر جنازه دیدم که یادم رفته بود باید به طرف ماهیدشت بروم. از شهر که بیرون زدم، جنازهها بیشتر شدند. تانکها و جیپها سوخته بودند و آدمها تکه پاره شده بودند. جای گلولهها را میشد روی صورت و بدن جنازهها دید. معلوم بود که کارشان به جنگ نزدیک رسیده، تا جایی که با تفنگ به هم شلیک کرده بودند.
بالگردها میآمدند و میرفتند. صدای بالگردها سهیلا را سرگرم کرده بود. کمی که پیاده از شهر دور شدم، ایستادم. از یکی از دکانها، لیوان آبی گرفتم. کمی آب توی دهان سهیلا ریختم و باقیاش را خودم خوردم.
سوار ماشینی شدم که به سمت کرمانشاه میرفت. تمام کوه سر راه سوخته بود. توی تنگهی چهار زبر، به سختی از میان نیروها رد شدیم. میگفتند هنوز احتمال خطر وجود دارد. آن قدر التماس کردم که راه دادند بروم.
توی تنگهی چهار زبر و گردنهی امام حسن، انگار جهنم بود. هوا داغ بود و بوی جنازهها، آدم را آزار میداد. تمام کوه و دشت از جنازهها پر بود. حتی درختها هم سوخته بودند. زمین تکه تکه بود. آن قدر بمب و خمپاره به زمین خورده بود که بدن زمین هم تکه تکه شده بود.
کنار درخت بلوطی نشستم. زیر سایهاش دست به زانو گرفتم و از بلندی به پایین نگاه کردم. حالم خوش نبود. دیدن این همه جنازه، اعصابم را به هم ریخته بود. با خودم گفتم:
«فرنگیس، نگاه کن. نگاه کن و این روز را یادت باشد که چهها دیدی.»
به درخت بلوط پشت سرم تکیه دادم. دست روی ساقهی بلوط کشیدم. انگار آدمی بود که آن را به رگبار بسته بودند. دلم برایش سوخت. دلم برای خاک سوخت. دلم برای خودم سوخت.
بلند شدم و به راه افتادم. نزدیک چهار زبر دوباره نیروهای خودی جلویم را گرفتند. دائم بازخواستم میکردند:
«خواهر، از کجا میآیی؟ به کجا میروی؟ این جا چه کار میکنی؟ اهل کجایی؟»
جواب همهشان را یکی یکی دادم:
«فرنگیسم، فرنگیس حیدرپور. اهل گور سفیدم. میخواهم به ماهیدشت بروم. دنبال شوهرم و پسرم.»
چند پاسدار و بسیجی و چند تا ارتشی کنار هم ایستاده بودند و با کسانی که میخواستند رد شوند سؤال و جواب میکردند. میگفتند امنیت ندارد و نمیتوانند اجازهی عبور دهند. التماس کردند و گفتم:
«امنیت با خودم. شما میدانید من از کجا آمدهام؟ میدانید چه قدر سختی کشیدهام تا به بچهام برسم؟»
یکی از آن ها که معلوم بود ارشد است، بالأخره گفت بگذارید برود. از سرازیری چهار زبر، با خوشحالی پایین آمدم. حالا دیگر به ماهیدشت نزدیک بودم. فکر میکردم قلبم دارد از حرکت می ایستد.
وقتی چهار زبر را پشت سر گذاشتم، سهیلا نان میخواست و گرسنه بود. مدام میگفتم ناراحت نباش، الآن میرسیم. دست و پایم میلرزید. تمام بدنم یخ کرده بود. با این که هوا گرم بود، اما لرز داشتم. مدام از خودم میپرسیدم:
«شوهر و پسرم را دوباره میبینم؟ آیا علیمردان و رحمان سالم هستند؟»
◀️ ادامه دارد ...
.................................
🔺 #توجه:
«نشر داستان تنها با ذکر نشانی همین کانال، مجاز است.»
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༺◍⃟☀️჻ᭂ࿐❁❥༅••┅┄
🔸 یه خانم بی حجاب رفته روی درب سفارت ایران در دمشق، «زن، زندگی، آزادی» نوشته و شعار میده.
😳 کجا؟
دمشق و سوریهی تحت اشغال تروریستها!
📎
🔹 هنوز هم دشمنی فتنهگران «زن، زندگی، آزادی» با مرد و زن ایرانی بر کسی پنهانه؟
🔹 هنوز هم کسی هست که همراهی و همپیالگی این فتنهگران با تروریستها براش روشن نباشه؟
🌃 #آرمانشهر
/ اجتماعی
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
「🍃「🌹」🍃」
👌🏽 قرصهای آرامبخش بدون عوارض
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روانشناس
🗞 #مجلهی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
💎 نیابد کسی گنج، نابرده رنج
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
🌿 «زندگی زیباست»
🍃 @sad_dar_sad_ziba