eitaa logo
❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
4.3هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
93 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷🌼🌺🍀🌺🌼🇮🇷 میخواستم بشم درس بخونم بشم خاکمو کنم زن بگیرم مادر پدرمو ببرم دخترمو بزرگ کنم ببرمش پارک تو راه باهم حرف بزنیم خیلی کارا داشتم انجام بدم خب نشد... باید میرفتم تا از دفاع کنم که نباشه کم نشه همدیگرو کنیم از بین بره دیگه نباشه کسی نباشیم .... الان اوضاع ....؟ ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝ اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
. . . وقتی شهید باکری شهردار ارومیه بود، یک شب سیل جاری شده بود و آقا مهدی میان گل و لای به مردم کمک می‌کرد. پیرزن به مهدی گفت: این شهردار فلان فلان شده کجاست تا شما رو ببینه و یکم از غیرت و شرف شما یاد بگیره آقا مهدی سرشو بالا نکرد بگه من شهردارم. گفت مادر دعا کنید عاقبت به خیر بشه.🌹 📎 📎 📎 』 ════════════ @rafiq_shahidam96 پیج های مجموعه فرهنگی شهید ابراهیم هادی و فالو کنید و به دوستانتون معرفی کنید ⤵️🌹⤵️🌹⤵️🌹⤵️🌹⤵️ @shahid_rahman_medadian @shahid__mostafa_sadrzadeh1 @shahid__mostafa_sadrzadeh2 @esmaeil_daghayeghi https://www.instagram.com/tv/CgBwXO0I7KR/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
🕊🏴🌹🕊🌹🏴🕊 همش می گفت : توکلم اول به خدا و بعد به بی بی جونم ست. شب سوم باهم بی بی جان بودیم ، روضه و که تمام شد گفت: عجب شبی بود امشب ، انگار خود بین بود ... و تک بیت گر پیش ناز کند… را می کرد و با درد دل می کرد. الحمدلله ارباب با همان کوچک خورده گره از کارش باز کرد و بخیرشد... شادی روح و ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده. @sadrzadeh1 @sadrzadeh1 🕊🕊🕊 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
🌴🕊🌹🏴🌹🕊🌴 یه دستش شده بود، اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: با یه دست که نمیتونی بجنگی ، برو عقب. می گفت: مگه با یه دست نجنگید؟ مگه نفرمود: والله ان قطعتمو یمینی، انّی احامی ابداً عن دینی عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود. حمید باکری بهش ماموریت داده بود گردان رو از محاصره دشمن نجات بده. با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه ی ماموریت. لحظه های آخر که رو آوردن نزدیک لبای گفته بود: مگه مولایمان در لحظه آب آشامید که من بیاشامم. که شد، هم لب بودهم ... راوی هم رزم 🌹 📻⃟🌱¦↭ @sadrzadeh1