eitaa logo
کانال شهید مصطفی صدرزاده ♥️
4هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
8.3هزار ویدیو
92 فایل
خــودســازی دغــدغــه اصــلی شــمــا بــاشــد و زنــدگــی نـامــه شــهــدا را بــخــوانــیــد.🌹 شهــیـد صــدرزاده لینک اینستاگرام https://instagram.com/shahid__mostafa_sadrzadeh2 خادم کانال @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانِ و .سلامٌ‌الله‌علیهٰا. 🕊﴿ مٰا تو را دوست داریٓم ﴾ پائيز سال ۱۳٦۱ بود. بار ديگر به همراه ابراهيم عازم مناطق عملياتي شديم. اينبار نَقل همه مجالس توســل های ابراهيم به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها بود. هر جا ميرفتيم حرف از او بود! خيلي از بچه ها داستانها و حماســه آفرينی های او را در عمليات ها تعريف ميكردند. همه آنها با توسل به حضرت صديقه طاهره سلام‌الله‌علیها انجام شده بود. به منطقه سومار رفتيم. به هر سنگري سر ميزديم از ابراهيم ميخواستند كه براي آنها مداحي كند و از حضرت زهرا سلام‌الله علیها بخواند. شــب بود. ابراهيم در جمع بچه های ‌يكی ازگردانها شروع به مداحی كرد. صداي ابراهيم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود! بعد از تمام شــدن مراســم، يكي دو نفر از رفقا با ابراهيم شــوخی كردند و صدايش را تقليدكردند. بعد هم چيزهایی گفتند كه او خيلي ناراحت شد. آن شــب قبل از خواب ابراهيم عصبانی بود وگفت: من مهم نيستم، اينها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همين ديگر مداحی نمی كنم! هــر چه ميگفتم: حرف بچه ها را به دل نگير، آقا ابراهيم تو كار خودت را بكن، اما فايده ای نداشت. آخر شب برگشتيم مقر، دوباره قسم خورد كه: ديگر مداحي نميكنم! ساعت يك نيمه شب بود. خسته و كوفته خوابيدم. قبل از اذان صبح احساس كردم كسی دستم را تكان ميدهد. چشمانم را به سختی باز كردم. چهره نورانی ابراهيم بالای سرم بود. من را صدا زد و گفت: پاشو، الان موقع اذانه. من بلند شدم. با خودم گفتم: اين بابا انگار نميدونه خستگی يعني چی؟ ابراهيم ديگر بچه ها را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا كرد. بعد از نماز و تسبيحات، ابراهيم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا سلام‌الله‌‌علیها ! اشعار زيبای ابراهيم اشك چشمان همه بچه ها را جاری كرد. من هم كه ديشب قسم خوردن ابراهيم را ديده بودم از همه بيشتر تعجب كردم! ولی چيزی نگفتم. ادامه ⤵️⤵️⤵️⤵️ @rafiq_shahidam96 1400/10/17 https://www.instagram.com/p/CYbX2HVlnrA/?utm_medium=share_sheet
⚜️بسم الله الرحمن الرحیم⚜️ انگار همان تاسوعا که نذرش کرد فکر همه جایش را کرده بود حرف رفتن ... بستن ساک... راهی شدن ... و... 💐💐💐💐 انگار همان روز که مصطفایش را نذر عموعباس کرد .. به ام وهب اقتدا کرده بود... 💐💐💐💐 جدید ترین مصاحبه مادر شهید صدر زاده ماه رمضان امسال در کربلای معلی @shahid__mostafa_sadrzadeh1 @shahid__mostafa_sadrzadeh2 # برادر_شهیدم ♥️🕊 🌷 https://www.instagram.com/p/CehDLRIopAj/?igshid=YmMyMTA2M2Y=