❁﷽❁
#سلام_بر_حسین
#صبحم_بنامتان
#روز_دوم_رمضان
زیبــاترین سلام ، سلامُ علیَ الحسین
شیــرینیِ کــلام ، سلامُ علیَ الحسین
هر صبحدم به قصــد ظهورامام عصر
ذکر علیَ الدوام ، سلامُ علیَ الحسین
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
@saeidikimya
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#سلام_امام_زمــانم
#سلام_پدر_مهربانم💔
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
سلام ، مرثیه خوان غریب کرب و بلا
سلام ، صاحب اصلی روضه ها و عزا
فدای شـــال سیـــاه عــزا و غربت تو
فدای گریهٔ خونبارتان به صبح و مسا
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
@saeidikimya
❁﷽❁
#شب_هشتم_محرم
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
دیده ها بر سرِ راهت نگران است بیا
اشک بر دیدهٔ این منتـظران است بیا
خانه ها خالی از احساس و گلِ لبخند است
خنــدهٔ یخ زده بر روی لبــان است بیا
این مُحــرم به دلم حسّ عجیبــی دارم
همه جا حرف ظهورت به میان است بیا
هشتمیــن شــام شــده از دهــهٔ ماه عــزا
صحبـت از داغ جگرسوز جوان است بیا
پدران شهـــدا ، داغ جوان می فهمنــد
شب دلتنــگی دلسوختــگان است بیا
راست گفتند که در کرب و بلا پیش حسین
روضه خوان ، حضرت صاحب الزمان است؟بیا
روضهٔ داغ علی ، یک دلِ خون می خواهد
اشک خونین تو از دیده ، روان است بیا
دلِ ما تنگِ اذانِ علی اکبــر شده است
ای اذان گوی زمان ،وقت اذان است بیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❁﷽❁
#شب_هشتم_محرم
#نوحه_زمزمه
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
با اذن صاحب الزمان / بریم سراغ یک پدر
یک پدری که رو دلش / نشسته داغ یک پسر
جوونی که به تنهایی / برا خودش یه لشکره
خَلقاً وخُلقاً شبیهِ / جدّ خودش پیمبره
علیِ اکبر حسین / عشق بنی هاشمیون
با قد و بالای رشید /دل برده از پیر و جوون
اومد به محضر پدر / تا اذن میدون بگیره
تا با رشادت علی / پدر کمی جون بگیره
با اولین حرف علی / اجازه داد به اکبرش
اما با آه و حسرتی / می چرخید هِی دور و برش
عشق تموم پدرا /دیدن بچه هاشونه
دیدن قد و بالاشون /تمومی دنیاشونه
بغل گرفت علی رو گفت / الهی من فدای تو
بیا جلو چشم بابا / یه چن قدم راه برو
سخته برای هر پدر / از پسرش دل بکَنه
برای قربونی اون / دل و به دریا بزنه
فرستادش به خیمه ها / برا وداع آخرش
لحظه ای چشم برنمیداشت / از رُخ ماه پسرش
گرفته بودن دورشو / تمومی اهل حرم
عمه میگفت فدای اون / قامت رعنات پسرم
صدای تکبیر و دَمِ /«وَاِن یَکاد» خواهراش
پیچیده بود تو خیمه و / دست به دعا بودن براش
گریه و بی قراریا / شروع شد از رفتن او
حال و هوای یوسفی / گرفته پیراهن او
تا که غزال هاشمی /گرفت رضایت ولی
پاشو گذاشت تومعرکه / نایب احمد و علی
می گفتن انگار دوباره / احمد مختار اومده
یا انگاری شیر خدا / حیدر کرّار اومده
صدای نعره علی / دشت و به لرزه درآورد
صوت رجزخوانی اون / تمامیِ دلا رو برد
دلش جلا گرفته بود / با مدد و اِذن علی
وقتی که گفت منم علی / اِبنِ حسین بن علی
با گفتن نام علی / داغی کشید به سینه ها
افتاده بود به یادشون / گذشته ها و کینه ها
نبرد جانانه او /دل پدر رو برده بود
اکبر شو دست خدا/یِ اکبرش سپرده بود
سوزعطش گرفته بود / جون علی رو دم به دم
صدا می زد یا ابتا / نذار که تشنه جون بدم
پدر میگفت دووم بیار / فدای سوز جگرت
کنار کوثر توو بهشت / منتظره پیمبرت
زبون به کامت میذارم /تا که ببینی پسرم
خشکیده از سوز عطش /من از تو هم تشنه ترم
ضربه هایی که خورده بود / گرفته بود تاب وتبش
لحظه به لحظه خون می ریخت /به روی چشم مَرکبش
همین سبب شد ببره /علی رو سمت دشمن و
دورشو گرگا بگیرن / پاره کنن پیرهن و
هرکی تودستش هرچی داشت / می زد به پیکر علی
پاره شد اعضای تنش / شکافته شد سر علی
یه وقت صدا زد ابتا / برس به داد پسرت
بیا ببین نقش زمین / شده جوون پرپرت
رسید به مقتل علی /با هول و سرعت ، شَه دین
خودش رو از رو مرکبش / با زانو انداخت رو زمین
فاصله ای نمونده بود / ولی چرا نمی رسید
خودش رو با چه زحمتی /رو زانوهاش داشت می کشید
رسید به جسمی که دیگه / چیزی ازش نمونده بود
با خود می گفت مگه علی /تو رَجَزاش چی خونده بود؟
که کینه و بغشونو / نشون دادن رو این بدن
نشون دادن که کوفیان /بی رحمی رو خوب بلدن
تموم اعضای تنت / پخشه توو دشت کربلا
این تن نامرتب و / چطور جمعش کنم ،خدا
غریبونه صورتشو / گذاشت روصورت علی
بلند شو از جا پسرم / یاوَلَدی یاوَلَدی
جوابمو بده علی /منو "بابا "صدا بزن
رحمی به حال من بکن / عزیز پاره پاره تن
بس که صدا زد "وَلَدی" / رو پیکر افتاد حسین
دُور و برش لشکریان / گفتن که جون داد حسین
سخته برا هر پدری/ ببینه داغی این چنین
وسخت تر اینکه خودش / جمعش کنه از رو زمین
عباشو از رو دوش خود/ با/گریه برداشت حسین
پیکر پاره پاره رو / لای عبا گذاشت حسین
رو کرد به سمت خیمه ها / بیاین جوانان حرم
نمیتونم به تنهایی /علی رو خیمه ببرم
لای عبا آوردنش / پیکر پاره پاره رو
سپردنش دست حرم / این تن پرستاره رو
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
❁﷽❁
#شب_هشتم_محرم
#سینه_زنی_حماسی
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
من علـی اکبــرم/ یادگار حیــدرم(۲)
من علی بن الحسین بن علی،جنگاورم
من فدای خالق اکبـر کنم ، این پیکرم
عزت و آزادگــی باشد ، شعــار لشکرم
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
شبه پیغمبر منم / زاده حیدر منم(۲)
من علـی اکبــرم/ یادگار حیـــدرم(۲)
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
خَلقـاً وخُلقـاً نبی را ، اَشبَــهُ النّاس آمده
در رَه دین خدا ،پر شور و احساس آمده
در وفا و معــرفت ، شاگرد عبــاس آمده
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
شبه پیغمبر منم / زاده حیدر منم(۲)
من علــی اکبـرم/ یادگار حیـــدرم(۲)
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
پورِ ثاراللهـم و خون خدا در جان ماست
پیـروی از راه حیدر ، معنی قرآن ماست
خواری وذلّت خلافِ عزت وایمان ماست
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
شبه پیغمبر منم / زاده حیدر منم(۲)
من علـی اکبــرم/ یادگار حیـــدرم(۲)
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
میزنم شمشیر حق درسایه سار این عَلَم
هرکه باشد پیروِ این پرچــم و شـاه کرم
مَحرَمش سازدحسینِ فاطمه دراین حرم
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
شبه پیغمبر منم / زاده حیدر منم(۲)
من علــی اکبــرم/ یادگار حیــدرم(۲)
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
رقیه سعیدی(کیمیا)
┄┅═✼✵✿✵✼═┅┄
لینک کانال اشعاردرایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
بسم رب الحسین(۸)
#نوحه_زمزمه
#شب_هشتم_محرم
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
#سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من...
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
تا اِذن بابا رو گــرفت علـــی اکبـــر
عــازم میــدان شد ماه مَلـَک منظـر
خدا به همراهت، ولی علــی جــانم
قــدم بزن پیـش چشمـــای گریــانم
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
چه سختــه دل کنــدن برای یک بابا
وقتی نگـا می کـرد به اون قد و بالا
شــده قــد و بالات چقد تماشــایی
تو اَشـبـَهُ النّاس به حـضرت طاهایی
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
جلــوهٔ زیـبــای صــــورت پیغــمبــر
قـدرتِ بازو رو گرفتـــه از حیـــدر
ذکــر رجــــزهای علی فـقط حیــدر
شـیــر علی صــولت مقــابلِ لشکـــر
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
نام علی آتیش به جونشون انداخت
مثل خودحیدربه قلب دشمن تاخت
جنگ دلیـــرانه میـــون اعــــدا کـرد
با دَمِ شمـشیرش دوباره غوغـا کـرد
علــی علــی جانم (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
تاب و توانش رو عطش گرفت آخر
اسیر دشمـــن شــد جـسم علی اکبر
بارش شمشیــر و بارونِ سـر نیــزه
می باره بی رحمــی از سـرِ هر نیزه
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
روی تنـــش گل کــرد زخمـــای آلاله
زمین پر از غـــم شد زمان پر از ناله
امان از ایـــن غـربـت یک پدری تنها
علــی در آغوشــش میـــونِ نامــردا
امــان از این غربت (۴)
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
"یاولدی" پــــر کـرد تموم صـحرا رو
گرفتـــن از بابا جــــوان رعنــــا رو
لای عبـــا پیچـیــــد لالـهٔ پر پر رو
تا ببــره خیـمــــه ، پیکـــر اکبــر رو
چـــون اِرباً اِربا بود امــانت لیــلا
رسـید بنــی هاشـــــم به یاریِ مولا
یا وَلـَـدی اکـبــــــر(۴)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
❁﷽❁
#شب_هشتم
#سینه_زنی_فارسی_ترکی
#حضرت_علی_اکبر_ع
#سبک:به تماشابیا ای پسر فاطمه...
یا امام زمان شیعه ده احساسه باخ...
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
#بنــــــدفارسی:👇
السلامُ علیَ الحسین و اِبن الحسین
بر تو شهـــزادهٔ شهــنــشهِ عالمیـــن
دلبر فاطمــــی
از بنی هاشمی
یاعلی جان(۴)
اولین هاشمی که اذن میــدان گرفت
در وداعش میانِ خیمه ، توفان گرفت
مادران ، بی امان
همه برســر زنان
یاعلی جان(۴)
با زره بر تنش ، خوش قد و بالا شده
چشـــم بابا بر او غـــرقِ تماشــا شده
شیر حیدر نشان
اندکی هــم بمان
یاعلی جان(۴)
ای که عـــالم ، فدای قد رعنـــای تو
شـده ام محوِ آن صورت زیبــای تو
اشکم از دیدگان
بر رخم شد روان
یاعلی جان(۴)
اَشبَــهُ الناس من به چهرهٔ مصطفی
وارث ذوالفقـــار و هیبـت مرتضــی
ای علی اکبرم
شبه پیغمبرم
یاعلی جان(۴)
جانِ بابا بیـــا به پیش چشم ترم
قبلِ میـــدان کمی راه برو اکبرم
حسرتم را ببین
اکبر مَه جبیـــن
یاعلی جان(۴)
پر شد از پاره های پیکرت دشت خون
شده صحرا از اعضــای تنت لاله گون
ای گل پرپرم
قهرمان اکبرم
یاعلی جان(۴)
لالهٔ ســـرخ کربــلا چــه زیبــا شدی
در دل دشــت آلاله شکــــوفا شدی
اِربــاً اِربـــا تنـــت
تشنه لب کشتنت
یاعلی جان(۴)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
#بنــــــدترکی:👇
چهره ده صورت احمد مختاره باخ
جنگــیده هیبت حیــدر کــراره باخ
اوجا بوی یاوریم
ای علی اکبـــریم
یاعلی جان(۴)
صورت ماهی پیغمبــره بنزر بالام
پیکرون یاره سی مادره بنزر بالام
چکیرم حســرتین
او گؤزل صورتین
یاعلی جان(۴)
عمه زینب سنه خیمه دن هر دم باخور
سنه خاطر نجه گؤز یاشی گؤزدن آخوز
سنه دیل داغلیور
هی یانور آغلیور
یاعلی جان(۴)
سسیمه سس وئر اوغلوم ، ولدی یا علی
گؤر نه دشمـــن منـی دوره لدی یا علی
اَل چالیر دشمنیم
طاقتیم یوخ منیم
یاعلی جان(۴)
اُولا سنـــن صورا کؤل بو فلک باشینه
اِئتمه دی رحمی بیر گؤزلریمین یاشینه
یاندی قلبیـــم اویان
اولموشام باغری قان
یاعلی جان(۴)
┈••✾••🏴✾🏴••✾••┈
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
#محرم1402
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❖ ༅࿇༅═─
اشعار و نوحه و سبک های شب نهم:👇
حضرت اباالفضل العباس علیه السلام
❁﷽❁
السّلامُ علیک اَیُّهاالعَبد الصّالح یا اباالفضل العباس
#غزل_مرثیه
#حضرت_اباالفضل_العباس_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
آب در حسرتِ یک بوسه به لبهای تو سوخت
شعله زد یادِ حسین و دلِ شیدای تو سوخت
تا که نوشیــد فرات از کفِ دستــان تو آب
دلش از سوز عطش پر شد و در پای تو سوخت
آتـش افتــاد از آن آب ، به دریـای فــرات
متلاطــم شد و از غیـرت زیبای تو سوخت
تا که شـد دست ، قلم ، لـرزه به دستم افتاد
قلـم از پای نشست و غــزلم پای تو سوخت
ای مُقَـطَّـــع شده اعضـای تنت از تبِ عشق
تنِ یک دشت عظیم ازتب اعضای تو سوخت
مـادری با قَـــدِ خَـــم ، آمــد و بالای ســرت
عـوضِ اُمّ بَنیـــن ، بر قد و بالای تو سوخت
دید ، شَــقُّ القمــرِ علقـمـــه را مـادرِ عشــق
عــرقِ شرم تو را دید به سیمای تو سوخت
تیـر در چشم تـَرَت روضه مگر می خواند؟
که ز خونِ جگرت ، دیدهٔ بینای تو سوخت
با حسیـنِ تو "اَخـا أَدرک أَخـا"یِ تو چه کرد
که چنیـن جـان برادر ز تمنــّای تو سوخت
شـاه در سـوگ سرت خَـم شد و با آه بر آن
إِرباً إِربا شــدنِ قـامت رعنــای تو سوخت
سـرت ای قرص قمـر ! تا به سرِ نیـزه زدند
ماه از خجــلتِ آن روی دلارای تو سوخت
ردّ دستـــان تو بر دست عَلَــم مانده هنوز
غیــرت عالم هستـی ز تماشای توسوخت
"کیمیـا" از کَرَمت ، اذن حــرم می خـواهد
که میان غزلش در تب سودای تو سوخت
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
لینک کانال اشعاردر(ایتا) 👆
─┅═𑁍✿𑁍═┅─
❁﷽❁
#مدح
#حضرت_عباس_علیه_السلام
#سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا
السلام علیک یا اباالفضل العباس
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
ماه فــــرو مانـده از جمـــالِ اباالفضل
دیده چو رخســارِ بی مثــالِ اباالفضل
رُخ نگشــود آفتاب ، تا که درخشیــد
جلوه ای از هیئـت و جــلال اباالفضل
قـدّ فلک شـد از آن خمیده ، که دیدست
مــاه ترین اَبــرویِ هـــلال اباالفضل
سَــرو ترین سَــرو، هـمچنان نرسیدست
در قـــد و قامت ، به اعتــدال اباالفضل
داده به او مادرش چــو شیـــرِ ادب را
با ادب آرایه شـــد ، خِصــال اباالفضل
فرصــت سبـزی ، قلم ، گرفته ، بگوید
از ادب و دســـتِ با کمـــال اباالفضل
کلـکِ خیــالم هــوایِ علقـمـــه دارد
بُــرد مـــرا باز در خیـــال اباالفضل
باز به تصــویر می کشیــــد خیــالم
جلـــــوه ای از غیـــرتِ زلال اباالفضل
غیرت او را ، فرات ، خوب ، سُرودست
دشت ، عیان گفته ، وصفِ حال اباالفضل
ریخت به هم از همان دَمی که به هم ریخت
حالِ حسیـــن از غــم و مَـــلال اباالفضل
واژه به واژه غزل شد اشک و فرو ریخت
مَشک ، خجــل گشــت در قبـــال اباالفضل
زمزمـــه خوانـیِ آب ، روضـــهٔ مَشک است
خوانده شد از آن زمان به حــال اباالفضل
تا به ابد چشمــه سار و منبــع نور است
مــــاهِ جهــانتــابِ بــی زوال اباالفضل
هســـت ، مــدال وفــا به گردن عبـــاس
نام حسیــن اســت بر مـِـدال اباالفضل
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
❁﷽❁
#شب_نهم_محرم
#زمزمه_با_امام_زمان_عج
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
به هر جا سر زدم ، اما ندیدم روی زیبایت
خوشا آنکس که یک لحظه ، نصیبش شد تماشایت
به هر در میزنم شاید ، تو بگشایی به رویم، دَر
همه جانها فدای آن ، رُخِ پنهان ِ پیدایت
بیا ای یوسف زهرا ، قدم بر چشم ما بگذار
به چشمم سُرمه ای باشد ، غبار آن قدمهایت
حدیث عاشقی باشد ، نشستن در غم هجران
ولی در وصل تو عاشق ، شود مجنون وشیدایت
چنین عشقی شده معنا ، فقط در روز عاشورا
چه عشقی آفرید آن روز ، عمویِ ماه سیمایت
اباالفضلی که دریا شد ، خجل از روی زیبایش
ایا باب الحوائج ، ما دخیلِ نام زیبایت
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
❁﷽❁
#شب_نهم_محرم
#نوحه_زمزمه
#شهادت_عباس_علیه_السلام
#شعر_رقیه_سعیدی_کیمیا
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
اگه دلت پر از غمه / دلت گرفته از همه
اگه گره به کارته / بیا به اذن فاطمه
با یه دل شکسته ای/رو کن به سمت علقمه
حرف بزن با کسی که / گره گشای عالَمه
بریم سراغ آقایی/ که میر بحر کَرَمه
پناه لشکر حسین /صاحب مَشک و عَلَمه
باب الحوائجی که شد/ پشت و پناه عالمین
قوت قلب زینب و / میر و علمدار حسین
تا اینکه راه آب رو/ بستن رو لشکر حسین
سخت شد آوردن آب / برا برادر حسین
روز دهم آبی نبود / توی تموم خیمه ها
واعطشا واعطشا / افتاد میوون بچه ها
مشک و رو دوش خود گذاشت/ ساقی طفلان حسین
اومد به محضر داداش /بگیره فرمان حسین
راهی دریا شده بود / میر وعلمدار جوان
حسین و زینب ،روی تَلّ / ایستاده بودن نگران
تا اینکه عباس رسید / نشست بر لب فرات
دست به زیر آب برد / شروع شد تب فرات
مشکشو پر کرد وسپس /دستشو زیر آب برد
دستشو پر کرد ولی /قطره ای ازآب نخورد
یادش اومد تشنگی و/گریه کودک رباب
آب کف دستشو ریخت/ با خجالت به روی آب
نهیب زد به آب که / وقتی که تشنه ان همه
میخوای که آبروی من/ بره به نزد فاطمه
شیر وفا شیر ادب /گرفته از اُمّ بنین
تا که بشه فداییِ /حسین زهرا، شَه دین
دور شد ازآب فرات /تا بره سمت خیمه ها
یه وقتی از پشت کمین /اومد هجوم نیزه ها
به تنهایی افتاده بود /میوون چند صد نفر
بین اونا کسی نبود /حریف این قرص قمر
دیدن توو جنگ تن به تن /حریف عباس نمیشن
کمین گرفتن بتونن /دستاشو ازتن بگیرن
باضرب شمشیر عدو /دست یَلِ شیر خدا
جدا شد ازپیکر او / افتاد رو دشت نینوا
مشک و به دندونش گرفت/ زیر بغل زد علمو
اما نذاشتن که بره / سقای اهل حرمو
تا تیرهای بی امان /به مشک عباس رسید
آب زمین ریخت وشد /امید سقا نا امید
حال دیگه نه مشکی و/ نه دستی مونده به بدن
آب وبه خیمه ببره /تا همه سیراب بشن
دیگه علمدار حسین /تنها و بی پناه بود
دور و برش یه لشکر از /گرگای روسیاه بود
می بارید از دور وبرش /بارون تیر و نیزه ها
می زدن ازهر جهتی /برتن او تیر جفا
امان از اون لحظه ای که /حرمله زانو زد زمین
سه شعبه شد رها وخورد /به چشم ماه بی قرین
هرچی تکون داد سرشو /تیر ولی جدانشد
بدون دست ،حریف اون / ضربه ی بی هوا نشد
توو اوج غربتش زدن /عمود آهنین به سر
به یاد غربت حسین /کشید آه پر شرر
باصورت افتاد رو زمین /ماه منیر علقمه
رسیده بود بالا سرش/ پهلو شکسته فاطمه
زدشت پاک علقمه /عطر گل یاس رسید
مادر قدخمیده ای /به داد عباس رسید
گفت به سقا، پسرم /منتظره برادرت
صدا بزن تا برسه /برادرت بالا سرت
پیچید صدای یا اَخا /به گوش زینب وحسین
رسوند به نهر علقمه /خودش رو شاه عالمین
پیکر عباسشو دید /گم شده زیر نیزه ها
دو دستای برادرش /شده ز پیکرش جدا
یکی یکی روی زمین /دستای عباسشو دید
اون دستای بریده رو /به روی صورتش کشید
بوسه میزد به دستایی /که می گرفتن علمو
چطور به خیمه ببره /این آقای با کَرَمو
سر برادر و گذاشت /غریبونه رو زانوها
صدای غربت حسین/ پیچید توو دشت کربلا
چشماتو واکن اومدم /بالا سرت ،پناه من
ای تکیه گاه بچه هام /دلخوشی سپاه من
هنوز دارم می سوزم از/ داغ علی اکبرم
برادرم ،با رفتنت /شکسته شد این کمرم
پاشو نذار خنده کنن /به غربت برادرت
الهی من فدای این / زخمای روی پیکرت
پاشو دیگه آب نمیخوان /همه میگن عمو بیاد
دیگه صدای ناله ی / اصغرم هم در نمیاد
چاره کار من تویی /نمونده چاره ای برام
الهی طاقتم بده /رفتن همه برادرام
با هر اذیتی که بود/ یه حرفی رو زد به حسین
برای اولین دفعه / باحیا رو زد به حسین
تو رو به جان مادرت / منو نبر سمت حرم
که خیلی شرمنده ام از/ لبای خشک اصغر
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─
✍رقیه سعیدی (کیمیا)
لینک کانال اشعار در ایتا↶
https://eitaa.com/joinchat/1259143275Ce3f7c12047
─═༅࿇༅❃༅࿇༅═─