فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ
#حاج_قاسم_سلیمانی
🌹 #به_یاد_معلم_حقیقی_انسان
☀️من میدونم کی شهید میشم...
🔹مجموعه کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی
🔴شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی...
✍سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان میکند: من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) میخواست انجام بدهد، برای این رفته بودم مجوز بگیرم، چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما میخواستیم که پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد بکنیم؛ لذا آمدیم مجوز برای این کار را بگیریم.
شهید همدانی هم چون فرماندهی قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوت الله علیه) بود او هم در این کار متولی شد. او وقتی شنید که پاسدارها میآیند و پاسدارها باید بیایند و همهی این حرفها، اصلاً _چون خودش سالها اینجا بود_ یک شوقی پیدا کرد. یعنی کلاً هوایی شد و گفت من اصلاً نمیمانم و به سمت آنجا آمد. آخرین لحظهای که من شهید همدانی را دیدم، تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانیای در او دیدم. من در آن لحظهی آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعداً فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است. اینکه میگویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی.
آنجا با خنده به من گفت «بیا باهم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد.» او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد؛ چه خودش، چه با کسی. وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم؛ ولی یک حسی به من گفت، چیزی نیست خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد:
چون رهد از دست خود دستی زند
چون جهد از نفس خود رقصی کند
من این دست رقص را، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق را، این حالت عروج را در او دیدم.
📚منبع: خبرگزاری تسنیم
@safiran_shohadaa
🔴شوق به شهادت شهید حسین همدانی از زبان حاج قاسم سلیمانی...
✍سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش شوق به شهادت شهید حسین همدانی را اینگونه بیان میکند: من رفتم خدمت آقا (رهبر معظم انقلاب) برای مجوز کاری که ایشان (شهید حسین همدانی) میخواست انجام بدهد، برای این رفته بودم مجوز بگیرم، چون آن وقت ما هنوز مجوز اینکه پاسدار داخل میدان ببریم نداشتیم. ما میخواستیم که پاسدار ببریم برای اینکه فوعه و کفریا را بتوانیم آزاد بکنیم؛ لذا آمدیم مجوز برای این کار را بگیریم.
شهید همدانی هم چون فرماندهی قرارگاه سیدالشهدا امام حسین (صلوت الله علیه) بود او هم در این کار متولی شد. او وقتی شنید که پاسدارها میآیند و پاسدارها باید بیایند و همهی این حرفها، اصلاً _چون خودش سالها اینجا بود_ یک شوقی پیدا کرد. یعنی کلاً هوایی شد و گفت من اصلاً نمیمانم و به سمت آنجا آمد. آخرین لحظهای که من شهید همدانی را دیدم، تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانیای در او دیدم. من در آن لحظهی آخر که شهید همدانی را دیدم، یک لحظه تکان خوردم. بعداً فهمیدم که او از شهادتش مطلع بوده است. اینکه میگویم در یک شکل جوانی او را دیدم، چون آن حالت خاص را در او ندیده بودم، آن سکوت خاص را، خیلی بشاش و خندان بود؛ خیلی.
آنجا با خنده به من گفت «بیا باهم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد.» او خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد؛ چه خودش، چه با کسی. وقتی این حرف را زد من تکان خوردم. خواستم بگویم شما نروید، چون از همان جایی که او میخواست برود، من داشتم برمیگشتم؛ ولی یک حسی به من گفت، چیزی نیست خبری نیست، لذا چیزی به او نگفتم. وقتی که این حالت را در شهید همدانی دیدم، این شعر در ذهنم آمد:
چون رهد از دست خود دستی زند
چون جهد از نفس خود رقصی کند
من این دست رقص را، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق را، این حالت عروج را در او دیدم.
📚منبع: خبرگزاری تسنیم
@safiran_shohadaa
"روز بیست وششم زیارت عاشورا"
برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عج
به نیابت از شهیدسیدعلی اکبر ابوترابی و شهدای آزاده
4_6039531888639475805.mp3
6.74M
نوای : #شهید_حسین_معز_غلامی
الهى عظم البلاء...
آقا به خاطر شهيدان فقط بيا
به نیابت از شهید سید علی اکبر ابوترابی و شهدای آزاده
@safiran_shohadaa
[۵/۳، ۲۱:۴۵] ابوزینب: : 🌏#عاجل
🔹️هجوم لد١عش على فوج دجلة التابع للح شد الشعبي مما يسفر على استشهاد ٨ مقاتلا الرحمة و الخلود لاسمائهم العظيمة.
🔹️حيث ان الهجوم قد كان في منطقة مكيشيفة في محافظة صلاح الدين.
🔹️و هجوم د١عش كان من اربع محاور ما زال التعرض مستمر ... دعواتكم لهم وحفظ مراقدنا المقدس وحشدنا وجيشنا ياالله
بسم الله الرحمن الرحيم
امن يجيب المضطر اذ دعاه ويكشف السوء١٠مرات
وهو القاهر فوق عباده ويرسل عليكم حفظه١٠
ياامنع من كل مانع١٠
ياابا القاسم المهدي ادركنا ولاتهلكنا ١٠
سوره الفيل
سوره النصر
ياحفيظ ١٠
نحن بامس الحاجه لدعائكم
الهي بحق ستر زينب
ياكاشف الكرب عن وجهه اخيه الحسين اكشف لنا كربنا بحق اخيك الحسين عليه السلام ١٠
ياعلي مدد ١٠
[۵/۳، ۲۱:۴۵] ابوزینب: سلام خسته نباشيد
باارزوى قبولى طاعات
لطفا تو گروه بزاريد داعش از ٤ محور حمله كرده دوباره به سامرا و از مرزاى نزديك كربلا هم ديشب وارد شدن و مدافعان حرم شهيد داديم
@safiran_shohadaa
🌺سفیران شهدا(موزه شهدای شهرستان ابهر)🌺
[۵/۳، ۲۱:۴۵] ابوزینب: : 🌏#عاجل 🔹️هجوم لد١عش على فوج دجلة التابع للح شد الشعبي مما يسفر على استشهاد
سلام خدمت اعضای محترم کانال سفیران شهدا
مدافعان حرم از همه ی شما التماس دعا دارن برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنیم همگی
4_5994402751704990368.mp3
1.78M
💜💚💛❤️💙
💜🍃دعای عهد با امام زمان عج
❤️🍃التماس دعا
💜💚💛❤️💜
joze_10.mp3
3.74M
امام رضا علیه السلام:
"هرکس در ماه مبارک رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند، مثل این است که در ماه های دیگر تمام قرآن را بخواند"
جزء
دهم#قرآن_کریم
به نیابت از شهدای عزیز
@safiran_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #مادر_امت
بیان خصوصیات حضرت خدیجه سلام الله علیها در کلام مقام معظم رهبری
⬛ #رحلت_حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#تسلیت_بر_صاحب_الزمان (عج)
@safiran_shohadaa
✅روایت شنیدی از دیدار خبرنگار العالم با سردار شهید سلیمانی در سیل فروردین ماه
✍فاطمه بویرده، خبرنگار العالم روایت دیدار خود با سردار شهید سلیمانی را اینگونه توصیف کرده است: چند روز قبلتر از این در ایام عید نوروز، روزها و شبهای خیس و غرق شده در سیل را در خوزستان سپری می کردیم. خبری از عید نبود. نمیدانستم حواسم به خوزستان همیشه سرافراز باشد، که اکنون سیل بیرحمانه به جنگ نخلهای سوخته در جنگ اش آمده بود یا حواسم به ارتباط های زندهای باشد که دقیقه به دقیقه با شبکه داشتیم. در همین حال باخبر شدیم سردار سلیمانی به منطقه آمده است؛ من باید با سردار سرافراز اسلام، مردی که نامش دشمن را به لرزه در می آورد مصاحبه می کردم.
🔺برای مصاحبه با سردار سلیمانی تلاش می کردم اما متاسفانه موفق نمی شدم؛برای مصاحبه با سردار هرجا میرفتیم، سردار آنجا را ترک کرده بود. مهمان یکی از مردم شریف شادگان به نام حاج عوفی شدیم، حاج عوفی در خانه اش را در این روزهای بحرانی برای همه باز کرده بود؛ «موکب امام حسن عسکری سپیدان» آنجا به مدت ده روز مستقر شده بود و به مردم سیل زده شادگان و خوزستان کمک رسانی میکردند، ۵ ساعت کنارشان بودیم،به من گفتند ما از سردار دعوت کردیم و سردار به نوکرای حسین نه نمیگوید همینجا منتظرشان بمانید. غروب شد؛سرانجام خبر رسید سردار به موکب می آید؛ راه افتادیم، من از بس که به بنبست خورده بودم، گریه کردم.
وسط جاده بودیم که تماس گرفتند و گفتند: سردار به موکب رسیده است. با سرعت خودمان را به موکب رساندیم لحظه ورودم، سردار را که دیدم با روی باز از گروه ما استقبال کرد، از او درخواست مصاحبه کردم، عذرخواهی کرد و به من گفت «دلخور نشو دخترم و رفت». با ابومهدی المهندس از مجاهدین برجسته عراقی مصاحبه گرفتم، اما از شدت گریه حالم بد شد راه افتادم سمت ماشین و از آنها فاصله گرفتم که یکی از خادمان موکب به من گفت: «گریه نکن سردار انگشترش را به تو هدیه داده است».
🔺از خوشحالی سر از پا نمی شناختم ولی من طمع به مصاحبه دوخته بودم، گفتم نمی خواهم، با اخلاقی که از سردار انتظار داشتم به هدف می رسیدم، هدیه را رد کردم و گفتم من قول دادم به شبکه مصاحبه بگیرم. این را گفتم و به راه خودم ادامه دادم، که خودرو سردار توقف کرد و سردار سلیمانی با لحنی پدرانه گفت «دخترم میشود گریه نکنی، حالا بگو چه بگویم» و من گفتم هرچه در حق این مردم باید گفته شود.
@safiran_shohadaa
اولا اینو بگم خدمتتون نا گفته نمونه که در این ماه عزیز سر سفره های افطاری همه رو دعا کنید رزمندگان اسلام مدافعان حرم بدعا نیاز دارن. مریض های گوشه بیمارستان چشمشون بدعای شماست
خیلیها مشکل ازدواج بیکاری مسکن اولاد و....دارند در حق همدیگر دست بدعا بشیم حتما
خدا هم بدلمون نگاه میکنه مگه میشه بندگی کنی خدات جواب نده
عزیزانم به عنایت خداوند و کمک شما مبالغ جمع اوری شده به مادران شهدا تقدیم گردید و مادران عزیزمبلغ رو بصورت بسته های غذایی دست خانواده های مستمند رساندن. که گزارشش رو خدمتتون ارائه دادم در غالب تصاویر
و مبلغی ازکمک های شما عزیزان که نزد بنده حقیر بود با همکاری دوستانمان در سپاه و بسیج برای جشن ولادت امام حسن محتبی جهت خرید بسته های غذایی و یک راس قربانی جهت ذبح و توضیح در بین افراد مستعضف پخش خواهد شد که گزارش آن را نیز بصورت تصویری خدمتتان ارائه خواهم داد
از همه عزیزانی که از مبلغ ریز تا درشت از جای جای ایران عزیز و همچنین از خارج کشور کمک رسانی کردند ممنونم الهی عوض خیر از امام زمان بگیرید ان شاالله.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
دوستان عزیز مادر شهید مدافع حرمی جهت شناسایی دو زوج جوان رفتن و تایید کردن که چندین سال است بدلیل فراهم نشدن جهیزیه نامزد ماندن.
حال از همه شما دوستان خواهران و برادران تمنا دارم یا علی بگید بتونیم این جوانان عزیز رو یاری کنیم بفرستیم سر خونه زندگیشون✅✅✅✅✅🌸🌸🌸🌸🌸
الهی خوشبخت و عاقبت بخیر باشید الهی جووناتون زیر سایه امام زمان خوشبخت باشن.
عزیزان پل ارتباطی ما خدمت شما
@sardarbarzin
#بچهعلینقیالانکیست ؟
بسیار جالبه و خواندنی !!!
علینقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچگاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمیکردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده میشد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانهها و تكیهها به راهانداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...
آنهایی كه حسودیشان میشد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه میگشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..!
آخر بعضیها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..!
علینقی راه پدر را ادامه داده بود اما
الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینهتوز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علینقی آمد دم درب ...
مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علینقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!
قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد ...
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر میكنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، ۱۱ فرزند به علینقی داد كه اولینشان همین حاج آقا محسن قرائتی است ...
#اللهاکبراللهاکبراللهاکبر
@safiran_shohadaa