7.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😥زندگی معمولی این پسربچه تنها رو ببینید👆
اون فقط 4سال داره😞
📌سبک زندگی های مدرن با مدل غربی که خیلیها دنبالش هستن و آرزوشو دارن
دستاوردش همینه که میبینید👇
♨️خانه های سرد وبی روحی که پر از اسباب و لوازم وامکاناته
♨️خانواده های کوچک و گسسته ،که عواطف و احساسات دراون از بین رفته
♨️تک فرزندهای تنها و منزوی که با دهها آسیب و مشکلات روحی و روانی دست و پنجه نرم میکنند
💢ودرنهایت....آینده ای هولناک ودهشناک
که پیش روی پدرو مادر و اون بچه خواهدبود😱
🔥هشدار...❌
📌نسخه ای رو که
غرب برای ما پیچیده نابودی خانواده و نسل رو به ارمغان میاره
(إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ
و هرگاه به قدرت و حكومت رسد براى فساد در زمين و نابودى زراعتها و نسل كوشش مىكند)
«205بقره»
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313
🌸از علی کم نطلب ، اهل تورا هست پناه🌸
🌸با توسل به درش نسل علی دوست بخواه 🌸😍🥰🌹🍃
🤲اااالهی که زندگیاتون پربشه از عشق و محبت امیرالمومنین علی علیه السلام
وخداوند خیرکثر به همتون عنایت کنه تا نسلی آماده ظهوررو تو خونه هاتون تربیت کنید❤️❤️❤️❤️
#به_عشق_علی
#نذر_ظهور
#فرزندآوری
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313
❤️راهکارهای حفظ کرامت واحترام پدر درمنزل توسط کودکان(مادرها انجام بدن)* 👇👇
۱،صدا کردن بااحترام پدر توسط مادر 🌺
۲،عدم بی احترامی در مشاجرات درحضورکودک🌺
۳،بدرقه واستقبال پدر توسط مادر🌺
۴،تکریم روز پدر وسالروز تولد پدر توسط مادر🌺
۵،احترام وصمیمیت به خانواده پدر توسط مادر🌺
۶،عدم دخالت در گفتگو وبحث پدر وفرزندی در حضور کودک(در صورت داشتن انتقاد، بعدا و در نبود کودکان)
۷،و........
❌❌احترام وتکریم فرزندان در بزرگسالی ریشه دراحترام وتکریم توسط مادران در کودکی دارد
*لطفا به جای ناراحتی وشکایت از فرزندان نوجوان وجوان در خصوص بی احترامی وبی ادبی به پدر، مهارت همسرداری بیاموزید تا فرزندانی باادب وتواضع نسبت به پدر تحویل بگیرید.*
#دکتر_طاهره_چگنی_روانشناس_تربیتی
#نسل_توحیدی
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313
در مواجهه با تاریخ، خصوصا تاریخ اسلام به اسم زنان که میرسم سراپا جستجو میشوم؛
که بود؟ در کجای تاریخ؟ برای چه کاری؟ سرنوشتاش چه شد؟ دامنه اثرگذاریاش چقدر بود؟
و هرچه میگردم چیز کمتری پیدا میکنم...
احتمالا برای تاریخنویسان گذشته، آیندهپژوهی معنایی نداشته و هیچ تصور نمیکردند روزگاری برسد که زنان گم شوند در پیچ و تاب زمان و بین مفاهیم و اعتباریات مدرن؛ و خیلی به آن گذشتهها نیاز پیدا کنند!
اولین بار سال ۸۱ در اعتکاف دانشجویی اسم *امداوود* را شنیدم، همان اندازه که در مقدمه اعمال ۱۵ رجب در مفاتیح آمده بود:
امّ داوود، لقب فاطمه، مادر رضاعی امامصادق علیهالسلام و زن حسن مثنّی است. زنی که فرزندش در اسارت استکبار و خشم و غیظ منصور دوانیقی گرفتار شد و او را دست به دامان دعا کرد.
روز و شب گریه میکرد، اما فرجی نمیرسید تا بالاخره به ملاقات امام صادق علیهالسلام در بستر بیماری رفت. انگار از غم خود هم گلایهای نمیکند تا حضرت صادق علیهالسلام خود احوال فرزندش را از او جویا میشود.
و حضرت دعایی به او یاد میدهد!
دعا یا معرفت، هرچه هست، دست او را میگیرند و بالا میبرند، خیلی بالا... سفره توحید برایش پهن میکنند!
همین!
و هیچ چیز دیگری دربارهی او در گزارشات تاریخی نیست.
با این حال قرنهاست شیعیان بر سر سفره دعایی که فاطمه تعلیم گرفت نشستهاند!
و من، که مینشینم و تخیّل میکنم که تربیت مادرانهی فاطمه، چطور بود که پسرش داوود، دستگاه کفر و ستم منصور را به لرزه درآورد؟ فاطمه خود چگونه بود که حضرت صادق اسم اعظم خدا را با این دعا به او تعلیم داد؟ چه نوری در وجود او و توسّلاتاش بود که حالا و در همهی این ۱۵ رجبها به دستِ کلماتی که به او تعلیم شد، مشمولِ عنایت و هدایتِ الله میشویم؟ دامان وجودش را چگونه در تاریخ گستراند که به برکت اضطرار مادرانهاش، هر سال بین ما زنان و مردانِ عهد کرده برای مبارزه با کفر و طاغوتهای درون و بیرون، ایمان و یقین پخش میکنند؟!؟
امّ داوود برای من یعنی *میشود زن بود و در سیر بین خود و الله به جایی رسید که در اضطراب مادرانهات کلید فتح زمین و آسمان را به تو بدهند و هر سال نیمه رجب داستان تو را برای مؤمنان زمزمه کنند.*
#دلنوشته
#هویت_زن
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313
😇خودم را برای همه چیز آماده کرده بودم. سر و صدا و جیغ و داد بچهها. غُرغُرهای مادرها. کم بودن جا و نق زدنهای دخترم. صف دستشویی، نبودن پریز برق برای شارژ گوشی، لگدهای شبانه دخترم و نشسته خوابیدن خودم، شلوغ پلوغی موقع افطار و گرفتن آب جوش، امر و نهی خادمها و گیر دادنهای وقت و بیوقتشان و کمر همت هم بسته بودم برای جر و بحثهای احتمالی بین مادرها بخاطر بچهها😎
ولی با همه اینها تصمیمم را گرفته بودم. منی که چند سال بخاطر داشتن بچه باید به اجبار قید اعتکاف را میزدم چون دخترم به شدت به من وابسته بود،
حالا تنها شرط حضور در مسجد امام رضا ع بچه داشتن بود🤱
از خوشحالی بال درآورده بودم😍
بال من دخترم بود💜👼
بار و بندیل را بستم و خودم را برای صبوری کردن آماده کردم. پناه بر خدا بردم و از او خواستم صبر و حوصلهام را در مقابل این همه احتمالات بالا ببرد.🤲
بارم را سبک برداشتم🎒 که هرجا کم آوردم روی برگشت داشته باشم. به اطرافیان هم قید کردم که ممکن است شرایط تحمل آنجا برایم سخت شود و خیلی دوام نیاورم. با اضطراب آمیخته به شور و هیجان با همسرم خداحافظی کردم. من برای یک شب که شده بود باید به این سفر میرفتم تا حسرت این سالها را بخوابانم.
✨وارد مسجد شدم، دخترهایی که نصف سن من را هم نداشتند خادم تفتیش بودند. سعی کردم با لبخندی محبت آمیز ازشان تشکر کنم و به مسئولیتی که بهشان محول شده بود احترام بگذارم، ولی ...
ادامه دارد...
#دلنوشته_اعتکاف_مادر_وکودک
#قسمت_اول
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313
.. ولی در همان برخورد اول متوجه شدم که بزرگی و بزرگواری به سن و سال ربطی ندارد این دختران آنقدر مودب و قابل احترام بودند که در مقابلشان کم آوردم😢
کوله و وسیلهها را برای تفتیش بهشان سپردم، وسایلم را با ذوق برداشتند و من را تا سجادههایی که به شماره 12 علامت گذاری شده بود همراهی کردند. خشکم زده بود از این همه احترام به معتکفی که حالا من بودم. منی که با روسیاهی به پیشگاه خدا آمده بودم
شرمنده شدم. حالا دیگر کم بودن جا برایم مهم نبود. سرم را به زیر انداختم و شروع به پهن کردن پتوی زیرانداز شدم. زیر چشمی دور و بریهایم را نگاه میکردم. سجاده کناریام یک مادر و دختر بودند که خیلی با ادب و احترام خودشان را در جایی که فقط یک سجاده و نیم بود، جا داده بودند. منتظر بودم دخترش اخم به صورتش بیاید و از کمی جا گله کند، دیدم که کمترین اهمیتی برایشان ندارد و میگویند طوری نیست بالاخره یکجوری میخوابیم دیگر!
خانم دیگری از راه رسید با سه تا بچه!
👧👶🧒
تعجب کردم مگر میشود با این قد و نیمقدها چیزی از اعتکاف فهمید و وقت دعا و مناجات داشت. لابد آمده است که فقط آمده باشد. ولی اینطور نبود. آمده بود که به من و امثال من ثابت کند که آمده تا هم مادریاش را بکند هم بندگیاش را
چیزیکه روزآخرفهمیدم این بود که این سه روز برای او و دختر و پسرهایش جزو روزهایی است که بیشتر ازهرروز دیگری میتوانند کنار هم باشند آخر مادر در کنار شغل پر مشغله مادریاش پرستار هم بود. چند ساعت مغزم هنگ کرده بود.😵💫
ادامه دارد..
#دلنوشته_اعتکاف_مادر_وکودک
#قسمت_دوم
🦋باماهمراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313
هنوز هم وقتی یاد خانم پرستار میافتم ذهنم قفل میشود از مهربانی و صبوری این بانو💜
فکر نمیکنم از اعمال این سه روز چیزی را از قلم انداخته باشد📚
هم سر وقت به بچهها رسیدگی میکرد🤱 هم نماز و دعایش را تا محمدامینش خواب بود میخواند و آخر شب هم که بچهها را میخواباند خودش را با میوههای خوشمزهاش تقویت میکرد و کام ما را هم شیرین😋🍊🍎🥒🍌
کمی آنطرفتر بانویی آمده بود با دو دخترش یکی نوجوان و دیگری روزه اولی، با رفتاری احترام آمیز و لبخندی که از روی صورتشان محو نمیشد🥰 مادر این دو دختر دوست داشتنی فقط برای دخترهایش مادری نمیکرد خصلت بارزش این بود که هوای همسایهها را هم داشته باشد. جایشان را باز کند سفره افطار را برایشان پهن کند، نگذارد احساس غریبی بکنند، فلاسک آب جوششان را ببرد و پر تحویلشان دهد. سجاده و چادر نماز خودش و دختر بزرگش هم همیشه پهن بود و اعمال این روزها را مادر دختری و پابهپای هم پیش ببرند👌
✨مسجد را که نگاه میکردم هر تکه از مسجد پر بود از این مادرهایی که عاشقانههای مادر فرزندیشان میتوانست عرش را مات و مبهوت خود کند. 💫هر چه میگذشت بهتر میتوانستی یاد بگیری از این مادرها...
💙صبوری را
❤️مادری را
🧡خواهری را
💚همسایگی را
💛از خود گذشتگی را
🤍خدمت به خلق را
❤️احترام و مهربانی را
💖و دست آخر زنیت را
سعی میکردم ساعتها به آمد و شدشان خیره شوم⏳ و بارِ یک عمرم را بردارم یاد بگیرم و در گوشه ذهنم جا دهم این روزها را😇
ادامه دارد...
#دلنوشته_اعتکاف_مادر_وکوک
#قسمت_سوم
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313
حالا سه روز گذشت و دل ما بیقرار رفتن شد.چقدر زود گذشت.💗
⁉️چرا اصلا سخت نگذشت؟
⁉️ حتی برای یکبار هم نشد که دعوای دو مادر را سر بچههایشان ببینم؟
⁉️چرا بچهها در اوج آرامش پلههای مهد را بالا و پایین میرفتند و انگار که سالهاست این مسجد خانهشان است؟
⁉️چرا اینقدر زمین زیر پایمان فراخ شد و اصلا خبری از جای تنگ و توی هم خوابیدنمان نشد؟
⁉️چرا برای یکبار هم صف سرویس بهداشتی را تجربه نکردیم؟
⁉️چرا علامت باتری گوشی با اینکه ساعتها دست بچهها بود اصلا خالی نمیشد؟
⁉️چرا یک لحظه هم منتظر فلاسک آبجوش نمیشدیم و خبری از صف غذا و از دهن افتادنش نبود؟
⁉️چرا خادمهای اینجا لبخند از صورتشان محو نمیشد و گیرهای الکی نمیدادند؟
😢حالا بچهها را با گریه از بغل دوستانشان جدا کردیم و تلاش میکنیم درس زندگی بهشان دهیم که هر آمدی رفتی دارد و اصلا کار دنیا همین است شاید خودمان هم باورمان شود دنیا دو روز است و این اعتکاف سه روز!
با چشمان خیس با این مسجد خداحافظی کردیم🥺
و تمام فکر و ذهنمان در مسجد امام رضا جا مانده است!😇
یک روز گذشته و هنوز حاضر نیستیم شماره فلاسک را از رویش برداریم!
رخت و لباس و ملحفه و پتویی که همراهمان بوده را دست نخورده گذاشتهایم که مبادا عطروبوی این روزها از تویشان پر بکشد!
حالا تنها دلخوشیمان اعتکاف سال آینده است که حواسمان باشد جا نمانیم!✅
پایان
#اعتکاف_مادر_وکودک
#مسجد_امام_رضا_قم
#قسمت_آخر
🦋باما همراه باشیددرسفیرانِ نجات 👇
┄┄┅┅┅❅💌❅┅┅┅┄┄
@safirannejat313