eitaa logo
سفیران فاطمیه
1.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
81 فایل
حجاب و عفاف گلچین اشعار نوحه و روضه احادیث روشنگری سواد رسانه ای نهج البلاغه قران اخبار مهم و روز تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۰۸ *═✧❁﷽❁✧═* اسم شناسنامه ای صمد ستار بود و ستار، برا
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۲۰۹ *═✧❁﷽❁✧═* صمد گفت:《باباجان چند بار بگویم. تنها جنازه⚰ پسر تو و برادر ما نیست که مانده آن طرف آب🌊 خیلی ها هستند😢 منتظریم ان شاءالله عملیاتی بشود، برویم آن طرف اروند و بچه ها را بیاوریم👌» پدرش اصرار کرد و گفت: «من این حرف ها سرم نمی شود. باید هر طور شده بروم، ببینم بچه ام کجاست⁉️اگر نمی آیی، بگو تنها بروم.» صمد نگاهی 👀به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید❌ این طرف. اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛ اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی✅» پدرش ناراحت 😔شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم☹️» صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد⚰ ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد❌ صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است. پدرش گفت: «تنها می روم.» صمد گفت: «می دانم دلتنگی💔 باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم🚶‍♂ منطقه» ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺💫🌺💫 مبارکه ی غافر آیه ۴۰ 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 👈مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلَا يُجْزَىٰٓ إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰٓئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيهَا بِغَيْرِ حِسَابٍ . 👌هر كس بدی كند، جز بمانند آن كیفر داده نمی‌شود؛ ولی هر كس كار شایسته‌ای انجام دهد -خواه مرد یا زن- در حالی كه مؤمن باشد آنها وارد بهشت می‌شوند و در آن روزی بی‌حسابی به آنها داده خواهد شد. 💫🌺💫🌺
✨ 💚عالم بہ عشق روے تو بیدار میشود هر روز عا‌شقان تو بسیار میشود 💚وقتے سلام می دهمت در نگاہ من تصویر مهربانی تو تڪرار میشود اللهم عجل لولیک الفرج ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
21 «معشوق همه ذرات عالم»💕 🌴درخواست دیدار یار؛ اللّٰهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ.. خدایا آن آفتاب روشنی که عالم به نور جمال او منور می شود و هدایت و ضلالت از یکدیگر ممتاز می شوند، را به من بنمایان! 💥همان که وقتی‌ظاهر شود مؤمن و کافر، بلکه هر چیزی از سایر اشیا متمایز و قدر و مرتبه آنها معلوم می شود. 💫 وجود همه ممکنات به وجود آن حضرت وابسته است و آن حضرت مربی کل موجودات هست... ♻️لذا تغییر احوال آن حضرت، که ظهورش بعد از غیبتش می باشد، باعث تغییر احوال کل موجودات جهان هستی خواهد شد. یعنی با ظهور آن حضرت، انگار همه از نو خلق می شوند...."تولد دوباره"...!! 🌤بلاتشبیه مَثَل آن حضرت ، مثل آفتاب هست که با طلوع اون، عالم روشن و با غروبش، عالم تاریک می شود..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شناخت امام زمان - قسمت دوازدهم.mp3
3.02M
🎙 ؛ 📝 موضوع: 📌 قسمت دوازدهم 👤 استاد 🔺 عاشق همیشه به یاد معشوقه؛ باید عاشق امام زمان بشیم.
📌 🔆 گَر در یَمنی... 📝 شناخت امام زمان از استاد (قسمت دوازدهم)
حجاب ! هیچ وقٺ نگو: محیط خڕابھ🖤،منم خڕاب شدم!!! هڕچقدڕ هوا سڕد ٺڕ باشھ، لباسٺ ڕو بیشٺــــــــــڕ میکنے! پس هڕ چھ جامعھ فاسد ٺڕ شد، ٺو لباس ٺقوایٺ ڕا بیشٺڕ کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: تمام کلمات ما مستند است اگر اين طور نباشد، انسان باید در هرچیزی شک کند. مثلاً وقتی طبیب به شما می‌گوید: تب مالت دارید!! می‌گویید از کجا معلوم طبیب راست می‌گوید؟! وقتی انسان به اهل خبره رجوع می‌کند، باید حرف آن ها را بپذیرد. مبادا شیطان در عرفان و شناخت شما رخنه کند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 خیلی‌‌درس‌می‌خواند؛ هلاڪ می‌کرد خودش‌را… هر بار که به او می‌گفتم: _بسه دیگه! چرا این قدر خودتو اذیت می‌کنـے؟! می‌گفت: _اذیتی‌ نیست. اولاً که خیلی‌ هم کیف میده دوماً هم وظیفه‌مونه! باید این قدر درس بخونیم که هیچ کسی نتونه بگه بچه مسلمون ها بیسوادن👌 هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۲۶ بسم رب الحسین علیه السلام وقتی در جامعه مدیریت قوی باشه چه اتفاق هایی میفته؟؟ مدیریت خود هم همین گونه هست یعنی همون اتفاق ها در درون انسان میفته👌 حال مدیریت یعنی چی؟ یعنی من هر چیزی را که خواستم 👈 باید ببینم الان وقتش هست برآورده کنم یا نه؟؟
مثلا برید به رئیس دانشگاه یا مدرسه یا هر جایی که برا خودش مدیر داره یه حرفی بهش بزنید اگه همین جوری قبول کرد و اجرا کرد ایشون اصلا مدیر نیست❌ بی خود ایشون را گذاشتن تو این مسئولیت یا برعکسش اگه کسی همین جور الکی حرف شما رو رد کرد و گذاشتتون کنار ایشونم مدیر نیست😒 اما یه مدیر خوب وقتی حرف شما رو بشنوه اولین چیزی که به شما میگه میگه 👈 بزار بررسی کنم
تو روایت هم هست می فرماید 👈 اذا تفقه الرفیع تواضع بعضی از ما فکر می کنیم تواضع کردن ینی این که دست به سینه بزاریم و جلو طرف مقابل خم و راست بشیم😏 نمیدونم هی کله اش رو مقابل ایشون بیاره پایین نه این تواضع نیست❌ بلکه تواضع این هست که اگه یه مقام و منصبی داری اگه حرفی چیزی بهت گفتن بشینی قشنگ بررسی کنی👌 اگه بررسی نکنی داری تکبر می ورزی😢 همین که میگی صبر کن یکم بررسی کنم این قدم فوق العاده ای است در مدیریت خود😍 و مبارزه با هوای نفس 👈 چیزی جز مدیریت خود نیست
مبارزه با گرایش های بی ارزش چیزی جز مدیریت با خود نیست❌ و مدیریت خود به این معنا نیست که ما مقابل لذت به طور مطلق بایستیم😖 نه، بلکه باید برنامه ریزی کنیم تا به بالاترین لذت ها برسیم😍 صلی الله علیک یا اباعبدالله اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم التماس دعای فرج و شهادت✅🌷✋
سفیران فاطمیه
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 #داستان_واقعی #دختر_شینا #قسمت_۲۰۹ *═✧❁﷽❁✧═* صمد گفت:《باباجان چند بار بگویم. تنها جنا
🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷 ۲۱۰ *═✧❁﷽❁✧═* پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت🤐 اما شب 🌃رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.» بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند😔صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان 📚رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق📝 داد. گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم. یک دفعه متوجه ام شد. خندید 😁و گفت: «قدم😍 امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن😅» گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی⁉️» گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید🌷 شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.» به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی😏» خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای ☕️بیاور برای حاج آقایتان. قدر این لحظه ها را بدان😍» فردا صبح🌄 زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم😢 توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است⁉️ سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش😘، از نظرم پنهان شد.» بعد گریه😭 کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر👹 عذاب می کشد. نمی دانم چرا از دستم دلخور❣ بود؛ حتماً جایش خوب نیست.» ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 🌷👩🏻🌷👩🏻🌷👩🏻🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا