🤡 #طنز
#آه_درویش
👑درویشی مهمان امیری شد پس از اندکی استراحت برای گردش به صحرا رفتند و بر سرِ چشمه ای نشستند.
درویش همه از آزادگی و رِندی سخن گفت و اینکه باید از گرفتاریِ زن و فرزند و جاه و مقام و مال گذشت تا به آزادگی دست یافت.
🤝آنقدر گفت که امیر دلبسته این سخنان شد و با درویش دست بیعت داد آنگاه با او همراه شد تا قدم در راه آزادگی بگذارند و از همه چیز خود بگذرد .
هنوز کمی نرفته بودند که درویش آه بلندی کشید .
امیر پرسید چه شده⁉️
▪️درویش گفت:
🔮 کشکولم را لب چشمه جا گذاشته ام تا دیر نشده است برگردیم آن را برداریم.
▫️امیر گفت :
بله برگردیم ، تو برو به سراغ کشکولت من نیز بروم سراغ جاه و مالم❗️
❎ تو که راهنمای من هستی نمیتوانی از کشکولی بگذری چگونه من از آن همه جاه و مقام و مال بگذرم⁉️
💥 💥 💥 💥💥
⚠️ #صوفیان همواره دَم از آزادگی و وارستگی میزنند در حالیکه دلبسته ترین اشخاص به مال و جاه هستند .
بیشتر مشایخ در کنار سلاطین و امیران زیسته و از دارندگان زور و زر حمایت کرده، با بخشش آنان بساط #خانقاه راه انداخته اند .
☑️ #شعار_آزادگی دادن با آزاد بودن فرق دارد.
🆔 @safiresheytan🕸