🍏🍎🍏🍎
💥💥💥💥💥💥💥
#داستان_آموزنده
🔆سرّ دعا
معروف کرخی (م 200) به دست امام رضا علیهالسلام مسلمان شد و از عارفان بالله شد. گویند روزی با جمعی میرفتند.
🍃عدّهای از جوانان در فساد و منکرات بودند. چون به لب دجلهی بغداد رسیدند، یاران گفتند: «ای شیخ! دعا کن خداوند اینان را غرق کند تا شومی ایشان منقطع گردد.» معروف فرمود: «دستها را بردارید!» و گفت:
🌱 «الهی! چنان کن که در این جهانشان خوش میداری، در آن جهانشان عیش خوش ده.» یاران متعجّب ماندند و گفتند: «ما سرّ این دعا نمیدانیم!» فرمود: «توقف کنید تا معلوم گردد.» جوانان چون معروف را دیدند، آلات موسیقی بشکستند و شراب بریختند و گریه بر ایشان غالب شد و توبه کردند و به دست و پای معروف افتادند. معروف فرمود: «دیدید که مرا جمله حاصل شد بی غرق و بی آنکه رنجی به کسی برسد.»
مقدمهای بر مبانی عرفان، ص 55 -نفحات الانس، ص 39
✨✨پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «ثَلاثُ صَفاتٍ مِنَ صِفَةِ اللّه: الثِّقَةُ بِاللّهِ فی کلِّ شَی وَالغِنابِهِ عَنْ کلِّ شَی وَ الاِفْتِقارُ اِلَیهِ فِی کلِّ شی: اولیای الهی دارای سه صفت میباشند؛ به خدا در هر چیزی اعتماد دارند، از هر چیزی بینیاز میباشند و در هر چیزی به خدا نیازمند میباشند.»
📚تفسیر معین، ص 181 -بحار، ج 20، ص 103
🍏🍎🍏🍎
🌸🌼🌸🌼
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋
#داستان_آموزنده
🔆شیبان راعی
💥💥شیبان راعی (چوپان) از زهّاد و صاحب کرامت قرن سوم هجری بود که در کوههای لبنان چوپانی میکرد. او اهل دمشق و از یاران سفیان ثوری بوده است. وی هر وقت برای نماز جمعه به مسجد میرفت، گرد گوسفندانش خطی میکشید بهگونهای که نه گوسفندان از آن خارج میشدند و نه گرگ و سایر درندگان میتوانستند داخل آن خط شوند و بر گوسفندان یورش برند.
باد حرص گرگ و حرص گوسفند **** دایرهی مرد خدا را بود بند
✨مولانا پس از نقل این قصّه، چنین میگوید:
👌👌همانطور که شیبان راعی با کشیدن خط توانست بر غریزهی تهاجمی گرگ و حرص گوسفند برای چریدن اراضی مختلف غالب آید، اولیاء الهی نیز توانند جلوی وزش طوفان حرص آدمی را بگیرند. هر کس تحت تربیت اولیای الهی در آید، بر اوصاف بَهیمی و صفات مذموم از قبیل حرص و شهوت غالب آید.
📚مثنوی و معنوی، ج 1، ص 859
🌸🌼🌸🌼
🍏🍎🍏🍎
🌴⚡️🌴⚡️🌴⚡️🌴⚡️🌴
#داستان_آموزنده
🔆پسر پیرمرد، پدر جوان
♨️حضرت اِرمیای پیغمبر یا عُزَیر، بر دهی یعنی بیت المقدّس گذشت. درحالیکه دیوارهای بلند آن ده، بر سقفها و طاقهایش فروریخته بود.
نخست سقفها خراب و سپس دیوارها بر روی آنها ویران شده بود. پس عُزیر چون استخوانهای از هم جدا گشته و پوسیده آن ده ویران را دید و دوست میداشت خداوند زنده کردن مردهها را به او بنمایاند، گفت: چگونه خدا اهل این ده را پس از مُردن زنده میکند؟
پس خدا او را میراند و بعد از صدسال زندهاش نمود؛ او پیش خود گفت: یک روز من درنگ کردم و خوابیدم.
♨️چون از خانه بیرون رفت، پنجاهساله بود و زنش آبستن بود. خدا او را میراند و پس از صدسال او را زنده گردانید، وقتی به خانه رفت، خودش پنجاهساله و پسرش پیرمردی صدساله بود.
♨️خداوند در قرآن وقتی قضیه عُزیر را تعریف میکند، در آخرش میفرماید: «خداوند بر هر چیزی توانا و قدرتمند است.» برای او کاری ندارد و تعجّبی نیست که در تاریخ نمونهای از پسر پیر و پدر جوان را بهعنوان نشانهی قدرت ظاهر کند.
📚تفسیر فیض الاسلام، ص 122
🍏🍎🍏🍎
🍏🍎🍏🍎
🦋🍁🦋🍁🦋🍁🦋🍁🦋
#داستان_آموزنده
🔆عجوزهی بنیاسرائیل
🌻وقتی حضرت موسی علیهالسلام با جماعت بنیاسرائیل از مصر خواستند بیرون بروند، شبهنگام راه را گم کردند و به رود نیل رسیدند. فرعون هم با همراهانش دنبال حضرت موسی علیهالسلام میآمدند تا آنها را بگیرند.
موسی علیهالسلام دید به دریا رسیده است، عرض کرد خداوندا تکلیف چیست؟
🌻 خداوند فرمود: سه ساعت دیگر ماه طلوع میکند، بعد بروید. بعد از انتظار، ماه طلوع نکرد و جبرئیل گفت:
🌻 «ای موسی! تا تابوت حضرت یوسف علیهالسلام که در رود نیل است، بیرون نیاورید، ماه طالع نخواهد شد.» موسی سه بار ندا داد: «ای جماعت بنیاسرائیل! آیا کسی از تابوت حضرت یوسف علیهالسلام خبر دارد تا به ما بگوید و ما نجات پیدا کنیم؟ بعد هر حاجتی دارد، برآورده میکنم.»
🌻پیرزنی گفت: «من میدانم ولی من سه حاجت دارم؛ اگر برآورده کنی، جای تابوت را نشان میدهم.»
🌻فرمود: بگو. گفت: پیرم، میخواهم جوان شوم تا کار خودم را خودم انجام دهم.
دوّم: خداوند از گناهانم درگذرد.
سوّم: در بهشت، زن تو باشم.
🌻حضرت موسی علیهالسلام فرمود: هیچ از این سه در اختیار من نیست. جبرئیل نازل شد و گفت:
🌻«بگو هر سه حاجت تو را برآورده میکنیم.» پس پیرزن جای تابوت را نشان داد و موسی علیهالسلام و همراهان، آن را از رود نیل بیرون آوردند و ماه طالع شد و ازآنجا رد شدند و پیرزن به معجزهی الهی جوان شد.
🍏🍎🍏🍎
🍁🍁🍁
🥀🦋🥀🦋🥀🦋🥀🦋🥀
#داستان_آموزنده
🔆گناه بخیل
🌺پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم به طواف خانه خدا مشغول بود، مردی را دید که پردهی کعبه را گرفته و میگوید: خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز!
🌺رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: گناه تو چیست؟ گفت: گناهم بزرگتر از آن است که برایت توصیف کنم. فرمود: وای بر تو، گناه تو بزرگتر است یا زمینها؟ گفت: گناه من.
♨️فرمود: گناه تو بزرگتر است یا کوهها؟ گفت: گناه من.
♨️فرمود: گناه تو بزرگتر است یا آسمانها؟ گفت: گناه من.
♨️فرمود: گناه تو بزرگتر است یا عرش خدا؟ گفت: گناه من.
♨️فرمود: گناه تو بزرگتر است یا خدا؟ گفت: خدا اعظم و اعلی و اجلّ است.
♨️فرمود: وای بر تو گناه خود را برایم وصف کن. گفت: یا رسولالله، من مردی ثروتمندم و هر وقت سائلی رو به من میآورد که از من چیزی بخواهد، گویا شعله آتشی رو به من میآورد.
پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: از من دور شو و مرا به آتش خود مسوزان! قسم به آنکه مرا به هدایت و کرامت برانگیخته است، اگر میان رکن و مقام بایستی و دو هزار سال نمازگزاری و چندان بگریی که نهرها از اشکهایت جاری شود و درختان از آن سیراب گردند و آنگاه با بخل و لعامت بمیری خدا تو را به جهنّم میافکند.
♨️وای بر تو مگر نمیدانی که خدا میفرماید: «وَ مَن یَبخَل عن نَفسِه: هر که بخل کند تنها بر خود بخل میکند.»
(سورهی محمد صلیالله علیه و آله و سلّم، آیهی 38)
✨✨«و من یوقَ شحَّ نفسِه فَأولئِکَ هُمُ المُفلِحون: و هر کسی از بخل، نفس خویش را نگاه دارد آنان رستگاراناند.*»
📚جامع السعادات، ج 2، ص 110 -علم اخلاق اسلامی، ج 2، ص 154
🍁🍁🍁
🏴🏴🏴
#داستان_آموزنده
شنا، اسبسواری و تیراندازی
مرحوم عارف بالله حاج اسماعیل دولابی دربارهی این حدیث: «شنا، اسبسواری و تیراندازی را به فرزندانتان بیاموزید.»
💥میفرمود: «مقصود از شنا این است که در دریای عمیق دنیا شنا کنند و در آن غرق نشوند. مقصود از اسبسواری این است که یاد بدهید چگونه مرکب بدن را برانند که سر کشی نکند و اختیار آنها را به دست نگیرد و آنقدر اینسو و آنسو نکشاند که آنها را خسته و درمانده کند و آخرالامر هم بر زمین بزند و بکشد.
👈مقصود از تیراندازی این است که یاد بدهید چگونه تیر دعا را به هدف بزنند. اگر این سه تا را یاد گرفتی، دیگر فرمان خدا را ببر و به این کاری نداشته باش که چیزی گیرت میآید و روزیات زیاد میشود یا کم میشود.»
📚(مصباح الهدی، ص 460)
🏴🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱🌾🌱
#داستان_آموزنده
🔆از موسیقی به حکمت و عرفان
🍁جهانگیرخان قشقایی (م. 1328) از بزرگان ایل قشقایی به موسیقی شائق بود و برای تکمیل این فن به اصفهان آمد. او از مدرسهی صدر خوشش آمده بود و همهروزه، صبح و عصر به آنجا میرفت.
🍁کنار درِ مدرسه، درویشی وی را میخوانَد و از حالش جویا میشود. درویش خیرهخیره او را مینگرد میگوید: «گیرم که در این فن، فارابی (معلّم ثانی) شدی، باز مُطربی بیش نخواهی بود. همینجا حجرهای بگیر و مشغول تحصیل باش.» جهانگیرخان قشقایی میگوید:
👌👌«اینگونه بود که یکباره از خواب غفلت بیدار شدم؛ من اگر چیزی یاد گرفتم از همّت و نَفَس آن درویش بود.»
📚(تاریخ حکما و عرفا، ص 8)
🔅🔅امیر المومنین علیهالسلام فرمود: «کسی که از عبرتها پند گیرد (از انجام گناهان) بازایستد.»
📚(غررالحکم،2/75)
🏴🏴🏴
🏴🏴🏴
🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱
#داستان_آموزنده
🔆معلم علی علیهالسلام
🍃کسی از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد: «چرا پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم را ابالقاسم میگویند؟»
🍃فرمود: «به خاطر اینکه فرزندی بنام قاسم داشت.»
عرض کرد: «این را میدانم، کمی روشنتر بیان کنید.»
🍃 فرمود: «چون علی قسیم و قاسم بهشت و جهنم است و علی علیهالسلام در کودکی در دامن پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بزرگ شد و پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم معلم علی علیهالسلام بود و شاگرد بهمنزلهی فرزند است؛ پس پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم بهمنزلهی پدر است و او را ابوالقاسم نامند.»
🍃امیرالمؤمنین علیهالسلام هم در نهجالبلاغه فرمود: «پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم در کودکی من را در آغوش میگرفت و غذا را میجوید و در دهان من میگذاشت.»
📚اسرار عبادت، ص 68 -معانی الاخبار، باب اسماء النبی، ج 3
🏴🏴🏴
🌼🌸🌼🌺
🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺
#داستان_آموزنده
🔆عيادت از مريض و بهترين هديه
🔅مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود، به نقل از حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام حكايت كند:
🔅يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام مريض شده و حضرت رضا عليه السلام فرمود: اين ناراحتى كه احساس مى كنى ، اندكى از حالات و علائم مرگ مى باشد كه اكنون بر تو عارض شده است ، پس اگر تمام حالات و سكرات مرگ بر تو عارض شود، چه خواهى كرد؟!
🔅و بعد از آن ، در ادامه فرمايش خود افزود: مردم دو دسته اند: عدّه اى مرگ برايشان وسيله آسايش و استراحت است .
و عدّه اى ديگر آن قدر مرگ برايشان سخت و طاقت فرسا است ، كه پس از آن احساس راحتى مى كنند.
🔅حال چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد، ايمان و اعتقادات خود را نسبت به خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نيز ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را تجديد كن و شهادتين را بر زبان و قلب خود جارى گردان .
🔅امام جواد عليه السلام فرمود: بعد از آن كه ، آن شخص طبق دستور پدرم شهادتين را گفت ، اظهار داشت :
🔅يابن رسول اللّه ! ملائكه رحمت الهى با تحيّات و هدايا وارد شدند و بر شما سلام مى دهند.
امام رضا عليه السلام فرمود: چه خوب شد كه ملائكه رحمت الهى را مشاهده مى كنى ، از آن ها سؤ ال كن : براى چه آمده اند؟
🔅مريض گفت : آن ها مى گويند چنانچه همه ملائكه با اذن خداوند سبحان ، نزد شما حاضر شوند، بدون اجازه حركتى نمى كنند.
پس از آن ، با كمال راحتى و آرامش خاطر. چشم هاى خود را بر هم نهاد و گفت : ((السّلام عليك ياابن رسول اللّه !)) پيغمبر اسلام ، اميرالمؤ منين و ديگر امامان (سلام اللّه عليهم ) آمدند، و در همين لحظه ، جان به جان آفرين تسليم كرد
📚دعوات مرحوم راوندى : ص 248، ح 698، مستدرك الوسائل : ج 2، ص 126، ح 2، بحارالا نوار: ج 49، ص 72، ح 96.
🌸🌼🌺🌸
🌼🌸🌼
🌾🦋🌾🦋🌾🦋🌾🦋🌾
#داستان_آموزنده
🔆لايق پيغمبرى
در اخبار است كه موسى در جوانى، چوپانى مىكرد. روزى، گوسفندى از او گريخت و موسى در پى او بسيار دويد .
در پى او تا به شب در جستجو - - و آن رمه غايب شده از چشم او تا اين كه گوسفند از خستگى و درماندگى، جايى ايستاد و موسى به او دست يافت . چون به گوسفند رسيد، گرد از وى افشاند و بر سر و روى گوسفند دست مىكشيد و او را مىنواخت؛ چنانكه مادرى، طفل خردش را . در آن حال كه گوسفند را نوازش مىكرد، مىگفت:
گيرم كه بر من رحم نداشتى، بر خود چرا ستم كردى و اين همه راه را در صحرا دويدى تا بدين جا رسيدى.
همان دم خداوند به فرشتگان خود گفت:
موسى، سزاوار نبوت است و جامه رسالت بر تو او بايد كرد كه چنين با خلق من مهربان است و خود را براى راحت مردم، به رنج مىاندازد.
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
🌸🌼🌸
🍏🍎🍏
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
#داستان_آموزنده
🔆امام على عليه السلام در بالين حارث همدانى
حارث همدانى يكى از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت على بود، و مقام ارجمندى در نزد امام داشت حارث مريض شد، حضرت على عليه السلام به عيادت او رفت و پس از احوالپرسى به او فرمود:
اى حارث ! به تو بشارت مى دهم كه در وقت مرگ و هنگام عبور از پل صراط، و در كنار حوض كوثر، و موقع (مقاسمه ) مرا مى بينى و مى شناسى .
حارث عرض كرد:
مقاسمه چيست ؟
حضرت فرمود:
مقاسمه ، با آتش انجام مى گيرد. روز قيامت من با آتش جهنم مردم را تقسيم مى كنم ، به آتش مى گويم :
اى آتش ! اين دوست من است او را رها كن ! و اين دشمن من است او را بگير!
آنگاه حضرت دست حارث را گرفت و فرمود:
اى حارث ! همين طور كه دست تو را گرفته ام ، پيامبر صلى الله عليه و آله دست مرا گرفته بود، در آن وقت من از حسد قريش و منافقين به آن حضرت شكايت نمودم ، به من فرمود:
هنگامى كه روز قيامت برپا مى شود من ريسمان محكم خدا را مى گيرم ، و تو اى على ! دامن مرا مى گيرى و شيعيان دامن تو را مى گيرند...
سپس سه بار فرمود:
اى حارث تو با آن كسى كه دوستش دارى خواهى بود و همراه كردارت مى باشى .
حارث برخاست و از شدت خوشحالى عباى خود را مى كشانيد و مى گفت : بعد از اين ، باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم ، يا مرگ به سوى من آيد.
همين حديث را شاعر اهلبيت (سيد حميرى ) چنين به شعر در آورده است :
اى حارث همدانى هر كس كه بميرد مرا رخ به رخ خواهد ديد مؤمن باشد يا منافق . چشمان او به من مى نگرد و من او را با تمام صفات و نام و عمل مى شناسم .
و تو، اى حارث ! روى پل صراط مرا خواهى ديد و خواهى شناخت . بنابراين از لغزش و لرزش نترس . من آب خنك در آن تشنگى سوزان آنجا به تو مى نوشانم ، كه از شدت شيرينى پندارى كه عسل است .
در اين هنگام كه تو را در مقام عرض و حساب متوقف سازند، من به آتش مى گويم : او را رها كن و به اين مرد نزديك نشو!
او را رها كن و ابدا كنار او نيا! و به او نزديك نشو! زيرا دست او به ريسمان محكم است كه از آن ريسمان به ريسمان ولايت وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله (يعنى على عليه السلام ) پيوند دارد.
📚بحار : ج 6، ص 179.
🍎🍏🍎
🏝🏝🏝
🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀
#داستان_آموزنده
🔆غيبت امام زمان (عج ) در بيان پيغمبر صلى الله عليه و آله
پيامبر اسلام مى فرمايد:
يا على ! تو از من و من از تو هستم ، تو برادر من و وزير منى . هنگامى كه رحلت نمودم در سينه هاى قومى عداوت هايى درباره تو پديد مى آيد و به زودى آشوبى شديد رخ مى دهد كه دامنگير همه خواهد شد. اين قضيه پس از غيبت پنجمين امام از فرزندان امام هفتم از نسل تو خواهد بود و اهل زمين و آسمان در غيبت او غمگين مى شوند.
در آن وقت چه بسيار مرد و زن مؤمن افسوس مى خورند و دردمند و سرگردان مى باشند!
سپس رسول خدا سر مبارك خود را به زير انداخت . لحظه بعد سر برداشت و فرمود:
پدر و مادرم فداى كسى كه همنام و شبيه من و موسى بن عمران است . او لباسى از نور بسيار درخشنده مى پوشد.
براى آنان كه در غيبت او آرامش ندارند، تاءسف دارم . آنها صدايى را از دور مى شنوند كه براى مؤ منان رحمت و براى كافران عذاب است .
اميرالمؤ منين : يا رسول الله آن صدا چيست ؟
پيامبر: در ماه رجب سه مرتبه صدا مى آيد، دور و نزديك همه مى شنوند:
صداى اول ، ((الا لعنة الله على القوم الظالمين ))
و صداى دوم ، ((ازفت الازفة )) يعنى روز قيامت فرا رسيده است
و صداى سوم ، آشكارا شخصى را نزديك خورشيد مى بينيد كه مى گويد:
اى اهل عالم آگاه باشيد! خداوند مهدى فرزند امام حسن عسكرى فرزند...تا على بن ابى طالب مى شمرد، برانگيخت و روز نابودى ستمگران فرا رسيد!
در آن موقع امام زمان ظهور مى كند خداوند دلهاى دوستانش را شاد مى گرداند و عقده هاى دلشان را برطرف مى سازد.
اميرالمؤ منين : يا رسول الله ! بعد از من چند امام خواهد بود؟
پيامبر: پس از تو از امام حسين نُه امام خواهد بود و نهمى قائم آنهاست .
📚بحار: ج 36، ص 337 و ج 51، ص 108
🏝🏝🏝