eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
دیشب خواب دیدم ۱۸تا ماشین دارم گریه میکردم که سر سال چطوری میخوام پول بیمه اینا رو بدم ! میدونی دست خودم نیست روحم فقیره😞😂😂😂 به نام خداوند آرامبخش سلام امام رضا علیه السلام به خود تلقين تنگدستي و عمر دراز ننماييد؛چرا كه هر كس تنگدستي را به خود تلقين كند بخيل و هر كس به خود عمر دراز را تلقين كند زياده خواه می شود لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَكُمْ بِفَقْرٍ وَ لَا بِطُولِ عُمُرٍ فَإِنَّهُ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالْفَقْرِ بَخِلَ وَ مَنْ حَدَّثَهَا بِطُولِ الْعُمُرِ يَحْرِص‏ بحارالانوار، ج‏75، ص‏321 خداوند متعال دوست دارد بندگانش از نعمتها استفاده کنند و شاکر باشند و از تفاقر (خود را فقیر نشان دادن) بیزار است. ✍مشاور 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈پنجم اردیبهشت سالروز شهادت دلسوخته💔🥀 حضرت سلام الله علیها 👈روضه خوانی شهید محمد رضا تورجی‌زاده😭 در بین آن دیوار و در زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید از‌پهلویش خون می‌چکید زهرای من،زهرای من...🥀😭 مْ 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
شبی که مصادف هست با پنجم اردیبهشت سالروز شبی هست که همه خواب بودن ولی صحرا و شن هایش بیدار و آماده ماموریت . سالروز شکست آمریکا در صحرایی طبس مبارک باد 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
راز عدد ۲۷ که کد تیپِ «محمد رسول الله» چیست؟ به «حاج احمدِ متوسلیان» گفتند این عددِ «۲۷» چیه که تیپِ «محمد رسول الله» را بغلِ کرده و در مجموع «تیپ ۲۷ محمد رسول الله» را تشکیل داده؟! حاج احمد گفت: “حکمت داره؛ اولاً «۲۷»، یادآوره ۲۷ رجب، عیدِ مبعثِ حضرتِ رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) هست؛ ثانیاً «۲» را در «۷» ضرب کنید، می‌شود «۱۴» و چهارده، عددِ معصومینِ ما علیهم السلام است؛ ثالثاً «۲» را از «۷» کم کنید، می‌شود «۵» و عددِ ۵ به پنج تنِ آل عبا بر می‌گردد و خامسِ آلِ عبا هم امام حسین است؛ رابعاً «۲» را به «۷» اضافه‌ کنید، می‌شود ۹ و تسعه المعصومین من ذریه الحسین؛ خامساً عدد ۲۷ را بالعکس کنید می‌شود «۷۲» و عددِ ۷۲ هم معرفِ حضورِ کربلائی‌ها و عاشورائیان هست! 🌺🌸🌺 🔥اسراییل ۸۰سالگیش را نخواهد دید🔥 اللـهم عجل ولیـک الــــــ♡ــــــفرج 🍃🍃🍃
موضوع، الزام حجابه.mp3
3.08M
🚨بحث روز 👇 🔵 اثبات ضرورت 😱خـــطـــرِ بچــه مذهبی‌هایِ قائل به خیلی بیشتره، تــا خطـر ❗️ 📣 حتما گوش بدید و💡 کنید! 🔴 ۳ نــڪــته خــیــلی مــهــم مسئلـه اصلـی بر سـر نیست❌ 🎙 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 💥بـه آمــرین بپیوندیــد .
🔺 به زبان خوش نه با ایجاد 🔺او یک نقصی دارد، مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص‌های این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم / آیا تو چنان که می‌نمایی هستی؟» ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهی از منکر هم می‌کند؛ نهی از منکر با زبان ، نه با ایجاد . ۱۳۹۱/۰۷/۱۹ 🔺آتش‌به‌اختیار به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است ... به معنای و فحّاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ‌ پوچ‌اندیش و جریان انقلابی کشور نیست. نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم کشور، مراقب آرامش کشور، مراقب عدم دشمنان از وضعیّت کشور و مراقب حفظ باشند. ۱۳۹۶/۰۴/۰۵ 🔺اینها اند. در شب‌های احیاء زن‌ها با ریخت‌های مختلف اشک می‌ریزند؛ من حسرت می‌خورم به آن جور اشک ریختن! میگویم ای کاش من هم می‌توانستم مثل این زن جوان اشک بریزم؛ این را چطور می‌شود متّهم کرد به بی دینی؟! بله، کار درستی نیست، بدحجابی یا ضعف حجاب درست نیست، امّا این موجب نمی‌شود که ما این [افراد] را از دین و انقلاب خارج بدانیم. همه‌ ماها یک نقص‌هایی داریم، باید نقص‌ها را برطرف کنیم. ۱۴۰۱/۱۰/۱۴ 🔺کشف حجاب، حرام شرعی و حرام سیاسی است؛ خیلی از کسانی که کشف حجاب میکنند نمیدانند این را؛ اگر بدانند که پشت این کاری که اینها دارند میکنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند؛ من میدانم. خیلی از اینها کسانی هستند که اهل دینند، اهل تضرّعند، اهل گریه و دعایند. ۱۴۰۲/۱/۱۵ 🔸جهاد تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
( سرعت کلیپ رو خودم بردم بالا که زود ببینید وقتتون گرفته نشه ، فکر نکنید اینقدر تند حرف میزنم🤣) همینقدر ساده و راحت و با لحن خوش و با اعتماد به نفس تذکر بدید و برید🧡😍 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
   ♬ بغض منی آه منی حسرت دلخواه منی ♬ دوری و دلتنگ توام؛ زخمی و همراه منی ♬ من غم پنهان توام؛ حال پریشان توام ♬
🌹شهادت محمّد منتظرقائم در صحرای طبس اردیبهشت 1359 ♦️پس از شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در طبس و به جا گذاشتن چند فروند هلی کوپتر، برادرِ پاسدار، محمد منتظر قائم فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد، جهت بررسی اوضاع به ناحیه مورد نظر وارد شد تا اطلاعات موجود و فوق سری داخل صحنه را جمع آوری نماید. از آن طرف، چون استکبار جهانی، نقشه های خود را نقش برآب می دید، تصمیم گرفت تا باقی مانده هلی کوپترها منهدم گردند تا اسناد سری نیز از بین روند. بنابراین با هماهنگی بنی صدر معزول و تنی چند از مزدوران و خودفروختگانی که در نیروی هوایی نفوذ کرده بودند، این منطقه بمباران شد و پاسدار محمدمنتظر قائم به فیض شهادت نائل آمد. ♦️از بین بردن اسناد ومدارک به جامانده که به طور قطع حاوی اسناد و مدارک مربوط به ادامه طرح و برنامه های آمریکایی ها پس از انجام مرحله اول عملیات بود و همچنین شامل اسامی عوامل مزدور داخلی و جاسوسانی می شد که می بایست طی این عملیات با آمریکایی ها همکاری کنند، خود واقعه ای مهم و قابل بررسی است. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
هدایت شده از 🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
📗📗 کتاب "قرارگاه محمود" به قلم خانم مهدیه دانایی ، روایتی داستانی از زندگی شهید محمود نریمانی است. شهید محمود نریمانی از دانشجویان شاخص استان البرز بود که در جریان حملات تکفیری داعش بارها به سوریه اعزام شده بود و در نهایت در مرداد ماه سال ۹۵ به فیض شهادت نائل آمد. داشته ها و باورهای ایمانی شهید نریمانی مهمترین شاخصه این کتاب داستانی است که با توجه به زمان بندی معین شده یکساله و در جریان مصاحبه های مختلف از خانواده و همرزمان این شهید والامقام نگارش شده است. شهید محمود نریمانی در یکی از روزهای سرد دی ماه سال ۱۳۶۶ در روستای دروان کرج به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم به دانشگاه امام حسین سپاه راه یافت و دوره های نظامی را پشت سر گذاشت ، همچنین وی در رشته مهندسی کامیپوتر دانشگاه علمی کاربردی مشغول تحصیل بود . شهید نریمانی به صورت داوطلبانه ۴ نوبت برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به سوریه رفت در حالی که خانواده و نزدیکانش فقط از دو نوبت پایانی اطلاع داشتند ، سرانجام در روز دهم مرداد ماه سال ۹۵ در جریان خنثًی سازی بمب های خوشه ای در منطقه حماء سوریه به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای کرج آرمید. از شهید نریمانی یک فرزند به نام محمدهادی به یادگار مانده است.
Part02_قرارگاه محمود.mp3
23.68M
📗کتاب صوتی فصل 2⃣ "فرشته نجات"
♨️مسئله‌ی را باید بسیار فراتر از برداشتن روسری و برهنگی بدن دید!!! 🔹آری... مسئله را باید از افق بالاتری نگاه کرد ؛ چه بسا خانمی روسری هم داشته باشد و در پوشش او برهنگی بدن نیز مشاهده نگردد ، اما پوشش او باز هم نامناسب است! 🔹در اینکه مشکل کشف حجاب های امروز را باید پیگیری و مرتفع نمود شکی نیست ، اما آنچه باید برای حل شدن ریشه‌ای آن بکوشیم و بشدت کار فرهنگی کنیم ، معضل تهاجم فرهنگی دشمن و مخصوصا کشاندن پوشش برخی خانم ها به پوشش غیر قابل قبول است! 🔹الفاظی که رهبر معظم انقلاب در مورد اوضاع نابسامان فرهنگی به کار میبرند [که یک مورد آن ولنگاری فرهنگی است] ، نشان از عدم رضایت ایشان از وضع فرهنگی جامعه و عملکرد نهادهای فرهنگ‌ساز است ، لذا : 🔹هر کسی که هستید و در هر جایگاهی هستید به سراغ نهادهای فرهنگ ساز بروید و آز آنها برای آمدن پای کارِ فرهنگ سازی ِ حجاب و دیگر معضلات اجتماعی ، مطالبه گری کنید‌! ✍میلاد خورسندی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
38.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نظر شما... حسن روحانی از کی دستور گرفته؟؟؟؟ به کی داره کد میده؟؟؟؟ و هدف نهایی او و تیم لیبرالش چیه؟؟؟!! انقلابی های عزیز، به گوش باشید و بیدار و نه خواب که فتنه گران بیکار ننشسته اند. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
1_1662782706.mp3
11.7M
👈یک مسئولیت مهم است به گردن شیعیان 💥که غربت وتنهایی امام زمان عجل الله تعالی در عالم طنین انداز کنند : {سید علی رضا حسینی} رمزگشایی از زمینه سازی ظهور و ایجاد انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف   🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin  🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداعی متفاوت در تهران 🕊 وداع با پیکر مطهر شهید هم‌وطن آشوری، "جانی بت اوشانا" چهارشنبه ۶ اردیبهشت از ساعت ۱۶ پدر و مادر و برادران شهید به رحمت خدا رفته‌اند، از عموم مردم عزیز و شهید پرور دعوت می‌کنیم تا در مراسمات این شهید والامقام شرکت کنند.
راه جلوگیری از چشم زخم.mp3
853.7K
چشم زخم⛔️⛔️⛔️⛔️⛔️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت چهل و ششم تمام دلخوشی ام این بود که، هست و سالم است. این برایم کافی بود. حالا جنگ
قسمت چهل و هفتم وقتی فردا و پس فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه ها هم شروع شد: «طفلک قدم! مثلاً پسر آورده!» ـ عجب شوهر بی خیالی. ـ بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی اش. . آخر به این هم می گویند شوهر! این حرف ها را شینا هم می شنید و بیشتر به من محبت می کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: «اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ وگرنه خودم برای نوه ام هفتم می گیرم و مهمانی می دهم.» از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرفی می زد، زود می رنجیدم و می زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: «من دیگر صبر نمی کنم. می روم و مهمان ها را دعوت می کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد!» صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن داداش هایم مشغول پخت و پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه ها از توی کوچه فریاد زد: «آقا صمد آمد.» داشتم بچه را شیر می دادم. گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.» بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.» انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم. می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم. سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد.
ذلت های پهلوی 🔻قسمت نوزدهم 🔸مخالفت مصدق با قرارداد نفتی رضا شاه روزی در مجلس به قرارداد نفت که در زمان رضا شاه تجدید شده بود به وسیله دکتر مصدق حمله شد تقی زاده که در آن تاریخ وزیر مالی بود به جای آنکه به پاخیزذ و مردانه از رضا شاه دفاع کند بلند شد و گفت من تقصیر نداشتم زیرا آلت دست بودم در آن تاریخ دیکتاتوری من چه می توانستم بکنم. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۳۶۵ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺