eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
172 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
طرف به حیف نون پیام میده: یه کم پول داری بهم قرض بدی؟😢 حیف نون: سلام، پیامت نرسید😐😂😂😂 به نام خدای بخشنده ی بی نیاز سلام خداوند بخشنده در قرآن می فرمایند «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَةً وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ..» کیست که به خدا قرض نیکو دهد، تا خدا بر آن چند برابر بیفزاید؟و خداست که می‌گیرد و می‌دهد.. (بقره / 245) «قرض»، در زبان عربى به معناى بريدن است و اينكه به وام، قرض مى‌گويند بخاطر آن است كه بخشى از مال بريده وبه ديگران داده مى‌شود تا دوباره باز پس گرفته شود. كلمه «بسط» به معناى گشايش و وسعت است و «بساط» به اجناسى گفته مى‌شود كه در زمين‌ پهن شده باشد. به جاى فرمان به قرض دادن، سؤال مى‌كند كه كيست كه به خداوند قرض دهد، تا مردم احساس اكراه و اجبار در خود نكنند، بلكه با ميل و رغبت و تشويق به ديگران قرض دهند. از آنجا كه انسان غريزه منفعت طلبى دارد، لذا خداوند براى تحريك انسان، از اين غريزه استفاده كرده. به جاى «قرض به مردم» فرمود: «به خداوند قرض دهيد»، تا فقرا احساس كنند خداوند خودش را به جاى آنان گذاشته و احساس ضعف و ذلّت نكنند. در روايات، پاداش قرض الحسنة هيجده برابر، ولى پاداش صدقه ده‌برابر آمده است.و دليل اين تفاوت چنين بيان شده است كه قرض را افراد محتاج مى‌گيرند ولی هدیه و بخشش گاهى به غير محتاج نيز داده مى‌شود. @saghebin
🌹وصیت امام خمینی( ره) به جوانان: بهترين و مؤثرترين مبارزه با اجنبى، مجهز شدن به سلاح علم، دانش و دین است. خالی ‌كردن این سنگر خیانت به مملكت اسلامی است @saghebin
🔴امام خمینی(ره) ♦️راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لا اقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ ♦️هم اكنون اگر امريكا يك كشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خويش با خاك يكسان كند، چه كسى جلوى او را خواهد گرفت؟ پس راهى جز نمانده است، و بايد چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امريكا را شكست، و الزاماً يكى از دو راه را انتخاب نمود: يا . يا . كه در مكتب ما هر دوى آنها است 📚صحيفه امام خمینی (ره) ج‏21 ص 83 @saghebin
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ 🔴 آیا اینکه خداوند فقط اعمال افراد با تقوی را می‌پذیرد، سبب دلسردی و یأس افراد عادی یا گناهکار نمی‌شود؟ ❌ اولاً اینكه قرآن مى‌فرماید: «إنّما یَتقبّل اللّه من المتّقین» (سوره مائده، آیه ۲۷)، تقوا درجاتى دارد. به همین دلیل، كلمه (أتقى‌) یعنى با تقواتر، در قرآن آمده است: «انّ أكرمكم عند اللّه أتقاكم» ( سوره حجرات، آیه ۱۳) و اكثر افراد عادّى و خلافكار هم مرحله‌اى از تقوى را دارا مى‌باشند و گرنه هیچ كار خیرى انجام نمى‌دادند و از هیچ گناهى دست برنمى‌داشتند. ثانیاً اگر گفتند دولت فقط فارغ التحصیلان دانشگاه را مى‌پذیرد، مراد آن است كه شرط استخدام رسمى، فارغ التحصیل دانشگاه بودن است، نه اینكه دیگران حقّ هیچ گونه كارى ندارند و یا اگر كارى انجام دهند، پاداششان ضایع مى‌شود. ثالثاً پذیرش عمل نیز درجاتى دارد: قبول عادّى، قبول شایسته، «بقبول حسن» ۳( سوره آل‌عمران، آیه ۳۷) و قبول برتر كه در دعا مى‌خوانیم: «و تقبّل باحسن قبولک» (دعاى وداع ماه رمضان) بنابراین، هركس به مقدار تقوایى كه دارد كارش قبول مى‌شود. به همین دلیل پاداش‌هاى قرآن نسبت به افراد و كارها و شرایط، متفاوت است، بعضى كارها پاداش دو برابر دارد: «ضِعفَین» (سوره بقره، آیه ۲۶۵) بعضى كارها پاداش چند برابر دارد: «أضعافاً» (سوره بقره، آیه ۲۴۵) بعضى كارها پاداش ده برابر دارد: «فله عَشرُ أمثالها» (سوره انعام، آیه ۱۶۰) بعضى كارها پاداش هفتصد برابر دارد: «كمَثل حبَّة أنبَتَت سَبع سَنابِل فى كلّ سُنبلَةٍ مِأةُ حَبّة» (سوره بقره، آیه ۲۶۱) بعضى كارها پاداشى دارد كه هیچ كس، جز خدا آن را نمى‌داند: «فلا تعلم نفس ما اخفى لهم» (سوره سجده، آیه ۱۷) 📚 مجمع التفاسیر @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترجمہ فارسے سورہ مبارڪہ آل عمران✨ بخش پنجم ☀️آیات ۷۴ تا ۸۳☀️ 🔻اشارہ بهــــــــ👇 🌟 خداوند 🌟 عهد و پیمان امانتداری @saghebin
🔲 السلام علیک یا روح الله 🔲 ⬛️🏴⬛️🏴⬛️🏴⬛️ یارب قوام راه خمینی مدام باد  جاوید رهبر ره و خط قیام باد هجر امام؛ جان ودل از مومنین شکست  بر جان آن شکسته دلان صد سلام باد 🏴 سالروز رحلت جانسوز امام خمینی (ره) تسلیت باد. 🏴 @saghebin
آهنگران سالگرد امام حرم امام رضا.mp3
10.65M
🔲 السلام علیک یا روح الله 🔲 ⬛️ مداحی حاج صادق آهنگران @saghebin
🎐 | | | 🏷 دلی آرام و قلبی مطمئن ▫️با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری‌‎ ‌‏امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران‌‎ ‌‏مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر می‌کنم. و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم. و از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد. ▫️وصیت‌نامه سیاسی الهی امام خمینی(ره)، صفحه ۹۱ 🏴 به‌مناسبت ایام سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) @saghebin
🌿 مراقبات شب پانزدهم ماه ذی‌القعده ▪️از كارهاى مهم اين ماه عمل شب نيمۀ آن است. از پيامبر اکرم صلّى الله عليه و آله و سلّم روايت شده است كه: ⭐️ «شب پانزدهم ماه ذى‌القعده شب مباركى است. خداوند در آن با رحمت به بندگان مؤمنش می‌نگرد. پاداش كسى كه در آن با عمل از خداوند فرمانبردارى كند، مانند پاداش صد روزه‌دار ملازم مسجد كه به اندازۀ يک چشم به هم زدن نيز نافرمانى خدا را ننموده‌‏اند، می‌باشد.» ▪️بنابراين انسان بايد در نيمه شب مشغول به طاعت خداوند شده و به دعا و نماز بپردازد. زيرا روايت شده است: ⭐️ «كسى در اين شب چيزى از خدا نمی‌خواهد مگر اين كه به او عنايت مى‌‏فرمايد» ▪️اگر انسان به كسى چنين وعده‏‌هايى بدهد، بی‌تفاوت از كنار اين وعده‌‏ها نخواهد گذشت. به خصوص اگر بداند كه او مى‏‌تواند به وعده‌‏هاى خود عمل نمايد. و همين كه احتمال توانايى بر انجام وعده‏‌هاى او را بدهد، براى عمل كردن به دستورات او كافى است. زيرا پاداش خيلى بزرگ است، پاداشى چون پاداش صد ملازم مسجد كه در عمر خود حتّى در يک چشم به هم زدن نيز نافرمانى خدا را ننموده‌‏اند. اين پاداش قابل مقايسه با هيچ يک از سعادت‌ها، دارایی‌ها و شادی‌هاى دنيا نيست. و وقتى كه سود زياد باشد، گرچه احتمال آن ضعيف هم باشد، عقل حكم به انجام آن عمل براى رسيدن به آن سود مى‏‌كند. كه در اينجا احتمال سود ضعيف هم نيست. زيرا «اخبار تسامح» در دليل اعمال مستحبّى سند اين روايت را معتبر گردانيده و احتمال آن قوى مى‏‌شود. ▪️به رغبت و اشتياق خود براى به دست آوردن كالاهاى اين دنياى پستى كه بقائى نداشته، با تلخی‌هاى فراوان همراه و مانع رسيدن نور است بنگر و ببين براى رسيدن به آن و اندوختن آن با احتمال ضعيفى، وطن، آسايش و خانواده را ترک و به مسافرت مى‏‌روى. بيابان‌هاى وسيع را در نورديده، درياها را زير پا گذاشته و از جنگل‌ها عبور مى‏‌كنى و نهايت آرزوى تو اين است كه مثلًا از اين سفرها به هزار دينار برسى. درحالى كه احتمال مى‏‌دهى به آرزوى خود نرسيده و حتّى مال، جان و آبرويت به خطر افتاده و يا با مرگ دست و پنجه نرم كنى ولى باز هم حاضر نيستى از هدف خود دست برداشته و با اين عذرها از جديّت و تلاش دست بردارى. ▪️پس با توجّه به اين كه نعمت‌هاى آخرت پايدار و بدون هيچ رنجى است و با اين گونه اعمال بطور يقين مى‌‌توان به آن رسيد، چرا عمل نمى‏‌كنی؟ و اگر نقص در خود انسان باشد نيز می‌توان آن را رفع كرده و سپس به انجام عمل پرداخت. آيا در اين صورت بی‌تفاوتى در مقابل اين پاداش‌ها علّتى جز ضعف ايمان يا بيمارى قلب كه ناشى از حبّ دنياست، خواهد داشت؟ 🍃 ويژگى طاعت و عبادت اين شب ‏ ▪️طاعت و عبادت، در اين شب از اين جهت كه مشهور نبوده و مردم كمتر، در آن به طاعت خدا مشغول مى‏‌گردند، آن را از ساير شب‌هاى مشهور ممتاز مى‏‌گرداند كه اين مطلب نزد اهل مراقبت مهم است. ▪️زيرا توجّه، در زمان غفلت عموم، از مراقبات مهم و باعث سرعت اجابت است. و نيز اعمال نزد خداوند بزرگ‌تر و به قبول نزديک‌تر و اجر بيشترى دارد. ▪️پس با تمام جدیّت و اشتياق براى اجابت دعوت منادى به كرامت خداى متعال اقدام نموده، فرصت را غنيمت شمار و از خواب برخيز. ▪️چون به زودى مصيبت مرگ سراغت می‌آيد كه بعد از آن نمى‏‌توانى ذرّه‏‌اى از اين منافع بزرگ را به دست آورى. هنگام ديدن فرشته مرگ بيدار شده و يک سال مهلت مى‏‌خواهى، ولى مى‏‌گويد سال‌هاى زيادى را از دست دادى. مى‏‌گويى: يک روز. مى‏‌گويد: روزهاى زيادى را سپرى كردى. به يک ساعت راضى می‌شوى ولى اين فرصت را به تو نمى‏‌دهد. و با افسوس زياد به خاطر از دست دادن ايّام فرصت و زمان مهلت مى‏‌ميرى. چه افسوس سخت و چه اندوه جانكاهى! 📗 المراقبات - میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
📘🦋 🖇قسمت هشتم، نرمش زنانه @saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ 💠#خداحافظ_سالار قسمت پنجم بعد از آن آرامش رؤیاگونه، حالا هیجان دیدار حسین، وجو
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ 💠 قسمت ششم من و دخترها بی صدا خندیدیم و ابوحاتم که خجالتی و باحیا به نظر می‌رسید، شاید برای اینکه از این فضا خارج شود فوراً رفت سمت ساکها و پشت ماشین جایشان کرد. برخلاف تصور ما که فکر میکردیم ابو حاتم باید رانندگی کند، حسین پشت فرمان نشست و حرکت کردیم. در طول مسیر به خاطر حضور جوان سوری جز چند کلمه ای معمولی، صحبتی بینمان ردوبدل نشد و بیشتر مشغول نگاه کردن فضای دمشق بودیم. به هر طرف که نگاه می‌کردیم، ویرانه بود. همه جا، از روی دیوار ساختمان‌ها گرفته تا بدنه ماشین‌ها و حتی آمبولانس‌ها، نقشی از جنگ نشسته بود. زهرا و سارا کنجکاوانه، اطراف را ورانداز می‌کردند. این همه ویرانی و خرابی برایشان تازگی داشت اما برای من، نه! چرا که من ویرانی جنگ را سالهای سال توی اهواز، دزفول، کرمانشاه و سرپل ذهاب، با گوشت و پوست و استخوانم درک کرده بودم و دیدن صحنه هایی این چنین برایم عادی بود. هرچه به مرکز شهر نزدیک تر می‌شدیم، ویرانه ها بیشتر میشد. دمشق به خرمشهر اولین روزهای آزادی از دست بعثی‌ها، شبیه تر بود تا به اهواز و دزفول و کرمانشاه. طبقات ساختمان‌های بلند بتونی مثل کاغذهای یک کتاب قدیمی و نم کشیده، خوابیده بودند روی هم، کج و معوج و چشم آزار. یاد غربت و ماتم آن روزها افتادم، زیر لب شروع کردم به خواندن آیه الکرسی. دخترها اما هیجان زده از موقعیت مسلحین پرسیدند و پدرشان که میدانست دخترانش مثل خود او با ترس بیگانه اند، حرف آخر را همان اول زد: تقریباً همه جا دست اوناست، تا پشت کاخ ریاست جمهوری بشار اسد هم اومدن! به دخترها نگاه کردم تا ببینم تصور همیشگی ام در مورد آنها درست بوده است یا اینکه اشتباه می‌کردم و شرایط امن ایران بوده که باعث میشده هیچگاه ترس را در چهره ی آنها نبینم. اما باز هم مثل همیشه واهمه ای در وجودشان نبود. برعکس گویی شوقی برای ورود به صحنه های خطرناک تر در چهره شان نمایان بود. وارد شهر شدیم. شهر اگرچه خالی از سکنه نبود اما شکل و شمایل یک شهر کاملاً جنگ زده را داشت؛ تیرهای برق خمیده، سیم‌ها و کابل‌ها آویزان و بریده، کرکره مغازه ها پایین یا مچاله، درختان اکالیپتوس خیابانها هم با چترهای شکسته شان گویی که صاعقه خورده بودند. کمتر کسی در پیاده روها تردد میکرد و اغلب خودروهایی هم که توی خیابانها حرکت میکردند یا ماشینهای نظامی بودند یا آمبولانس‌ها. وقتی ماشین ما از کنار خیابانی اصلی که نزدیک کاخ بشار اسد بود گذشت، صدای تیراندازی‌هایی ممتد از دور به گوشمان خورد. حسین پایش را روی پدال گاز فشار داد تا سریع تر از آن منطقه دور شویم و گفت: «بچه ها! میدونید این سروصداها به خاطر چیه؟! زهرا و سارا سکوت کردند، منتظر بودند تا پدرشان خبری از درگیری‌های اطراف کاخ بدهد اما او با خنده ای که پنهانش می‌کرد، خیلی جدی گفت: مسلحین خبردار شدند که شما اومدید، میخوان بهتون خیر مقدم بگن، البته به زبون خودشون. دخترها که انتظار چنین جوابی نداشتند، از بودن جوان سوری توی ماشین غافل شدند و زدند زیر خنده! همان روحیۀ شجاعت و نترسی حسین مثل خون توی رگ و ریشه شان جاری بود. آنها بدون اینکه جنگ و سختی هایش را تجربه کرده باشند، خودشان را برای هر شرایطی آماده کرده بودند و حالا فارغ از همه خطرات اطراف، غرق در شادی بودند. رسیدیم سر کوچه ای که آن هم از خرابی‌ها در امان نمانده بود، حسین ماشین را نگه داشت و به ساختمانی سه طبقه در همان کوچه اشاره کرد و گفت: خب رسیدیم اینجا محل اسکان شماست. بهتره سریع بریم وسایلو توی خونه جاگیر کنیم که من حدود نیم ساعت دیگه یک جلسۀ مهمی دارم و باید برم. البته سعی می‌کنم بعدش زود برگردم پیش شما، ان شاء الله! وقتی رسیدیم جلوی در خانه حسین زنگ زد. سرایدار ساختمان که نگاه چندان مهربانانه ای به ما نداشت، در را باز کرد. ابوحاتم چندکلمه ای با او صحبت کرد، انگار داشت ما را به او معرفی می‌کرد حرف‌های ابوحاتم که تمام شد سرایدار نگاهی به ما انداخت که بغض و کینهای پنهانی نسبت به ما در آن آشکار بود و میشد عمق آن را در ابروهای در هم رفته و گره زمخت چهره اش خواند! آن قدر این نفرت آشکار و ناگهانی بود که سؤال بزرگی را در ذهنم ایجاد کرد: علت این همه تنفر در دیدار اول چی میتونه باشه؟! چمدان‌ها و چند کارتون مواد غذایی مثل برنج و خواربار را از پشت ماشین به زحمت تا طبقه سوم ساختمان بالا بردیم. آمدم بپرسم که این آقا چرا این قدر اخم کرده بود که حسین گفت: حاج خانم! با این همه وسایل اومدید پیک نیک ؟! راستش قبل از آمدن، خودم هم باور نمیکردم که در شرایطی این قدر بحرانی پا به دمشق بگذاریم، تصورم این بود که لااقل پایتخت سوریه باید کمی در امان مانده باشد. حسین همان طور که وسایل را برمی‌داشت به ابوحاتم گفت: بگو اینجا کجاست. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️