13.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مرور تصویری بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت. ۱۴۰۳/۶/۳۱
@saghebin
14030631_46139_64k.mp3
10.93M
🔊 صوت کامل بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و مهمانان کنفرانس وحدت. ۱۴۰۳/۶/۳۱
@saghebin
32.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟معرفی مجموعه سخنرانی های فاراقلیط
📍مجموعه سخنرانی : فرهنگ کره ای
🎙میلاد نورپور
#معرفی_کانال
┏━━━
✅@Faraghlit_ir 📖🎙
┗━━━━━━━━━━━━
📍لیست مباحث فرهنگ کُره ای 👇
● فرهنگ کُره ای 1
● فرهنگ کُره ای 2
● فرهنگ کُره ای 3
● فرهنگ کُره ای 4
● فرهنگ کُره ای 5
● فرهنگ کُره ای 6
● فرهنگ کُره ای 7
● فرهنگ کُره ای 8
● فرهنگ کُره ای 9
● فرهنگ کُره ای 10
این لیست به روز رسانی میشود...
┏━━━
✅@Faraghlit_ir 📖🎙
┗━━━━━━━━━━━━
✅ مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و میهمانان کنفرانس وحدت ۱۴۰۳/۰۶/۳۱
🌷نبوت پیامبر خاتم درواقع نسخه نهایی و کامل برای سعادت و تعالی بشر است.
👈اگر حرکت عام تاریخ بشر را تشبیه کنیم به یک کاروان
📌قطعاً کاروانسالار و راهبر این کاروان انبیای الهی هستند
❇️انبیای الهی هم راه را نشان میدهند،
❇️هم قدرت تشخیص جهتیابی را در افراد انسان تقویت میکنند
❇️فطرت را بیدار میکنند، نیروی خردورزی و اندیشه را فعال میکنند
✔️انبیا این هدایت را با طرق مختلفی انجام دادند:
💠وَ ما عَلَينا اِلَّا البَلاغُ المُبين💠
یک جا میفرماید پیغمبر وظیفهاش «رساندن» است؛ فقط همین
💠ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِيُطاعَ بِاِذنِ اللّه💠
باید مورد «اطاعت» قرار بگیرد؛ یعنی تشکیلات سیاسی درست کند، جامعه را حرکت بدهد و موظفند گوش کنند
📌یک جا زبانِ خوش است، یک جا قدرت نظامی است؛
⏪بسته به شرایط است.
💎در خلال سلسله این راهبران، بدون تردید کاروانسالار حقیقی و نهایی و اصلی، وجود مقدس حضرت محمّد مصطفیٰ(ص) است
💠یکی از این درسهای زندگی پیغمبر و دعوت پیغمبر عبارت است از امّتسازی؛ تشکیل «امّت اسلامی» با هجرت کلید خورد، با سختیها و دشواریها و گرسنگیها و سختیهای اهل صُفّه و مردم مدینه، ادامه پیدا کرد. با مجاهدتها، مبارزهها، فداکاریها، تحکیم شد. با فداکاریهایی که در دوران حیات مبارک پیغمبر و بعد از رحلت آن بزرگوار انجام گرفت، پایدار ماند.
🚨ما امروز فاقد امّت اسلامی هستیم
🔺کشورهای اسلامی زیادند
🔺نزدیک دو میلیارد مسلمان در دنیا زندگی میکنند
❌امّا عنوان «امّت» را نمیتوان بر این مجموعه گذاشت؛
👈چون هماهنگ نیستند
👈چون یکجهت نیستند
📌ما متفرّقیم
🔻نتیجه این تفرّق
⚠️سلطه دشمنان اسلام است
❇️اگر متفرّق نبودیم
✔️میتوانستیم از امکانات یکدیگر استفاده کنیم،
✔️به هم کمک کنیم،
✔️یک «واحد» را تشکیل بدهیم؛
✅این واحد از همهی قدرتهای امروز دنیا میتوانست قویتر باشد.
⁉️چه کسی میتواند در زمینه تشکیل امت اسلامی کمک کند؟
✅دولتها میتوانند تأثیر بگذارند
🔷آنهایی که میتوانند انگیزه دولتها را قوی کنند، خواصّ دنیای اسلامند
🔸سیاستمداران،
🔹علما، دانشمندان، دانشگاهیان،
🔸طبقات بانفوذ و صاحب فکر،
🔹 شعرا، نویسندگان،
🔸تحلیلگران سیاسی و اجتماعی،
🔺اینها میتوانند اثر بگذارند
🚧البتّه ایجاد این وحدت و تشکیل امّت اسلامی دشمنانی دارد؛ دشمنان اسلام. اینها گسلهای مذهبی درون دنیای اسلام را فعّال میکنن. یکی از مشکلتراشترین گسلهای موجود بین جوامع، گسل اعتقادی و دینی است.
✅قدرت دنیای اسلام ناشی از اتّحاد است. دشمن عکس این را میخواهد. اگر ما میخواهیم پیام وحدت ما، در دنیا صادقانه تلقّی بشود، باید بین خودمان این اتّحاد را ایجاد کنیم.
📍اختلاف سلیقه
📍اختلاف نظر
📍اختلافات سیاسی و امثال اینها
👈نباید در همدلی ملّت تأثیر بگذارد
❇️دنبال اهداف حقیقی باید حرکت کنی. اگر این اتّفاق افتاد، دیگر دشمن نمیتواند به موجود لجنِ فاسدِ خبیثی مثل رژیم صهیونی این اجازه را بدهد که اینهمه جنایت را در این منطقه انجام بدهد.
♦️قدرت درونی ما میتواند:
🦠این غدّه سرطانی خبیث را از قلب جامعهی اسلامی یعنی فلسطین بردارد و ازاله کند
🛡نفوذ و تسلّط و دخالت زورگویانه آمریکا را در این منطقه از بین ببرد.
♦️امروز قدم اول و اوّلین کار در اتّحاد دنیای اسلام بر ضدّ رژیم صهیونی:
☑️قطع ارتباطات اقتصادی کشورهای اسلامی با این باند جنایتکار
☑️تضعیف ارتباطات سیاسی
☑️تقویت حملات مطبوعاتی و رسانهای
☑️ابراز صریح به همراهی با ملت مظلوم فلسطین
🍀امیدواریم انشاءاللّه خدای متعال دولتها را، ملتها را، خواص را، مجموعههای فعال را هدایت کند تا بتوانیم این وظیفه را انجام بدهیم.
@saghebin
⭕️ وسط این پروژههای تخریب انقلابیون از کنار این خبر به سادگی رد نشید :
💫 درخشش جهانی دکتر #زاکانی شهردار موفق تهران بزرگ
🔹 مجمع جهانی نوآوری بریکس ۲۰۲۴ در مسکو برگزار شده #زاکانی شهردار تهران برنده جایزه رهبران نوآور و مقام نخست پیاده سازی نوآوری در صنعت و زیرساخت هم به شهر تهران رسید .
🔸اگر این اتفاق برای یک شهردارِ اصلاحطلب افتاده بود مجسمه اون شهردار رو میزدن وسط شهر، ولی خب زاکانی رو باید زد چون از قبیله اونها نیست...
🔹 این عزت و اقتدار با زحمت به دست اومده قدر بدونیم... تبریک حاجی دمت گرم 👏👏
#امامزمانعجاللهتعالیفرجهالشریف
🌍
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت صد و سوم در کنار این کار پرتحرک، خادم حرم امام
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت صد و چهارم
حسین اسم این سفر و حضور در راهپیمایی را تمام کردن مأموریت ناتمام گذاشته بود.
شب به نجف رسیدیم و به زیارت آقا امیرالمومنین علی علیه السلام رفتیم. چه صفایی داشت. من که در زینبیه در مسیر حرم به صدای تیر عادت کرده بودم، احساس
کردم در امن ترین نقطه روی زمین ایستاده ام.
شب منزل یک طلبه عراقی خوابیدیم که رسم میزبانی را با اخلاق و ادب و حسن خلقش، تمام کرد.
صبح کوله هایمان را برداشتیم. تازه فهمیدیم که چه خبطی کردیم. توی کوله من فقط پنج کیلو آجیل بود. سارا و زهرا هم بار اضافی آورده بودند. حسین وسایل غیر ضروری را کنار گذاشت و وسایل مورد نیاز ما سه نفر را توی کوله خودش جا کرد و کوله تقریباً نصف قد خودش شد. ماندیم که این کوله بلند و سنگین را چگونه میکشد. مقداری از بار را اصغرآقا به اصرار ازش گرفت و حرکت کردیم. همه کفش کتانی پوشیده بودیم.
فقط حسین دمپایی به پا داشت.
گفتم:« مگه میشه ۹۰ کیلومتر رو با دمپایی رفت؟!»
گفت:« نگاه کن به این پیرمرد و پیرزنا و بچههای عرب، بیشترشون دمپایی پاشونه، اگه ما از نجف شروع کردیم، اونا از بصره راه افتادن. یعنی ۷۰۰ کیلومتر راه میرن، فقط به عشق حضرت زینب.»
جلوتر از ما حرکت میکرد که گم نشویم. شال بلند و سیاهی روی سرش انداخته بود که کسی او را نشناسد. با این حال گاهی صیدِ نگاه دوستانش میشد.
دعا میخواندیم و راه میرفتیم و هر از گاهی به نیت یکی از رفتگان، گام میزدیم. سیل جمعیت میلیونی و حرکت روان آنها رو به کربلا، خستگی را از پاها به در
می برد.
هر طرف که نگاه میکردی، دیدنی بود. زنی را دیدم که دختر بچه اش را توی جعبه میوه گذاشته بود و با طناب روی زمین میکشید. پیرمردی که با دو پای قطع شده، چهار دست و پا روی زمین راه میرفت. کاروان جانبازانی که از ایران آمده بودند و با ویلچر این مسیر طولانی را طی میکردند. جوانان پرشور عراقی و لبنانی که با بیرق های بلند، شعر حماسی میخواندند و هروله کنان، صف مردم را می شکافتند تا به کربلا برسند.
روی بیشتر عمودها، عکس شهدای عراقی مدافع حرم بود و عده ای از بسیجیان ایرانی، روی کوله پشتی هایشان، عکس حاج قاسم سلیمانی را زده بودند. دیدن این همه شور و شعور، هر زائری را به عمق تاریخ میبرد و با کاروان اسیران کربلا،
همراه میکرد.
خسته که میشدیم. کنار هر موکبی که میخواستیم، می ایستادیم و از هر نوع غذایی که دوست داشتیم، میخوردیم. حسین جمعمان میکرد و میگفت:« فکر کنید که زینب کبری و کاروان اسرای شام تو این مسیرها چه کشیدن، چه
تازیانه هایی خوردن، چه توهینهایی شنیدن، چه تلخیهایی چشیدن. اما زینب کبری مثل کوه مقاوم و محکم تا آخر ماند تا پیام برادرش رو به گوش تاریخ برساند.»
حسین که حرف میزد، خودم را در زینبیه و دمشق میدیدم. کنار او و همپای او. اصلاً ما را آورده بود که مفهوم رسالت زینبی را با گوشت و پوست و استخوانمان، احساس کنیم.
دمدمای غروب، بیشتر مردم به داخل موکبها میرفتند، تا شب را صبح کنند. کمی دیر شده بود و اکثر جاهای مسقف پر بود. ناچار شدیم روی موکت، در محوطه باز بخوابیم. هوا کمی سرد بود. حسین برایمان چند پتو از گوشه و کنار
جمع کرد و سروسامانمان داد. خودش و برادرش هم به قسمت مردها رفتند.
خوابم نمیبرد حس پنهانی به من میگفت که این اولین و آخرین سفر اربعین با حسین است. خوب تماشایش کن. نصف شب روی دخترها را کشیدم و از دور به قسمت مردان که حسین میانشان بود، نگاه کردم. نخوابیده بود. زل زدم به او که اصلاً با خواب بیگانه بود و نماز شب را برای خودش مثل نماز واجب میدانست. زل زدم تا این لحظه های بی تکرار را خوب در خاطرم ثبت کنم.
بعد از نماز صبح، همان جا خوابش برد. زیر و رویش چند تکه کارتون انداخته بود. آفتاب که زد. چند تا جوان با دوربین فیلمبرداری بالای سرش ایستادند. برایشان سوژه خوبی بود. نزدیکشان شدم. یکیشان، حسین را شناخت و با تعجب گفت:« اِ نیگا کن، سردار همدانی هستن.»
حسین کارتون بزرگی را که رویش انداخته بود کنار زد و گفت:« چه سرداری، سردار کارتن خواب!:» عکسش را گرفتند و برای مصاحبه اصرار کردند. حسین رفت وضو گرفت و راه افتادیم. در حال راه رفتن مصاحبه میکرد. صدایش را نمی شنیدم اما میتوانستم حدس بزنم که باز از حضرت زینب میگوید و از رنج هایی که کشید.
روز دوم مثل روز قبل، یک سره راه رفتیم، هرچه به کربلا نزدیکتر میشدیم، جمعیت متراکم تر میشدند. ناچار شدیم مرحله به مرحله زیر عمودها، قرار بگذاریم. قرار آخر دم غروب، زیر عمود شماره ۶۵۰ بود. همه رسیدند الا برادر حسین، منتظر شدیم. خانمش خیلی نگران شد. حسین مثل شب گذشته همه را برای استراحت، توی یک موکب، سامان داد و خودش دنبال اصغرآقا گشت. اما پیدایش نکرد.
شب کنار آتشی که کنار جاده درست کرده بودند، نشست. جوراب هایش را کند.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
حالا بنویس یک متن کوتاه برای دختران وهمسرانشان
به دختران و همسران عزیز این کارگران زحمتکش، تسلیت میگوییم. غم از دست دادن پدران و همسران، بار سنگینی است که هیچ کلامی نمیتواند آن را تسکین دهد. شما در این روزهای تاریک، تنها نیستید؛ ما با شما هستیم و در کنار شما ایستادهایم.
یاد آن عزیزان همیشه در دل ما زنده خواهد ماند. امیدواریم که عشق و خاطرات شیرین شما، در این لحظات سخت، قوت قلبی برایتان باشد. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.