eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله)شهادت حجت‌الاسلام عباسعلی سلیمانی را تسلیت گفتند . متن پیام به شرح زیر است: بسم الله الرّحمن الرّحیم حادثه‌ی سوء قصد به مرحوم حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ عباسعلی سلیمانی رحمةالله علیه را که به شهادت ایشان منتهی شد به خانواده‌‌ی گرامی و دوستان و علاقمندان آن مرحوم تسلیت عرض میکنم. ایشان عضو مجلس خبرگان و سالها امام جمعه‌ی زاهدان و کاشان و همواره در خدمت نظام جمهوری اسلامی بودند. از خداوند متعال علوّ درجات و قبول خدمات آن مرحوم را مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۱۴۰۲/۰۲/۰۷
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
بسمه تعالی اصل هفدهم: مبدأ تاریخ رسمی کشور، هجرت پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله وسلم‌) است و تار
بسمه تعالی اصل هجدهم: پرچم رسمی ایران به رنگ‌های سبز و سفید و سرخ با علامت مخصوص جمهوری اسلامی و شعار «الله اکبر» است.
❤️ کربلایی نیستم‌ امّـٰا شمـٰا شـٰاهد بـٰاش‌ که هر دعـٰایی کردم‌‌ اول‌ کربلا را خواستم. 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گَشته ام یارب چو مجنون واله وبیمار دوست میکُشد آخر مرا این حسرت دیدار دوست آنقَدَر چشم انتظاری میکِشم در راه او تا شوم شب زنده دار و عاشق بیدار دوست عاشقِ رویش منم افتادهٔ کویش منم داده ام دل را زِکَف کِی میشوم دلدار دوست صاحب عصر و زمان است و ولیکَن غائب است مانده ام یا للعجب در حکمت اسرار دوست سلام بر عاشقان مهدی عجل الله صبحتون مهدوی
🌴 حدیث صبحگاهی
کارشناسان طنز خواب بودند خودم کشف کردم که انسانهایی که بیشتر عمر می کنند دیرتر می میرند😊😁😌😅 به نام خدای خالق زیباییهای دنیا سلام امام رضا علیه السلام لَیسَ مِنّا مَن تَرَکَ دُنیاهُ لِدِینِهِ و دِینَهُ لِدُنیاهُ از ما نیست آن که دنیاى خود را براى دینش و دین خود را براى دنیایش ترک کند. بحار الأنوار، ج ۷۸، ص ۳۴۶ آموزه های دینی ما برای دنیا شأن زیادی قائل است همانطور که برای آخرت و ترک هر کدام به نفع دیگری را نیز جایز نمی داند. هر کدام در جای خود مهمند. در زمانهای قدیم باید به برخی توصیه میشد که بخاطر دین از دنیا نگذرد و استفاده لازم از دنیا را نیز ببرد ولی حالا باید به برخی توصیه کنیم که بخاطر دنیا از دین و آخرت خود گذشت نکن سرای آخرت سرای باقی و همیشگی است. ✍مشاور 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌹شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌹8 اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش صلوات 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
﷽ 🌹 مدهوشم از این عطرِ پراکندۀ سیب ... این است همان رایحۀ روح‌ قریب ... گفتم: که شبِ فراق طولانی شد ... گفتند: بخوان «اَلَیسَ صُبحُ بِقَریب»... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ اَعْدائُهُمْ اَجْمَعینْ ⛔️ بازار دنیا ❌ در قرآن از تجارت، خسارت، ثمن بخس، فروشنده و خریدار صحبت شده، در جهان بینی اسلامی كل جهان بازار است، در این بازار فقط دو نفر خریدار وجود دارد، اولین خریدار خداست و دومین ابلیس، اما همه انسانها فروشنده هستند، اجناس موجود در این بازار جان و اموال و عبادت انسانها است، به چه قیمتی؟ به قیمت بهشت یا جهنم، تمام قرآن حرفش همین است... 🔸 قرآن می‌گوید در این بازار اگر می‌خواهید به سمت خدا بیائید باید از شیطان دوری كنید، می‌گوید مراقب باش ارزان خودت را نفروشی، تقوا داشته باش... 🔸 در بازار دنیایی فروشنده وقتی می‌خواهد اجناسش را بفروشد آنها را جلوه می‌دهد، جنس را می‌گذارد پشت شیشه مغازه و به آن نور می‌تاباند، میوه فروش میوه‌هایش را برق می‌اندازد، این کارها را می‌کند تا برای مردم جذاب باشد و بخرند، اما تنها كسی كه جنس بد به او می‌فروشیم خداست، بسیار بد نماز می‌خوانیم، در نماز حواسمان همه جا هست غیر از خدا، در نماز خربزه می‌خریم و می‌فروشیم... 🔹 «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنْ الْمُؤْمِنِینَ» (توبه/۱۱۱) خدا مشتری است، جنس را از مؤمنین می‌خرد، خدا از غیر مؤمنین چیزی نمی‌خرد، از مؤمنین جنس تحویل می‌گیرد و لذا قرآن می‌فرماید «عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ» (نحل/۹۷) اعمال انسان اگر در ظرف ایمان باشد، خدا می‌خرد، جنس بی‌کیفیت و خراب قبول نمی‌كند... 🔹 در بازار دنیایی فروشنده اختیار دارد جنسش را بفروشد یا نفروشد، اما در بازار الهی انسان نمی‌تواند جنسش را نفروشد، کالای انسان در بازار الهی عمرش است، لحظه به لحظه عمرمان دارد می‌رود، انسان خواه ناخواه عمرش را می‌فروشد، حالا یا برای رضای حق یا برای رضای خلق، یا با خدا معامله می‌کند یا با ابلیس، عمر انسان حتی در حال خواب هم لحظه به لحظه کم می‌شود، اگر بیشتر از نیاز بدن در خواب باشد، عمر بیشتری هدر داده، یكی از اسمهای روز قیامت «یَوْمُ التَّغَابُنِ» (تغابن/۹) است یعنی كلاه سرش رفته، یعنی روزی است كه انسان می‌فهمد خیلی مغبون است، خیلی ضرر کرده... 🔸 در بازار دنیایی به اندازه پولی که خرج می‌کنی جنس تحویل می‌گیری، اما در بازار الهی خداوند عمل کوچک انسان را گاهی دو برابر گاهی ده برابر و گاهی هفتصد برابر می‌خرد، خداوند می‌فرماید مثل دانه‌ گندم است كه بكاری، هفت خوشه و در هر خوشه صد دانه «فِی كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» (بقره/۲۶۱)... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️ حبیب‌الله یوسفی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
📝 دروغ ۴۲۰ میلیاردی منافقین درباره آیت‌الله سلیمانی 🔻از روز گذشته برخی رسانه‌ها و صفحات متعلق به ضدانقلاب با محوریت منافقین اقدام به انتشار برخی شایعات برای تخریب شخصیت مرحوم آیت‌الله سلیمانی هستند. 🔸در یکی از این ادعاها آمده است وقتی آیت‌الله سلیمانی در بانک تقاضای دریافت ۴ میلیارد و ۳۰۰ میلیون تومان وجه نقد از موجودی ۴۲۰ میلیارد تومانی حسابش را کرده است، نگهبان بانک که از این موجودی مطلع شده به او شلیک کرده است. 🔹مدیر اداره امور شعب بانک ملی مازندران:‌ بحث‌های مطرح شده در رسانه‌های معاند صد درصد دروغ محض است. طلب وجه نقد از شعبه بانک بابلسر صحت ندارد و آیت‌الله سلیمانی برای جابجایی وجه به میزان ۴ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به بانک مراجعه کرده بود و تراکنش بانک نیز به همین میزان صورت گرفته است.  🔺حساب بانکی آیت‌الله سلیمانی قرض‌الحسنه پس‌انداز با رقمی جزئی بوده است. تسنیم 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
پشت پرده پخش شایعه زلزله ۷ ریشتری در ایران چیست؟ ▫️این پیش‌بینی وجود دارد که پشت پرده پخش شایعه زلزله شدید در ایران، ایجاد بحران در خیابان‌ها باشد. ▫️در روزهای اخیر محتوایی با مضمون پیش‌بینی وقوع زلزله بصورت پرحجم در فضای مجازی منتشر و مدعیست فرانک هوگر بیتس، خبر از در پیش بودن زمین لرزه ای به بزرگی ۶ تا ۷ ریشتر برابر با نهم و دهم اردیبهشت ۱۴۰۲ و نزدیک به روز معلم و روز کارگر می باشد را در ایران پیش بینی نمود. ▫️نکته و ملاحظه قابل تامل در خصوص این شایعه این است که در تاریخ ۱۶ آذر سال ۱۴۰۱، برای برخی از کاربران همراه اول در تهران پیام هشدار زلزله ارسال شده بود، خبرهای اولیه های حکایت از هک همراه اول و گاها خطای اپراتور داشت، برخی تحلیل ها هدف ضد انقلاب از ارسال پیام هشداری زلزله را طرحی برای به خیابان کشاندن مردم و شلوغ نمودن خیابان‌های خلوت با هدف به آشوب کشیدن شهر دلالت داشتند. ▫️حال در آستانه روز کارگر، روز معلم و مسمومیت مدارس و .... این احتمال وجود دارد که این پیشگویی طرحی برای تکمیل سناریوی آشوب و اغتشاش باشد. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز سالگرد رحلت مرحوم آیت الله کوهستانی از مفاخر بزرگ جهان تشیع ودیار علویان درمازندران است. به گزارش خبرنگار ما آیت الله محمد کوهستانی مازندرانی (۱۳۰۸-۱۳۹۲ق) مشهور به آقاجان کوهستانی، فقیه و عارف شیعه و ساکن مازندران بود. وی در حوزه‌های علمیهٔ بهشهر، بابل، مشهد و نجف تحصیل کرد و از آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی، میرزای نائینی و آقا ضیاءالدین عراقی، اجازه اجتهاد دریافت کرد. آیت‌الله گلپایگانی زهد و تقوای آیت الله کوهستانی را عین الیقین برای خود می‌دانست. مرعشی نجفی او را لنگر أرض و سید عبدالکریم رضوی کشمیری وی را صاحب نفس زکیه دانسته است. از نمونه‌های تقوا و وَرَع کوهستانی چنین گفته‌اند که غذا و نان، تنها از محصولی که از زمین پدری به‌دست آورده بود، می‌خورد و غذا‌های دیگران را احتیاط کرده و استفاده نمی‌کرد. کوهستانی پس از بازگشت از نجف در زادگاه خود، کوهستان، مدرسه علمیه‌ای تأسیس کرد و بسیاری از عالمان مازندران در آنجا تحصیل کردند. شهید اهل قلم سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد . شهید آیت‌الله سلیمانی . حضرت آیت الله جباری ره از جمله شاگردان وی بودند. وی در بامداد جمعه،۱۳۵۱/۲/۸ مطابق ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۹۲ق از دنیا رفت و براساس وصیتش در حرم امام رضا (ع) دفن شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤦‍♂من مسئول رسمی این کشور نیستم ، اما از این جوان خجالت کشیدم! 🔹چندی پیش تصویری از یک جوان به نام احمدرضا آل احمدی ، در نماز عید فطرِ شهرستان الیگودرز در فضای مجازی منتشر شد. یکی از بچه های رسانه‌ای الیگودرز به همراه امام جمعه‌ی این شهر به منزل این جوان عزیز رفت و از او و خانواده‌اش گزارش تهیه کرد و برایم ارسال نمود! 🔹با چشمانی تر مینویسم و شرمنده‌ی روی این خانواده‌ی محترم و مردم عزیز کشورم هستم ، که فکر نمیکنم مردمی بهتر و مهربان تر از اینان در دنیا وجود داشته باشد! 🔹مردمی که اقتصاد نابسامان ، کارد را به استخوان‌ هایشان رسانده اما باز هم پای کار انقلاب اسلامی ایستاده‌اند و در بزنگاه ها حتی شده سینه‌ خیز ، خود را به میدان حضور می‌رسانند! ⛔️نکند برخی مسئولین در حق چنین مردمی کم فروشی کنند ، که اینها جز خدا فریاد رسی ندارند! ✍میلاد خورسندی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷 دیدار کارگران با رهبر انقلاب، شنبه ۹ اردیبهشت 🔸در دومین ماه از سال «مهار تورم، رشد تولید» و به مناسبت هفته کار و کارگر، جمعی از کارگران سراسر کشور با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار میکنند. 🔸این دیدار صبح شنبه ۹ اردیبهشت در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غروب جمعه ی غمگین 😔 یاد امام زمان باشیم آقامون خیلی غریبه اللهمَّ عجل لولیک الفرج التماس دعای فرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت چهل و نهم اگر آن ها نباشند، تو به این راحتی می توانی بچه ات را بغل بگیری و شیر بده
قسمت پنجاه دست و دلم به کار نمی رفت. یک لحظه خودم را دلداری می دادم و می گفتم: « اگر صمد طوری شده بود، ستار به من می گفت.» لحظة دیگر می گفتم: «نه، حتماً طوری شده. آقا ستار می خواسته مرا آماده کند.» تا عصر از دل شوره مردم و زنده شدم. به زور بلند شدم و غذایی بار گذاشتم و خانه را مرتب کردم. کم کم داشت هوا تاریک می شد. دم به دقیقه بچه ها را می فرستادم سر کوچه تا ببینند بابایشان آمده یا نه. خودم هم پشت در نشسته بودم و گاه گاهی توی کوچه سرک می کشیدم. وقتی دیدم این طور نمی شود، بچه ها را برداشتم و رفتم نشستم جلوی در. صدای زلال اذان مغرب توی شهر می پیچید. اشک از چشمانم سرازیر شده بود. به خدا التماس کردم: «خدایا به این وقت عزیز قسم، بچه هایم را یتیم نکن. مهدی هنوز درست و حسابی پدرش را نمی شناسد. خدیجه و معصومه بدجوری بابایی شده اند. ببین چطور بی قرار و منتظرند بابایشان از راه برسد. خدایا! شوهرم را صحیح و سالم از تو می خواهم.» این ها را می گفتم و اشک می ریختم، یک دفعه دیدم دو نفر از سر کوچه دارند توی تاریکی جلو می آیند. یکی از آن ها دستش را گذاشته بود روی شانة آن یکی و لنگان لنگان راه می آمد. کمی که جلوتر آمدند، شناختمشان. آقا ستار و صمد بودند. گفتم: «بچه ها بابا آمد.» و با شادی تندتند اشک هایم را پاک کردم. خدیجه و معصومه جیغ و دادکنان دویدند جلوی راه صمد و از سر و کولش بالا رفتند. صدای خنده بچه ها و بابا بابا گفتنشان به گریه ام انداخت. دویدم جلوی راهشان. صمد مجروح شده بود. این را آقا ستار گفت. پایش ترکش خورده بود. چند روزی هم در بیمارستان قم بستری و تازه امروز مرخص شده بود. دویدم توی خانه. مهدی را توی گهواره اش گذاشتم و برای صمد رختخوابی آماده کردم. بعد برگشتم و کمک کردم صمد را آوردیم و توی رختخواب خواباندیم. بچه ها یک لحظه رهایش نمی کردند. معصومه دست و صورتش را می بوسید و خدیجه پای مجروحش را نوازش می کرد. آقا ستار داروهای صمد را داد به من و برایم توضیح داد هر کدام را باید چه ساعتی بخورد. چند تا هم آمپول داشت که باید روزی یکی می زد. آن شب آقا ستار ماند و تا صبح خودش از صمد پرستاری کرد؛ اما فردا صبح رفت. نزدیکی های ظهر بود. داشتم غذا می پختم، صمد صدایم کرد. معلوم بود حالش خوب نیست. گفت: «قدم! کتفم بدجوری درد می کند. بیا ببین چی شده.» بلوزش را بالا زدم. دلم کباب شد. پشتش به اندازة یک پنج تومانی سیاه و کبود شده بود. یادم افتاد ممکن است بقایای ترکش های آن نارنجک باشد؛ وقتی که با منافق ها درگیر شده بود. گفتم: «ترکش نارنجک است.» گفت: «برو یک سنجاق قفلی داغ کن بیاور.» گفتم: «چه کار می خواهی بکنی. دستش نزن. بگذار برویم دکتر.» گفت: «به خاطر این ترکش ناقابل بروم دکتر؟! تا به حال خودم ده بیست تایش را همین طوری درآورده ام. چیزی نمی شود. برو سنجاق داغ بیاور.» گفتم: «پشتت عفونت کرده.» گفت: «قدم! برو تو را به خدا. خیلی درد دارد.» بلند شدم. رفتم سنجاق را روی شعلة گاز گرفتم تا حسابی سرخ شد. گفت: «حالا بزن زیر آن سیاهی؛ طوری که به ترکش بخورد. ترکش را که حس کردی، سنجاق را بینداز زیرش و آن را بکش بیرون.» سنجاق را به پوستش نزدیک کردم؛ اما دلم نیامد، گفتم: «بگیر، من نمی توانم. خودت درش بیاور.» با اوقات تلخی گفت: «من درد می کشم، تو تحمل نداری؟! جان من قدم! زود باش دارم از درد می میرم.» دوباره سنجاق را به کبودی پشتش نزدیک کردم. اما باز هم طاقت نیاوردم. گفتم: «نمی توانم. دلش را ندارم. صمد تو را به خدا بگیر خودت مثل آن ده بیست تا درش بیاور.» رفتم توی حیاط. بچه ها داشتند بازی می کردند. نشستم کنار باغچه و به نهال آلبالوی توی باغچه نگاه کردم که داشت جان می گرفت کمی بعد آمدم توی اتاق. دیدم صمد یک آینه دستش گرفته و روبه روی آینه توی هال ایستاده و با سنجاق دارد زخم پشتش را می شکافد. ابروهایش درهم بود و لبش را می گزید. معلوم بود درد می کشد. یک دفعه ناله ای کرد و گفت: «فکر کنم درآمد. قدم! بیا ببین.» خون از زخم پایین می چکید. چرک و عفونت دور زخم را گرفته بود. یک سیاهی کوچک زده بود بیرون. دستمال را از دستش گرفتم و آن را برداشتم. گفتم: «ایناهاش.» گفت: «خودش است. لعنتی!» دلم ریش ریش شد. آب جوش درست کردم و با آن دور زخم را خوب تمیز کردم. اما دلم نیامد به زخم نگاه کنم. چشم هایم را بسته بودم و گاهی یکی از چشم هایم را نیمه باز می کردم، تا اطراف زخم را تمیز کنم. جای ترکش اندازه یک پنج تومانی گود شده و فرو رفته بود و از آن خون می آمد. دیدم این طوری نمی شود. رفتم ساولن آوردم و زخم را شستم. فقط آن موقع بود که صمد ناله ای کرد و از درد از جایش بلند شد. زخم را بستم. دست هایم می لرزید. نگاهم کرد و گفت: «چرا رنگ و رویت پریده؟!» بلوزش را پایین کشیدم. خندید و گفت: «خانم ما را ببین. من درد می کشم، او ضعف می کند.» کمکش کردم بخوابد. یک وری روی دست راستش خوابید.