💠خبرهای خوب کشور
پنجشنبه ۳ آبان
💠 ساخت مودم های پیشرفته صنعتی🇮🇷
۴ خبر خوب از دانشبنیانها🤩
💌 ارسالی از شما
#ایران_قوی #دولت_مردمی #امید_آفرینی
منبع: خوش خبر
@SAGHEBIN
قول میدم
مثل آرمان علی وردی من پای کار باشم🥺
سالگرد شهادت آرمان علی وردی 🕊
#شهید #آرمان_علیوردی #امنیت
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی خیلی خیلی قشنگه 👌
سفارش می کنم همگی ببینید وبه عشقو آقاجان مهدی فاطمه عج برا دیگران هم بفرستین
اجر همگی با مادر پهلو شکسته اللهم عجل لولیک الفرج صلواااات بفرستیم
#معارف_مهدویت
#امام_زمان
https://eitaa.com/saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 ✨انتشار شایعات در شبکه های اجتماعی✨ 🔵روش های شناخت شایعات و اخبار جعلی ✨
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
✨انتشار شایعات در شبکه های اجتماعی✨
🔵روش های شناخت شایعات و اخبار جعلی
✨در ادامه مبحث روش های شناخت شایعات، به بررسی برخی دیگر از ویژگیهای شایعات را که به شناخت شایعات به ما کمک می کنند پرداخته میشود ؛
۶- شناخت زمان بازار داغ شایعه؛
خیلی از شایعات موسمی هستند و ناگهان سر از خاک بیرون می آورند. به بیان دیگر شایعه پردازان منتظر فرصت هستند تا متناسب با رویدادها و خبرهایی که منتشر می شوند شروع به مهمل گویی کنند. اگر کمی به اخبار جامعه آگاه باشید به احتمال بسیار زیاد می توانید خود را برای هجوم شایعات فصلی آماده کنید.
👈به عنوان مثال، هر ساله و در ایام پیاده روی اربعین، شایعاتی از قبیل کمبود امکانات تا حمله انتحاری و یا بمب گذاری منتشر می شود تا از شکوه این مراسم کاسته شود.
۷- ترکیب دروغ و واقعیت؛
بسیار پیش آمده که خبری را شنیده باشید یا خوانده باشید که فقط در مورد یک بخش آن اطلاعات داشته اید و به واسطه همین اعتماد فرض کرده اید که ادامه متن هم حتماً درست است.
۸- قطعه فیلم و یا عکس اصلی ترین ابزار شایعه سازها؛
یک عکس همان قدر که به اندازه هزار خط نوشته حرف دارد، می تواند هزار شایعه نیز به همراه داشته باشد؛
🔹زاویه خاص فیلم برداری یا عکس برداری،
🔹مشخص نبودن اتفاقات قبل و بعد از آن تکه جدا شده فیلم،
🔹ربط دادن عکس به مطالب تا درست،
🔹دست کاری عکس و فیلم با فتوشاپ
🔹کیفیت پایین و نا مشخص بودن جزئیات
🔹تقطیع و جابجایی صوت و فیلم سخنان چهره های مشهور جهت تخریب شخصیت و مقاصد سیاسی
و... فرصت را برای داستان سرایی و شایعه پردازی روی آن ایجاد می کند.
ادامه دارد...
✍️ برگرفته از کتاب رسانه های خبری در ناآرامیهای اجتماعی (محمد جوانی)
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
#سواد_رسانه
@SAGHEBIN | ثاقبین🤍
💠پویش نهجالبلاغه خوانی
برای شرکت در پویش کافی است این پست را روزانه نشر دهید.✅
و در ناشناس حمایت خود را اعلام کنید ☺️
#نهجالبلاغه
#امام_علی
@SAGHEBIN
📨 #پیام_ناشناس
میشه سه تا الهی به رقیه بگید؟
رفقا هرکسی پیام رو خوند الهی به رقیه رو به نیت رفع گرفتاری و حاجت روایی دوست مون بخونه🥺
بازی های رایانه ای 🎮
آمار متفاوت در ایران:
۸۹ درصد بازیکنهای رایانهای نوجوانان و جوانان هستند.
۳۰ درصد از زنان به این بازیها اعتیاد دارند.
میانگین سن شروع به بازیهای یارانهای ۸ سالگی است.
۶۰ درصد افراد زیر ۱۲ سال و ۸۰ درصد افراد ۱۵ ساله بازیکنهای بازیهای رایانهای هستند.
۲۰ میلیون بازیکن رایانهای حرفهای در ایران وجود دارد که ۱۲ میلیون آنها مردان و ۸ میلیون زنان هستند.
با توجه به جمعیت ۸۰ میلیونی ایران هر چهار نفر یک نفر بازیکن بازی های رایانه ای میباشد.
#بازی_های_رایانهای
@SAGHEBIN
💠خبرهای خوب کشور
جمعه ۵ آبان
🥇🥈🥉رشد ۵۰۰ درصدی کسب مدالهای جهانی، آسیایی، بینالمللی
🏓نوجوان دارابی مدال برنز مسابقات جهانی تنیس روی میز رو کسب کرد
🎊🏭 ۲ کارخانه در راین (کرمان) افتتاح شد
✳️ ۸۶۳۰ مددجوی اصفهانی خودکفا شدند
بعضی خبرهای خوش #ورزشی🤺⛹♂🤼♂🏋 ایران🇮🇷 | تابستان ۱۴۰۲
افتتاح اولین مجموعه تخصصیِ ضد انفجار 💥در جمکو برای اولینبار در کشور🇮🇷✌️
🎁 اهدای ۱۴۵ کولرگازی به مردم مناطق محروم باغملک
🎉 رونمایی از محصول دانشبنیان در قزوین🇮🇷
یک دقیقه حال خوب با قهرمانان پاراآسیایی ایرانمان ✌️🇮🇷
#ایران_قوی #دولت_مردمی #امید_آفرینی
@SAGHEBIN
👓 اسرائیل از دیروز مدام رپورتاژ رفته بود که حماس زیر بیمارستان #شفا سنگر گرفته!
❗️ امشب هم اینترنت را کامل قطع کرده و سنگینترین بمباران این ایام را شروع کرده!
❌❌ ممکنه بیمارستان شفا که حدود ۳۰هزار نفر اطرافش پناه گرفتن و بزرگترین بیمارستان غزه است را بزنه!!!
👓 از دعا، صلوات، امن یجیب و دعای جوشن صغیر غافل نشویم🌹🌹
✅ هواپیماهای رژیم اشغالگر اسرائیل به اشتباه گروهی از سربازان خود را در مرز نوار غزه بمباران کردند
✅ اسامه حمدان، از شخصیتهای ارشد جنبش حماس: جهان با طلوع خورشید، آثار حماسه قهرمانانه رزمندگان مقاومت را در مرزهای غزه خواهد دید
36.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کتاب صهیونیست، ورژن آخر!
کارگردان : پرویز شیخ طادی
تولید ۱۳۸۸
قسمتی از فیلم فوق العاده شکارچی شنبه
ساخته ....
Zionist, how do I justify everythingwriting!
The reality of the Jewish book
کاش بفهمند مردمان سردرگم
#طوفان_الاقصی
#نشر_حقیقت_در_سطح_جامعه
https://eitaa.com/saghebin
💠پویش نهجالبلاغه خوانی
برای شرکت در پویش کافی است این پست را روزانه نشر دهید.✅
و در ناشناس حمایت خود را اعلام کنید ☺️
#نهجالبلاغه
#امام_علی
#طوفان_الاقصی
@SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید. کتاب پروتکل های دانشوران
رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید.
کتاب پروتکل های دانشوران صهیون، توسط گروه اتاق تحلیل خلاصه شده و در قالب یک فایل پی دی اف، تقدیم عزیزان می شود.
لطفاً در حد توان این فایل را در گروه هایی که عضو هستید به اشتراک بگذارید.
برای دوستان خودفورواردکنید
#فلسطین
#طوفان_الأقصی
https://eitaa.com/saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
قصه واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند✨ 🌟خشتهای خانۀ دلم را با گِل معرفت خویش، روی هم چیدهای و همین
🦋قصه واژههایی که بوی ابوحمزه گرفتند
🍃خدایا! آنچه تو ناخوش میداشتی و با خاطر رحمانی تو نمیساخت، انجام دادم و با این حال، باز هم به سراغت آمدهام و از تو میخواهم که آنچه را خوش دارم، عطایم کنی.
🍃حقیری بیمقدار، دست گدایی پیش بزرگی دراز کرده و امید دارد که آن بزرگ، سخنش را به روی چشم بگذارد، در حالی که خودش، سخن آن بزرگ را زیر پا گذاشته.
🍃عجب جسارتی است این خواسته، میدانم؛ امّا جود و کرم توست که چنین جرأتی به من بخشیده.
#آرامش #قصه_من_و_خدا #فلسطین
@SAGHEBIN
🔸شریک جرم قطعی
آمریکا شریک جرم قطعی جنایتکاران صهیونیست است؛ در این جنایت، دست آمریکا تا مرفق در خون مظلومان و کودکان و بیماران و زنها داخل شده و آلوده است؛ در واقع او دارد به یک نحوی مدیریت میکند این جنایتی را که در غزه دارد انجام میگیرد.آمریکاست که دارد مدیریت میکند.
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
#غزه
#طوفان_الاقصی
#جنایتکاران_صهیونیست
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس کمیته علمی ستاد استهلال دفتر رهبر انقلاب: خواندن نماز آیات هنگام ماهگرفتگی امشب واجب است
کیفیت نماز آیات:
https://hawzahnews.com/xcvN6
#احکام
@SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🎥 رئیس کمیته علمی ستاد استهلال دفتر رهبر انقلاب: خواندن نماز آیات هنگام ماهگرفتگی امشب واجب است کی
🔴 #نماز_آیات
توجه: به چون برخی از مراجع بسم الله الرحمن الرحیم را جزء همهی سوره ها نمی دانند، بهترین و آسانترین شکل نماز آیات که دو رکعت می باشد اینگونه است:
ابتدا پس از نیت و تکبیرالاحرام سوره حمد را می خوانید، بعد یک سوره را 5 قسمت می کنید، مثلا سوره مبارکه قدر،
🔻همانند نماز صبح دو رکعت اما هر رکعت 5 رکوع
1️⃣- پس از حمد می گویید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * إِنّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ »
سپس به رکوع رفته و ذکر رکوع را می گویید.
2️⃣از رکوع بلند می شوید و فقط آیه دوم را می گویید: « وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْرِ »
سپس به رکوع رفته و ذکر رکوع را می گویید.
3️⃣از رکوع بلند می شوید و فقط آیه سوم را می گویید: «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر ».
سپس به رکوع رفته و ذکر رکوع را می گویید.
4️⃣از رکوع بلند می شوید و فقط آیه چهارم را می گویید: « تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْر ».
سپس به رکوع رفته و ذکر رکوع را می گویید.
5️⃣از رکوع بلند می شوید و فقط آیه پنجم را می گویید: «سَلامٌ هِیَ حَتّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ».
سپس به رکوع رفته و ذکر رکوع را می گویید و بر می خیزید و سپس به سجده رفته و دو سجده انجام می دهید و بعد براى رکعت دوم قيام کنید و رکعت دوم را همانند رکعت اول که دربالا توضیح دادیم می خوانید ودو سجده را بجا آورده و بعد از آن تشهد بخوانید و سلام دهید.
#احکام
@SAGHEBIN
💠خبرهای خوب کشور
شنبه ۶ آبان
💰همکاری ۶ میلیون دلاری شرکتهای دانشبنیان ایرانی با تجار ارمنستانی
صحبتهای دکتر مازیار مرتضوی؛ متخصص مغز و اعصاب و ساکن آمریکا پس از بازگشت به ایران🇮🇷 🏭 رونمایی از دستگاه پیش بوجاری کارخانه پروسس بذر شرکت ملی پارس
کاروان ایران 🇮🇷در بازیهای پاراآسیایی ۲۰۲۲ از رکورد صد مدال 🥇🥈🥉عبور کرد
🚁نصب موشکهای دوربُرد و نقطهزن روی بالگردهای هوانیروز در رزمایش اقتدار ۱۴۰۲🇮🇷
🔖جامعه پزشکی کشور پُر است از پزشکان 👨🏻⚕متعهد و مومنی که دل در گروی ارزشها دارند ...
🎞 انیمیشن سینمایی پسر دلفینی
ساخت ایران🇮🇷
💣 انهدام اهداف ثابت و متحرک با بمبهای پرسهزن سینا و فاتح🇮🇷
🦷تولید سیمان دندان در ایران🇮🇷
#ایران_قوی #دولت_مردمی #امید_آفرینی
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثروتمندترین انسان!
درسی که یک پسر بیسواد دستفروش به یک پزشک فوق تخصص داد و محال است تا عمر دارد یادش برود!
💢این سه دقیقه از آنچه که فکرش را بکنید آموزنده تر است..❤️
روزانه چقدر به یاد امام زمانت هستی ؟
#اثرگذاری_بر_مخاطب
#امام_زمان
https://eitaa.com/saghebin
💠پویش نهجالبلاغه خوانی
برای شرکت در پویش کافی است این پست را روزانه نشر دهید.✅
و در ناشناس حمایت خود را اعلام کنید ☺️
https://gkite.ir/es/nashenas1401
#نهجالبلاغه
#غزه
#طوفان_الاقصی
@SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وقتی شهيد حزبالله با شنيدن روضهی حضرت زهرا (سلام الله علیها) اشک می ریزد 😭😭
#مظلومیت
#مقاومت
#القدس_لنا
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
https://eitaa.com/saghebin
💠خبرهای خوب کشور
يكشنبه ۷ آبان
⚙ رونمایی پله برقیهای ساخت ایران
غیرقابل سرقت🇮🇷
ساخت دستگاه تشخیص کیفیت زعفران
برای اولینبار در ایران🇮🇷
زمینخواریِ ۵۰۰ میلیارد تومانی در سراوان متلاشی شد✅
💊درمان قطعی سالَک با داروی ایرانی 🇮🇷
#ایران_قوی #دولت_مردمی #امید_آفرینی
@SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت سی چهارگوشه مزار را میبوسید و من زیر لب
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت سی و یکم
خلبان از ترس شلیک توپ یا خمپاره تکفیریها، نداشتن سوخت را بهانه کرده بود و نمیخواست پرواز کند. حسین با او و چند نفر دیگر کلنجار رفت از دور نگاهشان میکردم، معلوم بود که میخواهد به خلبان روحیه بدهد. خلبان بالاخره راضی شد و رفت سوخت زد.
بدون هیچ تشریفات خروج و بازرسی، سوار هواپیما شدیم و نفهمیدیم که با حسین چطور خداحافظی کردیم.
هواپیما که از زمین کند، بغضم ترکید. این بار برای مظلومیت و تنهایی حسین گریه کردم. زهرا و سارا ساکت بودند و از پنجره تخم مرغی هواپیما به دمشق نگاه میکردند.
زهرا که دید بق کردهام پرسید: راستی مامان از خواهر بزرگترمون زینب بگو.
سارا هم وارد گفتگو شد: تا حالا فرصت نشده که قصه زندگیت رو، برامون تعریف کنی. از کودکیهات بگو، و از ازدواج با بابا و تولد زینب.
دل و دماغ صحبت نداشتم با بیحوصلگی گفتم: باشه برای بعد.
زهرا پرسید: حتماً میخوای به یادداشتهای اون روزها مراجعه کنی. خنده تلخی کردم و بیحوصله گفتم: برخلاف این چند ماه که هر روز اتفاقات رو توی دمشق مینوشتم، ۳۷ سال زندگی با حسین رو فقط رو تو دلم نوشتم. سارا دست روی خطوط پیشانیام گذاشت و با نرمی انگشت آن را کشید و گفت: من میمیرم برای حرفهای دلی، قول بده رسیدیم به تهران، یادداشتهای دلی رو برای ما بخون، باشه مامان؟
جوابی ندادم حرفهای زندگی با حسین نگفتنی و نهفتنی بود. دخترها لبریز از اشتیاق، منتظر جواب بودند. هواپیما از میان ابرهایی که رعد و برق میزدند، بالا رفت. یاد شلیک توپ و تانک در خیابانهای دمشق افتادم که به اشتباه فکر میکردم رعد و برق است. دخترها غم را در چهرهام میدیدند و دوست داشتند که رشته اندوه زده ذهنم را پاره کنند. گفتم: میدونید که با خاطره گویی میونه خوبی ندارم.
هواپیما که از آسمان سوریه خارج شد. به دخترها که همچنان منتظر پاسخ بودند، گفتم: خاطراتم رو از کودکی تا امروز مینویسم.
با خودم درگیر بودم. یک گوشه دلم به نوشتن بود و یک گوشه آن به سکوت.
توی آخرین تماسی که با حسین داشتیم به او گفتم الان نزدیک یک ماه است که به تهران برگشتهایم و دلمان میخواهد برگردیم پیش شما.
حسین از سارا شنیده بود که بنا دارم خاطراتم را بنویسم اما مرددم، تشویقم کرد که: پروانه من و تو متعلق به خودمون نیستیم. من یه تکلیف حسینی دارم و تو یه تکلیف زینبی، پس خاطراتت رو بگو یا بنویس، و فعلاً از اومدن به سوریه حرف نزن، وقتش که شد میگم بیا.
حسین که در سختترین شرایط بحرانی سوریه ما را تشویق به آمدن میکرد، گفت: بمان و بنویس. او هیچگاه چنین درخواستی از من نداشت. دوباره حرفهایش را مرور کردم؛ یعنی چه حکمتی پشت این درخواست بود. آیا پس از ۳۷ سال جهاد، دمشق برای او ایستگاه آخر است؟ آیا کوتاهی من در نگفتن خاطرات زندگی با حسین، قصور در تکلیف زینبی است؟ یعنی من باید خودم رو برای روزی که حسین نیست، آماده کنم؟ اصلاً بهتر نیست، این دفعه از او بخواهم که مدتی پیش ما باشد و به سوریه نرود؟ چرا میان این همه فرمانده باید حسین این مسئولیت را به دوش بکشد؟ چرا
میان این افکار آشفته، عقلم هی زد که: پروانه از خدا بترس، اگه مانع رفتن حسین شی، فردای قیامت میتونی پیش حضرت زینب سرت رو بالا بگیری؟
به خودم آمدم و شیطان را لعنت کردم، با خودم گفتم به جای اینکه حسین را از وظیفهاش منصرف کنم باید به فکر انجام وظیفه خودم باشم. عزمم جزم شد تا کتاب زندگیم را بنویسم. خاطراتم محو یا سایهوار و پراکنده و مغشوش بودند حسین هم نبود که تلخ و شیرین زندگیم را از گذشتههای دور به یادم بیاورد.
قاب عکس حسین را که خنده شیرینی داشت، مقابلم گذاشتم. قلم و کاغذ برداشتم و چشمانم را بستم، به گذشتههای دور نقبی زدم تا تصویر کودکیام جان گرفت و به سال ۱۳۴۳ در همدان و آن خانه بزرگ پدرییام در کوچه برج و محله پل مراد رسیدم، گرمی آن روزهای دور، زیر پوستم دوید. قلمم روی سفیدی کاغذ روان شد و نوشتم؛
سه تا خواهر بودیم؛ ایران، افسانه و پروانه با یک دنیا آرزوهای کودکانه.
شبها که ستارهها چشمکزنان توی آسمان پهن میشدند، عروسکهایمان را کف مهتابی، رها میکردیم و به زحمت از نردبان چوبی بالا میرفتیم. مامان رختخوابهایمان را شانه به شانه هم میانداخت و برای اینکه از سر کنجکاوی و شیطنت کودکی کاردست خودمان ندهیم، میگفت: هرکس بره لب پشت بوم شیطون از عقب هلش میده پایین.
ما هم میترسیدیم و از جایمان جنب نمیخوردیم. سر روی بالشهای قلمبه و گردمان میگذاشتیم و محو دیدن ستارهها میشدیم تا مامان برای شستن ظرفهای شام سر حوض برود و برگردد، هرچه میتوانستیم از آسمان ستاره میچیدیم و همانطور که چشممان به آسمان بود، یکی شیطنت میکرد و لحاف را روی صورت خودش و بقیه میکشید.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت سی و یکم خلبان از ترس شلیک توپ یا خمپاره تکف
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️
❤️
#داستان_شهدا
#خداحافظ_سالار
قسمت سی و دوم
زیر لحاف، توی تاریکی، کف پای هم را قلقلک میدادیم یا نیشگون تیز میگرفتیم پای دیگری میانداختیم. هرچیز بهانه خنده و سرگرمی میشد، حتی تنگی جا، که وقتی عرصه به ما تنگ میشد، به هم سقلمه میزدیم که جا باز شود. به حدی شلوغ میکردیم تا مامان صداش در میآمد: دخترا چه خبرتونه، خونه رو گذاشتین رو سرتون. درو همسایه چی میگن؟ بخوابید وگرنه به آقاتون میگم.
اسم آقا که میآمد، دست و پاهایمان را جمع میکردیم. با همه مهربانی، ابهتی داشت برای خودش که دعوا نکرده، ازش حساب میبردیم. ساکت میشدیم، البته تا فردا شب.
ایران ۱۱ ساله بود. من ۷ ساله و افسانه ۵ ساله. افسانه بیشتر از ما کودکی میکرد و برای خودش رویا میبافت. برعکس، ایران بزرگتر و عاقلتر بود و توی بازی، مامان ما میشد. یک شب به من میگفت: پروانه! اجازه بده افسانه برای ما سه نفر، ستاره انتخاب کنه. همانطور که سرهایمان روی بالش بود و چشمانمان به آسمان، افسانه با انگشت کوچکش، یک ستاره بزرگ و پرنور را نشان داد و گفت: اون مال منه. بعد هم اشاره کرد به یک ستاره کوچک: اونم مال ایران. و رفت زیر پتو. طاقت نیاوردم پرسیدم: پس من چی؟
ایران، خانمی کرد و گوشهای از آسمان را نشانم داد که انبوهی از ستارهها جمع شده بودند، گفت: اون ستاره دنبالهدار هم مال توئه.
معنی ستاره دنبالهدار را نمیفهمیدم برای همین پرسیدم: ستاره دنبالهدار چیه؟
گفت: یه ستارهس با یه عالمه ستاره دیگه که دنبالشن.
با هیجان پرسیدم: مثلاً چند تا؟
دستهایش را تا جایی که میشد باز کند، باز کرد و گفت: این هوا.
تقریبا هر شب آن قدر میان ستارهها ، پرسه میزدیم تا مامان میرسید و با کمک ایران، آن پش بند بزرگ و سفیدی را که پدرم از کویت آورده بود، برپا میکرد.
نسیم شامگاهی از سمت کوه الوند میوزید و به صورتمان میخورد، مامان رویمان، پتوهای ملحفه شده میانداخت و میگفت: ایران! پروانه! زود بخوابید. تا چند روز دیگه مدرسه باز میشه، باید عادت کنیم زود بیدار شین.
❤️
🍃❤️
❤️🍃❤️
🍃❤️🍃❤️