eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثروتمندترین انسان! درسی که یک پسر بیسواد دستفروش به یک پزشک فوق تخصص داد و محال است تا عمر دارد یادش برود! 💢این سه دقیقه از آنچه که فکرش را بکنید آموزنده تر است..❤️ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ روزانه چقدر به یاد امام زمانت هستی ؟ https://eitaa.com/saghebin
💠پویش نهج‌البلاغه خوانی برای شرکت در پویش کافی است این پست را روزانه نشر دهید.✅ و در ناشناس حمایت خود را اعلام کنید ☺️ https://gkite.ir/es/nashenas1401 @SAGHEBIN
💠خبرهای خوب کشور يكشنبه ۷ آبان ⚙ رونمایی پله برقی‌های ساخت ایران غیرقابل سرقت🇮🇷 ساخت دستگاه تشخیص کیفیت زعفران برای اولین‌بار در ایران🇮🇷 زمین‌خواریِ ۵۰۰ میلیارد تومانی در سراوان متلاشی شد✅ 💊درمان قطعی سالَک با داروی ایرانی 🇮🇷 @SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت سی چهارگوشه مزار را می‌بوسید و من زیر لب
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت سی و یکم خلبان از ترس شلیک توپ یا خمپاره تکفیری‌ها، نداشتن سوخت را بهانه کرده بود و نمی‌خواست پرواز کند. حسین با او و چند نفر دیگر کلنجار رفت از دور نگاهشان می‌کردم، معلوم بود که می‌خواهد به خلبان روحیه بدهد. خلبان بالاخره راضی شد و رفت سوخت زد. بدون هیچ تشریفات خروج و بازرسی، سوار هواپیما شدیم و نفهمیدیم که با حسین چطور خداحافظی کردیم. هواپیما که از زمین کند، بغضم ترکید. این بار برای مظلومیت و تنهایی حسین گریه کردم. زهرا و سارا ساکت بودند و از پنجره تخم مرغی هواپیما به دمشق نگاه می‌کردند. زهرا که دید بق کرده‌ام پرسید: راستی مامان از خواهر بزرگترمون زینب بگو. سارا هم وارد گفتگو شد: تا حالا فرصت نشده که قصه زندگیت رو، برامون تعریف کنی. از کودکی‌هات بگو، و از ازدواج با بابا و تولد زینب. دل و دماغ صحبت نداشتم با بی‌حوصلگی گفتم: باشه برای بعد. زهرا پرسید: حتماً می‌خوای به یادداشت‌های اون روزها مراجعه کنی. خنده تلخی کردم و بی‌حوصله گفتم: برخلاف این چند ماه که هر روز اتفاقات رو توی دمشق می‌نوشتم، ۳۷ سال زندگی با حسین رو فقط رو تو دلم نوشتم. سارا دست روی خطوط پیشانی‌ام گذاشت و با نرمی انگشت آن را کشید و گفت: من می‌میرم برای حرف‌های دلی، قول بده رسیدیم به تهران، یادداشت‌های دلی رو برای ما بخون، باشه مامان؟ جوابی ندادم حرف‌های زندگی با حسین نگفتنی و نهفتنی بود. دخترها لبریز از اشتیاق، منتظر جواب بودند. هواپیما از میان ابرهایی که رعد و برق می‌زدند، بالا رفت. یاد شلیک توپ و تانک در خیابان‌های دمشق افتادم که به اشتباه فکر می‌کردم رعد و برق است. دخترها غم را در چهره‌ام می‌دیدند و دوست داشتند که رشته اندوه زده ذهنم را پاره کنند. گفتم: می‌دونید که با خاطره گویی میونه خوبی ندارم. هواپیما که از آسمان سوریه خارج شد. به دخترها که همچنان منتظر پاسخ بودند، گفتم: خاطراتم رو از کودکی تا امروز می‌نویسم. با خودم درگیر بودم. یک گوشه دلم به نوشتن بود و یک گوشه آن به سکوت. توی آخرین تماسی که با حسین داشتیم به او گفتم الان نزدیک یک ماه است که به تهران برگشته‌ایم و دلمان می‌خواهد برگردیم پیش شما. حسین از سارا شنیده بود که بنا دارم خاطراتم را بنویسم اما مرددم، تشویقم کرد که: پروانه من و تو متعلق به خودمون نیستیم. من یه تکلیف حسینی دارم و تو یه تکلیف زینبی، پس خاطراتت رو بگو یا بنویس، و فعلاً از اومدن به سوریه حرف نزن، وقتش که شد میگم بیا. حسین که در سخت‌ترین شرایط بحرانی سوریه ما را تشویق به آمدن می‌کرد، گفت: بمان و بنویس. او هیچگاه چنین درخواستی از من نداشت. دوباره حرف‌هایش را مرور کردم؛ یعنی چه حکمتی پشت این درخواست بود. آیا پس از ۳۷ سال جهاد، دمشق برای او ایستگاه آخر است؟ آیا کوتاهی من در نگفتن خاطرات زندگی با حسین، قصور در تکلیف زینبی است؟ یعنی من باید خودم رو برای روزی که حسین نیست، آماده کنم؟ اصلاً بهتر نیست، این دفعه از او بخواهم که مدتی پیش ما باشد و به سوریه نرود؟ چرا میان این همه فرمانده باید حسین این مسئولیت را به دوش بکشد؟ چرا میان این افکار آشفته، عقلم هی زد که: پروانه از خدا بترس، اگه مانع رفتن حسین شی، فردای قیامت می‌تونی پیش حضرت زینب سرت رو بالا بگیری؟ به خودم آمدم و شیطان را لعنت کردم، با خودم گفتم به جای اینکه حسین را از وظیفه‌اش منصرف کنم باید به فکر انجام وظیفه خودم باشم. عزمم جزم شد تا کتاب زندگیم را بنویسم. خاطراتم محو یا سایه‌وار و پراکنده و مغشوش بودند حسین هم نبود که تلخ و شیرین زندگیم را از گذشته‌های دور به یادم بیاورد. قاب عکس حسین را که خنده شیرینی داشت، مقابلم گذاشتم. قلم و کاغذ برداشتم و چشمانم را بستم، به گذشته‌های دور نقبی زدم تا تصویر کودکی‌ام جان گرفت و به سال ۱۳۴۳ در همدان و آن خانه بزرگ پدریی‌ام در کوچه برج و محله پل مراد رسیدم، گرمی آن روزهای دور، زیر پوستم دوید. قلمم روی سفیدی کاغذ روان شد و نوشتم؛ سه تا خواهر بودیم؛ ایران، افسانه و پروانه با یک دنیا آرزوهای کودکانه. شب‌ها که ستاره‌ها چشمک‌زنان توی آسمان پهن می‌شدند، عروسک‌هایمان را کف مهتابی، رها می‌کردیم و به زحمت از نردبان چوبی بالا می‌رفتیم. مامان رختخواب‌هایمان را شانه به شانه هم می‌انداخت و برای اینکه از سر کنجکاوی و شیطنت کودکی کاردست خودمان ندهیم، می‌گفت: هرکس بره لب پشت بوم شیطون از عقب هلش میده پایین. ما هم می‌ترسیدیم و از جایمان جنب نمی‌خوردیم. سر روی بالش‌های قلمبه و گردمان می‌گذاشتیم و محو دیدن ستاره‌ها می‌شدیم تا مامان برای شستن ظرف‌های شام سر حوض برود و برگردد، هرچه می‌توانستیم از آسمان ستاره می‌چیدیم و همانطور که چشممان به آسمان بود، یکی شیطنت می‌کرد و لحاف را روی صورت خودش و بقیه می‌کشید. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت سی و یکم خلبان از ترس شلیک توپ یا خمپاره تکف
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت سی و دوم زیر لحاف، توی تاریکی، کف پای هم را قلقلک می‌دادیم یا نیشگون تیز می‌گرفتیم پای دیگری می‌انداختیم. هرچیز بهانه خنده و سرگرمی می‌شد، حتی تنگی جا، که وقتی عرصه به ما تنگ می‌شد، به هم سقلمه می‌زدیم که جا باز شود. به حدی شلوغ می‌کردیم تا مامان صداش در می‌آمد: دخترا چه خبرتونه، خونه رو گذاشتین رو سرتون. درو همسایه چی می‌گن؟ بخوابید وگرنه به آقاتون می‌گم. اسم آقا که می‌آمد، دست و پاهایمان را جمع می‌کردیم. با همه مهربانی، ابهتی داشت برای خودش که دعوا نکرده، ازش حساب می‌بردیم. ساکت می‌شدیم، البته تا فردا شب. ایران ۱۱ ساله بود. من ۷ ساله و افسانه ۵ ساله. افسانه بیشتر از ما کودکی می‌کرد و برای خودش رویا می‌بافت. برعکس، ایران بزرگتر و عاقل‌تر بود و توی بازی، مامان ما می‌شد. یک شب به من می‌گفت: پروانه! اجازه بده افسانه برای ما سه نفر، ستاره انتخاب کنه. همانطور که سرهایمان روی بالش بود و چشمانمان به آسمان، افسانه با انگشت کوچکش، یک ستاره بزرگ و پرنور را نشان داد و گفت: اون مال منه. بعد هم اشاره کرد به یک ستاره کوچک: اونم مال ایران. و رفت زیر پتو. طاقت نیاوردم پرسیدم: پس من چی؟ ایران، خانمی کرد و گوشه‌ای از آسمان را نشانم داد که انبوهی از ستاره‌ها جمع شده بودند، گفت: اون ستاره دنباله‌دار هم مال توئه. معنی ستاره دنباله‌دار را نمی‌فهمیدم برای همین پرسیدم: ستاره دنباله‌دار چیه؟ گفت: یه ستاره‌س با یه عالمه ستاره دیگه که دنبالشن. با هیجان پرسیدم: مثلاً چند تا؟ دست‌هایش را تا جایی که می‌شد باز کند، باز کرد و گفت: این هوا. تقریبا هر شب آن قدر میان ستاره‌ها ، پرسه می‌زدیم تا مامان می‌رسید و با کمک ایران، آن پش بند بزرگ و سفیدی را که پدرم از کویت آورده بود، برپا می‌کرد. نسیم شامگاهی از سمت کوه الوند می‌وزید و به صورتمان می‌خورد، مامان رویمان، پتوهای ملحفه شده می‌انداخت و می‌گفت: ایران! پروانه! زود بخوابید. تا چند روز دیگه مدرسه باز میشه، باید عادت کنیم زود بیدار شین. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخشش کنید ممنون ♥️🙏 رفقا ما در جنگ رسانه ای هستم کمترین کاری که میتونید انجام بدید پخش همین کلیپ هاست https://eitaa.com/saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید. کتاب پروتکل های دانشوران
رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید. کتاب پروتکل های دانشوران صهیون، توسط گروه اتاق تحلیل خلاصه شده و در قالب یک فایل پی دی اف، تقدیم عزیزان می شود. لطفاً در حد توان این فایل را در گروه هایی که عضو هستید به اشتراک بگذارید. برای دوستان خودفورواردکنید https://eitaa.com/saghebin
2.08M
چند خط تحلیلی پیرامون صورتی‌ها، خطر استحاله گر و برخی مسوولین بی قید... | يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم | 💡شبکه نفوذ | سیدفخرالدین موسوی https://eitaa.com/saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
💠آیا همه کارهای خانه وظیفه زن است؟ طبق فتوای علما و مراجع انجام کار خانه وظیفه شرعی زن نیست.❌ زندگ
💠جایگاه کار مرد در خانه انجام کارهای خانه توسط زن به این معنا نیست که مرد در خانه کار نکند و کمک حال زن نباشد بلکه به خاطر قوه جسمانی💪 که خداوند به مرد داده است او باید علاوه بر کارهای بیرون از خانه در کارهای درون خانه را هم با زن همکاری کند. همکاری مرد در خانه باعث انس و الفت بیشتر زن و شوهر می‌شود، پاداشی اخروی دارد که در مسیر رسیدن او به هدف آفرینش نقش اثرگذاری دارد. بنابراین برای آنکه کانون خانه از معنویت پر باشند از این عبادت نباید غافل شد @SAGHEBIN
34.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺کتاب صوتی ستاره ها چیدنی نیستند 🔻قسمت چهارم @SAGHEBIN
💠خبرهای خوب کشور دوشنبه ۸ آبان تولید دستگاه نانو اکسیژن‌ساز برای اولین‌بار در کشور✌️🇮🇷 نمایش خودکفایی ایران🇮🇷 در صنعت پتروشیمی👏 👨‍⚕️🩺 جراحی دقیق‌تر و ایمن‌تر با سیستم ناوبری جراحی ایرانی 💠 ساخت دستگاه انحراف‌سنج لگن توسط محققان بسیجی تبریز 🔰 بازارچه مرزی سیف سقز پس از گذشت ۱۰ سال از تعطیلی، بازگشایی شد. تصاویری غرورانگیز از مرحله دوم رزمایش ارتش 🏫 هنرستان شبانه‌روزی حاجی‌آباد پس از ۱۲ سال به افتتاح رسید 🎉 افتتاح باند پروازی جایروکوپتر✈️ @SAGHEBIN
💠پویش نهج‌البلاغه خوانی برای شرکت در پویش کافی است این پست را روزانه نشر دهید.✅ و در ناشناس حمایت خود را اعلام کنید ☺️ https://gkite.ir/es/nashenas1401 @SAGHEBIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی رو قشنگ تعریف کرد بسیار ساده و روان شما هم ببینید نظر بدید 🌹 https://eitaa.com/saghebin با کانالت همراه باش حرفهات رو میشنویم 👇 https://gkite.ir/es/nashenas1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 مگر نظام عوض شده؟!! 🔷 سخنان تند حجت الاسلام سلیمانی (امام جمعه لاهیجان) خطاب به متصدیان و و https://eitaa.com/saghebin
بانوان قهرمان سرزمینم😍🧕 🇮🇷 @SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید. کتاب پروتکل های دانشوران
رهبر معظم انقلاب: از خواندن کتاب "پروتکل های دانشوران صهیون" غفلت نکنید. کتاب پروتکل های دانشوران صهیون، توسط گروه اتاق تحلیل خلاصه شده و در قالب یک فایل پی دی اف، تقدیم عزیزان می شود. لطفاً در حد توان این فایل را در گروه هایی که عضو هستید به اشتراک بگذارید. برای دوستان خودفورواردکنید https://eitaa.com/saghebin
💠 روش تطهیر کف خانه و مانند آن 💬 سؤال: اگر کف خانه با خون، نجس شده و جایی برای خارج شدن آب وجود نداشته باشد، برای تطهیر چگونه عمل کنیم؟ ✅ پاسخ: پس از برطرف کردن عین نجاست، به یکی از دو روش زیر می‌توان آنجا را تطهیر نمود: 1️⃣. آب کر (لوله کشی) به جای نجس وصل شود و همه آن محل را فرا بگیرد. 2️⃣.آب قلیل بر محل نجس شده، ریخته شود سپس با دستمال و مانند آن برداشته شود و بنابر احتیاط واجب یک بار دیگر بر محلی که آب جمع شده بود مجددا آب ریخته شده و با دستمال و مانند آن برداشته شود. (اگر برای دفعه دوم از دستمال قبلی استفاده شود باید ابتدا تطهیر گردد). 📚 پی‌نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای @SAGHEBIN
💠خبرهای خوب کشور سه‌شنبه ۹ آبان ⚙ ثبت رکورد در تعمیر شناور خارجی💪 شناسایی گونه کمیاب گربه «کاراکال»🐱 ایران 🇮🇷قهرمان فیتنس چلنج جهان شد🏆 📸 اینجا هلند نیست؛ روستای کندر در نزدیکی کرج خودمونه😍 🌾 حفظ کیفیت برنج برداشت‌شده با کمباین ساخت ایران🇮🇷 ایران🇮🇷 نهمین کشور تولید کننده میوه🍒🍊🍏 در جهان - سال ۲۰۲۰ طبق آمار خارجی🤌 @SAGHEBIN
بدون شرح امروز را درناشناس ثاقبین شرح بدید نظراتتون منعکس میشه تو کانال👇 https://gkite.ir/es/nashenas1401 زود بزن رولینک حرفهات رو بگو
⭕ در آستانه سالگرد حماسه ۱۳ آبان، امروز رهبر معظم انقلاب با جمعی از دانش آموزان و دانشجویان دیدار خواهند کرد. https://eitaa.com/saghebin