eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
170 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویری از شلیک ده‌ها موشک از لبنان به شمال فلسطین اشغالی 🔹طبق گفته‌های دبیرکل حزب‌الله لبنان، عملیات امشب مقاومت در چارچوب جبهه حمایت از غزه و پاسخ به حمله رژیم صهیونیستی به شهروندان لبنانی در روستای شمع در جنوب لبنان می‌باشد و ارتباطی به انتقام ترور شهید شکر و شهید هنیه ندارد. @saghebin
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت هفتاد و نهم سارا قبول کرد اما گفت:« به جای این
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت هشتاد هیچ انتظار شنیدن چنین مسأله ای را نداشتم چه نسبتی میان حسین و سپاه و آفریقا می‌توانست باشد؟! نمی‌دانستم اما توان پرسیدن هم نداشتم. مات و مبهوت و البته پر از کلافگی بودم که حسین حالم را به خوبی درک کرد و بی آنکه بپرسم، توضیح داد:« حاج قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه شده، یکی از مأموریت‌های این نیرو توی آفریقاس، رئیس جمهور یکی از کشورهای آفریقایی از ایران کمک خواسته تا چیزی مثل بسیج برای مقابله با نفوذ گسترده اسرائیلیها تو کشورش درست بشه. قراره که من این کار مستشاری رو انجام بدم.» سعی کردم خودم را کنترل کنم و طوری که کلافگی و سردرگمیام معلوم نشود، گفتم:« خدا پشت و پناهت.» و دیگر هیچ نگفتم که من و این چهار تا بچه را به کی می‌سپاری. نپرسیدم که تا کی آنجا هستی و کی بر می‌گردی. يقين قلبی داشتم که خدا، قدرت باز کردن گره های خیلی بزرگ را در دست حسین قرار داده است و لذا سکوت کردم، تا با خیال آسوده و فارغ از دغدغه های زندگی، وظیفه اش را به خوبی انجام بدهد. یکی دو روز قبل از رفتنش، یک بنده خدایی برایم تعریف کرد که اقارحیم - فرمانده کل سپاه - خودش مراسم تودیع حسین را انجام داده و گفته:« از روزهای اول انقلاب و آغاز بحران در کردستان، هرجایی که لازم بوده آقای همدانی میونداری کرده و حاضر بوده. حالا هم جایی میره که به یه مرد، یه مدیر په میوندار مثل او نیازه.» حسین رفت، بعد از ده روز که خبری از او نداشتیم زنگ زد و گفت: «اومدم کشور کنگو و معلوم نیس کی برگردم.» بیشتر از این چیزی نگفت و من هم می‌دانستم اگر چیزی بپرسم، تلفنی جوابی نمی‌دهد. بچه ها هم که از اوضاع و احوال پدرشان پرسیدند، همین نقل را برای بچه ها گفتم که:« پدرتون رفته آفریقا برای کار مستشاری و معلوم نیست کی برگرده، فقط براش دعا کنید.» بچه ها هر چه کوچک تر بودند، دلتنگیشان برای بابا بیشتر بود. سارا خیلی بهانه می‌گرفت زهرا از زمان آمدن بابا می‌پرسید. مهدی کنجکاو بود که بداند با با آنجا چه میکند و وهب اصرار میکرد که اگر شما هم نیایید. من می‌روم پیش بابا. وهب در تماس بعدی همین را به پدرش گفت اما حسین مشکل زبان را بهانه کرد و گفت:« وهب جان! تو باید درست رو بخونی و اینجا نمی‌تونی این کار رو بکنی.» اما وهب اصرار می‌کرد که یاد می‌گیرم. باید بپرسم ماه ها از پی هم می‌گذشت و ما به تلفن‌های حسین و شنیدن صدای او از آن سوی مرزها، دل خوش کرده بودیم. پس از چند ماه یک دفعه برای مدتی تماسهای منظم، ۱۵ روز یک بار او قطع شد. دستم به هیچ جا بند نبود. نمی‌دانستم از کی که برای حسین چه اتفاقی افتاده. تا اینکه بالاخره بعد از مدتی به ایران برگشت.گفت:« پشه مالاریا، لگدم زد و افتادم و رفتم تا مرز مردن، اما توسل به خانم فاطمه زهرا، زنده ام کرد.» دیدن او پس از ماه‌ها همه را هیجان زده کرد. بچه ها قیافه اش را فراموش کرده بودند پرسیدم:« اگه پشه نیشت نمی‌زد حالا حالاها اونجا بودی، نه؟» گفت:« پروانه اگه بدونی، چقدر این مردم سیاه، دل روشن دارن! و چقدر مظلومن! اول که رفتم، از رئیس جمهورشون آقای کابیلا پرسیدم:« شما از ما چی می‌خواید؟» گفت:« یه چیزی مثل بسیج خودتون، که مردم رو بیاره پای کار و مثل حزب الله لبنان، دست بذاره روی حلقوم اسرائیلی ها که دارن موذیانه اینجا، گسترش پیدا می‌کنن.» پرسیدم:« خب، موفق شدی؟» جواب داد:« اونا مشکلاتشون به اندازه ی ثروت خدادادی و منابع غنی جنگلی و کشاورزیشون خیلی زیاده. من قبل از هر چیزی بحثهای حفاظتی رو برای رئیس جمهور کنگو، جا انداختم. ایشون متأسفانه بیش از حد به آدم‌های دوروبرش اعتماد داره، نگرانم مبادا از همین جا ضربه بخوره، با این حال کارهای خوبی توی این مدت انجام شد. تا اینکه نیش پشه منو تا محضر حضرت عزرائیل برد. اما عمرم به دنیا بود و خانم فاطمه زهرا، کمکم کرد.» و رو کرد به دخترم زهرا گفت:« وقتی گره های بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمه زهرا کمک بخواید. گره های کوچیک رو هم، از شهدا بخواید براتون باز کنن.» و توضیح داد:« مالاریا که نیشم زد، مدتی توی بیمارستان بستری بودم. اونجا مشکلات استفاده از سرنگ برای چند تا مریض خیلی متداوله و از طرفی، مریضی ایدز هم خیلی زیاده و من همش نگران بودم که مبادا یکی از این سرنگ‌ها، منو آلوده کنه. به دور و بری ها می‌گفتم که مواظب سرنگ‌ها باشن اما خیلی می‌ترسیدم. فشارم مرتب می‌افتاد روزی پنج تا سرم می‌زدم اما چشمام سیاهی میرفت چیزی مثل حالت کما داشتم بین هوش و بی هوشی و مرگ. یک بار فکر کردم که روح از تنم داره خارج میشه. شهادتینم رو گفتم. اما دلم نمی‌خواست اونجا بمیرم. نگران سرنگ‌ها بودم.لحظه جون دادن، توسل به خانم فاطمه زهرا پیدا کردم چند دقیقه بعد، از این رو به اون رو شدم. دو، سه ساعت بعد دیگه. هیچ وقت فشارم نیفتاد. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت هشتاد هیچ انتظار شنیدن چنین مسأله ای را نداشت
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت هشتاد و یکم دکترها درمانده بودن که چه اتفاقی افتاده و من زبان گفتن نداشتم. همون جا نذر کردم که تا زنده ام هر سال ایام فاطمیه، نذر روضه حضرت زهرا داشته باشم.» به شکرانه سلامتی حسین، منتظر ایام فاطمیه نشدم و سنگ بنای روضه حضرت زهرا را از همان وقت گرفتم. هنوز یک ماه از آمدن حسین به ایران نگذشته بود، که سر ظهر، اخبار سراسری تلویزیون خبری را گفت که اشک را توی چشمان حسین نشاند. خبر این بود:« کابیلا، رئیس جمهوری کشور آفریقایی کنگو توسط یکی از نزدیکانش کشته شد.» وهب وقتی گریه بابا را دید، متعجب شد و پرسید:« بابا برای یه آدم کمونیست اینجوری ناراحت شدی؟!» حسين گفت:« کابیلا و کنگو، ظرفیت خوبی برای انقلاب اسلامی بودن. از همان کسی که خیلی بهش اعتماد داشت، ضربه خورد. حالا ببین بعداً چه اتفاقی تو کنگو می افته.» چند روز بعد، حسین حرف ناتمامش را برای وهب و ما کامل کرد و گفت:« کابیلا رو کشتن و پسرش ژوزف رو جاش گذاشتن و ژوزف هم رفت آمریکا و کنگو پایگاه اسرائیلی ها شد. من برای اینکه این اتفاق نیفته، خیلی خون دل خوردم.» جسم حسین میان ما بود اما گویی روحش را میان محرومین سیاه آفریقا جا گذاشته است. فرمانده کل سپاه، یکی دو کار به او پیشنهاد داد، یکی از آن‌ها فرماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود. فرمانده سپاه با شناختی که از روحیه حسین داشت، این پیشنهاد را داده بود. اما برای حسین مهم بود که به جای چه کسی منصوب میشود و فرمانده قبلی پس از تحویل کار به کجا می رود. آیا شأن و جایگاه او حفظ می‌شود یا نه؟ اتفاقاً فرمانده قبلی او همرزم سابق و دیرینش، حاج احمد سوداگر بود. حسین او را نابغهٔ ناشناخته و بنیانگذار اطلاعات در جنگ می‌دانست. تصویری که حسین از احمد سوداگر در ذهنم ترسیم کرده بود، سیمای یک جوان پرکار، متواضع، با اخلاص، باهوش و خستگی ناپذیر بود. که یک پایش را در آغاز جنگ در جبهه جا گذاشته بود و پای مصنوعی داشت. حسین این‌گونه از استقامت و بزرگی او یاد می‌کرد:« اواخر جنگ، من و احمد سوداگر معاونین فرمانده قرارگاه قدس بودیم. من معاون عملیات بودم و او معاون اطلاعات _ عملیات، وقتی از شناسایی ارتفاعات سربه فلک کشیده کردستان عراق برگشتیم، احمد پای مصنوعی اش را درآورد. به حجم یه کاسه داخل پای مصنوعی اش خون جمع شده بود. استخوان پای بریده توی گوشت نشسته بود. اما خم به ابرو نمی آورد. پای مصنوعی رو از خون خالی کرد و پوشید. این یه گوشه از گمنامی حاج احمد توی جنگ بود، بعد از جنگ هم ناشناخته موند و من نمیخوام برم جای این مرد شده بزرگ.» گفتم:« شما میری، جای اون ایشونم میره جای یکی دیگه.» - احمد می‌خواد بره دنبال کار بیرون از سپاه، اصرار داره که برم جاش اما نمی خوام برم. حسین بلاتکلیف مانده بود. می‌رفت و پای درد دل‌های احمد سوداگر می نشست و سر دو راهی تصمیم گیری قرار گرفته بود. تا یک اتفاق که نه، یک خواب، تردیدش را به یقین، تبدیل کرد. توی خواب با خودش حرف می‌زد، حتی گریه می‌کرد با صدای او من هم از خواب پریدم، بالشش خیس آب بود. چراغ را روشن کردم و یک لیوان آب و بیدمشک بهش دادم. هنوز گرم خواب بود و باور نمیکرد که بیدار شده، مثل کسی که از دنیای دیگری آمده ،باشد غریبه وار، دور و بر را نگاه می کرد.» پرسیدم:« حسین جان، چی شده، چی توی خواب دیدی؟» گفت:« خیلی سخت بود.» پرسیدم:« مگه کجا بودی؟» با صدایی که هنوز صاف و روان نبود گفت:« پل صراط.» و بریده بریده خوابش را گفت:« روز قیامت شده بود. باید از پلی باریک عبور می‌کردم. من این طرف پل صراط بودم. اون طرف پل غبارآلود بود و خوب دیده نمی‌شد جرئت رفتن نداشتم. پاهام به زمین چسبیده بود. به خدا التماس کردم. تمام اعمالم یک آن جلوی چشمم آمد. گریه ام گرفت. که یه دفعه از اون طرف، غبارها کم شدن و چند نفر اومدن لب پل. غبارها که کنار رفتن، دوستان شهیدم رو دیدم؛ احمد متوسلیان، محمود شهبازی و ابراهیم همت. جلوتر از بقیه بودند و اشاره میکردند که نترس بیا. راه افتادم به طرف احمد، محمود و همت. وقتی رسیدم با هم برای سیدالشهدا عزاداری کردیم و سینه زدیم که بیدار شدم.» خواب حسین، کار خودش را کرد. به فرمانده کل سپاه - آقارحیم- پیغام داد که مسئوليت لشكر ۲۷ محمد رسول الله را می‌پذیرم. حسین این خواب را دلیل و حجتی بر خودش می‌دانست که باید زندگی اش را به شهدا گره بزند تا عاقبت بخیر شود قبل از شروع کار در لشکر، به همدان رفت و ساختمانی را برای ستاد کنگرۀ سرداران و فرماندهان ۸۰۰۰ هزار شهید استان همدان، تهیه کرد برای خودش هم یک قبر در نزدیک ترین جا به شهدا خرید. وقتی از همدان برگشت، خیلی سرحال بود. گفت:« یه خونه به قد خودم توی باغ بهشت خریدم که باید با شهدا چراغونیش کنم.» ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
jehad tabiin 31 selebriti.mp3
4.16M
🟢برنامه جهاد تبیین 🔸قسمت۴ با حضور 🔺پاسخ به 👇🏻 بنظر من شما اول برید سلبریتی ها و مسئولین رو درست کنین، مردم خودشون درست میشن😏🤦🏻‍♂ @SAGHEBIN
✅ بالاترین مومنان، مومنان زمان غیبتند، که غیبت امامشان با حضور امامشان فرقی ندارد. روحشان به ارتباط خصوصی با امام و انتظار برای فرج امام رسیده است. @saghebin
🔴 اگر اخبارت را از ماهواره و شبکه های معاند مثل اینترنشنال و منوتو و بی بی سی میگیری از خودت بترس مبادا به مرور زمان سماعون للکذب شوی 🔹سماعون للکذب بر اساس قرآن، شخصی است که به جهت کثرت شنیدن دروغ، قلبش عادت به شنیدن دروغ پیدا می کند و شنیدن روایت دروغ را دوست دارد و از شنیدن حرف راست متنفر می شود. 🔹تعجب نکنید اگر شنیدید یک عده زمان امیرالمومنین(ع) میگفتند حضرت نماز نمی‌خواند و خیلی ها باور می کردند به حدی که وقتی حضرت در مسجد شهید شد، با تعجب می پرسیدند علی در مسجد چکار می کرد، علی و مسجد! 🔹این افراد اگر کربلا بودند در بریدن سر امام حسین ع تردید نمی کردند چون او را خروج کننده، حساب می کردند. 🔹پس اگر اخبارت را از شبکه های معاند میگیری به خودت رحم کن و قبل از اینکه قلبت معکوس شود، به دادِ خودت و خانواده ات برس. 🔹طبق آیه ۱۴۰ سوره نساء، دیدن کانالها و رسانه های دشمن گناه کبیره است و باعث میشه با همون کفار و منافقین در جهنم محشور بشی. تا دیر نشده توبه کنه و دست از این کار بردار. @saghebin
همه با هم برای سلامتی و پیروزی رزمندگان اسلام و نابودی سپاه کفر و استکبار، دعا کنیم. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُّبِينًا ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ(۱) لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﺗﺎ ﺧﺪﺍ [ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ] ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺯ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻭ ﻣﺸﻜﻠﺎﺕ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺩﻋﻮﺗﺖ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎم ] ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ ، ﻭ ﻧﻌﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﺍﺕ ﻧﻤﺎﻳﺪ ;(٢) وَيَنصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا ﻭ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺼﺮﺗﻲ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻫﺪ .(٣) هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ . ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٤) لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَٰلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا ﺗﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ [ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥِ ]ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺤﻮ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻦ [ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﻧﻴﻚ ] ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ .(٥) وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﻨﺎﻓﻖ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺸﺮﻙ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﮔﻤﺎﻥ ﺑﺪ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ; ﭘﻴﺸﺎﻣﺪ ﺑﺪ ﺯﻣﺎﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﺎﺩ . ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺧﺸﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ، ﻭ ﻟﻌﻨﺘﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ .(٦) وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ ; ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ .(٧) https://eitaa.com/saghebin
28.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گروه جهادی شهدای رسانه برگزار می‌کند:🥳 🔻مسابقه بزرگ استفتائات امر به معروف با جوایز نفیس و ارزنده: ۳ کمک هزینه سفر به کربلای معلی ۵ کمک هزینه سفر به مشهد مقدس ۲۰ سهمیه شرکت در اردوی یکروزه آموزشی ۳۰ عدد کارت هدیه بانکی ۴۰ نگین انگشتری متبرک حرم امیرالمؤمنین ۵۰ قاب فرش متبرک حرم امام رضا(ع) مهلت ثبت نام: ۱۲ مرداد ماه ۱۴۰۳ زمان آزمون تستی آنلاین: ۱۸ مرداد ماه قرعه کشی و اهدای جوایز: ۲۰ مرداد ماه https://survey.porsline.ir/s/S0aAx2we برای ثبتنام در مسابقه، همین حالا وارد بشید👆 @SAGHEBIN
♦️مستقیم تا تل آویو 🔸پهپاد های رزمی نیرو های مسلح ایران که می‌توانند تمامی نقاط در اراضی اشغالی را هدف قرار دهند. @saghebin
♦️هشدار فرمانده کل ارتش به آمریکایی ها امیر موسوی: اگر اینبار آمریکا در عملیات ایران دخالت کند تمام پایگاه های امریکا را در منطقه هدف قرار خواهیم داد. ♦️ایران رسماً سازمان ملل را از قصد خود برای انجام یک اقدام تلافی جویانه دفاع از خود علیه اسرائیل مطابق با ماده 51 منشور سازمان ملل مطلع کرده است. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد در تماسی تلفنی با سرپرست امور خارجه ایران تأیید کرد که ایران «حق ذاتی دفاع از خود» در برابر نقض امنیت ملی و تمامیت ارضی خود را دارد. ♦️ایران درخواست تمام میانجی‌ها مبنی بر عدم پاسخگویی به اسرائیل را رد کرده است ♦️ترکیه اینستاگرام را مسدود کرد وزارت ارتباطات ترکیه پس از حذف میلیون‌ها پست مرتبط با ، اپلیکیشن اینستاگرام را مسدود کرد. @saghebin
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶چرا نظام با نفوذی های داخلی خیلی سریع برخورد نمیکنه؟ ➖➖➖➖ سخنرانی کامل | حمایت مالی @SAGHEBIN
🚨 هموطنان عزیز در برهه حساس کنونی از شما خواهشمند است از گرفتن عکس یا ویدئو از تجهیزات نظامی در خیابان ها و سراسر کشور و انتشار پست های مربوط به تصاویر تجهیزات نظامی، خودداری کنید. https://eitaa.com/saghebin
هرچه فریاد دارید بر سر یهود صهیونیسم بکشید (۲) جالب است بدانید یهود صهیونیسم با تمام قدرت با رسانه هایش به حضرت عیسی (ع) و حضرت مریم (س) بدترین اهانت ها را می کند ولی هیچ گاه این عمل او مورد اعتراض بزرگان مسیحیت قرار نمیگیرد به راستی علت آن چیست ؟ در پاسخ باید گفت برادران و خواهران عزیز مسیحی ما باید بدانند در صدها سال گذشته بعضی از یهودیان به ظاهر قصد مسیحی شدن کردند (در حالی که در باطن مومن به یهود بودند ) و از این طریق به کلیساها راه پیدا کردند و به بالاترین مقامات کلیسا دست پیدا کرده و سپس با مماشات با یهودیان و موضع گیری هایی که جایگاه یهودیان را در جوامع محکم تر می کرد به حمایت باطنی از یهود پرداختند و این عمل آن ها باعث شد که انحراف بزرگی در مسیحیت ایجاد شد و باعث شد که امروز یهودیان به بزرگان مسیحیت توهین می کنند و آن ها (مسیحیان) در جواب این توهین می گویند : یهودیان برگزیده خدا هستند و مخالفت با آن ها (یهودیان) مخالفت با خدا است . https://eitaa.com/saghebin
jehad tabiin 33 harim.mp3
3.92M
🟢برنامه جهاد تبیین 🔸قسمت۵ با حضور 🔺پاسخ به 👇🏻 به نظر من لباس هرکسی جزو حریم شخصیشه😠 چرا در امور شخصیه افراد دخالت میکنید⁉️😒🙎🏻‍♂ @SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت هشتاد و یکم دکترها درمانده بودن که چه اتفاقی
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت هشتاد و دوم از ماجرای خرید قبر، خبر داشتم و به شوخی گفتم:« تا حالا که می‌گفتی، پروانه فامیلی تو چراغ نوروزیه، و چراغ خونه منو تو روشن کردی.» جدی و قرص گفت:« حالا هم می‌گم. همیشه دلم به حمایت تو خوش بوده. الآنم اگه ازم راضی نباشی، خدا ازم راضی نمیشه.» گفتم:« بازم شروع کردی حسین، حالا که نه جنگی هست و نه تیر و ترکشی، داری از این حرفا می‌زنی.» لحنش نرم شد:« موندن و رفتن دست خداست. من از چراغ و روشنایی گفتم، که اگه خدا تو زندگی کسی روشن کنه، راه رو گم نمی‌کنه.» و ادامه داد:« حالا که نوروز داره میرسه شما باید مثل همیشه، چراغ خونه باشی. مامان هم که قراره بیاد تهران.» چند روز بعد عمه میهمان ما شد. از حسین چیزی خواست که خواسته و آرزوی یک عمر من بود. عمه گفت:« ننه جان تو که از بچگی با نبود آقات، برای من پدری کردی، حالا بیا و یه بزرگی کن و منو ببر کربلا، من آفتاب لب بومم و می‌ترسم حسرت به دل برم زیرخاک.» حالا حسین به فکر افتاد، اصلاً مانده بود چه جوابی بدهد. عمه نمی دانست که سکوت او برای چیست و حسین نمی‌خواست که به او بگوید که باوجود صدام، اعتقادی به زیارت کربلا ندارد. اما به خاطر دل عمه ساکت مانده بود. عمه که سكوت طولانی حسین را دید، با التماس گفت:« اگه مشکل پول سفره، چند تا النگو دارم می‌فروشم.» حسین به غیرتش برخورد. اگرچه خودش هم چیزی جز یک پیکان قدیمی نداشت. به دلداری عمه، دستش را بوسید. با خوشرویی گفت:« وقتش که شد می‌ذارمت روی سرم و می‌برمت حرم.» عمه با سؤالی که رنگ التماس داشت پرسید:« بگو وقتش کیه؟» حسین گفت:« حالا ساکت رو بذار توی خونه، ما سال رو کنار دختر برادرت تحویل کن. تا من برم دنبال کار سفر.» عمه آرام شد اما حسین باز هم در تردید بود. بهش گفتم:« حکومت صدام چه ربطی به زیارت عمه و ما داره، مگه یه عمر برای این زیارت له له نمیزدی و اشک نمی ریختی؟!» ابروهایش را درهم کشید:« با بودن صدام نه.» فردا سراغ یک عالم روحانی رفت که خیلی قبولش داشت. روحانی گفته بود که:« به خاطر مادرت حتی با بودن صدام، به کربلا برو.» بلافاصله پیکان را برای هزینه سفر فروخت. قرار شد من و او و عمه و پدرم قبل از رسیدن نوروز با هم راهی کربلا شویم. تاریخ سفر مشخص شد و ساکمان را بستیم. باور نمی‌کردیم که تا چند روز دیگر چشمانمان به گنبد و گلدسته های حرمین نجف و کربلا، سامرا و کاظمین، روشن شود. هیجان رفتن به مراتب بیشتر از سفر قبلی ام به حج تتمع بود. به خصوص اینکه برخلاف آن سفر غریبانه، حسین کنارم بود. یک روز مانده به سفر، حسین حرفی را زد که کاخ آرزوهایم فرو ریخت. گفت:« شما بريد من باید برای کاری بمونم.» نگفت که کارش چیست و قرار هست که رهبر انقلاب اسلامی برای عید نوروز به دوکوهه و شلمچه برود و او در مقام میزبانی باید خدمت حضرت آقا باشد. من بی خبر از این موضوع، دادو قالم بلند شد که:« این مأموریت تو چیه که اهمیتش بیشتر از زیارت کربلاست؟! مگه فقط شما هستی؟ بگن یکی دیگه بره این کار رو انجام بده. حالا که زمان جنگ نیست که می‌گفتی، اگه وقت عملیات جبهه رو رها کنی و بیای حج، خون شهدا می آد گردنت. حالا که وضعیت آرومه، دیگه بهانه ت چیه؟! اصلا جواب عمه رو چی می‌خوای بدی؟! اون همه اشک و آرزو برای دیدن کربلا چی میشه؟!» من یک ریز می‌گفتم گاهی، هق هق گریه، طوفان شکوائیه ام را می برید. حسین فقط نگاهم می‌کرد و سکوت معنادارش، لَجَم را در آورد و برای اینکه به حرف بیارمش گفتم:« اصلاً ما هم نمی‌ریم، خودت جواب عمه رو بده.» یک لبخند حواله ام کرد و آرام گفت:« شما برید. قبل از اینکه به کربلا برسید، خودمو می‌رسونم.» باز نگاهم کرد و نگاه نجیبش، شرم را مثل باران به جانم ریخت و دیگر حرفی نزدم. ساکمان را دوباره مرتب کردیم و حسین به عمه همان را گفت که به من قول داده بود:« شما برید منم خودمو می‌رسونم. عمه مثل من یکی به دو نکرد و حسین را به خاطر رسیدن به آرزویش دعا کرد. سوار اتوبوس شدیم به طرف مرز قصرشیرین حرکت کردیم. همه جا حسین را کنار خودم می‌دیدم. اصلاً صدایش را می‌شنیدم. حسین جنگ را از جبهه های غرب و از مسیری که ما از آن می‌گذشتیم، آغاز کرده بود. برای من پایان جنگ و به دام افتادن منافقین در تنگه چارزبر، در حد شنیده‌هایی جسته گریخته از حسین بود که حالا راهنمای کاروان آن را با نشان دادن محل درگیری، کامل می‌کرد. به سرپل‌ذهاب رسیدیم و از کنار تابلویی که در ورودی شهر نوشته بود، عبور کردیم. روی تابلو نوشته بود:« به شهر مظلومان فاتح، خوش آمدید.» کمی جلوتر از سرپل ذهاب، راهنما ارتفاع قراویز را در سمت راست جاده نشان داد. تصویر حسین زنده تر از قبل در ذهنم جان گرفت. حسین همیشه می‌گفت:« غربت ظهر عاشورا را تو عملیات شهریور ماه سال ۱۳۶۰ روی قراویز فهمیدم.» ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
4.48M
نکات آقای نورپور درباره علم آینده پژوهی @SAGHEBIN
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ #داستان_شهدا #خداحافظ_سالار قسمت هشتاد و دوم از ماجرای خرید قبر، خبر داشتم و ب
🍃❤️🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️ ❤️ قسمت هشتاد و سوم به قصرشیرین رسیدیم و باز زنگ صدای حسین در گوشم پیچید که بعد از جنگ برای آوردن اولین گروه از اسرای ایرانی، در قالب راننده اتوبوس به داخل مرز منظریه رفته بود. تا اولین کسی باشد که چشمش به آوردن آزادگان و همرزمان قدیمی اش روشن شود. شبِ مرز بوی جبهه می‌داد. دلم نرفته برای حسین تنگ شد و نگران که مبادا نرسد. او زیارت را باذوجود صدام نمی‌خواست و من حالا به قدری آکنده از یاد او شده بودم که زیارت را بدون او نمی‌خواستم. ستاره ها توی آسمان، پهن نشده بودند که حسین خودش را با یکی از دوستانش - حاج علاء حبیبی - به مرز رساند. سرشار از نشاط شدم. عمه قربان صدقه حسین رفت و پدرم حرف دل ما را زد:« حسین جان زیارت با تو بهتر می چسبه به موقع رسیدی.» از سرمرز اتوبوس عوض شد و سوار یک اتوبوس عراقی شدیم. قبل از حرکت چند مأمور با نشان حزب بعث عراق داخل اتوبوس آمدند و سر و شکلمان را برانداز کردند. نگاه یکیشان روی حسین متوقف شد. دلم ریخت. حسین بی‌خیال مأمور، از پنجره به بیرون اتوبوس نگاه می‌کرد. بعد از دقایقی دستور حرکت دادند. سر ظهر به بغداد رسیدیم. می‌گفتند که شما امروز مهمان رئيس القائد صدام هستید. حالا بیشتر از قبل دلیل حسین را برای نیامدن به زیارت درک می‌کردم. در مسیر کاظمین پرسیدم:« حالا این ماموریت مهم چی بود که به خاطرش موندی؟» خلاصه و کوتاه گفت:« میزبان حضرت آقا تو دوکوهه بودم.» سرم را پایین انداختم و با لحنی که بوی پشیمانی می‌داد گفتم:« اگه می‌گفتی که میزبان آقا هستی، من به خودم اجازه نمی‌دادند که اون حرف ها رو بهت بزنم.» حسین نخواست و نگذاشت که به حرف‌های دو سه روز گذشته فکر کنم گفت:« خوش به حال شهدا که با تن آغشته به خون به زیارت سیدالشهدا رفتن. ما زیارت می‌کنیم و برمی‌گردیم اما اون ها همیشه پیش امام حسین ان.» وقت نماز مغرب و عشاء به کاظمین رسیدیم و فردا برای زیارت به سامرا رفتیم و دوباره به بغداد برگشتیم. پایمان به نجف و کربلا که رسید خودمان را در عرش خدا می‌دیدیم. چشمانم را می‌مالیدم که خوابم یا نه. باور نمی‌کردم که بیدارم اشک روی چشمانم پرده می‌شد و می افتاد. عمه و پدرم هم حال خوشی داشتند. اما حسین حس مغموم دل شکسته ای داشت که احساسش را بروز نمی‌داد. گوشه ی صحن، زیارت نامه و نماز میخواند و به ضریح چشم می‌دوخت. شاید که نه، حتماً دوستان شهیدش یکی یکی از ذهنش عبور می‌کردند و بی کلام با آنها درد دل می‌کرد. دوست داشتم که مثل من آتش شعله کشیده درونش را با باران اشک خاموش کند. اما فقط نگاه می‌کرد و همین مرا می‌سوزاند. وقتی هم که از حرم خارج میشدیم مثل پروانه به دور عمه و پدرم می چرخید و دستشان را می‌گرفت و نمی گذاشت آب توی دلشان تکان بخورد. گویی تمام ثواب زیارت را در نوکری این دو نفر می دید. سفر زیارتی خیلی زود تمام شد. به محض رسیدن به همدان و انجام دیدوبازدیدهای مرسوم، حسین بی مقدمه گفت:« باید برای وهب، زن بگیریم.» پرسیدم:«درخواست وهبه یا شما؟» گفت:« نباید بذاریم جوون بیاد و بگه زن می‌خوام، اگرچه من باهاش رفیقم و با من راحته و حرف‌هاشو میزنه، اما تا حالا تقاضایی نکرده. این پیشنهاد منه.» گفتم:« حتماً کسی رو دیدی و براش انتخاب کردی که این قدر عجله داری.» گفت:« نه انتخاب با خودشه، ازدواج به زندگی جهت میده.» خنده شیطنت آمیزی کردم و گفتم:« شما که این قدر به ازدواج تو سن پایین اعتقاد داری، چرا خودت بیست و هشت سالگی ازدواج کردی؟!» سر شوخی پا گرفت و حسین حاضر جوابی کرد:« دختردایی مثل اینکه یادت رفته همون موقع هم تو هجده نوزده ساله بودی. خیلی انتظار کشیدم به اون سن رسیدی وگرنه خودت میدونی که مامانم از بچگی، تو رو برا من، انتخاب کرده بود و...» دهنش گرم و ذائقه اش از یاد روزهای ازدواجمان شیرین شده بود. می‌خواست سربه سرم بگذارد اما من رفتم سر ازدواج وهب:» من که از خدامه عروس بیارم، یه عروس مؤمن و نجیب و با اصالت.» موضوع را با وهب مطرح کردم. بچه ام سرش را پایین انداخت و گفت:« هرچی شما بگید.» تازه فهمیدم که چقدر از حسین عقبم. دست به کار شدم. برای حسین و من و وهب، شهرت و ثروت ملاک انتخاب نبود. هم ترازی خانواده ها را در ارادت به اهل بیت معنا می‌کردیم و خیلی زود به گزینه مناسب رسیدیم. خانواده دختر خیلی خوب برخورد کردند و زودتر از آنکه فکر می‌کردیم، سوروسات عقد فراهم شد. حسین به نماینده ولی فقیه و امام جمعه همدان آیت الله موسوی همدانی خیلی اعتقاد و ارادت داشت. او هم عاشق حسین بود. حاج آقا درخواست حسین را پذیرفت و خطبه عقد وهب و عروس خانم را خواند. ❤️ 🍃❤️ ❤️🍃❤️ 🍃❤️🍃❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷امام على عليه السلام: زَكاةُ الجَمالِ العَفافُ زكات زيبايى، پاك دامنى است. 📗غررالحكم حدیث۵۴‌۴۹ @saghebin
♦️ اطلاعیه جدید سپاه درباره جنایت تروریستی رژیم صهیونیستی در به شهادت رساندن "اسماعیل هنیه" 🔸بدنبال اقدام تروریستی رژیم جنایتکارانه صهیونیستی که منجر به به شهادت شهید والامقام دکتر اسماعیل هنیه رئیس مجاهد و شجاع دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی(حماس) و همراه ایشان گردید، باطلاع عموم ملت ایران می رساند؛ 1⃣ این اقدام با طراحی و اجرای رژیم صهیونیستی و حمایت دولت جنایتکار آمریکا انجام شده است. 2⃣ با توجه به تحقیقات و بررسی‌های بعمل آمده، این عملیات تروریستی با شلیک پرتابه کوتاه برد با سر جنگی حدود ۷ کیلوگرمی، همراه با انفجار شدید، از خارج محدوده استقراری اقامت میهمانان صورت گرفته است. ☑️ در پایان تاکید می‌شود ؛ خونخواهی "شهید اسماعیل هنیه" قطعی و رژیم ماجراجو و تروریست صهیونی پاسخ این جنایت را که "مجازات سخت " است را در زمان ، مکان و کیفیت مقتضی، قاطعانه دریافت خواهد کرد @saghebin
🌼آیت الله بهجت : بنده ی با ایمان باید تسلیم فرمان و حکم الهی باشد، نه تابع خواسته‌های خود و مطیع نفس و شیطان. @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓طلاهای ضریح امام حسین(ع)، از کجا آمد؟ 🔸خاطرات ناب حمیدرضا آزادگان، مدیر پروژه ساخت ضریح اباعبدالله، از جزئیات چگونگی مهیاشدن طلاهای ضریح شریف سالار شهیدان @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👿 نزدیک شدن شیاطین جنی به زمین المؤمنون وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ ﻭ ﺑﮕﻮ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺍﺯ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭم ،(٩٧) وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَن يَحْضُرُونِ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﺑﻪ ﺗﻮ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭم ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ [ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ ] ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮﻧﺪ .(٩٨) الشعراء هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺧﺒﺮ ﺩﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﺮ ﭼﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ؟(٢٢١) تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﭘﺮﺩﺍﺯ ﮔﻨﻪ ﭘﻴﺸﻪ ﺍﻱ ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ،(٢٢٢) يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ ﻛﻪ ﮔﻮﺵ [ ﺑﺮ ﺍﻟﻘﺎﺋﺎﺕ ﻭ ﺍﻏﻮﺍﮔﺮﻱ ﻫﺎﻱ ﺷﻴﻄﺎﻥ ] ﻣﻰ ﺳﭙﺮﻧﺪ ، ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﻫﺎ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻨﺪ ،(٢٢٣) | https://eitaa.com/saghebin
١۴ مرداد ماه سالروز شهادت شهید سید حسن آیت است... آیا او را می شناسید؟! اصلا تاکنون اسمش را شنیده اید؟! او شهیدی است که سانسور شد! اما به چه علت؟! چون ریش نداشت! بله درسته او ریش نداشت به همین خاطر مورد توجه سوپر حزب اللهی ها نبود این جماعت فقط افراد ریش دار را انقلابی می دانند و لاغیر! شهید آیت نه تنها ریش نمی گذاشت بلکه کامل صورتش را تیغ می زد! وای عجب مصیبتی!! البته سانسور ایشان دلیل دیگری هم دارد : آیت نماینده مجلس بود و نطق ها و گفته های آتشین او علیه مجاهدین خلق و شخص رجوی بسیار مشهور است... اما آیت علیه نخست وزیر آن سالها هم بسیار موضع تندی داشت و او را خائن می دانست! میر حسین موسوی آن زمان نخست وزیر کشور بود... یک جمله بسیار مهم از شهید آیت در مورد موسوی : مبارزه با موسوی از مبارزه با شاه سخت تر است! مدتی گذشت... آیت کلی اسناد و مدارک تهیه کرد تا در صحن مجلس بر علیه موسوی قرائت کند... قرار بود این جلسه روز ١۵ مرداد ١٣۶٠ برگزار شود اما روز ١۴ مرداد اتفاق عجیبی برای آیت افتاد : او را در داخل ماشینش، با بیش از ۶٠ گلوله، سوراخ سوراخ کردند!! کدام شهید را می شناسید که ۶٠ گلوله بر پیکرش ریخته باشند؟! این همه کینه از او بخاطر چه؟! بعدها گفتن این ترور کار مجاهدین خلق بوده! بله این بود خلاصه ای کوتاه از شهیدی که روزی به شهادت رسید که قرار بود فردایش، موسوی را در مجلس، رسوا کند!! راستی تمام آن اسناد و مدارک گردآوری شده توسط ایشان به کلی ناپدید شد! در این نکاتی که برایتان گفتیم، آیاتی است برای افراد دارای قلب سلیم. (فاراقلیط، افراد گمنام را فراموش نخواهد کرد) ‌‌ ✅@Faraghlit_ir
🌹امام سجاد علیه‌السلام: پر خورى و سستى اراده و مستى سيرى و غرور قدرت ، از عوامل باز دارنده و كند كننده در عمل است و ياد [خدا] را از دل مى برد. 📙بحار الأنوار ج۷۵ ص۱۲۸ @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تنها سلاح کارآمد که قادر است تمام گرفتاری‌های زندگی تو را حل و فصل کند! @saghebin
🟡 بمناسبت خود تحقیری اخیر در فضای مجازی : چند نمونه از اقدامات اطلاعاتی کشور علیه صهیونیست ها 1⃣عملیات بیت لید: منطقه بیت لید حفاظتی ترین منطقه در اسرائیل است که تمام نهادهای اطلاعاتی داخلی اسرائیل و ارتش و پلیس آن به آنجا رصد دارند، و تمام نهادهای آنان در آن منطقه خانه های امنیتی بسیاری دایر کرده اند، و در طی عملیات بیت لید چنان ضربه ای به آنان وارد شد که رئیس جمهور وقت اسرائیل آن را با حمله ۳۰ جنگنده به اسرائیل برابر دانست! 2⃣. عملیات نابودی شین بت: در این عملیات تمام معاونت های شین بت و اکثر مدیران آن کشته شدند و ساختمان مرکزی شین بت در اسرائیل نابود و دستگاه اطلاعاتی امنیت داخلی آنها کور و فلج شد، این ضربه در اندازه ای بد بود که اسرائیل برای ترمیم شین بت مجبور به استفاده از دستگاه های اطلاعاتی آمان و موساد جهت جایگزین کردن نیروهای از دست رفته شد. 3⃣ نابودی هسته مرکزی گروهک های تروریستی‌: در طی این واقعه واجا موفق شد تمام هسته های مرکزی آنتیفا، گروهک تروریستی الاحوازی، مجاهدین خلق، تشکیلات اطلاعاتی داعش و رئیس آن، احرارة الشام، و معاونت متساوای موساد را در تفلیس، نابود کند! دقت بفرمایید که متساوا مسئول جمع آوری اطلاعات و ترور هدفمند است و ترور رئیس چنین معاونتی چه ضربه خطرناکی است. 4⃣ حمله موشکی گسترده به اربیل(که البته شناسایی بسیاری از مکان های آنان توسط حفاظت اطلاعات ودجا انجام شد) و کشته شدن معاونت متساوای موساد برای دومین بار در طول تاریخ موساد. 5⃣ نفوذ عمیق در کابینه رژیم صهیونیستی، به گونه ای که وزیر انرژی اسرائیل, سالها برای کشور ما جاسوسی می‌کرد و به کشورمان رفت و آمد داشت و شبکه سازی گسترده ای در بدنه اسرائیل کرد، و اسرائیل چه دیر فهمید که وزیرشان نیروی ما بوده و حجم عظیمی از اطلاعات محرمانه اسرائیل را به ما انتقال داده! 6⃣ مونیکا آلفرد وایت، بانوی مجاهدی که مسلمان شد! مونیکا آلفرد وایت از نیروهای ارشد اطلاعاتی آمریکا بود که توسط دستگاه اطلاعاتی واجا جذب و ۱ سال در آمریکا بوده و اطلاعات محرمانه سنگینی از آمریکا به کشور ما منتقل کرد و یک نمونه از این اطلاعات، شبکه مشترک اطلاعاتی ناتو و متحدان آسیایی آنان‌+‌اسرائیل است! 7⃣ در مورد جاسوسی تجهیزاتی و صنعتی نمی‌توان حرف خاصی زد، فقط سر بسته این نکته گفته شود جاسوسان ما توانستند اطلاعات بخش اعظمی از قدرت دریایی اسرائیل جاسوسی را به کشور منتقل کنند، که یک نمونه ی عادی آن زیر دریایی دلفین اسرائیل است! 8⃣ شناسایی پایگاه های موشکی اسرائیل و شناسایی تمام خانه های امن آنها در فلسطین اشغالی+کشتن پدر موشکی اسرائیل در هتل امنیتی آنها(پاسخ ما به سیاست هزار ضربه چاقوی موساد) ✅ اینها فقط بخش کوچکی از اقدامات اطلاعاتی کشورمان هست، و خواستیم تو دهنی محکمی به خود تحقیرها باشد وگرنه عملیات ۷اکتبر که ۱۶ سال پروسه آمادگی آن طول کشید و نه آمان به آن پی برد و نه شاباک و موساد، جای خود دارد! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @SAGHEBIN
♦️إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا بى‌ترديد باطل نابود شدنى است {سوره اسراء، آیه ۸۱} @saghebin
⭕️گزارش نیویورک‌تایمز از ترور شهید هنیه دروغ است 🔹خبرگزاری تسنیم نوشت: یک منبع آگاه درباره گزارش روزنامه نیویورک تایمز راجع به جزییات ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران گفت که این گزارش سرشار از دروغ و در امتداد عملیات روانی اسرائیلی‌هاست و ارزش خبری و اطلاع‌رسانی ندارد. 🔹وی خاطرنشان کرد که جزییات و ابعاد کامل ترور شهید هنیه به دقت در حال بررسی است و اطلاعات مهمی نیز به دست آمده است، امّا برخی از بدیهی‌ترین جزییات، مانند بررسی پیکر شهید و محل حادثه، کاملاً نشان می‌دهد که ناشی از انفجار بمب کارگذاشته شده در محل اقامت نبوده است. آخرین یافته‌های بررسی‌ها نشان می‌دهد که پرتابه‌ای از بیرون، بوسیله پهپاد یا حامل دیگری به داخل ساختمان نفوذ و داده شده و انفجاری را تولید کرده است. بنابراین در این ترور نه از عامل انسانی و کاشت بمب، بلکه از فناوری‌های جدید تروریستی استفاده شده است. @saghebin