هدایت شده از پندهای سعادت
🔰بیانات استاد شب زنده دار دام ظله در پی ارتحال حضرت آیت الله سید محمود شاهرودی رضوان الله علیه در ابتدای درس خارج
📆تاریخ: 1397/10/04
🔸رحلت تاسف بار مجاهد عظیم الشان عالم بزرگوار حضرت آیت الله حاج سید محمود شاهرودی رضوان الله علیه را خدمت حضرت بقیةالله الاعظم ارواحنا فدا و همهی شیعیان، موالیان، حوزویان، علما و رهبری معظم تسلیت عرض میکنیم.
🔸حقیقتا فقدان این بزرگوار ضایعهی بسیار دردناک و بزرگ است و مصداق حقیقی روایت مبارکه ایست که فرموده است « إِذَا مَاتَ الْمُؤْمِنُ الْفَقِيهُ ثلمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْء »[1] .
🔸این بزرگوار در حوزه علیمه از نظر علمی یک استوانه ی مهمی بودند، ایشان شخصی بودند که قبل از سی سالگی آن مطالب عمیق را از استاد دریافت کردند و به رشته ی تقریر درآوردند، خود این نشان می دهد که یک نبوغ بالایی در ایشان وجود داشته که در آن سنین این گونه بتواند این مطالب عمیق را دریافت کند.
🔸حقیقتا ایشان و آیت الله آقای حاج سید کاظم حائری دام ظله در مباحث اصولی نقطه ی عطفی هستند چون اینها واسطه فیض شدند و آن مطالبِ متفکر بزرگ مرحوم آیت الله شهید صدر رضوان الله علیه را دریافت کردند و منتشر کردند. افکار و مباحث مرحوم شهید صدر یک قوت ویژه ای به این اصول داد که واسطه در فیض و نشر آنها همین بزرگواران هستند.
🔸من خدمت خود ایشان هم یک وقت عرض کردم که ما مدیون شما هستیم، چون راه رسیدن به این افکار و مباحث همین طریق بود، البته آن موقعی که ما درس آیت الله حائری دام ظله شرکت می کردیم این مباحث هنوز نیامده بود فقط جلد اخیرش که تعادل و تراجیح بود آمده بود و یکی از امتیازات درس آقای حائری هم این بود که ایشان مطالب شهید صدر را نقل می فرمودند. این درس در بیرون بصورت خصوصی بود ایشان آن موقع صدر می فرمودند، ایشان در یک منزلی برای شاگردان مرحوم صدر درس خارج می گفتند و بنده هم شرکت می کردم و دوره ای آقای حائری قبل و دوره آقا سید محمود شاهرودی دوره بعد است.
🔸از این جهات علمی، مهمتر این است که ایشان با این کمال علمیتی که داشت و این علمیت کم نظیر بود خادم اسلام بود خادم اهداف و آرمان های الهی بود.
یک شخصیت با این اوصاف که مورد قبول بود و از استوانه های انقلاب هم بودند وجود ایشان در شورای نگهبان و در جاهای دیگر که احتیاج به علمیت و فقاهت است یک امری بود که باعث اطمینان مردم می شد.
🔸با این کمالات علمی که ایشان داشت من خودم در این جلساتی که روزهای چهارشنبه یا پنج شنبه در محضر رهبری داریم و گاها هم مباحث فقهی می شود و ایشان هم شرکت می فرمودند، از ایشان شنیدم که به رهبری می گفتند که من سرباز هستم در هر وظیفه و دستوری که شما داشته باشید، و این حرف برای خدمت به اسلام است که در خدمت رهبری می گفت من سرباز هستم در هر وظیفه ای که شما بر عهده من بگذارید.
🔸این خیلی نکته ی مهمی است که خدای متعال ان شاءالله این مطلب، این فهم و این درک را در همه ی ما ایجاد بفرماید و داشته باشیم که مقصود ما تحصیل رضای خدای متعال و خدمت به دین، خدمت به اسلام، خدمت به اهل بیت علیهم السلام باشد و امور دیگر همه فانی شدنی است.
🔸مرحوم والد ما می فرمودند: مرحوم امام رضوان لله علیه بعد از فوت آیت الله بروجردی قدس سره در همین مسجد اعظم فرمودند این شخصیت با این عظمت، این مرجعیت گسترده که ایشان داشت الان کجا است؟ این برای همهی ما درس و منبه هست که بالاخره دیر یا زود تمام می شود.
هیچ توقعی نبود که الان آیت الله شاهرودی در این سن هفتاد سالگی فوت کند، در ایشان امید به این بود که سالیان طولانی در حوزه های علمیه نورافشانی بکنند، معتمد علمی و فتوایی حوزه ها باشند ولی آنچه که برای ایشان مانده است خدماتی است که برای خدا انجام داد، آن کارهایی است که برای خدای متعال انجام داد.
🔸این روحیه بسیار روحیه مهمی است، این روحیه در آیت الله شاهرودی رضوان لله علیه بود. این روحیه در خود رهبری معظم هم است، خود ایشان این مطلب را فرمودند که من خودم را آماده کرده بودم که امام به من بفرمایند دست زن و بچه ات را بگیر و برو در فلان روستای دور افتاده خدمت کن. من خودم را برای این کار آماده کرده بودم.
این روحیه خیلی روحیه ی مهمی است که غرض فقط خدمت به اسلام و خدمت به اهل بیت علیهم السلام باشد و اینها باقی می ماند، حال اگر در کنار این ها سلاح های علم و سایر اموری که برای نشر اسلام نیاز است باشد نور علی نور خواهد شد.
خدای متعال ایشان را با اولیاءاش محشور بفرماید و فقدان ایشان را به احسن وجه جبران بفرماید.
[1] . الکافی، ج8، ص 38
#بیانات
#خبر
🌐 @pand_saadat
هدایت شده از بیداری ملت
▪️همه سرکاریم!
#بودجه98
🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇
http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
حضرت صاحب الامر عج
قم و نجف علمیت او را میشناختند که قطعا #اعلم و افقه از برخی صاحبان رساله بود.
شاگردانش میدانند با پذیرش مسئولیت قضایی، ده سال #مرجعیت خود را به تأخیر انداخت و #خرج_انقلاب_کرد.
طلبه ها میدانند ادبش اجازه نداد شهریه مجزای از رهبری دهد و زعامتش را ذیل ایشان معنا کرد.
جامعیتی در علم و عمل، سیاست و اخلاق مثل استادش شهید صدر داشت.
#مجتهد_انقلابی
حضرت صاحب الامر عج
🔰بیانات استاد شب زنده دار دام ظله در پی ارتحال حضرت آیت الله سید محمود شاهرودی رضوان الله علیه در اب
#فرازی_درسآموز از بیانات استاد شبزندهدار دامظله در پی ارتحال حضرت آیت الله سید محمود شاهرودی رضواناللهعلیه در ابتدای درس خارج:
... با این کمالات علمی که ایشان داشت من خودم در این جلساتی که روزهای چهارشنبه یا پنج شنبه در محضر رهبری داریم و گاها هم مباحث فقهی میشود و ایشان هم شرکت میفرمودند، از ایشان شنیدم که به رهبری میگفتند که #من_سرباز_هستم در هر وظیفه و دستوری که شما داشته باشید، و این حرف برای #خدمت_به_اسلام است که در خدمت رهبری می گفت من سرباز هستم در #هر_وظیفهای که #شما_بر_عهده_من_بگذارید.
🔸این خیلی نکته ی مهمی است که خدای متعال ان شاءالله این مطلب، این فهم و این درک را در همه ی ما ایجاد بفرماید و داشته باشیم که مقصود ما تحصیل رضای خدای متعال و خدمت به دین، خدمت به اسلام، خدمت به اهل بیت علیهم السلام باشد و امور دیگر همه فانی شدنی است.
🔸مرحوم والد ما می فرمودند:
مرحوم #امام رضواناللهعلیه بعد از فوت آیت الله #بروجردی قدسسره در همین مسجد اعظم فرمودند:
این شخصیت با این عظمت، این مرجعیت گسترده که ایشان داشت الان کجا است؟ این برای همهی ما درس و منبّه هست که بالاخره دیر یا زود تمام میشود.
هیچ توقعی نبود که الان آیت الله شاهرودی در این سن هفتاد سالگی فوت کند، در ایشان امید به این بود که سالیان طولانی در حوزه های علمیه نورافشانی بکنند، #معتمد_علمی_و_فتوایی حوزهها باشند؛ ولی آنچه که برای ایشان مانده است #خدماتی است که #برای_خدا انجام داد، آن کارهایی است که برای خدای متعال انجام داد.
🔸این روحیه بسیار روحیه مهمی است، این روحیه در آیت الله شاهرودی رضواناللهعلیه بود. این روحیه در خود #رهبری_معظم هم است، خود ایشان این مطلب را فرمودند که من خودم را آماده کرده بودم که امام به من بفرمایند دست زن و بچه ات را بگیر و برو در فلان روستای دور افتاده خدمت کن. من خودم را برای این کار آماده کرده بودم.
این روحیه خیلی روحیهی مهمی است که غرض فقط خدمت به اسلام و خدمت به اهل بیت علیهمالسلام باشد و اینها باقی میماند...
🌐 @pand_saadat
هدایت شده از Aminikhaah
💠 آیت الله شاهرودی ره ، رساله و مقلد داشت؛ شهریه می داد؛ در فقه و اصول ، صاحب سبک بود. با این حال ، چونان یک سرباز ، مطیع و پا به کار رهبری و نظام بود.
حوزه انقلابی ، یعنی جایی برای ساخت کسانی مثل سید محمود شاهرودی.
غصه ما از فقدان او ، همسنگ شادمانی دشمنان است.
حشرش با اجداد طاهرینش...
✅ @Aminikhaah
جهان نيوز - روزی که آیتالله شاهرودی، کروبی را بهم ریخت و راهی بیمارستان کرد
http://www.jahannews.com/news/661215/%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D9%87%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D8%A8%D9%87%D9%85-%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%AA-%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
گروه سیاسی جهان نيوز: روایتی از جلسه سران قوا در دوره اصلاحات، با حضور آقایان هاشمیشاهرودی، خاتمی و کروبی در روزنامه «وطن» و در تاریخ 11 تیر 88 منتشر شده است. در این جلسه وقایع مهمی رخ میدهد که بازخوانی آنها در این برهه میتواند مهم و شاید هم سرنوشتساز باشد.
به گزارش جهان نيوز، متن منتشر شده در روزنامه «وطن امروز» بدون کم و کاست در ادامه از نظر میگذرد.
جلسه تشکیل شده است. آقایان روسا همه در کنار هم روی مبلهای استیل نسبتا قدیمی نشستهاند. هر کدام از آقایان با خود یک نماینده هم آوردهاند. بر لب هر کدام از اینان نیز به تناوب، لبخندی ملیح میآید و میرود تا اینکه جلسه رسمیت مییابد. یکی از حضار که بعد معلوم میشود منشی یکی از آقایان است، به آرامی و متانت دولا شده، چیزی به رئیس خود گفته و دستهای کاغذ و پوشه را روی میزش میگذارد. جناب رئیس که سیدی باابهت به نظر میرسد، با ذکر بسمالله و خواندن آیهای از قرآن درباره قسط و داد، سخن خود را آغاز میکند: «از زمان دستور قاطع برای رسیدگی به مفاسد کلان اقتصادی تاکنون چندین جلسه توسط شما آقایان و بنده تشکیل شده است. چیزی که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده و معضل کلی برنامههای این ستاد برای مبارزه با مفاسد است، عدم باور مبارزه از جانب خود ماهاست. متاسفانه مشکل مفاسد اقتصادی امروز دامنگیر خود ما هم شده است و با این جلسات، ما تنها درحال درجا زدن هستیم لذا به نظر من، بهتر است در این جلسه بیشتر درباره اصلاح خودمان و اطرافیانمان بحث کنیم که چرا این بلا دامن ماها را گرفته و چه کنیم که از آن رهایی یابیم....»
رئیس جلسه همچنان در حال گفتن است که دیگر عضو سهگانه جلسه که شیخ جاافتادهای هم است و در خلال سخنان رئیس جلسه، چانه را جلو داده، چشمانش را تنگ کرده و به دقت به صحبتهای وی گوش میداد، بدون مقدمه و طوری که انگار زبانش را در دهان گرد کرده و سخن میگوید، با صدای خشدار به سخنان رئیس اعتراض کرده، دیگر عضو اصلی ستاد مذکور که او هم سیدی میانسال است را خطاب قرار داده و میگوید: «منظور ایشون چیه؟ من فکر میکنم ایشون با منظور خاصی این حرفا رو میزنن. جناب آقای [...]! لطف کنین یه کم شفافتر حرف بزنین. ما اینجا جمع شدیم مشکل کشور رو حل کنیم، نه اینکه به همدیگه تیکه بیایم. شفافتر آقا، شفافتر.»
رئیس جلسه که معمولا صورتش آمیخته به یک خنده عادتگونه است، کمی ملیحتر میخندد و رو به این شیخ کرده و میگوید: «حاج آقای [...]! من منظور خاصی ندارم. فقط در راستای دستور جلسه میخواستم عرض کنم که اگه قراره مردم رو به تقوا و پرهیزکاری سفارش کنیم، بهتره اینرو اول از خودمون شروع کنیم.»
شیخ مزبور بدون آنکه از عصبانیتش کم شده باشد همچنان با زبان گرد شده در دهان و چانه پیش آمده از صورت و درحالی که هر دو دست خود را با شتاب تکان میدهد، ادامه سخنان رئیس را قطع کرده و میگوید: «نه آقا! من که هالو نیستم. ما اومدیم خیلی مسالمتآمیز و اصولی راهکار برای اداره کشور ارائه بدیم، ولی شما ظاهرا تحت تاثیر القائات دستگاه عریض و طویل خودتون قرار گرفتید و این نمایشهای همهشبه تلویزیون رو هم میخواید به اینجا بکشونید. اصلا من به همین نمایشهای شما اعتراض دارم و بهتره که تو همین فرصت اونا رو مطرح کنم. همین آقای [...] (اشاره به سید میانسال جلسه) در جریان اعتراض بنده هم هستند و البته اگه ایشون هم اعتراضی دارند بهتره همینجا مطرح کنند. من از زمان امام مورد وثوق ایشون بودم، همه مردم و مسئولان هم شاهد هستند. یه آدم انقلابی و مبارز. حالا شما بدون در نظر گرفتن جایگاه بنده و اقبالی که نسبت به من وجود داره این خیمهشببازیها رو تو تلویزیون راه انداختید که چی بشه؟! (باز هم خطاب به سید میانسال جلسه) ببینید! اگه من اون روز اومدم خدمت شما و گفتم این جریانات از جاهای دیگه داره هدایت میشه واسه همین چیزاست. حالا ما اومدیم اینجا که این حرفا رو بشنویم!»
رئیس پیش از آنکه شیخ حرف خود را ادامه دهد، خطاب به دو عضو دیگر ستاد میگوید: «اولا که بنده منظور خاصی نداشتم، در ثانی، شما هم بهتره آرامشخودتون رو حفظ کنید که موضوع اصلی جلسه رو پی بگیریم.» شیخ باز هم در صحبتهای وی پریده و میگوید: «چه جلسهای آقاجان؟!» سید میانسال نیز درحالی که انگشت سبابه و اشاره دست راست خود را از دو طرف لبش به پایین خطوط خاکستری ریش خود میکشد، در تایید اعتراضات شیخ میگوید: «بنده هم ممنون میشم که این جلسه رو وارد مباحث جناحی و بازیهای معمول سیاسی نکنیم و به امور محوله برسیم. شما هم اگه موضوعی ذهنتون رو مشغول کرده، بهتره اون رو همینجا مطرح کنید که مسائل پیچیدهتر نشه که دیگران از اون سوءاستفاده کنند.»
رئیس جلسه، با همان متانت قبلی و لبخندی که حالا دیگر کمی تصنعی به نظر میرسد، میگوید: «والله ما نمیخواستیم اشاره مستقیمی به برخی موضوعات بشه. بنده وظیفه
داشتم ولو در لفافه بعضی مهمات رو به عرض آقایون برسونم اون هم بنا بر وظیفه دینی خودم. ولی حالا اگه شما اصرار به این مساله دارید که موضوع بازتر بشه، بنده هم مانعی نمیبینم. فرد غریبهای هم در بین ما نیست. اون دوربین هم متعلق به خود قوه است که برنامه ضبط شده رو با اعمال نظر ما برای بخشهای خبری سیما میفرسته.»
رئیس سری چرخانده و منشی خود را که در طرف دیگر سالن نشسته فرامیخواند. منشی مثل قبل کمی خم میشود تا صدای آرام رئیسش را بهتر بشنود. چند لحظهای چند جمله رد و بدل میشود و سپس منشی با احترام از سالن بیرون میرود. فضای جلسه خیلی سنگین شده و حضار همگی در سکوت به سر میبرند. چند لحظه بعد، منشی همراه با یک دستگاه ضبطصوت متوسط و نوارکاستی که در قابش قرار دارد وارد سالن میشود. از رئیس اجازه گرفته آن را در نزدیکی محل استقرار سه عضو این ستاد قرار داده و دو شاخه برقش را هم به جعبه سیار تقسیم برق دوربین تصویربرداری میزند. بعد کاست به دست در همانجا منتظر دستور رئیس میماند.
رئیس اینبار با لحنی جدیتر که دیگر خندهای هم با آن همراه نیست، رو به دو عضو ستاد کرده و میگوید: «بنده خیلی مایلم مسائل بدون آنکه به مچگیریهای سیاسی آغشته بشه و رسانهها هم از اون مطلع بشوند، در بین خود ماها حل و فصل شه. ولی بعضی اوقات این موضوعات بهقدری پیچیده میشه که ما رو مجبور میکنه مستقیما به برخی حوادث اشاره کنیم. نمونهاش همین مکالمهایه که حاج آقا [...] باید بیشتر از ما تو جریانش باشند. ولی متاسفانه تو هفته گذشته ایشون تمام توانشون رو گذاشتند و از تریبون مقدس مجلس هم علیه قوه ما اقدام به سمپاشی کردند و حالا هم این حرفا رو میزنند.» بعد رو میکند به منشی خود و ادامه میدهد: «آقای چیز! این نوار رو بیزحمت روشن کن... صداش هم کمی زیاد بشه.» شیخ همچنانکه چانه خود را جلو داده، با حالتی عصبی به ضبطصوت خیره مانده و با ریش خود، ور میرود.
سید میانسال هم درحالی که یکور روی مبل استیل محل جلوس خود تکیه داده، چانهاش را روی دست خود قرار داده و حالت انتظار به خود گرفته است. صدای ضبطصوت با کمی آمبیانس و خشخش همراه است. مکالمهای که جملات اولش رد شده و حالا صدای زنی نسبتا میانسال از آن شنیده میشود؛ «... ما همه مدارک رو از بین بردیم. حالا دیگه هیچ مدرکی وجود نداره. هم اون 300 میلیون تومن و هم اون 200 میلیون تومن. شما هم بهتره همهچیرو کتمان کنی. یعنی به نفع خودته که این کار رو بکنی.» از آن طرف تلفن صدای جوانی به گوش میرسد که سعی میکند صدایش فقط برای مکالمهکننده قابل تشخیص باشد: «خب حاج خانوم! من که این چیزا رو تو دادگاه گفتم. یعنی چی که من همهچیرو کتمان کنم. من اعتراف کردم... .»
باز زن ادامه میدهد: «آقای جزایری! این دیگه مشکل ما نیست، حاجآقا هم حواسش جمع جَمعه. ما با بانک هم هماهنگیم. اونجا هم دیگه مدرکی پیدا نمیشه. شما هم میتونی تو دادگاه بعدی بگی که همه اون حرفها رو تحت فشار زدی. حاجآقا هم البته از موضع شما حمایت میکنه. امروز هم تو مجلس حسابی این مسالهرو زیر سوال برد ولی حالا ادامه این موضوع به خود شما بستگی داره.» مرد جوان ادامه مکالمه را دنبال میگیرد: «خانوم [...]! آخه من...»
در حینی که این صداها از ضبطصوت شنیده میشود، شیخ حالت تهاجمی به خود گرفته، از جای خود جهیده و سعی میکند با همان شتاب و عصبانیت به سمت رئیس جلسه حملهور شود که با یک شوک ناگهانی که همراه با صدای عجزآلودی است، به طرفی افتاده که همزمان نیز منشی رئیس با تر و فرزی خاصی مانع زمینخوردن وی میشود. عمامه شیخ به طرفی میافتد. حضار همگی سعی میکنند خود را به شیخ برسانند. با دستور رئیس چند نفر از پیشکاران حاضر در سالن زیر بغل و پاهای شیخ را میگیرند تا به بیرون سالن ببرند. رئیس از همانجا فریادگونه به آنها میگوید: «بهداری، ببرینشون بهداری قوه. سریع آقا، سریع.»