eitaa logo
کانال پایگاه صاحب الزمان عج
337 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
32.6هزار ویدیو
255 فایل
دراین مکان فعالیتهای سیاسی،اجتماعی،دینی، رانشرمیدهیم و تبیین میکنیم ارتباط با مدیر کانال: @Moein_Re
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️رمان امنیتی ☑️ 🔻قسمت پانزدهم🔻 《فصل چهارم》 عماد - سازمان اطلاعات سپاه سهراب... سهراب... سهراب... بعد از اینکه سلمان این اسم را در جواب نتیجه‌ی تمام بازجویی‌هایش به من داد، بیشتر از صد بار تکرارش کردم تا شاید بتوانم با پیدا کردن یک راه مناسب، مسیر پرونده را تغییر دهم. ساعت شش و نیم صبح است و من دیگر نمی‌توانم بیشتر از این برای دیدار با حلقه‌ی ارتباطی ما و الهام صبر کنم. از روی صندلی‌ام بلند می‌شوم و همان‌طور که کتاب مفاتیحم را سر جایش می‌گذارم به طرف اتاقی قدم برمی‌دارم که سهراب در آن حضور دارد. جایی که سهراب هم شبیه من شب گذشته را بیدار مانده و به در و دیوارهایش خیره شده است. کاوه با پوشه‌ای آبی رنگ به سمتم می‌آید و مستنداتی که از الهام به دست آورده را تحویلم می‌دهد، سپس می‌گوید: -آقا مدارک مربوط به سهراب رو یه منگنه زدم و همون اول گذاشتم. با اینکه خستگی و فشار کاری این چند روز حتی لبخند زدن را برایم سخت و دشوار کرده؛ اما این کار را انجام می‌دهم. لبخندی که می‌زنم تا پشت در اتاق سهراب، تنها حلقه‌ی ارتباطی ما و الهام ادامه دارد. سپس نفس کوتاهی می‌کشم و وارد اتاق می‌شوم. چشم‌بند هنوز روی صورتش است؛ اما از ضرباتی که با دستش به میز می‌زند می‌فهمم که بیدار و کاملا هوشیار است. جلوی موهایش ریخته و لب‌هایش از خشکی ترک برداشته است. ریشش کمی بلندتر از ته ریش است و روی گونه‌اش هنوز هم از کشیده شدن به روی زمین در حین دستگیری سرخ مانده است. صندلی رو به رویی‌اش را عقب می‌کشم تا از صدای کشیده شدن پایه‌های صندلی به روی زمین متوجه حضورم شود. خودش شروع می‌کند: -من همه چی رو نوشتم، بیشتر از این قانونا نمی‌تونید نگهم دارید. به صورتش نگاه می‌کنم و بدون عجله به حرف‌هایش گوش می‌دهم تا حرصش را خالی کند. این یک رفتار طبیعی است که متهم‌ها بعد از دستگیری از خود نشان می‌دهند و اتفاقا حرف‌هایی می‌زنند که حسابی به کار ما می‌آید. سهراب در حالی که با زبان لبش را تر می‌کند، ادامه می‌دهد: -می‌شنوی چی می‌گم؟ کدوم ور نشستی اصلا؟ الان حتما یه پرونده زدی زیر بغلت و اومدی تا از سوابق من بگی؟ از حرفی که می‌زند، شوکه می‌شوم. یعنی می‌تواند من را ببیند؟! سکوت می‌کند و تند تند نفس می‌کشد. لب باز می‌کنم: -معلومه شاگرد اول بودی! چند ثانیه مکث می‌کند و به طعنه می‌گوید: -حدس می‌زدم چیزی ازم گیرتون نیاد... شانه‌ای بالا می‌اندازم و در حالی که کارنامه‌ی دوم ابتدایی‌اش را روی میز می‌گذارم، می‌گویم: -با معدل ده و نیم دیپلم که نمی‌شه شاگرد اول شد؛ ولی تو کلاس‌هایی که برای اقدام علیه امنیت ملی دیدی گمونم شاگرد اول شدی. دست‌هایش را زیر بغلش می‌زند و با حرص می‌گوید: -شروع کردید به تهمت زدن؟ کارتون فقط همینه دیگه؟ آره؟ ابرویی بالا می‌اندازم: -می‌دونی باید منتقلت کنیم دادسرا و نمی‌شه زیاد اینجا نگهت داریم و حتی حدس می‌زنی که پرونده همراهمه. می‌دونی با دادن یه سری اطلاعات سوخته و گردن گرفتن یه کم شلوغ کاری بهت حکم سبک می‌دن و تموم، حالا بگو ببینم اینا رو از کدوم سایت خوندی؟! خودش را می‌بازد و شبیه مربی تیمی می‌شود که گل اول را خیلی زود و غیر منتظره دریافت کرده است. با اعتماد به نفس بیشتر از روی صندلی‌ام بلند می‌شوم و می‌گویم: -کاش خانم معلمتون بهت می‌گفت که اینجا قانون رو من و این قلمی که توی دستمه تعیین می‌کنه. برای اثبات حسن نیتم هم میرم و هفته‌ی دیگه تو همین اتاق بهت سر می‌زنم. سهراب لب‌هایش را بهم گره می‌زند و به زبانش التماس می‌کند تا کلمه‌ای را نگوید. بدون آن‌که بخواهم خودم را مشتاق ادامه دادن به این جلسه نشان دهم، از اتاق خارج می‌شوم و با مشت به دیوار سالن می‌کوبم. لعنتی! وارد اتاقم می‌شوم و یک راست به سراغ دوربین‌های شهری می‌روم. قبل‌تر مهندس تصاویر مربوط به سهراب را برایم جدا کرده بود، پوشه‌اش را باز می‌کنم. از همان اول که وارد خیابان می‌شود و شروع به شعار دادن می‌کند تا لحظه‌ای که جعبه‌ی کوکتل مولوتف را از راننده‌ی پراید هاچبک تحویل و دستگیر می‌شود. چند بار تصاویر مربوط به حضورش در خیابان را مرور می‌کنم و ناگهان متوجه صحنه‌ای می‌شوم که ته دلم را خالی می‌کند. سهراب از جیبش چیزی بیرون می‌آورد و به زنی که در پیاده‌رو ایستاده می‌دهد. یک پرینت از چهره‌ی زن می‌گیرم و او را سوژه اطلاعاتی معرفی می‌کنم و سپس از کاوه می‌خواهم تا اول در بین دستگیر شده‌ها و بعد از طریق دوربین‌های ترافیک و پهبادی دنبالش کند. دوباره به سراغ سیستم پیش رویم می‌روم، چند بار دیگر به صحنه‌ی تبادل کالای سهراب و آن زن نگاه می‌کنم... نمی‌توانم بفهمم چه چیزی را تحویلش می‌دهد، حداقل با این دوربین و از این زاویه نمی‌توانم! نویسنده: انتشار از کانال رمان امنیتی: @RomanAmniyati ‌➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ❌کپی بدون قید آی‌دی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣➰📣➰📣➰📣➰📣➰📣➰📣 دوستان رمان امنیتی(ستادصدوچهارده) را حتما دنبال کنید منتظر قسمت های شانزدهم،هفدهم،هجدهم این رمان باشید 📣➰📣➰📣➰📣➰📣➰📣➰
🔴 وقتی قانون برای همه یکسان است 🔹سرگرد عباس سارونی، مامور نیروی انتظامی و رزمنده و جانباز جنگ تحمیلی، بدون یک روز مرخصی بعد از ۲۰ سال، امسال به دلیل قتل «حسین ساریخانی» در سال ۸۱، که سابقه حبس به علت خرید و فروش و قاچاق مواد مخدر و لواط به عنف داشته، در استان گلستان که به اعدام محکوم شده بود، اعدام شد. 🔹دادگاه به دلیل تیراندازی در خارج از حوزه خدمتی مامور و بعد از وقت اداری و خارج از ماموریت وی را به اتهام قتل عمد به اعدام محکوم کرده بود که در نهایت بعد از ۲۰ سال به دلیل عدم رضایت اولیای دم حکم وی امسال اجرا شد.
اعلام انزجار ۱۲۰۰ پزشک از رفتار غیرانسانی یک پزشک قاتل 🔹۱۲۰۰ پزشک با ارسال نامه‌ای به رئیس سازمان نظام پزشکی کل کشور، انزجار خود را از رفتار غیرانسانی حمید و فرزانه قره‌حسنلو اعلام کردند. 🔹در بخشی از این نامه آمده: خبر به شهادت رسیدن سیدروح الله عجمیان، جوان ۲۷ ساله، به شکلی فجیع با استفاده از ضربات متعدد چاقو، قمه، پنجه بوکس و ضربه با سنگ همه را در بهت و حیرت فروبرد. 🔹حضور دو نفر در این شکنجه و قتل صبر، به نام‌های حمید و فرزانه قره‌حسنلو که پزشک و کارشناس آزمایشگاه هستند بر حیرت و درد و انزجار جامعه پزشکی افزود. 🔹اشتغال متهم مزبور به حرفه پزشکی و منافات رفتار غیرانسانی او با سوگند پزشکی، ما جمعی از اعضای جامعه علوم پزشکی را بر آن داشت تا از ریاست نظام پزشکی بخواهیم از حمید و فرزانه‌ قره‌حسنلو اعلام برائت کند. پ.ن:الحمدالله انسانهای باوجدان وطن دوست،باغیرت،وبا انصاف هم، توی کادر پزشکی کم نداریم
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مجید رضا رهنورد به علی کریمی: 🔹 آخه تو انسان هستی یا نه؟ این فیلم رو خودم گفتم گرفتن که بعدا چند نفر مثل منو بدبخت نکنی
🔴صرفا جهت تأمل... 🔹دختر 16 ساله فلسطینی با هفت گلوله ارتش کودک کش اسراییل در جنین به شهادت رسید.... سیاستمداران آمریکایی و اروپایی برای او مرثیه سرایی می کنند؟! عکس و داستانش تیتر رسانه هایشان می شود؟! 🔹از سازمانهای حقوق بشری صدا و حرکتی برمی‌خیزد؟! !
3.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 علی دایی بدون فیلترهای مجازی! 🔹صد در صد خالص و کاملا واقعی، بدون فیلترهای فضای مجازی و خارج از دستکاری شبکه‌های اجتماعی! 🔹پاسخ استاد الهی قمشه ای به استانداردهای دوگانه سلبریتی‌ها.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا