فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روبروی ظلم و ظالم در جهان میایستم...
📹 هم اکنون مرثیهسرایی حاجسیدرضا #نریمانی در دومین شب مراسم عزاداری #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها در حسینیه امام خمینی با حضور رهبر انقلاب و جمعی از محبان اهلبیت
📌 #اخبار
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
دستم-دخیل-چادر-نمازت.mp3
3.62M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
📝 دستم دخیل چادر نمازت
👤 حاجامیر #کرمانشاهی
🏴 شهادت #حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین صدا صدای مادره ♥️
👤 #کلیپ "حضرت زهرا" با نوای کربلاییمحسن #عراقی تقدیم نگاهتان
📥 دانلود با کیفیت بالا
🏴 شهادت #حضرت_زهرا ؛ #فاطمیه
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
با سلام و عرض تسليت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها جلسه هفتگي پيروان ولايت شنبه
سخنران جناب آقاي معلمي عضو محترم مجمع نيروهاي انقلاب
زمان شنبه ٢٥ آذرماه ساعت ١٩
مكان مسجد صاحب الزمان(عج)
از كليه خواهران و برادران خواهشمند است تنظيم برنامه نماييد و در اين جلسه شركت فرماييد.
با تشكر نباتي
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
29.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب بعد از مراسم دیشب، به حاج مهدی گفتند این مرثیهی شما (اشاره به مداحی #بی_مردم) کار یک منبر نه بلکه کار چند منبر رو با هم کرد.
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
🔹بحمدالله هم حجاب اجباری نیست و هم زنان به استادیوم می روند
🔹اما آیا یک نفر از معاندان یا فحاشان به رهبری، به انقلاب علاقمند شد یا دست از تمسخر و تحقیر دستاوردهای انقلاب برداشت؟
🔻حتما اینطور نیست.
🔹چون حجاب و استادیوم بهانه است؛
🔹ازاله حیا و هویت جوان ایرانی نشانه است...
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
📷شهادت قهرمان کوراش ایران در حادثه تروریستی راسک
🔹در بین شهدای حادثه تروریستی راسک نام شهید «احسان بابایی» قهرمان ارزنده کوراش ایران نیز دیده میشود.
🔹این شهید والامقام در مسابقات کوراش قهرمانی کشور سال گذشته (۱۴۰۱) به مقام دوم دست یافته بود.
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
سردار یا سرتیپ ؛ شیعه مثل مولاش علی (ع) سادهست
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 پِدرو هِنریکه خواننده 30 ساله برزیلی وسط کنسرت سکته کرد و مُرد
🔹️مرگ همین قدر بیخ گوشمونه
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
🔴 اولین کارخونه ی آبجو سازی تحت عنوان الکل قانونی در امارات افتتاح شد
🔹نتیجه رابطه با صهیونیستهای جنایتکار ضد اسلام میشه این که از اسلام جز پوسته ای باقی نمی مونه...
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
عراقی2.mp3
4.46M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
📝 بهترین صدا
👤 کربلاییمحسن #عراقی
🏴 #فاطمیه
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇮🇷
┗╯\
✅@sahebzamanchanel
╲\╭┓
╭🌼🍂🍃🇵🇸
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آب دستتونه زمین بذارید و اینو ببینید:
ما هیچ، ما نگاه!!
#فوتبال_برتر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲💭
✅ مستند داستانی #کلنا_قاسم ...
🚨 از مجموعه مستندات داستانی که به عملیاتهای انتقام جمهوری اسلامی میپردازد.
✍ به قلم علیرضا سکاکی «تنها» راوی موفقیتهای سازمانهای امنیتی در پاسخگویی به دشمنان
هر شب دوقسمت ساعت ۲۲ در کانال
بخشی از مستند داستانی #کلنا_قاسم 👇
نمیدانم از خونسردی بیش از حدش عصبی میشوم یا از اینکه هنوز نتوانسته شرایطم را به درستی درک کند و من را به خوبی بشناسد. صدایم را بلندتر میکنم:
-یعنی چی که اوضاع بد نبوده؟ ما داریم یکی یکی مثل اردک شکار میشیم و امنیت نداریم... میدونید این یعنی چی؟!
🔻 مستند داستانی #کلنا_قاسم
توضیح:
کلنا قاسم یکی از مستندهای داستانی است که زیر مجموعه #یک_و_بیست خواهد بود و به عملیاتهای انتقام ما از قاتلان و عاملان شهادت حاج قاسم سلیمانی خواهد پرداخت.
🔻کمیل مات و مبهوت نگاهم میکند و میگوید:
-از کاری که میخوای انجام بدی مطمئنی؟
به صندلی ماشین تکیه میدهم و میگویم:
-خیلی سخت نیست، یک بار توی تل آویو انجامش دادم... اینجا که دیگه اوضاع خیلی بهتره... مگه نه؟
«بخشی از مستند داستانی #کلنا_قاسم به قلم علیرضا سکاکی
- رمان امنیتی #کلنا_قاسم -
- قسمت اول -
- فصل اول -
«خانه تیمی - اطراف خیابان مجاهدین اسلام»
تکهای از نان سنگکی که از شام دیشب روی دست مانده را به وسط تابه میکشم و بخشی از تخم مرغ را از میان روغن داغ جدا میکنم و درون دهان میگذارم.
سامان که اصالتا کرجی است در کنجی از اتاق زانوهایش را بغل گرفته و مات و مبهوت غذا خوردن من شده است. با حرکت چشم تعارفش میکنم تا لقمهای بردارد؛ اما اعتنایی نمیکند. از شدت ترس صورتش رنگ پریده و لبهایش خشک شدهاند. همانطور که لقمهی بزرگی که برداشتهام را درون دهانم جا به جا میکنم، میگویم:
-بیا یه چیزی بخور، اینطوری وسط عملیات پس میوفتی.
کلمه عملیات را که میشنود ناخودآگاه خودش را به عقب میکشد. شانهای بالا میاندازم:
-نگران چی هستی؟ ما که هنوز کاری نکردیم که تو اینجوری ترسیدی!
لبهایش را تکان میدهد:
-کاری نکردیم؟ به دور و اطرافت نگاه کردی؟
چشم میچرخانم. جز یک اتاق اجارهای زیر پله که با موکت کف پوش شده و همین سفرهی یک بار مصرف چیزی در اتاق نمیبینم.
گوشه چشمی برایش نازک میکند و در حالی که سعی دارم تا نگرانیهایش را بیاهمیت جلوه دهم، لقمهی دیگری بردارم.
سامان طوری که بخواهد من را متوجه کاری که قرار است انجام دهیم کند، میگوید:
-سر خودت دیگه کلاه نزار... اگه الان مامورهای رژیم بریزن اینجا...
لقمهام را با عصبانیت به وسط تابه میکوبم و میگویم:
-بس کن دیگه سامان، دیوونه شدم به ولله. اگه قرار بود مامورهای حکومت بیان تا الان اومده بودن... با این حرفها فقط داری غذا رو کوفتمون میکنی.
سامان بدون آنکه از سر جایش بلند شود، خودش را به سمت من میکشد و با لحنی هشدار گونه، میگوید:
-تو اینا رو نمیشناسی... اینا خطر رو از صد کیلومتری هم بو میکشن. اگه قرار بود هر کی با دیدن چندتا کلیپ و دوره و هزار کوفت و زهر مار بتونه توی تهران عملیات راه بیاندازه که سنگ روی سنگ بند نمیشد.
با پشت دست روغن ماسیده شده به لبم را پاک میکنم و میگویم:
-نگران چیزی نباش، مسیر ما تنها مسیریه که سفیده. اگه قرار به نگرانی و دلهره هم باشه، باید بزاریمش واسه بعد از عملیات... الان هم جای فکر کردن به این مزخرفات، به فردای انجام عملیات فکر کن... به اسکانس... به دنیای جدیدی که اونطرف مرز منتظرمونه.
سامان خودش را عقب میکشد و به فکر فرو میرود. من هم سعی میکنم از این فرصت استفاده کنم و غذایم را تمام کنم، تکهی دیگری از نان را در دست میگیرم تا شاید بتوانم بیتفاوت به چهرهی رنگ پریدهی سامان شکمم را سیر کنم؛ اما به محض اینکه لقمه را نزدیک دهانم میکنم، صدای زنگ گوشی ماهوارهای که درون ساکم است در فضای اتاق میشود. با حرص لقمه را رها میکنم و همانطور که نگاهی کج به سامان میاندازم، تلفنم را جواب میدهم:
-بله.
فردی که هنوز چهرهاش را ندیدهام، صدایش را به گوشم میرساند:
-سوغاتیها به دستتون رسید؟
آه کوتاهی میکشم و به گوشهی اتاق نگاه میکنم که اسلحهام را روی خواباندهام، سپس میگویم:
-بله، مسافرمون کی قراره برسه؟ ما چشم انتظاریم.
صدای ناشناس جواب میدهد:
-برید به استقبالش... مسافرتون داره میاد.
سپس تلفن را قطع میکند. شبیه فنر از جایم بلند میشوم و رو به سامان میگویم:
-پاشو بریم، دستور شروع عملیات رو دادن.
سامان به کندی بلند میشود و رو به رویم میایستد، سپس با صدایی لرزان میپرسد:
-تو مطمئنی بشیر؟
همانطور که اسلحهام را در زیر لباسم جا میزنم، میپرسم:
-از چی باید مطمئن باشم؟ جون جدت واسه نیم ساعت تو مخ نرو تا زودتر کار رو تموم کنیم بره!
سامان همانطور که در چشمهایم زل میزند، ادامه میدهد:
-مطمئنی میتونیم بعد از زدن یه مامور سپاه اون هم توی تهران در بریم؟
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
@RomanAmniyati
- پایان قسمت اول-
❌کپی با ذکر نام نویسنده و قید آیدی کانال مجاز است❌
از تونل وحشت میگن ولی با تونل شهوت شدن مترو یا تونل شیشه کشیدن وتونل مطربی ورقاصی شدن مترو مشکلی ندارن ؟
#تونل_وحشت
#متروی_شهوت