#عذرخواهی
✅ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اَلْمَعْذِرَةُ دَلِيلُ اَلْعَقْلِ
امام على عليه السلام فرمود: عذرخواهى، دليل خردمندى است
📚 غرر الحکم و درر الکلم , جلد 1 , صفحه 35 ، حدیث497
✅ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ يَقُولُ : وَ إِيَّاكَ وَ مَا يُعْتَذَرُ مِنْهُ .
امام زين العابدين عليه السلام فرمود: از آنچه كه باعث عذرخواهى مى شود، بپرهيز
📚 مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل , جلد 12 , صفحه 212
✅ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: مَنِ اِعْتَذَرَ بِغَيْرِ ذَنْبٍ أَوْجَبَ عَلَى نَفْسِهِ اَلذَّنْبَ
امام على عليه السلام فرمود: هر كس بدون ارتكاب گناهى عذرخواهى كند، خود را گنهكار قلمداد كرده است
📚 غرر الحکم و درر الکلم , جلد 1 , صفحه 645 ، حدیث 8894
✅ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: لاَ تَعْتَذِرْ مِنْ أَمْرٍ أَطَعْتَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فِيهِ فَكَفَى بِذَلِكَ مَنْقَبَةً
امام على عليه السلام فرمود: از كارى كه با آن خداوند سبحان را فرمان برده اى عذرخواهى مكن؛ زيرا آن كار براى تو افتخارى بزرگ است
📚 غرر الحکم و درر الکلم , جلد 1 , صفحه 755, حدیث 10340
✅ قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : لاَ تُعَاجِلِ اَلذَّنْبَ بِالْعُقُوبَةِ وَ اِجْعَلْ بَيْنَهُمَا لِلاِعْتِذَارِ طَرِيقاً
امام حسن عليه السلام فرمود: گناه را زود كيفر مده، بلكه ميان گناه و كيفر، راهى براى عذرخواهى باقى بگذار
📚 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد 75 , صفحه 113
🌸🌸🌸🌸
نکته مهم: ببینید در احادیث یک موضوع بسیار مهم وجود داره که این هست که بی دلیل عذرخواهی نکنید و گناهی رو برای خودتون اثبات نکنید! ولی در بسیاری از مواقع ما گناه یا خطایی نکرده ایم ولی باعث رنجش همسر یا دوست یا یکی اقوام شده ایم و در اسلام بسیار توصیه شده که در مورد نزدیکان مدارا کنیم! یک راه حل ساده وجود دارد که زمانی که خطایی انجام نداده ایم ولی باعث رنجش شده ایم به جای عذرخواهی می تونیم بگیم متاسفم که مثلا باعث ناراحتیت شدم و با استفاده درست از واژه متاسفم در جای خودش هم می توانیم طرف مقابل را آرام کنیم و هم بی دلیل عذرخواهی نکرده ایم( البته باز یادمون باشه که استفاده از متاسفم هم باید به جا باشه) که خطا یا گناهی رو بر خود اثبات کنیم ولی البته باز یادمون باشه که وقتی خطایی کرده ایم باید با شهامت عذرخواهی کنیم و آن را جبران کنیم!
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 شهید عبدالرسول زرین، تک تیرانداز دفاع مقدس است که طی دوران جنگ به قدری در دل دشمن وحشت انداخت که از طرف بعثی ها به #صیاد_خمینی معروف شد.
🌷 شهید زرین بهترین تک تیرانداز ایران و یکی از 10 تک تیرانداز برتر تاریخ جهان است. طوری که این شهید توانسته رکورد 720 تیراندازی موفق را به ثبت برساند.
🌷 او پس از آنکه به تنهایی توانست تپه ای را که یک گردان از پس آزادسازی آن برنیامده بود، تصرف کند از طرف سردار شهید حاج حسین خرازی به عنوان #گردان_تک_نفره لقب گرفت.
🌷 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار عبدالرسول زرین قرائت خواهیم کرد.
🌷 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷 به نیت شهید بزرگوار سردار عبدالرسول زرین قرائت بفرمایید.🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
051.mp3
2.02M
🌿 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزگار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار عبدالرسول زرین قرائت بفرمایید.🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
#انتخاب_سخت
#قسمت_هشتم
#داستان
🔸 سارا آرام آرام با افکار مزاحم انس گرفت. دست دور گردنشان حلقه کرد و به خواب رفت.
🔸 سر سفره عقد کنار امیر نشست. حاج آقا بلند و رسا خطبه می خواند. مادرش کنار او ایستاده و دست هایش را مدام بر هم می کشید. سارا چادر سفیدی بر سر داشت. چادر را آنقدر پایین آورده بود که هیچ کس نمی توانست صورت او را ببیند. قرآن روی پایش باز بود. به سفارش مادر، سوره نور را با صدایی آهسته می خواند. خطبه های حاج آقا را می شنید. فقط نمی دانست چرا دلش شور می زند. مثل اینکه زن همسایه تمام لباسهای چرک بچه های قد و نیم قدش را درون دل او داشت مشت مال می کرد و می شست. طبق قرار خودش حسابی امیر را برای بله گفتن چزاند. زیر لفظی گرفت، اما بله نگفت. پدر کنارش ایستاد. سرش را پایین آورد. گفت:«دخترم اگر منتظر اجازه ما هستی. ما اجازه ات دادیم.»
🔸 سارا به خواندن سوره ادامه داد و لب نگشود. بین افراد داخل اتاق همهمه شد. حاج آقا با صبوری حدود یازده دفعه از عروس خانم اجازه حق وکالت خواست. بالاخره سارا در دوازدهمین مرتبه بله گفت. خانم ها کل کشیدند. پدرش دفتری بزرگ جلو او گذاشت و چند جا را نشانش داد تا امضا کند. سارا بدون اینکه چادرش را کنار بزند، تمام آن ها را نخوانده از ذوق محرم شدن با امیر امضا کرد. ناگهان سکوتی دیوانه کننده بر اتاق حاکم شد. هیچ کس جز او و امیر درون اتاق نبود. سارا به طرف امیر برگشت. امیر چادرش را بالا زد. سارا با دیدن چهره داماد قلبش ریخت. ترس بر جانش افتاد. نفس در سینه اش ایستاد. صدای اذان گوشیش او را بیدار کرد. شتابزده از جا پرید. نشست. تمام بدنش می لرزید. دستان ظریفش را بالا آورد. لرزش بر آنها نیز اثر گذاشته بود. با دست ها صورتش را پوشاند و هق هق گریه اش بلند شد.
🔸 پدر و مادرش در اتاق را باز کردند. با تعجب به او نگاه کردند. راضیه کنار او روی تخت نشست. خواست دستان سارا را از روی صورتش بردارد. سارا هق هق کنان دست او را پس زد و گفت:«مامان دست از سرم بردار. من میدونم شما از امیر خوشتان نیامده است و با خاله قرار خواستگاری گذاشته اید.»
🔸 راضیه دستش را کنار کشید. با چشمانی درشت شده به سهیل که به در تکیه داده بود نگاه کرد. دستی روی سر سارا کشید. گفت:«دختر گلم، قرار شد ما شب در این مورد با هم صحبت کنیم. کی همچین چیزی گفته است؟»
🔸 سارا بریده بریده جواب داد:«هیچ ... کس ... حدس ... زدم ...»
🔸 راضیه دست سارا را گرفت. گفت:«خوب حالا بلند شو. برویم نماز بخوانیم، بعد مفصل درباره اش صحبت می کنیم.»
🔸 بعد نماز پدر روی یکی از راحتی های تکی کنار پذیرایی نشست. راضیه چادر نمازش را روی دسته راحتی دونفره گذاشت و روبروی سهیل جا خوش کرد. دستش را روی نشیمنگاه راحتی زد و خطاب به سارا گفت:«بیا اینجا کنار خودم بنشین. می خواهیم درباره آینده و خوشبختی ات صحبت کنیم.»
🔸 سارا با همان چادر نماز سفید گل گلش کنار راضیه نشست. گردی صورتش داخل مقنعه سرخود چادر گرفتار شده بود. راضیه گفت:«چادرت را بیرون بیاور. راحت بنشین.»
🔸 لبخند کم رنگی روی گوشه لب سارا نشست و گفت:«من راحت هستم. شما هم راحت باشید. زیاد فکرش را نکنید.»
🔸 سهیل دستی روی سبیل های مرتبش کشید. با صدایی لبریز از مهر و عطوفت گفت:«خوب برویم سر اصل مطلب. دخترم، مادرت گفت: این پسر همکلاسی ات است و از قرار معلوم همدیگر را دوست دارید. شاید هم فکر می کنی تنها اوست که می تواند تو را خوشبخت کند و به تمام آرزوهایت برساند. حالت را می فهمم و درکت می کنم. من هم زمانی جوان و خام بوده ام. گذر زمان چهره ام را چنین خشن و درهم کرده است. من و مادرت فقط به خوشبختی تو فکر می کنیم. زندگی سیب تلخ و ترش نیست که یک گاز بزنی و خوشت نیاید و بخواهی دور بیاندازی. باید به این فکر کنی که آیا این پسر که می خواهی زندگی مستقلت را با او شروع کنی مرد زندگی و اهل کار هست؟ اخلاق دارد؟ از ایمان چیزی سرش می شود؟»
ادامه دارد...
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#بارالها
به حقّ #کرم ت از تو می خواهم که مرا به #مقام #قرب خود نزدیک سازی و #شکر و #سپاس ت را به من بیاموزی
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
😈 #لجاجت
🔸 عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِيَّاكَ وَ مَذْمُومَ اَللَّجَاجِ فَإِنَّهُ يُثِيرُ اَلْحُرُوبَ
🔸 امام على عليه السلام فرمود : از لجاجت بيجا و نكوهيده بپرهيز كه آن جنگها بر مى افروزد .
📚 غرر الحکم و درر الکلم , جلد 1 , صفحه 168,حدیث 2674
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🍀 شهید مصطفی صدر زاده: خدایا از تو ممنونم بی اندازه که در دل ما محبت سید علی خامنه ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلو آنها سر خم نکنیم.
🌷 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار مصطفی صدر زاده قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷 به نیت شهید بزرگوار مصطفی صدر زاده قرائت بفرمایید.🌷
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh