eitaa logo
ساحل رمان
7.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
° سلام✨ من رمان زنان عنکبوتی و سیاه صورت رو خوندم. فوق‌العاده جذاب و هیجان انگیز بودند🤩 حال و هوای فضای خونه مامور‌ها خیلی جالب و دلنشین بود برام😇 اطلاعاتی که از کتاب فهمیدم واقعا برام جالب و عجیب بود، خیلی نگاهم بازتر و عمیق‌تر شد👌🏻😌 💌| 📚| |@saheleroman|
○•°•○●○•°❣°•○●○•°•○ همیشه تصویری زیبا و پرنور از ستاره در ذهنم بود🌌 تا قبل از این که بعضی از ستاره ها رو بشناسم. ستاره سینما، ستاره موسیقی، ستاره.... ✨ اونجا بود که فهمیدم ستاره هم می تونه سیاه باشه، اگر... ------------------------------------------------- 📚سیاه صورت ✍🏼__ به قلم نرجس شڪوریان فرد 🚨رمان امنیتی ------------------------------------------------- 『خرید pdf یا نسخه چاپی از نمکتاب📮』 📪- @p_namaktab خیلی کتاب جذاب و ویژه‌ای هست، حتما بخونید😉 📕| ✍| ‌ |@saheleroman|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• ای به ازل بوده و نابود ما وی به ابد زنده و فرسود ما حلقه زن خانه به دوش تواییم چون درتو،حلقه به دوش توایم از پی توست این همه امید و بیم هم تو ببخشای و ببخش ای کریم چاره ما ساز که بی یاوریم گر تو برانی به که روی آوريم؟ 👤| ☕️| |@saheleroman|
ساحل رمان
• ای به ازل بوده و نابود ما وی به ابد زنده و فرسود ما حلقه زن خانه به دوش تواییم چون د
○ شعرهایی که می‌فرستید خيلی قشنگه🦋🌱 آدم حالش خوب میشه😇💙 منتظر "م" هستیم🤓 💕| |@saheleroman|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•°🛣°• فکر می‌کنی آخرش چی میشه؟! اصلا مگه کسی به آخرش هم فکر می‌کنه؟! 🗂| ✈️| 📚| ... @Saheleroman ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨📒✨📒✨📒✨ ✨📒✨📒✨📒 ✨📒✨📒✨ ✨📒✨📒 ✨📒✨ ✨📒 ✨ شهر مثل همیشه شلوغ بود. صدای بچه‌ها در کوچه پس کوچه‌ها، صدای مرغ و خروس‌ها، صدای فروشنده‌ها، دوره‌گردها، نظميه‌ها... اصلاً صدای مردم عام که بلند بلند با هم صحبت می‌کردند... فقط یک زمان خاص بود که همه‌جا و همه‌کس سکوت می‌کردند؛ امام که از در خانه پا بیرون می‌گذاشتند، اتفاق عجیبی می‌افتاد؛ پرنده‌ها ساکت می‌شدند، همسایه‌‌ها، دوره‌گردها... از هرجا که امام می‌گذشت، همه سکوت می‌شدند، همه! دیگر هیچ صدایی به گوش نمی‌رسید. ناخودآگاه همه کناری می‌ایستادند به تماشا، راه باز می‌کردند به گذر نسیم‌وار او. فقط یک صدا بود که نه تنها طنين آن هیچ آرامشی را به هم نمی‌زد، تپش قلب‌ها را هم منظم می‌کرد؛ صدای قدم‌های امام، نفس‌های او... مقتدر و آرام می‌گذشت. می‌دانید کِی این‌گونه می‌شد؛ هربار که خلیفه غاصب عباسی امام را فرا می‌خواند به دربارش! می‌شد عزت امام، رسوایی خلیفه! 💛| 📖| ✍| |@saheleroman| ا✨ ا✨📒 ا✨📒✨ ا✨📒✨📒 ا✨📒✨📒✨ ا✨📒✨📒✨📒 ا✨📒✨📒✨📒✨