•
به کارم گیر افتاده خودت مشکلگشایی کن
در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن
اجابت با دعای توست، عنایت در عطای توست
کرامت با خدای توست،خدایی کن خدایی کن
به جای تو به مردم رو زدم نومید برگشتم
اگرچه بی وفا بودم تو اما با وفایی کن
ببین خالیتر از هیچم، نه یاری نه کمک حالی
دخیل افتادهام بر غربت تو آشنایی کن
سلام من به سقاخانههایت، کفش کنهایت
به شوق گنبدت رنگ نگاهم را طلایی کن
کبوتر بچه قلبم پر پرواز میخواهد
کمی گندم بیاور باز هم ما را هوایی کن
تویی مشهور شرق و غرب در آقایی و احسان
به جان مادرت زهرا، علی موسی الرضایی کن
تو هشت و چهار هستی در عبایت پنج تن پیدا
دلم شش گوشه میخواهد مرا هم کربلایی کن!!
💙| #امام_رئوف💛
|@saheleroman|
•°🌻°•
تو از زمانِ تولد درونِ من بودی!!
وگرنه عشق که اینقدر اتفاقی نیست...💛'
☕️| #یک_جرعه_شعر
📆| #جمعه
💖| #امامم
—·—·—·—·— ·𖧷· —·—·—·—·—
@SAHELEROMAN
—·—·—·—·— ·𖧷· —·—·—·—·—
15.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
در باغِ اروپا چگونه با معترضان برخورد میکنند؟
🎬|#به_وقت_کلیپ
|@saheleroman|
•
قلم را میاندازم روی میز و بلند میشوم. اتاق دوازده متری برایم قفس یک متری شده است؛ تنگ و بی هوا.
پتویم را برمیدارم، کلاه سر میکنم و میروم سمت حیاط. قبل از اینکه در حیاط را باز کنم، پتو را دور خودم میپیچم که نگاهم از شیشه به آنها میافتد. پتو پیچیدهاند دورشان و گوشۀ ایوان زیر طاقی ایستادهاند. مات میمانم به این دیوانگی. اینموقع شب، توی حیاط، زمستان سرد و باران. اِ... باران.
تازه بوی باران را حس میکنم. از کی آسمان میباریده و من متوجه نشدم. آن هم من که باران پر کنندۀ تمام چالهچولههای زندگیام است. برمیگردم سمت اتاقم.
پدر و مادر، حرفهای چند ماه فراق را زیر آسمان میگویند تا باران غم و غصههایشان را بشوید. به پنجرۀ اتاقم پناه میبرم. تا جایی که سرما در و دیوار اتاقم را به صدا درمیآورد و بدنم به لرزه میافتد.
حال بستن پنجره را ندارم. عطر باران را نیاز دارم و هیچ چیز دیگری برایم مهم نیست؛ حتی فردا که سرما خوردهام...
📖| #رنج_مقدس
✍🏻| #نرجس_شکوریان_فرد
🌱| #بریده_کتاب
|@saheleroman|