eitaa logo
ساحل رمان
8.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
943 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
••🌙 ✒️... افطار نزدیک است و دل مصطفی کمی ناآرام. می‌داند در خانه آرشام و جواد خبری از سفره افطاری نیست! آخرش پیام می‌دهد به جواد: - افطاری؟! به ثانیه جواب جواد می‌آید: - یه بار مهدوی افطار گذاشت برای همهٔ بچه‌ها در مدرسه. سر سفره که بودیم یه نوایی پخش کرد که اسماالله بود! اونو برای خودم می‌ذارم، آب جوش هم که همهٔ خونه‌ها داره، به جای خرما که توی خونهٔ ما نیست شکلات هست! - اگه تنهایی بیا! - تا کی قراره خونهٔ شما خونهٔ من باشه! - رفاقت زمان و مکان نداره. یک ساعت تا افطاره، خودت آرشام رو خبر کن من برم دنبال زولبیا بامیه! - مصی یه آدمایی مثل من که معرفت حالیمون نیست و ریشمون به ریش دنیا بسته است این ماه حداقل رفاقت با خدا خیلی حال می‌ده! - انس شیرینیه! به شیرینی زولبیا بامیه که حالا به این نتیجه رسیدم تو سر راهت بخری بیاری - یه نیازه ها! تازه امروز که گرسنه و تشنه شدم فهمیدم که دوری از خدا تلخه! محبتش گرمی می‌بخشه! - بیرون از آغوش خدا سرد و بی‌روحه! - شدم مثل یه بچه‌ای که حسابی بازیگوشی کرده، تازه دلش تنگ مادرش شده، یهو مادرشو می‌بینه می‌زنه زیر گریه می‌دوه سمتش، توقع نوازش و بوسه و بغل داره! - با این تفاوت که خدا از دوری ما خوشحال نمی‌شه! دوستان خدا هم دل نازک‌ان و طاقت دوری کردن ندارن! جواد دیگر پیامی نداد. دلش از خودش گرفته بود و زمزمه کرد: - دوستان خدا طاقت ندارند، دل نازکند! | @SAHELEROMAN