eitaa logo
ساحل رمان
8.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
915 ویدیو
19 فایل
رمان‌های [ نرجس شکوریان‌فرد ] را این‌جا بخوانید✨ . . بعضی لحظه‌ها سخت و کسل‌کننده می‌گذرند :( . یک حرفی نیاز دارم تا این لحظات ناآرام را، آرام‌بخش کنم🌱 . نویسنده‌هایی هستند که خاص لحظات من می‌نویسند♡✍🏻 . . ارتباط با ما: @sahele_roman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل پانزدهم_شانزدهم/ قسمت صدوهفدهم ماهواره هم بی‌تقصیر نیست؛ اونا رو بزرگ می‌کنه، اینا رو می‌کوبه. جواد جدی جواب داد: - مرتاض بودن خیلی مسخره است، این‌قدر به خودت سختی بدی، سختی بدی، دنیا رو زهر خودت کنی که یه کمد رو با چشم جابه‌جا کنی، روی میخ بخوابی تا با چهارتا جن ارتباط بگیری مردم بیان نگات کنن. بعد هم که با قدرت خدا می‌میری، هیچ اون دنیا نداری. حداقل بشو ولیّ‌خدا که بازم این کار رو می‌تونی داشته باشی اما رفتی اون دنیا خدا رو هم داشته باشی! مرتاضا به نظر من فرقه هستن مثل این قانون جاذبه‌ای‌ها که عالمی رو سر کار گذاشتن. آقا چه‌قدر هم فرقه زیاد شده از یوگا، کارما، هُلارشی، مدیتیشن، شکرگزاری، اُشو بگیر تا عرفان حلقه و ... الانم که انیمه و چاکرا و... اضافه شده. اینا حرف خدا نیستن، تلقین بشر هستن و یه روش کوتاه مدت خوب که بعد معلوم نیست با آدم چه می‌کنه! بهت و حیرت با تمام وزنش آمد و نشست در جان مهدوی و چشمان مصطفی، جواد بود که این حرف و استدلال را ریخت میان جمع؟ [فصل شانزدهم] - بعضیا فقط حرفای خوب یاد بچه‌ها می‌دن، این کافی نیست مادر! لازمه اما کافی نیست! کار درست رو تو داری انجام می‌دی که هم فکر این پسرای من رو درست می‌کنی هم مسئولیت و کار رو یادشون می‌دی! مهدی خوشحال از تعریف مادر برای محبوبه ابرو بالا انداخت، محبوبه خندید و گفت: - بله آقامونه! البته مامان‌جون همش زحمت شماست که مهدی رو درست تربیت کردید! و ادامۀ حرفش را خورد. مهدی دوزاریش افتاد و برایش خط و نشان چشمی کشید. مادر بی‌توجه به آن‌ها ادامه داد: . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل شانزدهم / قسمت صدوهجدهم - الان دختر و پسر رو می‌شونن پای همین بحثایی که تو داری براشون انجام می‌دی اما راه و رسم زندگی رو یادشون نمی‌دن، دختر باید یاد بگیره پدرداری، مادرداری، پسر هم همینه‌ها. دختر باید شوق ازدواج داشته باشه شوق مادر شدن و افتخارش مادری باشه البته که مادر هرچی اهل درس و مطالعه و فهم باشه عالیه! پسر هم ذوق ازدواج و پدر شدن داشته باشه نه این‌که تا حرف می‌زنی بی‌ذوق فقط می‌خوان مدرک بگیرن و راحت‌طلبی شده کارشون! این می‌شه آموزش ناقص؛ فرد پر از حرفه به قول شما معرفته اما تو عمل صفره! صدای تلفن نگذاشت مادر ادامه دهد، شمارۀ خانه جواد بود، برداشت و سرعتی از اتاق خارج شد، جواد گوشی را گرفت و از جمع دور شد و نگاه نگران مصطفی و آرشام را هم با خود برد. مهدوی کمی ماند و نگاهش کرد و شنید که دارد دل به دل خواهرش می‌دهد، آرشام طاقت نیاورد و گفت: - شما می‌تونید کمک کنید و سکوت کردید یا نه اصلا خبر ندارید؟ مصطفی قبل از مهدوی گفت: - به نظرت اردو برای چی اومدیم؟ - به خاطر جواد؟ - جواد و خودمون. آقا که می‌خواست با خانواده بیاد الان یه خانواده اسیر ما شدن تا بتونیم توی این گیر و دار به فنا نریم، بلند بشیم و توی گل گیر نکنیم! - یعنی جواد می‌تونه بلند شه! - مثل روز اولیه که اومدیم؟ - نه، بهتره! - پس دلت برای خودمون بسوزه که اگه به چاله رسیدیم بلد باشیم رد کنیم. - مصطفی! با صدای مهدوی هر دو چشم از جواد گرفتند و برگشتند سمتش: - از روی چاله نپرید، درستش کنید که کسی هم توش نیفته! مصطفی ابرو بالا داد و لب زد: - علی علی! خوبی از خودتونه آقا! . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
سلام خداوند بر امیرالمومنین ارزش مرد به اندازه همت اوست، و راستگویی او به ميزان جوانمرديش، و شجاعت او به قدر ننگی است كه احساس می كند، و پاكدامنی او به اندازه غيرت اوست. حکمت۴۶ تمام بی‌غیرت‌های وطنی فدای تو ای مرد! شهادت مبارکت 🗣 نهج البلاغه @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلفات ایران در جنگ جهانی اول در صورتی که اعلام بی‌طرفی کرده بود:شکست مطلق+9میلیون نفر تلفات ایران در جنگ جهانی دوم بعنوان کشور بی‌طرف:شکست مطلق+5میلیون نفر شهدای جنگ 8سالهتحمیلی با رژیم بعث عراق:مرزهای ایران حفظ ماند با 200هزار شهید هزینه مقاومت کمتر از تسلیم است. تله ی @SAHELEROMAN
این متن را خیلی دوست داشتم خیلی❤️ بهراد رشوند نوشت: 🔹حیرت آور! شبیه یکی از سکانس‌های فیلم‌های حماسی هالیوود بود،ریز پرنده‌ای وارد ساختمان نیمه ویران می‌شود، قهرمان قصه، بی آنکه رمقی ‌داشته باشد،به دوربین پهپاد خیره می شود، نه خودش را به مردن زد و نه تسلیم شد. 🔹 دست راستش از ساعد شکاف بزرگی خورده بود اما یک تکه چوب در دست چپش داشت هنوز. 🔹مرد می دانست آخرین ثانیه‌های زندگی اش است و خودش پایان بدن خاکی اش را انتخاب کرد. 🔹اگر شالی که به صورت بسته بود باز می‌کرد و به دوربین آن ریزپرنده خیره می‌شد، احتمالا اپراتور از شوق پیدا کردن زنده یحیی، به او شلیک نمی کرد. اما سنوار انتخابش را کرده بود . 🔹دیگر نایی در بدن نداشت اما آخرین پیامش را برای کودکانی که در آن سرزمین به دنیا نیامده اند و‌ یا در گهواره اند ارسال کرد؛یحیی سنوار هیچ سلاحی در دست نداشت اما همان یک تکه چوب را به نمایندگی همه ‌ نداشته هایشان در یک جنگ‌ نا برابر ، پرتاب کرد و احتمالا چند ثانیه بعدش هم کار تمام شد. آنکه انسوی دوربین نشسته بود نمی دانست به سر چه کسی شلیک کرد اما سنوار می دانست آخرین لحظان زندگی اش در حال ثبت و‌ ضبط است. 🔹 دیگر هیج توانی برای بلند شدن نداشت اما چوب را پرتاب کرد تا به پسران سرزمین های غصب شده پیامش را برساند ؛ ما چاره ای نداریم جز جنگیدن ولو چوب خشک برابر پهپاد مسلح! 🔹 او در یک ساختمان نیمه ویران، با انتخاب نوع شهادتش ، آخرین پیام را به عنوان فرمانده به بچه های سرزمینش مخابره کرد؛ تا لحظه آخر تسلیم نشوید . 🔹یحیی سنوار با انتخاب نوع شهادتش ،خودش را هزاران هزار بار در اذهان همه آزادی خواهان تاریخ احیا کرد. نه تولد در اردوگاه و‌ نه سال‌های سال اسارت در زندان. هیچکدام اینها موجب نشد که او آرام شود ، رام وضعیت نابرابر شود،تسلیم شود و همانند عرفات یک روز بگوید؛ خسته شدیم، جنگ دیگر بس است.برای او پایان جنگ روزی بود که زمین از دست رفته به ساکنان اصلی آن سرزمین برگردد. 🔹سنوار از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در غزه ماند. پا پس نکشید. فرار نکرد. فرماندهی کرد و لحظه پایان را هم خودش به انتخاب خویشتن برگزید. 🔹یحیی سنوار را تاریخ به خاطر خواهد سپرد با دست قطع شده اش. با نگاه خیره و شجاعانه اش به ریز پرنده قاتل، با تکه چوبی که آخرین سلاحش بود، با آخرین حرکت بدنش که با همه توان چوب را به سمت پهپاد پرتاب کرد. با گلوله ای که به شقیقه اش شلیک شد و تصویری جاودانه از او ساخت. 🔹 او با این پایان ، راه آغاز را به کودکان فلسطینی یاد داد. نترسید، تسلیم نشوید و تا آخرین قطره توان‌تان بجنگید.شاید برای بعضی از ما این واژه‌ها از فرط تکرار تهی از معنی اولیه و‌ ارمانی‌اش شده باشد اما برای آنان که در خون خود غلتی زدند نه . 🔹یحیی سنوار تمام نشد، ارتش غاصب با پخش آن ویدئو بزرگ‌ترین خدمت را به کودکان فلسطینی کرد. آنها حالا می دانند ‌وقتی از افسانه سنوار برایشان می‌گویند دقیقا از چه چیزی حرف می زنند؛مردی که یک رسانه اسراییلی با نشان دادن این فیلم برایش نوشت؛ تا لحظه آخر جنگید. 🔹شبیه دو امدادی بود، سنوار «چوب» را به نفر بعدی داد، اما حرمله‌های تل السلطان رفح نفهمیدند و فاتحانه این فیلم را منتشر کردند 🔹تاریخ با همین فیلم چندثانیه ای بیاد خواهد آورد‌ و شهادت می‌دهد؛ چگونه فرزندان فلسطین با یک تکه چوب، برابر ریزپرنده قاتل، ایستادگی کردند و جنگیدند. این سند بماند برای روزی که قدس آزاد شد. روزی که تاریخ به یاد بیاورد چه کسانی همه آسایش و ۶۰ سال زندگی خویش را به پای این آزادی ریختند 🔹شبیه یک فیلم هالیوودی بود. حیرت آور و باور نکردنی و این کمترین مزد مجاهدت های مرد جنگی اعراب بود؛ یحیی سنوار @SAHELEROMAN
خب امشب ادمین دوست داشتنی ساحل از ما خداحافظی کرد😭 چرا؟ چون ناامید شده بود از خواننده‌های ساحل .. شما حرفی سخنی برای این دانشجوی پایه رکابمون ندارید؟ میشه برید دلیلش رو ازش بپرسید... شاید نیاز به کمک شما داشته باشه شاید هم نیاز به روحیه 😘 دیگه با خودتون شاید کرکره ساحل رو بکشیم پایین و خداحافظی کنیم😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🫀🪐 . . •| رمان عاشق شو |• فصل هفدهم / قسمت صدونوزدهم [فصل هفدهم] - مصطفی؟ - بگو! - آخ... مادر مادر... رحم کن... ببین این الان مغز منه که احساس می‌کنه این درد بی‌پدرو یا مغز مثل عصب و انگشت واسطه است؟ وحید موقع خورد کردن مرغ دستش را بریده بود و حالا فلسفه می‌بافت. جواد گوشه‌گیرترین لحظات شخصیتی‌اش بود و فقط نگاه بالا آورد و دید که مصطفی اضافه باندی که با آن دستش را میبست قیچی و با یک چسب محکم کرد. انگشت بریدۀ باندپیچی شده را بالا آورد و گفت: - مغز فقط واسطه است، عامل ادراک نیست. مگه آقا نگفت ادراک ما پروتئینی نیست، جسمی نیست، مجرده! درد حقیقی برای نفس تواِ که توی خواب و بیداری می‌بینه، می‌شنوه، می‌بره که من بدبخت به جای تو باید الان غذا درست کنم! وحید چشم باریک کرد: - الان حس بدبختی تو هم توی نفست داره اتفاق می‌افته، برو با جسمت بشور، بساب، بپز. و لبانش به خنده باز شد! مصطفی نگاه تلافی‌جویانه‌ای حوالۀ صورت شاداب وحید کرد و ترجیح داد حرفی نزند. جواد دلش کمی اذیت مصطفی را می‌خواست. اذیت کردن قبلا یکی از تفریحاتش بود، هرچند که بعد عذاب وجدان راحتش نمی‌گذاشت اما ترک عادت موجب مرض بود. کمی خودش را کنترل کرد و آخرش گفت: - راست می‌گه وحید. مصطفی‌جان، برو قوی شو که با نفست ببینی و بشوری نه با جسمت! مصطفی لگد محکمی به جواد زد و گفت: - بلند شو بیا کمک و الا ان‌قدر طول می‌دم که تا سه ساعت دیگه هم آماده نشه! همه گرسنه بودند و منتظر اما آرشام زودتر بلند شد و گفت: . . . [ برای خوندن هر شب دو قسمت از رمان، کافیه عضو کانال VIP ما بشید! هماهنگی از طریق: @sahele_roman ] ادامه دارد... کپی اکیدا ممنوع!!!!! 🌊@SAHELEROMAN | ساحل رمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا سراغ من می‌آیی ، چتر و بارانی بیاور یا به دیدار منِ ابری نیا ، تَر می‌شوی:)🌧 . @SAHELEROMAN |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• ملت می‌رن مغازه میلیونی خرج می‌کنن، من می‌رم از چیزای خوشگلش عکس می‌گیرم که بذارم استوری و پروفایل🚶🏻‍♀😐😂 @SAHELEROMAN |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ۲ دروغی که درباره یحیی سنوار می‌گفتند برای تحقیر، او را به ۴۳۰ سال زندان، چهار بار حبس ابد محکوم کردند! ۲۲ سال اسیر بود، آزاد شد و صدها جوان مبارز تربیت نمود. برای تخریب شخصیتش رسانه‌ها هزاران ساعت سم‌پاشی کردند اما خدا با دست همان رسانه ها ویدئو شهادتش را عالمگیر ساخت. خدا را در معادلات جنگِ نابرابر ببینیم. خدا را. @SAHELEROMAN
پوسترهای زیبای حرفه ای‌و‌ هنرمندانه برای نخریدن کالاهای اسراییلی https://eitaa.com/baraye_iranam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر آمریکایی خطاب به یحیی سنوار: ای کاش می‌توانستم دستانت را بفشارم. @SAHELEROMAN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا