#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_7
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#دعا_هفتم_1
#سختی_ها 6
#فرج_پس_از_شدت 6
#داستان 7
✳️ دعاى خفى اللُّطف و نجات از مرگ
«هارون الرشيد روزى به يكى از خدمتكاران خود گفت كه چون شب درآيد به فلان حجره رو و در بگشا و آن كس كه در آن جا يابى بگير و به فلان صحرا رو و در فلان موضع قرار بگير كه آن جا چاهى است آماده، او را زنده در آن چاه افكن و چاه را به خاك انباشته كن و بايد كه فلان حاجب با تو باشد.
آن شخص به موجب فرمان، آن حجره بگشاد، در آن جا نوجوانى ديد در غايت جمال و لياقت و ظرافت و لطافت كه آفتاب از نور روى او خجل شدى. او را بگرفت و به جبر هر چه تمامتر وى را به طرف محل مقصود حركت داد. جوان گفت: از خداى بترس كه من فرزند رسول خدايم، اللَّه اللَّه كه فرداى قيامت جدّ مرا بينى و خون من در گردن تو باشد!
مأمور هارون سخن وى را هيچ التفات نكرد و آن جوان را كشان كشان در آن موضع برد كه هارون دستور داده بود. جوان چون هلاك خود معاينه ديد، از جان نوميد گشت و گفت: اى فلان در هلاك من تعجيل مكن كه هر گه كه خواهى توانى، مرا چندان امان ده كه دو ركعت نماز بگزارم، بعد از آن تو دانى بدانچه تو را فرمودهاند. برخاست و دو ركعت نماز بگزارد و آن موكّلان شنيدند كه در نماز مىگفت:
يا خَفِىَّ اللُّطْفِ أعِنّى فى وَقْتى هذا، وَ الْطُفْ بى لُطْفَكَ الْخَفِىَّ.
اى آن كه لطف پنهان دارى، مرا در اين گاه يارى رسان و با لطف پنهان خويش مورد نوازشم قرار ده.
گفتند: دعا هنوز تمام نشده بود كه بادى سخت برخاست و غبار تيره پديد آمد چنانكه يكديگر را نتوانستيم ديد و از صعوبت آن حال به روى درافتاديم و به خويشتن چنان مشغول شديم كه پرواى آن جوان نبود. بعد از آن غبار نشست و باد ساكن گشت، جوان را طلب كرديم، نيافتيم و آن بندها را ديديم كه در وى بود آن جا افتاده. با يكديگر گفتيم نبايد كه امير را گمان افتد كه ما او را آزاد كرديم و اگر دروغ گوييم تواند بود كه خبر آن جوان بعد از اين به وى رسد و اگر راست گوييم باشد كه باور ندارد و ما را هلاك كند.
بعد از اين با يكديگر گفتيم كه دروغ ما را از بلا نخواهد رهانيد، راستى بهتر خواهد بود. چون نزديك هارون درآمديم صورت حال را به راستى با وى حكايت كرديم. رشيد گفت: خفىّ اللّطف او را از هلاك برهانيد، برويد به سلامت و اين سخن به هيچكس نگوييد.»
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 229
👌 #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
👤 با صدای ملکوتی مرحوم #سید_هاشم_حداد از شاگردان مرحوم آقا سید علی #قاضی ره ( فایل اصلی اینجا )
دعای #هفتم
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
طرح #برداشت_من هفته 37 از عبارات نورانی #صحیفه_سجادیه 👌صفحه ی ویژه اعضا در روزهای #جمعه ✳️ عبارت
👆 با تشکر از همه دوستانی که در این بحث ما مشارکت داشتند `
گفته اند:در راه رسیدن به کمال،تحول و دگرگونی ،باید از درون آغاز شود.بذر معرفت در فطرت انسان،به ودیعه گذاشته شده است.این انسان است که با بندگی خداوند،آن را پرورش میدهد ،آبیاری میکند تاشکوفا شده و به ثمر بنشیند.
ثمره درونی آن :اینکه ،الهی جز خدا در دل راه ندهد...لوکان فیهما آلهة الا الله لفسدتا....و
ثمره بیرونی:همین فراز دعا:«خدایا آنقدر قدرت روحی به من عطا کن،تا بتوانم دربرابر آنکس که مرا ترک کرده،بانیکی وبخشش تلافی کنم.»
امام هادی علیه السلام :هرکه بذر خوبی بکارد،شادمانی بدرود،وهرکه تخم بدی بیفشاند،پشیمانی بدرود.
يكى از مهمترين عوامل پيشرفت اسلام و بسط آيين الهى محبت و الفتى بود كه به قضاى خداوند و در پرتو يكتاپرستى در قلوب مسلمانان ايجاد شد و اين سرمايهى گرانقدر فقط در پرتو عنايت باريتعالى نصيب مسلمانان گرديد و قرآن شريف در اين باره فرموده است:
و الف بين قلوبهم لو انفقت ما فى الارض جميعا ما الفت بين قلوبهم و لكن الله الف بينهم.
خداوند در دلهاى آنان ايجاد الفت و محبت نمود و تو اى رسول گرامى اگر تمام آنچه را در زمين است انفاق مىنمودى نمىتوانستى آن الفت را در قلوب مسلمين ايجاد نمايى، ولى خداوند اين الفت را به وجود آورد.
ابىبصير مىگويد:
از امام صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: مومن برادر مومن است، همانند يك جسد، اگر عضوى از بدن بيمار شود درد و ناراحتى عضو بيمار در تمام بدن اثر مىگذارد، گويى همهى بدن دردمند است.
محبت و الفت بىنظير مسلمانان در صدر اسلام موجب شد كه آنان به عز و عظمت رسيدند و دين خدا را با سرعت نشر دادند.
بدون ترديد، بقاى عز و بزرگى مسلمين در اين است كه وحدت و الفت آنها پايدار بماند و ضعف و سستى در آن راه نيابد.
از اين رو اسلام براى ابقاى آن سرمايهى الهى تمام گفتارها و رفتارهايى را كه موجب پراكندگى و اختلاف مىشود و به وحدت مسلمين آسيب مىرساند ممنوع اعلام نموده و مسلمانان را از آن برحذر داشته است،
و از جمله ى عوامل پراکندگی و اختلاف ، جدا شدن و فاصله گرفتن دو مسلمان از يكديگر بر اثر دلگيرى و آزردگى است و اين مفارقت و جدايى در روايات اسلامى به كلمهى «هجران» تعبير شده
و امام سجاد (ع) نيز در این جملهى دعاى مورد بحث آن كلمه را ذكر كرده است.
كلمهى «هجران»
راغب در مفردات قرآن مىگويد:
الهجر و الهجران مفارقه الانسان غيره اما بالبدن او باللسان او بالقلب.
هجر و هجران، جدايى و مفارقت انسان است از غير خودش
و اين جدايى گاه به بدن است، گاه به زبان، و گاه به دل.
هجرت انسان از شهرى به شهر ديگر جدايى بدن است،
سكوت دو نفر در مقابل يكديگر جدايى سخن است،
و تيرگى قلب و آزردگى خاطر دو نفر از هم جدايى دل است.
اما جدايى دو دوست از يكديگر در بسيارى از موارد شامل هر سه قسمت مىشود يعنى با هم سخن نمىگويند، در كنار هم نمىنشينند و محبتشان از دل يكديگر مىرود يا لااقل كاهش مىيابد.
چنين هجرانى براى دو مسلمان در دين اسلام بسيار مذموم و ناپسند است و اولياى گرامى اسلام با تعبيرهاى تند دربارهى آن سخن گفته و تاكيد نمودهاند كه دو مسلمان از هم جدا شده هر چه زودتر بايد با يكديگر آشتى كنند و تيرگيها را زايل سازند و چون ممكن است براى آن دو نفر آشتى فرضا در كوتاه مدت سنگين و تلخ باشد تاكيد شده كه مدت جدايى بيش از سه روز به طول نينجامد و بايد هر چه زودتر روابط دوستانه، قبل از پايان سه روز، برقرار گردد