eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ ( قسمت 1 ) نمازهای رسول یکی از صفات و ویژگی های بسیار چشمگیر و مهم در رسول ترک بزرگ شمردن و اهمیت دادن به اقامه نماز بوده که این اهتمام، هم از نظر کمّیت و هم از نظر کیفیت بوده است. و باید تأکید کنم که یکی از نکته های بسیار جالبی که در جستجوها و تحقیقات با آن زیاد رو به رو می شدم همین موضوع یعنی مسئله نماز خواندن های بی حدّ و اندازه رسول ترک بود زیرا هرگاه از بسیاری از کسانی که با رسول ترک آشنایی و رفاقتی داشته اند جویای مطلب و خاطره ای درباره رسول ترک می شدم بسیاری از آنها همچون حاج قلی علیخانلو (معروف به حاج قلی زنجیر زن) و حاج سید احمد تقویان و حاج جلیل عصری، بلافاصله به نماز خواندن های رسول ترک اشاره می نمودند. جناب آقای می گفت: «در زمانی که حاج رسول نماز می خواند، واقعاً نماز می خواند؛ یعنی زمانی که او مشغول به نماز می شد اگر کسی در حرکات و حالات حاج رسول توجه و تمرکز می یافت به خوبی حس می کرد و می فهمید که حاج رسول با تمام وجودش در نماز است وفقط به خدای خویش توجه دارد، او واقعاً نمازهایش را به تمام معنا با توجّه و با حضور قلب اقامه می کرد... و من معتقدم که اگر حاج رسول در عشق و محبّت به امام حسین علیه السلام به آن مقام و درجه بالا وکم نظیر رسید و اگر حضرت سید الشهداءعلیه السلام که خود نیز برای اقامه نماز حاضر به جان دادن بود دستِ حاج رسول را به آن شکل گرفت و بالا کشید، شاید بزرگ ترین عاملش را فقط و فقط در همین نمازهای او باید دید. در واقع حاج رسول به تمام معنا دارای دو صفت و خصلت از صفات حسینی وخدا پسند بود: اول اینکه او بسیار اهل سخاوت و بخشش بود و دستش بسیار باز بود البته تا آن جا که امکان داشت به صورت مخفی به دیگران کمک می کرد. و دوم اینکه او اهلِ نماز بود.» رسول ترک از جلوی هر مسجدی که رد می شده است اگر درِ مسجد باز بود، فوری به داخل آن مسجد می رفته و دو رکعت نماز تحیت می خوانده و بیرون می آمده است . همچنین او به هر خانه ای هم که وارد می شده در صورت امکان در ابتدا دو رکعت نماز می خوانده است. رسول ترک می گفته است: «در روز قیامت همه این مسجدها و مکانها شهادت خواهند داد که من در آنها نماز خوانده ام.» 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔈مداحی - بازار تهران – عاشورا 👤مرحوم (آذری زبان ) 📜او از و مداحان هيئت زنجيز زنان تبريز مقيم تهران که در سال 1361 قمري تاسیس شده میباشد . مرحوم حاج رسول ترک نيز گاهي در آن هيئت شركت مي كرد ... در لینک زیر یکی از خاطرات حضور حاج رسول را در این هیات از زبان مرحوم زاهدی بخوانید ...👇 📜https://plink.ir/1IbyH ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
⚫️ قسمت 1 مرحوم آقای یکی از پیر غلامان امام حسین علیه السلام می باشد. ایشان یکی از ذاکران و مدّاحان فاضل و خوش سابقه آذربایجانی هاست که این افتخار را دارد که بیش از نیم قرن برای ارباب و مولایش امام حسین علیه السلام نوحه خوانی و مرثیه سرایی نموده است. آقای حاج اصغر زاهدی علاوه بر مدّاحی و نوحه خوانی، اشعار و نوحه های بسیار زیبا و آتشینی را نیز سروده است. آقای حاج اصغر زاهدی می گفت: «هیئت زنجیر زنان تبریز مقیم مرکز در سال 1361 قمری تأسیس گردیده است. بنیانگذار و سرپرست این هیئت استاد و سرور گرامی من جناب آقای حاج عباسقلی علیخانلو معروف به حاج قلی زنجیر زن می باشد که حقّ به سزایی در گردن من از نظر استادی وتربیتی دارند. این هیئت که قبلاً در عصرهای جمعه دایر می شد، هم اکنون در صبح های جمعه برقرار می گردد که الحمدللَّه من هم از همان ابتدا افتخار نوحه خوانی و خدمتگزاری به خادمان و عزاداران و زنجیر زنان این هیئت را داشته ام. مرحوم حاج رسول نیز گاهی در آن هیئت شرکت می کرد که در یک جلسه ای که آن مرحوم حضور داشت، ما طبق معمول بعد از مقداری توسل به پیشگاه سرور شهیدان برای زنجیر زدن آماده شدیم. روضه توسل نیز قتلگاهِ اول بود. در هنگام زنجیر زدن معمولاً من وردِ زنجیر را می خواندم که با اعتذار از ادبا وفضلا واهل فهم، من آن روز یکی از اشعار وسروده های خودم را می خواندم که نقص وایراد وضعف آن از نظر مضمون و بُعد ادبی آشکار است. من فقط قصدم عرض ارادت به ساحت مقدس آقا اباعبداللَّه الحسین علیه السلام بود و بس. مطلعِ آن اشعار این بود: آغلاما یالوارما منّت چکمه دشمندن باجی عجز قیلما شمر شومه اَل گُتور مندن باجی (این بیت زبان حال حضرت امام حسین علیه السلام خطاب به خواهرش حضرت زینب - سلام اللَّه علیها در قتلگاه است که می فرماید: ای خواهرم! دیگر گریه نکن، التماس هم نکن و منّتِ این دشمنان را نکش. ای خواهرم! عجز و انابه ات را بر این شمرِ شوم - لعنه اللَّه علیه - اظهار نکن و دیگر مرا رها کن و از من دست بردار.) سپس طبق روال، مجلس را به مرحوم کربلایی رحیم ششگلانی که در زنجیر زنی از شایسته ترین میاندارها بود تحویل دادم. 👈 ادامه دارد ... 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ قسمت 4 جناب آقای در رابطه با این خاطره اش دو تذکر را هم گوشزد می کرد که به رسمِ امانت باید به آنها اشاره شود. اول اینکه آقای زاهدی می گفت: «باید توجه داشت که اگر چه ان شاءاللَّه این خواب ها از خواب های صادقه باشند ولی در هر صورت این خوابها هیچ گونه سند وحجّت قطعی برای ما نمی تواند داشته باشد و وظیفه ما در چنین رؤیاهایی فقط خوشحالی وحمل بر خیر کردن است و البته ان شاءاللَّه که خداوند به ما توفیق بدهد تا از این رؤیاها و خواب های خوشحال کننده و امید بخش زیاد ببینیم.» دوم اینکه آقای حاج اصغر زاهدی می گفت: «من با توجه به سلیقه ای که الآن دارم، مطلعِ آن شعر را یعنی جمله «منت چکمه» به معنای منّت نکش را هر چند که فقط به عنوان زبان حال می باشد ولی باز هم آن را معقول نمی دانم و فکر می کنم که در شأن حضرت زینب (سلام اللَّه علیها) نیست که حضرت به ایشان بفرماید: منت چکمه... ومن فقط به خاطر آن دو رؤیا و خوابی که دیده شده بود حمل برخیر کرده ام و این شعر را نگاه داشته ام.» و نکته دیگری که می بایست در اینجا تذکر داده شود این است که رسول ترک به هیچ وجه اهلِ قسم و سوگند نبوده است بلکه بر عکس، از سوگندهای غیر ضروری بسیار عصبانی و ناراحت می شده است. آقای حاج حمید واحدی می گفت: اگر کسی در مقابلِ حاج رسول به امام حسین علیه السلام قسم می خورد او به شدت عصبانی می شد. او به اندازه ای ناراحت و غضبناک می شد که فکر می کردی شاید می خواهد آن فردی را که سوگند بی مورد خورده است تکّه تکّه کند. حاج رسول در این مواقع با ناراحتی می گفت: چرا شماها برای یک چیزهای بی ارزش اسم امام حسین علیه السلام را بر زبان جاری می کنید؟ 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ آقای در رابطه با تکیه رسول ترک بر یک یا دو بیت شعر و سپس کش دادن و شرح و تفسیرهای رسول بر همان یکی دو بیت، مطلب بسیار جالب و متفاوتی را بیان می کرد که به نظر رسید بهتر است تا به عنوان یک خاطره آورده شود. آقای حاج اصغر زاهدی می گفت: حاج رسول گاهی با یک اشعار و حرف هایی، مردم را در مصیبت ها و ماجراهای واقعه کربلا به گریه می انداخت که بسیار عجیب و غریب بود. به طور مثال من خودم یک بار در یکی از ماه های محرّم شاهد بودم که حاج رسول در وسط دسته این یک بیت از شعرهای سعدی را با صدای بلند برای مردم می خواند: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری آن روز حاج رسول همان طوری که دسته عزاداری از اول تا آخر بازار در حرکت بود، همین یک بیت را با شرح و توضیحاتی که می داد شاید سه چهار مرتبه برای مردم خواند و آنها را واقعاً به شدّت به گریه انداخت. البته با یک مقدمات و با یک توضیحات و حرف های مناسبی که من الآن به خوبی در یادم نمانده است. 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2
⚫️ قسمت دوم جلسه روضه به جلسه بحث و گفت و گو تبدیل شده بود. از طرفی صاحبخانه و بعضی از حاضران عصبانی شده بودند و آن بند را ناثواب و بی ادبانه می دانستند و از طرفی حاج رسول نیز با قاطعیت دلیل و شاهد می آورد و تندتند می گفت: این شاعر مرثیه خوبی سروده است و باید به او جایزه داد. من کم کم احساس کردم راستی راستی نزدیک است دعوایی به راه بیافتد بنابر این با صدای بلند شروع به دعا خواندن کرده و جلسه را ختم نمودم و الحمدللَّه بدون هیچ گونه مشکلی اهل جلسه متفرق شدند. آن روز مرحوم حاج ولی اللَّه اردبیلی نیز در مجلس حاضر بود و ساکت و خاموش با دقّت به آن بحثها و گفت و گوها گوش می داد. یکی دو روز از این قصّه و جریان گذشت تا من با مرحوم حاج ولی اللَّه اردبیلی رو به رو شدم. مرحوم حاج ولی اللَّه اردبیلی تا مرا دید فوری قضیه و گفت و گوهای جلسه روضه را یادآوری کرد و گفت: «آن روز در آن جلسه واقعاً برای من شبهه و اشکال درست شده بود که حق با کیست؟ از یک طرف حرف های مخالفان بسیار منطقی و صحیح به نظر می رسید و این نکته نمی توانست درست باشد که ما بگوییم یک معصومی فدای یک غیر معصومی بشود، هرچند که فقط برای مرثیه خوانی باشد. ولی از طرفی دیگر نیز من به حاج رسول خیلی ایمان و اعتقاد داشتم و او را عاشق و دلسوخته ای می دانستم که نباید بدون حساب و کتاب و از روی هوای نفس سخنی بگوید، پس خیلی عجیب بود که حاج رسول به آن اندازه پیله کرده بود و از حرفش برنمی گشت. به همین خاطر من همان روز به آقا ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام متوسّل شدم و عرض کردم: آقا جان! حق با کدام یک از آنهاست؟ صاحبخانه درست می گوید یا حاج رسول؟ آقا جان! شما خودتان این مسئله و معمّا را برای من حل کنید و نگذارید این شبهه و اشکال در ذهن و اندیشه من باقی بماند که حاج رسول بیخودی از محتوای آن شعر دفاع می کند و از روی تعصّب می خواهد مقام و شأن حضرت علی اکبرعلیه السلام را بالا ببرد. آقا امام حسین علیه السلام همان شب آن معمّا را برای من حل کردند و من همان شب در رؤیایی شگفت مشاهده کردم که به تنهایی در یک اتاقی نشسته ام. آن گاه صدایی به گوشم رسید که می گفت تا لحظاتی دیگر حضرت ابا عبداللَّه الحسین علیه السلام به آن جا تشریف می آورند. لحظاتی گذشت و من به یک باره مشاهده کردم که یک نوری به داخل اتاق تابید و همه فضای اتاق را فرا گرفت. سپس آقا امام حسین علیه السلام و به دنبال ایشان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام وارد اتاق شدند و من دیدم و شنیدم که حضرت امام حسین علیه السلام خطاب به حضرت ابوالفضل علیه السلام فرمودند: «بیا برادر بیا، بیا که هم من فدای علی اکبر بشوم و هم تو فدای علی اکبر بشوی...» در همین موقع من به قدری منقلب شدم که از خواب پریدم. که در آن لحظه این احساس را داشتم که حضرت امام حسین علیه السلام از حرف های حاج رسول ناراضی و ناخشنود نیست.» جناب آقای نیز یکی از افرادی بوده است که در آن جلسه حضور داشته است. ایشان در مورد این قضیه یک توضیح مهم و قابل توجّهی را بیان می کرد. آقای حاج اصغر زاهدی می گفت: من هم آن روز در آن جلسه بودم و مرحوم آقای حاج ولی اللَّه اردبیلی خوابش را برای من نیز تعریف کرد. امّا ناگفته نماند که من در آن روزها در بیرون از آن مجلس با حاج رسول به طور کامل صحبت کردم. حاج رسول آدمی بسیار معقول و حرف گوش کن بود. با آنکه حاج رسول یکی از حسینی ها و عاشقانی بود که پس از او هنوز تا این زمان نظیرش در شدّت گریه نیامده است امّا هیچ گونه خودبینی و ادّعایی نداشت و آن روز هم وقتی با او صحبت می کردم خیلی زود قانع شد و قبول کرد که باید حریم ها را نگاه داشت و با یک تواضع و فروتنی گفت: من که سواد ندارم و چیزی نمی فهمم، شماها باید در هر جایی که من حرف های اشتباه و نامعقول می زنم به من تذکر بدهید. چون من گاهی در این جلسات به قدری داغ می شوم که بی اختیار یک حرف هایی بر قلب و زبانم جاری می شود. و جالب تر این بود که حاج رسول بعدها زمانی که مجلس تمام می شد گاهی بلافاصله به سوی من می آمد و می پرسید: امروز که اشتباه نداشتم؟ 🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2