#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 2
#حکایاتی_از_قبر 3
#داستانى_عجيب_از_برزخ مردگان 2
✳️ پسر با ايمان گفت: مدّتى از مرگ پدرم گذشته بود، شبى او را در خواب ديدم، مىدانستم مرده، نزديك من آمد، پس از سلام و عليك به من گفت،: فرزندم! من به فلانى پانصد تومان بدهكارم، مرا نجات بده و از گرفتارى خلاصم كن. پسر بيدار شد، اين خواب را با بىتفاوتى تلقّى نمود و اقدامى نكرد. پس از چندى دوباره به خواب پسر آمد و خواسته خود را تكرار نمود و از پسر گله كرد كه چرا به گفتهام ترتيب اثرى ندادى. پسر كه در عالم رؤيا مىدانست پدرش مرده است به او گفت:
براى آن كه مطمئن شوم اين تو هستى كه با من سخن مىگوئى، يك علامت براى من بگو. پدر گفت: ياد دارى چند سال قبل سقف اتاقك روى چاه را كاهگل كرديم پس از آن انگشترم مفقود شد و هر قدر تفحّص كرديم نيافتيم؟ گفت: آرى، به ياد دارم، گفت: پس از آن كه آدمى مىميرد بسيارى از مسائل ناشناخته و مجهول براى او روشن مىشود، من بعد از مرگ فهميدم انگشترم لاى كاهگلهاى سقف اتاقك مانده است، چون موقع كار ماله در دست چپم بود و كاهگل را به دست راست مىگرفتم، در يكى از دفعات كه به من گل دادى وقتى خواستم آن را با ماله از كف دستم جدا كنم و به سقف بزنم انگشترم با فشار لب ماله از انگشتم بيرون آمده و با گلها، آن را به سقف زدهام و در آن موقع متوجّه خارج شدن انگشتر نشده بودم، براى آن كه مطمئن شوى اين منم كه با تو سخن مىگويم هر چه زودتر كاهگلها را از سقف جدا كن و آنها را نرم كن انگشترم را مىيابى!
پسر بدون اين كه خواب را براى كسى بگويد صبح همان شب در اوّلين فرصت اقدام نمود، مىگويد: روى چاه را پوشانده، كاهگلها را از سقف جدا كردم، در حياط منزل روى هم انباشتم، سپس آنها را نرم كرده و انگشتر را يافتم!
مبلغى كه پدرم در خواب گفته بود آماده نمودم به بازار آمدم و نزد مردى كه پدرم گفته بود رفتم، پس از سلام و احوالپرسى سؤال كردم، آيا شما از مرحوم پدرم طلبى داريد؟ صاحب مغازه گفت: براى چه مىپرسى؟
گفتم: مىخواهم بدانم، صاحب مغازه گفت: پانصد تومان طلب دارم، سؤال كردم: پدر من چگونه به شما مقروض شد؟ جواب داد: روزى به حجره من آمد و پانصد تومان از من قرض خواست، من مبلغ را به او دادم بدون آن كه از وى سفته و يا لااقل يادداشتى بگيرم، رفت، طولى نكشيد كه بر اثر سكته قلبى از دنيا رفت! پسر گفت: چرا براى وصول طلبت مراجعه نكردى؟ جواب داد: سندى در دست نداشتم و شايسته نديدم مراجعه كنم؛ زيرا ممكن بود گفتهام مورد قبول واقع نشود.
پسر متوفى مبلغ را به صاحب مغازه داد و جريان امر را براى او نقل كرد!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 301
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 2
#حکایاتی_از_قبر 4
#حکایاتی_از_حسین_انصاریان_برزخ مردگان
✳️ اين فقير الى اللَّه و تهيدست بىنوا، در سال 1345 شمسى، شب چهارشنبهاى از مسجد جمكران قم همراه با يكى از دوستانم كه در محبّت اهل بيت عليهم السلام آتشى شعلهور در قلب داشت نزديك ساعت دوازده شب وارد شهر قم شدم، شهر همچون وادى خاموشان بود، رفت و آمد در آن جريان نداشت، همراه دوستم منتظر تاكسى شديم تا به خانهام نزديك مدرسه آيت اللَّه العظمى حجّت بروم.
از اتّفاق يك تاكسى رسيد، چهره راننده با اكثر رانندگان فرق مىكرد، نور عبادت از آن قيافه ساطع بود. هر دو سوار شديم، پرسيد: مقصد كجاست؟ دوستم گفت:
قبرستان. او هم ما را به وادى السّلام قم برد و گفت: من با شبگردان وادى دوستم، صبر كنيد در بزنم تا با هم وارد قبرستان شويم. در زد، شبگرد قبرستان درب را باز كرد، با تاكسى وارد قبرستان شديم و هر يك به سر قبرى خالى رفته و به تفكّر و انديشه در اوضاع خود پس از ورود به قبر پرداختيم.
در اين بين، عبا به دوشى در تاريكى قبرستان از كنار ما سه نفر عبور كرد. راننده تاكسى او را شناخت، وى را صدا كرد و گفت: تو مردى الهى هستى و از ابتداى ساخته شدن اين قبرستان اين جا بودى، هم ناظر امورى، هم شبگرد بعضى از شبها و هم براى بعضى از اموات از طرف بازماندگانشان جهت فاتحه و قرآن در استخدامى، اسرارى از اين قبرستان و اموات آن اگر نزد تو هست جهت عبرتگيرى و پند آموزى براى ما بيان كن!
پاسخ داد: از اين قبرستان مسائلى بسيار مهم دارم كه يك بخش آن را براى شما حكايت مىكنم:
👈روزى از شهر همدان ميّتى به اين قبرستان آوردند. از افراد دنبال جنازه، فهميده مىشد كه متوفّى مردى مؤمن و با اخلاص و شخص متديّن و مطيع حضرت ربّ- جلّ و علا- بوده. چون وى را دفن كردند فرزندانش مرا صدا زدند و به من گفتند:
حاضرى در هر بعد از ظهر پنجشنبه به عنوان شب جمعه چند سوره قرآن براى پدر ما بخوانى و اين برنامه را تا زمانى معيّن ادامه دهى؟ و ما هم حق الزحمه تو را هر ماه كه مىآييم تقديم مىكنيم. پاسخم مثبت بود. چند ماه مطابق خواسته فرزندانش به وقت شب جمعه كنار قبر مىآمدم و براى متوفّى سورههاى تعيين شده را مىخواندم. يك روز پنجشنبه در منزل كارگر داشتم نرسيدم به قبرستان بروم، فرداى آن روز كه جمعه بود سر قبر ميّت رفته و وظيفه خود را انجام دادم، ولى هفته بعد فرزندان آن مرد به قم آمدند و به من گفتند: شب جمعه پدر خود را در عالم رؤيا ديدم، از شما به خاطر خالى گذاشتن سفرهاش از مائده الهى گلايه داشت، من داستان آن روز را بيان كرده و از آنان عذرخواهى كردم!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 303
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 2
#حکایاتی_از_قبر 5
#كرامتهايى_از_محدث_قمى 1
✳️ مرحوم حاج #شيخ_عباس_قمی ، دانشمند و محدّث بزرگ كه قريب پنجاه جلد كتاب بسيار مفيد و خداپسندانه دارد و از اوتاد و عبّاد و زهّاد روزگار و از اولياى خداست، داستانهاى شگفتى در زندگى دارد، من قسمتى از اين حقايق را از فرزند بزرگوارش حاج ميرزا على آقا محدّث كه قريب به ده سال در همسايگى او بودم شنيدم:
👈مىفرمود: پدر بزرگوارم در نجف اشرف بر اثر كثرت عبادت و تأليف به مرض سختى دچار شد، معالجات اطبّا در او مؤثّر نيفتاد، يك روز در حالى كه ناله مىكرد به مادرم فرمود: همسر مهربانم مقدارى آب در قورى با يك ظرف براى من بياور.
قورى آب و ظرف را كنارش گذاشت، گفت: مرا بلند كنيد، زير بغل او را گرفته در بستر نشانديم، گفت: پنجاه سال است با اين انگشتان قال اللَّه و قال الصادق و قال الباقر نوشتهام، بايد اين انگشتان داراى اثر معنوى باشد اگر نباشد فقط به درد قطع شدن مىخورد، آنگاه انگشتان خود را روى ظرف گرفت و از قورى به روى انگشتانش آب ريخت و آن آب را نوشيد، پس از چند ساعت شفاى كامل يافت!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 305
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 2
#حکایاتی_از_قبر 5
#كرامتهايى_از_محدث_قمى 2
✳️ مرحوم #شيخ_عباس_قمی ره مىگفت:
پدرم مرحوم محدّث قمّى دچار چشم درد سختى شد، اطبّاى عراق از علاجش عاجز شدند، روزى به مادرم گفت: كتاب شريف «اصول كافى» را نزد من بياور، مادر كتاب را به دست پدر داد، پدر گفت: اين كتاب منبع واقعيّات الهيّه و سراسر حكمت و هدايت و نور است و شفاى هر درد، نويسنده آن مرحوم كلينى از معتبرترين افراد روزگار است، نمىشود كتاب او بى اثر باشد، كتاب را يكى دوبار به چشم خود كشيد، يكى دو ساعت بعد، از آن درد چشم خلاص شد.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 305
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 2
#حکایاتی_از_قبر 5
#كرامتهايى_از_محدث_قمى 3
✳️ مرحوم #شيخ_عباس_قمی ره نقل مىكرد:
من بنا به توصيه پدرم اهل منبر و وعظ و خطابه شدم، بنا شد در مجلسى در شهر قم ده شب منبر بروم، قميّون ازمنبرم هم به خاطر زيبايى و شيوايى كلام و هم محض اين كه فرزند محدّث قمّى هستم از من استقبال شايانى كردند. شبى حديثى را مورد بحث قرار دادم، آقايى از علما به نام حاج شيخ مهدى پايين شهرى از وسط مجلس فرياد زد: آقاى ميرزا على محدّث، اين حديث كجاست؟ گفتم: جاى آن را نمىدانم در چه كتابى است، من اين حديث را از زبان بزرگان دين شنيدهام، فرياد زد: ديگر از شنيدهها روى منبر مگو، سعى كن احاديث را در متون اسلامى ببينى سپس نقل كنى.
عمل او به من بسيار سنگين آمد، برايم خيلى تلخ بود، دنباله منبر را به دلسردى و كسالت طى كرده و با تصميم براين كه از برنامهام دست بردارم به خانه آمدم. نيمه شب در عالم رؤيا به محضر مبارك پدرم رسيدم، با تبسّم و انبساط به من گفت:
فرزندم از تصميمى كه گرفتهاى صرف نظر كن؛ زيرا تبليغْ عملى بسيار مهم و امرى فوق العاده پر ارزش است، اين كارى است كه بر عهده انبياى الهى بود؛ در ضمن حديثى كه مورد اشكال آقاى شيخ مهدى پايين شهرى بود در فلان كتاب حديث در صفحه چند است، فردا شب دوباره حديث را بخوان و به مدرك آن اشاره كن تا ايراد شيخ برطرف گردد!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 305
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 2
#حکایاتی_از_قبر 5
#كرامتهايى_از_محدث_قمى 4
✳️ حاج ميرزا على آقا مىفرمودند:
وقتى پدرم مرحوم #شيخ_عباس_قمی ره در كنار مرقد حضرت مولى الموحّدين، امام عارفان، اسوه مشتاقان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام از دنيا رفت، همراه با علماى نجف و جمعيّت بسيار زيادى آن مرد محترم را در كنار استادش حاج ميرزا حسين نورى به خاك سپرده و به منزل برگشتيم، تا نيمه شب رفت و آمد ادامه داشت، پس از آن براى استراحت به بستر رفته لحظاتى نگذشته بود كه درعالم خواب پدر را با انبساطى عجيب زيارت كردم، عرضه داشتم: پدرجان در چه حالى هستيد؟ فرمود:
از لحظهاى كه وارد برزخ شدم تا الآن سه بار به محضر مقدّس حضرت سيّد الشهداء عليه السلام مشرّف شده و مهمان آن جناب شدم!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 305
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 2
#حکایاتی_از_قبر 6
ديدار آقا #سید_جمال_گلپایگانی با برزخ و برزخيان
✳️ آن جناب مىفرمودند:
يك روز هوا گرم بود، براى فاتحه اهل قبور به وادى السّلام نجف رفتم، براى فرار از گرما به زير طاقى كه بر سر قبرى زده بودند نشستم، عمامه را برداشته و عبا را كنار زدم كه قدرى استراحت كنم، در اين حال ديدم جماعتى از مردگان با لباسهاى پاره و مندرس و وضعى بسيار كثيف به سوى من آمدند و از من طلب شفاعت كردند كه وضع ما بد است، تو از خدا بخواه ما را عفو كند! من به آنان پرخاش كردم و گفتم: هر چه در دنيا به شما گفتند گوش نكرديد و حالا كه كار از كار گذشته طلب عفو مىكنيد؟ برويد اى مستكبران!
ايشان فرمودند: اين مردگان شيوخى بودند از عرب كه در دنيا مستكبرانه زندگى مىنمودند و قبورشان دراطراف همان قبرى بود كه من بر روى آن نشسته بودم.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 307
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 5
#منازل_قبر_و_برزخ 2
#منزل_قبر 3
✳️ پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
دو ملك اسود رو و ازرق چشم در قبر بر بالين ميّت حاضر مىشوند، به يكى گفته مىشود منكَر و ديگرى نكير، به صاحب قبر مىگويند: درباره رسول خدا چه نظرى دارى؟ اگر ميّت مؤمن باشد مىگويد: پيامبر عبد خدا و رسول اوست، من به وحدانيّت خدا و رسالت پيامبر شهادت مىدهم. دو ملك مىگويند: مىدانستيم جواب تو همين است. سپس برزخ او را هفتاد ذرع در هفتاد ذرع وسعت مىدهند و آن محل را چون روز روشن به نور حقّ مىنمايند، سپس به او مىگويند: بخواب، خواب راحت. مىگويند: بگذاريد بروم و به اهلم، وضع خود را خبر دهم، مىگويند: نه، بخواب، همانند خواب عروس كه بيدار نشود مگر به واسطه عزيزترين فردش. مىخوابد تا خداوند او را وارد قيامت كند.
امّا اگر ميّت اهل نفاق باشد و با دين و ايمان سروكارش نبوده، وقتى درباره پيامبر مىپرسند مىگويد: نمىدانم، چيزهايى از مردم شنيدم و همان شنيدهها را مىگفتم. مىگويند: جوابت را مىدانستيم. سپس به خانه برزخى مىگويند:
بر او تنگ شو، چنان تنگ مىشود كه جانبى به جانب ديگر نزديك مىگردد؛ به طور دائمى به آن عذاب برزخى دچار است تا وارد محشر شود!
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 307
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
📖 «آخرای #ربیع_الاول است ؛ وقت جمع کردن سفره ی پر خیر و برکت بهار دل و آماده شدن برای روزهای بیهیاهو.
هر روز #دعای_1_صحیفه_سجادیه رو بخون، مخصوصاً فراز هفتمش ؛ این تمرین همون جوابیه که یه روز باید تو قبر به نکیر و منکره بدی .
اون روز یا قبرت میشه باغ نور، یا تنگِ تنک و تاریک !!! ... راهش از همین امروز میگذره؛ سلام امروزت به خدا و رسول اش، فردای قبر رو میسازه... یادت نره انتخابش امروز با توئه »
#ربیع_الاول_صحیفه_سجادیه #دلنوشته
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 6
#منزل_قیامت 1
#نفخه_صور يا مقدّمه قيامت
✳️ پس از پايان زمان #برزخ ( #منازل_قبر_و_برزخ )نوبت به قيامت مىرسد، قيامتى كه در آن نيكوكاران و بدكارن به جزاى اعمال خود برخورد مىكنند و آن صحنه به فرموده قرآن مجيد با نفخه صور آغاز مىگردد:
وَنُفِخَ فِى الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِى السَّماوَاتِ وَمَن فِى الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ» « زمر (39): 68»
و در صور دميده مىشود، پس هر كه در آسمانها و زمين است مىميرد، مگر كسى را كه خدا بخواهد، آنگاه بار ديگر در صور دميده مىشود، ناگاه همه آنان بر پاى ايستاده [مات و مبهوت به هر سو] مىنگرند [كه سرانجام كارشان چه خواهد شد!]
فَإِذَا نُفِخَ فِى الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَساءَلُونَ* فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِى جَهَنَّمَ خَالِدُونَ» « مؤمنون (23): 101- 103»
پس هنگامى كه در صور دميده شود، در آن روز نه ميانشان خويشاوندى و نسبى وجود خواهد داشت و نه از اوضاع و احوال يكديگر مىپرسند؛* پس كسانى كه اعمال وزن شده آنان سنگين [و باارزش] است، همانانند كه رستگارند. و كسانى كه اعمال وزن شده آنان سبك [و بىارزش] است، همانانند كه سرمايه وجودشان را از دست داده و در دوزخ جاودانهاند.
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُم مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّهِمْ يَنسِلُونَ* قَالُوا يَاوَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِن مَّرْقَدِنَا هذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ» « يس (36): 51- 52»
و در صور دميده شود، ناگاه همه آنان از قبرها به سوى پروردگارشان مىشتابند.* مىگويند: اى واى بر ما، چه كسى ما را از خوابگاهمان برانگيخت؟ اين واقعيتى است كه [خداى] رحمان وعده داده بود و پيامبران راست گفته بودند!!
فَإذا نُقِرَفِى النّاقُورِ* فَذلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسيرٌ* عَلَى الْكافِرينَ غَيْرُ يَسيرٍ» « مدّثّر (74): 8- 10»
پس زمانى كه در صور دميده شود،* آن روز، روز بسيار سختى است،* بر كافران آسان نيست.
چون نفخه صور دميده شود تمام مردگان زنده گشته و نيك و بد به محضر حضرت ربّ الأرباب شتافته و براى رسيدن به جزاى عمل نيك و بد محشور مىشوند.
فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيّاً» « مريم (19): 68»
پس به پروردگارت سوگند، آنان را [كه بدون دليل و از روى جهل و نادانى منكر زنده شدن مردگانند] با شياطين محشور مىكنيم، سپس آنان را در حالى كه به زانو درآمدهاند، گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 309
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
🌹 دعای امام سیدالساجدین (علیه السلام ) " در #حمد و #ستايش خداي عزوجل " 👇
https://eitaa.com/sahife2/68064
🙏 دعای #اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_1
#دعای_1_صحیفه_سجادیه
#دعا_اول_7
#جزاى_اعمال 5
#حقيقت_مرگ 6
#منزل_قیامت 2
#اسامى_قيامت
✳️ #قيامت روز عجيبى است، روزى است كه اوّلين و آخرين در آن جمعند، روزى است كه به تمام پروندهها بدون اين كه به كسى ذرّهاى ظلم كنند رسيدگى مىشود، روزى است كه بايد هر انسانى به جزاى اعمالش برسد، روزى است كه بايد از صراط عبور كرد، روزى است كه پايانش براى اهل ايمان، بهشت و براى اهل فسق و فجور، جهنّم است. براى آن روز به تناسب عقايد و اخلاق و اعمال مردم اسامى عجيبى است كه مرحوم فيض كاشانى در «المحجة البيضاء» « 8/ 331» به آن اسامى اشاره كرده و از همه درخواست نموده با دلى پاك به معانى آن اسامى دقّت كنند و وضع خود را با آن اسامى سنجيده به سوى تنبّه و بيدار دلى حركت نمايند. اينك آن اسمايى كه در هر اسمى از آن سرّى و در هر وصفى معنايى است، براى شناختن اسرار و معانى آن حريص باش تا هدايت يابى و به دريافت نور قلب نايل آيى:
يوم القيامة، يوم الحسرة، يوم النّدامة، يوم المحاسبة، يوم المَسْأَلَة، يوم المُسابَقة، يوم المُناقَشَة، يوم المُنافسة، يوم الزَّلْزَلَة، يوم الدَّمْدَمَة، يوم الصّاعقة، يوم الواقعة، يوم القارعة، يوم الرّاجفة، يوم الرّادفة، يوم الغاشية، يوم الدّاهية، يوم الأَزِفَة، يوم الحاقّة، يوم الطّامّة، يوم الصّاخّة، يوم الطّلاق، يوم الفراق، يوم المَساق، يوم القِصاص، يوم التّناد، يوم الحساب، يوم المآب، يوم العذاب، يوم الفرار، يوم القرار، يوم اللّقاء، يوم البقاء، يوم القضاء، يوم الجزاء، يوم البلاء، يوم البكاء، يوم الحشر، يوم الوعيد، يوم العرض، يوم الوزن، يوم الحقّ، يوم الحكم، يوم الفصل، يوم الجمع، يوم البعث، يوم الفتح، يوم الخِزْى، يومٌ عظيم، يومٌ عقيم، يومٌ عسير، يوم الدّين، يوم اليقين، يوم النشور، يوم المصير، يوم النفخة، يوم الصّيحة، يوم الرّجفة، يوم الرّجّة، يوم الزّجرة، يوم السّكرة، يوم الفَزَع، يوم الجَزَع، يوم المُنْتَهى، يوم المأوى، يوم الميقات، يوم المعاد، يوم المرصاد، يوم القلق، يوم العرق، يوم الافتقار، يوم الإنْكِدار، يوم الانتشار، يوم الانشقاق، يوم الوقوف، يوم الخروج، يوم الخلود، يوم الوعيد، يوم التّغابن، يومٌ عبوس، يومٌ معلوم، يومٌ موعود، يومٌ مشهود، يومَ لاريب فيه، يومَ تُبْلَى السَّرائر، يومَ لا تُجْزى نَفسٌ لِنفسٍ شيئاً، يومَ تَشْخَصُ فيه الأبصارُ، يومَ لا يُغْنى مَولىً عَن مولىً شيئاً، يومَ لا تَمْلِكُ نفسٌ لِنفسٍ شيئاً، يومَ يُدْعَوْنَ إلى نارِ جهنَّمَ دعّاً، يومَ يُسْحَبونَ فى النارِ عَلى وُجوهِهِم، يومَ تُقَلِّبُ وجوهُهُم فِى النّار، يومَ لا يَجزى والدٌ عن وَلدِه شيئاً، يومَ يَفِرُّ الْمرءُ مِن أخيه، يومَ لا يَنْطِقونَ و لا يُؤْذَنُ لَهُمْ فَيَعْتَذِرون، يَوْمَ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّه، يومَ هُمْ بارِزُون، يَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ يُفْتَنُون، يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ ولا بَنون، يومَ لا يَنْفَعُ الظّالمينَ مَعذِرَتُهُم و لَهُمُ اللَّعْنَةُ ولَهم سوءُ الدّار، يومَ تُرَدُّ فيه الْمَعاذيرُ، يومَ تَخْشَعُ فيه الأبصارُ وتسكُنُ الأصواتُ، و يَقِلُّ فيه الالتفاتُ، و تُبْرَزُ الْخَفيّاتُ وَتَظْهَرُ الْخطيئاتُ والْخَبيثاتُ، يومَ يُساقُ الْعِبادُ وَمَعَهُمُ الأشهادُ، وَيَشيبُ الصَّغيرُ، وَيَسْكَرُ الكبيرُ، فَيَؤمَئِذٍ وُضِعَتِ الْمَوازينُ، و نُشِرَتِ الدَّواوينُ، و بُرِّزَتِ الْجَحيمُ، وَاغْلِىَ بِالحميمِ، وَزَفَرَتِ النَّارُ، و يَئِسَ الكفّارُ، و سُعِّرَتِ النّيرانُ، وَتَغَيَّرَتِ الْألوانُ، و خَرِسَ اللِّسان وَنَطَقَتْ جوارِحُ الإنسان، فيا أيُّها الْإنْسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَريم»! « انفطار (83): 6»
در چنين روزى با اين همه اسما و صفات كه نمايشگر حقيقت اين روز است با هر كس مطابق اعمال و عقايد و اخلاقى كه در دنيا داشته و با خود به آخرت برده، معامله مىشود، اگر خير باشد جزايش بهشت و رضاى حقّ است، اگر شرّ است جزايش سخط و عذاب جهنّم است.
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج1، ص: 311
👈 ادامه دارد ...
#اول
◀️کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2