eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 شاه گفت اکنون از آن خود بگو چند گویی آن این و
🌺 شاه گفت اکنون از آن خود بگو چند گویی آن این و آن او ✳️مهم کمال معنوی است 🔴مولانا می‌گوید‌: در هر کاری نتیجه‌ای است که مربوط به کمال روحی و رشد معنوی می‌شود. چقدر از این و آن تعریف می‌کنی؟ خودت چه کمال و هنری داری و آیا از ژرفای دریاچه، مرواریدی صید کرده‌ای؟ به هنگام فرا رسیدن مرگت‌، حواس ظاهری تو از میان خواهد رفت؛ آیا نور جانی داری که همدم دل تو شود. وقتی که در گور، چشمان ظاهر تو را پُر از خاک می‌کنند، آیا توشه‌ای داری که گور تو را روشن کند؟ هنگامی که دست و پای تو متلاشی می‌شود؛ آیا پر و بال داری که روح تو به وسیله آن از تاریکی گور به عالم بالا پرواز کند؟. و می‌گوید: این که در برابر کار نیک، ده برابر عوض به تو بدهند، شرطی دارد که، این کار نیک را فقط برای خدا بکنی. بنابراین فقط انجام کار مهم نیست؛ نیت تو مهم است. قسمت 4 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت 🌺 جوهری داری ز انسان یا خری این عرضها که فنا شد چون بری این عرضهای نماز و روزه را چونک لایبقی زمانین انتفی نقل نتوان کرد مر اعراض را لیک از جوهر برند امراض را تا مبدل گشت جوهر زین عرض چون ز پرهیزی که زایل شد مرض گشت پرهیز عرض جوهر بجهد شد دهان تلخ از پرهیز شهد از زراعت خاکها شد سنبله داروی مو کرد مو را سلسله آن نکاح زن عرض بد شد فنا جوهر فرزند حاصل شد ز ما جفت کردن اسپ و اشتر را عرض جوهر کره بزاییدن غرض هست آن بستان نشاندن هم عرض کشت جوهر گشت بستان نک غرض هم عرض دان کیمیا بردن به کار جوهری زان کیمیا گر شد بیار صیقلی کردن عرض باشد شها زین عرض جوهر همی‌زاید صفا پس مگو که من عملها کرده‌ام دخل آن اعراض را بنما مرم این صفت کردن عرض باشد خمش سایهٔ بز را پی قربان مکش برنامه ی - قسمت 5 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 جوهری داری ز انسان یا خری این عرضها که فنا شد
🌺 جوهری داری ز انسان یا خری این عرضها که فنا شد چون بری مهم، جوهر انسان است مولانا می‌گوید: پس از فنای آثار حیات مادی و حیوانی، اگر جوهر انسان در تو نباشد، چون چیز دیگری هم نیست که به حضرت حق ببری، چگونه می‌بری؟ حتی نماز و روزه هم عرض است و عرض در محدودهْ زمانی خاصی وجود دارد و در زمان دیگر نیست و وجودش منتفی می‌شود؛ نماز و روزه تا هنگامی مطرح است که زندگی جسمی ما ادامه دارد و بار تکالیف شرع را می‌برد. این اعراض قابل نقل نیست، اما همین نماز و روزه و عبادات عرضی، جوهر انسان را اصلاح می‌کند و امراض آن را می‌زداید، همان‌طور که پرهیز، مرض را از بین می‌برد. مولانا ضمن این‌که اصالت را به معنا و روح عبادات می‌دهد، لزوم صورت را نیز یادآورر می‌شود و معتقد است که صورت عبادات، اعراضی هستند که امراض جوهر انسان را درمان می‌کنند، گویی در حقیقت، این اعراض، به جوهر تبدیل می‌شوند. مولانا می‌گوید: عرض که خاصیت آن مانند پرهیز است ,"باجهد"، جوهر می‌شود؛ همان‌طور که در بیماران صفراوی، پرهیز، تلخی دهان آنها را می‌برد و شیرینی، جای تلخی را می‌گیرد. مولانا با مثال‌هایی، این دیدگاه را تبین می‌کند. درخور توجه است که مولانا از تبدیل عرض به جوهر سخن می‌گوید، نه از اصلاح و تربیت جوهر: کشاورزی، به‌کار بردن داروی تقویت مو، زناشویی، جفت‌گیری اسپ و شتر، کاشتن بوستان و صیقلی دادن آینه و ... حتی به‌کار بردن کیمیا برای تبدیل عناصر، همهْ اینها کارهایی است که در شمار اعراض زندگی است، اما آن‌چه ارزش دارد، نتیجهْ این اعمال است و از هر عرضی، جوهری پدید می‌آید... شاه به غلام خود می‌گوید: به جای صحبت از این اعمال عرضی، نتیجهْ معنوی آنها را بیان کن و از این سخن من دل‌گیر نشو. این توصیف اعمال و توجه نکردن به نتیجهْ معنوی آنها، به مصداق مَثل معروف سایهْ بز را به جای بز به قربانگاه بردن است ؛ فرع را نباید به‌جای اصل گذاشت. قسمت 5 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت 🌺 گفت شاها بی قنوط عقل نیست گر تو فرمایی عرض را نقل نیست پادشاها جز که یاس بنده نیست گر عرض کان رفت باز آینده نیست گر نبودی مر عرض را نقل و حشر فعل بودی باطل و اقوال فشر این عرضها نقل شد لونی دگر حشر هر فانی بود کونی دگر نقل هر چیزی بود هم لایقش لایق گله بود هم سایقش وقت محشر هر عرض را صورتیست صورت هر یک عرض را نوبتیست بنگر اندر خود نه تو بودی عرض جنبش جفتی و جفتی با غرض بنگر اندر خانه و کاشانه‌ها در مهندس بود چون افسانه‌ها آن فلان خانه که ما دیدیم خوش بود موزون صفه و سقف و درش از مهندس آن عرض و اندیشه‌ها آلت آورد و ستون از بیشه‌ها چیست اصل و مایهٔ هر پیشه‌ای جز خیال و جز عرض و اندیشه‌ای جمله اجزای جهان را بی غرض در نگر حاصل نشد جز از عرض برنامه ی - قسمت 6 🙏کانال انس با 🆔 @sahife
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 گفت شاها بی قنوط عقل نیست گر تو فرمایی عرض را
🔴 حکمت آفرینش وعلت غائی آن(1) 🌺 گفت شاها بی قنوط عقل نیست گر تو فرمایی عرض را نقل نیست 👈مولانا بحث دقیقی از حکمت آفرینش را بر زبان شاه و غلام او نهاده است که اَعراض و اعمال ظاهری ما، جوهر انسان را اصلاح می‏‏کند و حتی عَرَض به جوهر تبدیل می‏‏شود، اما این اعراض خاصّ زندگی این جهانی است و نقل نمی‏‏پذیرد. در این ابیات غلام به شاه می‏‏گوید: اگر این عبادات و اعمال عرضی نقل نپذیرد، عقل خداجو نومید می‏‏شود، زیرا روندگان طریق حق این اعمال را واسطه وصال می‏‏دانند. پس همین اعمال عرضی باید با ما به جهان دیگر نقل و در آن‌جا ارزیابی شود و اگر جز این باشد اعمال ما باطل و هرچه می‏‏گوییم بیهوده و هذیان است. غلام می‏‏گوید: این اعمال و اعراض حشر دارد، اما حشر آنها در قیامت به صورت کنونی آنها نیست؛ حشر آنها ایجاد دیگری است. در روز محشر به هر عَرَض صورتی مناسب آن داده می‏‏شود و جلوهْ آن صورت‌های تازه، زمان و نوبت خاصی دارد. سپس مولانا می‏‏گوید: هر وجود عَرَضی حاصل یک جریان ذهنی یا یک اندیشه است. برای مثال، هم‌آغوشی والدین جنبش با غرضی است که وجود تو عرض آن جنبش است یا یک ساختمان پدیده‌ای است عرضی که اندیشه مهندس ابزار ساختن آن را فراهم کرده و تیر و تختهْ آن را از بیشه‏ها آورده است. (اصل این اعراض اندیشه‏های ماست.) یادآوری این نکته ضروری است که با وجود اهمیت اندیشه‏ها، وجود ظاهری و عرضی هم جزو اصل و مایه هر پیشه‌ای است. پس عرضها هر چند از میان رفتنى است، لیکن پدید آمدن آنها سبب پیدایش جوهرى مى‏شود که ماندنى است. توضیح اینکه حکماى قدیم مى‏گفتند، هر معلولى را در پدید آمدن چهار علت بایسته است: علت غائى، علت مادى، علت فاعلى، و علت صورى. علت غائى که انگیزه پدید آمدن معلول است، در اندیشه نخست است و در تحقُّق آخر. چنان که اگر کسى بخواهد خانه‏اى براى نشستن بسازد نخست اندیشه ساختن را در سر مى‏پروراند، سپس به تهیّه ابزار و آلتها بر مى‏خیزد، آن گاه از بنّا و کارگر کمک مى‏گیرد. سرانجام خانه ساخته مى‏شود، بدان صورت و شکل که در اندیشه بوده است. اما نشستن در خانه که علت غائى است و از نخست در ذهن سازنده بود پس از تحقیق آن سه علت حاصل مى‏شود. علت غائى که نخست در ذهن مهندس آمد، عرضى بود و از میان رفت، اما نتیجه آن عرض، خانه که جوهر است پدید گردید. زاده از اندیشه‏هاى خوب تو ولدان و حور زاده از اندیشه‏هاى زشت تو دیو کلان‏ سِرِّ اندیشه مهندس بین شده قصر و سرا سِرِّ تقدیر ازل را بین شده چندین جهان‏ واقفى از سرّ خود از سِرِّ سِر واقف نه‏اى سِرِّ سِر همچون دل آمد سِرِّ تو همچون زمان‏ قسمت 6 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت 🌺 اول فکر آخر آمد در عمل بنیت عالم چنان دان در ازل میوه‌ها در فکر دل اول بود در عمل ظاهر بخر می‌شود چون عمل کردی شجر بنشاندی اندر آخر حرف اول خواندی گرچه شاخ و برگ و بیخش اولست آن همه از بهر میوه مرسلست پس سری که مغز آن افلاک بود اندر آخر خواجهٔ لولاک بود برنامه ی - قسمت 7 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 اول فکر آخر آمد در عمل بنیت عالم چنان دان در ا
حکمت آفرینش وعلت غائی آن(2) 🌺 اول فکر آخر آمد در عمل بنیت عالم چنان دان در ازل مولانا درابیات پیشین بدین نکته اشاره داشت که غرض از پدید آمدن عرض جوهر مقصود است. عرضها پى در پى از میان مى‏رود تا آن جوهر پدید آید و مثال این نکته را آمیزش زن و مرد براى وجود فرزند و کشتن تخم نهال براى به دست آوردن میوه بیان کرد. مولانا می گوید: هرچیزی در آغاز به صورت فکر واندیشه بود. سپس به مرحله عمل درآمد ودر عالم، بنیان هزچیز در ازل چنین بوده است. با عنایت به همین مطلب ،مولانا به جوهر آفرینش جهان در اراده حضرت حق اشاره مى‏کند. و آن وجود خلاصه کاینات رسول اکرم (ص) است که در حدیث آمده است «اگر تو نبودى این چرخها را نیافریدمى.» به باور مولانا همه جهان عرض اند و آن که جوهر اصلى است خلیفة اللَّه، پیمبر آخر زمان است. نجم الدین دایه در این باره چنین نویسد: «بدان که مبدأ مخلوقات و موجودات ارواح انسانى بود و مبدأ ارواح انسانى روح پاک محمدى بود علیه الصلاة و السلام. چنان که فرمود «أوَّلُ ما خَلَقَ اللَّهُ تَعالَى رُوحِى» و در روایتى دیگر «نورى». چون خواجه علیه الصلاة و السلام زبده و خلاصه موجودات و ثمره شجره کاینات بود که «لَولاکَ لَما خَلَقتُ الأَفلاکَ»، مبدأ موجودات هم او آمد و جز چنین نباید که باشد زیرا که آفرینش بر مثال شجره‏اى است و خواجه علیه الصلاة و السلام ثمره آن شجره، و شجره به حقیقت از تخم ثمره باشد.» سپس چنین نتیجه می گیردکه وجود انسان کامل علت غائی نظام آفرینش بوده است، او می‏‏گوید: مغز و علت اصلی آفرینش افلاک راز وجود محمد(ص)، خواجهْ لولاک است، هرچند که او در هنگام آفرینش افلاک نبوده و در آخرالزمان ظهور کرده است. قسمت 7 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت 🌺 نقل اعراضست این بحث و مقال نقل اعراضست این شیر و شگال جمله عالم خود عرض بودند تا اندرین معنی بیامد هل اتی این عرضها از چه زاید از صور وین صور هم از چه زاید از فکر این جهان یک فکرتست از عقل کل عقل چون شاهست و صورتها رسل عالم اول جهان امتحان عالم ثانی جزای این و آن چاکرت شاها جنایت می‌کند آن عرض زنجیر و زندان می‌شود بنده‌ات چون خدمت شایسته کرد آن عرض نی خلعتی شد در نبرد این عرض با جوهر آن بیضست و طیر این از آن و آن ازین زاید بسیر برنامه ی - قسمت 8 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 نقل اعراضست این بحث و مقال نقل اعراضست این ش
✳️حکمت آفرینش وعلت غائی آن(3) 👈مولانا با عقیدهْ غلام موافقت دارد که اعراض نقل می‏‏پذیرد و می‌گوید: این گفت‌وگوها و بحث‏های ما و این قصه‏های شیر و شغال، همه نقل اعراض است و نشان می‏‏دهد که هر موجود عرضی از آغاز پیدایش تحولاتی می‏‏پذیرد و جلوه‏های گوناگون می‏‏یابد. هل أتی آغاز سوره «الدهر» در قرآن کریم است. در این سوره از خلقت انسان صحبت می‌شود؛ از مرحله نطفه تا تولد، رشد و آن‌چه از انسان سر می‌زند و سرانجام آن‌چه در جهان دیگر به پاداش کارهای خودش می‏‏رسد. مولانا می‏‏گوید: همه عالمیان وجود عرضی هستند، اما سرانجام پس از مراحل گوناگون ـ مطابق سوره دهرـ به جهان دیگر نیز منتقل می‏‏شوند. آثار حیات ظاهری و این جهانی ما از صُوَر مادی یا از صُوَر مثالی پدید می‏‏آید و آن صورت‏ها خود از اندیشه که منبع وجود هر چیزی است سرچشمه می‏‏گیرد. «افلاطون میان عالم روحانی و عالم جسمانی به یک عالم مثال معتقد بود که در آن صُوَر مثالی همه کائنات موجود است و هرچه در عالم ماده نقش هستی می‏‏پذیرد، نخست در عالم مُثُل تحقق می‏‏یابد. مولانا می‏‏گوید: عقل کل یا عقل اول، نخستین صادر شده از هستی مطلق الهی است. این عقل کل، صُوَر مثالی هم‌چون پیامبران را برمی‌انگیزد و این جهان حاصل یک فکرت عقل کل است. باز مولانا به سورهْ دهر باز می‏‏گردد: هستی هر چیزی نخست به این جهان یا عالم اول می‌آید که به موجب آیهْ 2 سورهْ دهر پروردگار او را آزمایش می‏‏کند (نبتلیه) و بعد به آن جهان یا عالم ثانی می‏‏رود که در آن‌جا جزای نیک و بد را می‌بیند. مضمون این کلام نیز تاْییدی بر نظریهْ نقل اعراض به آن جهان است. شاها، بنده مرتکب جنایتی می‏‏شود که آن جنایت جزو اعراض است، ولی آن عرض برای او به زنجیر و زندان مبدّل می‏‏شود. پس اعمال اگر چه از قبیل اعراض‌اند و خاصیت اعراض این است که در دو زمان باقی نمی‏‏ماند: «و لایبقی زمانین»، ولی اثرش منتقل می‏‏شود. هم‌چنین اگر بنده کار شایسته‌ای انجام دهد؛ مگر آن عرض در این سعی و تلاش به خلعتی که جوهر است تبدیل نشد؟ بنابراین، مولانا این‌جا نتیجه می‏‏گیرد: هر عملی یک وقوع عرضی دارد و یک نتیجه و گویی این عمل به آن نتیجه تبدیل می‏‏شود, همان‌طور که اعراض جوهر می‏‏شوند و هر دو از یک‌دیگر می‏‏زایند، مانند مرغ و تخم‌مرغ. قسمت 8 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
✳️ حکایت 🌺 گفت شاهنشه چنین گیر المراد این عرضهای تو یک جوهر نزاد گفت مخفی داشتست آن را خرد تا بود غیب این جهان نیک و بد زانک گر پیدا شدی اشکال فکر کافر و مؤمن نگفتی جز که ذکر پس عیان بودی نه غیب ای شاه این نقش دین و کفر بودی بر جبین کی درین عالم بت و بتگر بدی چون کسی را زهره تسخر بدی پس قیامت بودی این دنیای ما در قیامت کی کند جرم و خطا گفت شه پوشید حق پاداش بد لیک از عامه نه از خاصان خود گر به دامی افکنم من یک امیر از امیران خفیه دارم نه از وزیر حق به من بنمود پس پاداش کار وز صورهای عملها صد هزار تو نشانی ده که من دانم تمام ماه را بر من نمی‌پوشد غمام گفت پس از گفت من مقصود چیست چون تو می‌دانی که آنچ بود چیست برنامه ی - قسمت 9 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #پادشاهی_که_دو_غلام_ارزان_خرید 🌺 گفت شاهنشه چنین گیر المراد این عرضهای تو یک ج
✳️حکمت آفرینش وعلت غائی آن(4) 👈 گفت شاهنشه چنین گیر المراد این عرضهای تو یک جوهر نزاد شاه به غلام نیک‌خو می‌گوید: اگر قبول کنیم که مراد و مقصود همان است که تو می‌گویی, که اعراض قابل نقل باشد و حتی از اعراض جوهر پدید آید، پس چرا این عرض‏های تو یک جوهر پدید نیاورد؟ یعنی این همه ستایش تو از نیکی‏های عرضی و ظاهری، کدام حاصل روحی و معنوی را داده است؟ غلام می‏‏گوید: عقل کل آن جوهر را مخفی و پنهان داشته تا جهان نیک و بد در جهان ما مستور بماند. جهان نیک و بد همان جهان آخرت است، زیرا اگر حقیقت برای همه قابل رؤیت می‌شد؛ کافران هم ذکر حق می‏‏گفتند و کفر و بت‌پرستی و بتگری نبود و کسی جرئت نداشت که مردان حق را بیازارد یا دست بیندازد. در چنان شرایطی، نظام این جهان درهم می‏‏ریخت و دنیا مانند قیامت می‏‏شد و دیگر نه گناهی صورت می‏‏گرفت و نه کار خیری نه خوفی بود و نه رجایی. مولانا می‏‏گوید: البته این پوشیده‌‌بودن عالم پاداش و جزا برای عموم مردم است نه برای مردان حق؛ آنها باطن را می‌بینند و از روابط اعراض و جوهرها و صُوَر مثال و اندیشه‏ها آگاه‌اند. برای مثال، اگر من بخواهم یکی از فرماندهانم را به بند اسارت و حبس کشم، این قصد را از دیگر فرماندهان مخفی می‏‏دارم نه از وزیر . غلام می‏‏گوید: من هم همین را می‌گویم: حقیقت عالم پنهان است، اما نه از چشم حقیقت‌بین تو. قسمت 9 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2
هدایت شده از مثنوی معنوی
*️⃣ پس بدان که صورت خوب و نکو با خصال بد نیرزد یک تسو ور بود صورت حقیر و ناپذیر چون بود خلقش نکو در پاش میر صورت ظاهر فنا گردد بدان عالم معنی بماند جاودان چند بازی عشق با نقش سبو بگذر از نقش سبو رو آب جو ✳️ دفتر دوم مثنوی معنوی - *️⃣این ابیات مثنوی معنوی (مولانا) در نگاه اول بحثی عرفانی و اخلاقی را مطرح می‌کنند، اما اگر با نگاهی ولایی و از منظر سیره و شخصیت علیه السلام خوانده شوند، میان آنها پیوندی عمیق پیدا می‌شود. ____________________________________ ۱. «پس بدان که صورت خوب و نکو / با خصال بد نیرزد یک تسو» مولانا می‌گوید زیبایی ظاهری اگر همراه با اخلاق فاسد باشد بی‌ارزش است. در زندگی حضرت امام رضا (ع) ، زیبایی معنوی و اخلاقی به صورت کامل تجلی داشت. مورخان گفته‌اند حضرت سیمایی نورانی و جذاب داشتند اما چیزی که مردم را شیفته می‌کرد، لطافت اخلاق، حلم، کرم و رأفت ایشان بود؛ درست برعکس خلفای عباسی که شاید ظاهری ملوکانه داشتند ولی ستمگری‌شان ارزش آن ظاهر را نابود کرده بود. ____________________________________ ۲. «ور بود صورت حقیر و ناپذیر / چون بود خلقش نکو در پاش میر» مولانا تأکید می‌کند که اگر ظاهر ساده یا حتی ناپسند باشد، ولی اخلاق نیکو باشد، بر آن شخصیت باید تعظیم کرد. امام رضا علیه‌السلام زندگی زاهدانه و ساده‌ای داشتند، لباس ساده می‌پوشیدند، با غلامان و خدمه یک سفره می‌نشستند، و هرگز شکوه ظاهری در خور دربار عباسی را نمی‌خواستند. مردم به این ظاهر ساده احترام نمی‌گذاشتند چون جامه ابریشم بود، بلکه چون خلق و کرامت حضرت جذبه‌ای داشت که حتی دشمنان را وادار به فروتنی می‌کرد. ____________________________________ ۳. «صورت ظاهر فنا گردد بدان / عالم معنی بماند جاودان» ظاهر، فانی است؛ معنا همیشگی است. حضرت امام رضا (ع) بارها در سخنانشان به باطن و حقیقت اعمال اشاره داشتند و یادآور می‌شدند که حقیقت ایمان به قلب و عمل صالح است، نه ظاهر شریعت بی‌روح. امروز بعد از قرن‌ها، چهره و جسم مبارک حضرت در خاک است اما معنای وجودی ایشان، علم و معارف، همچنان زنده و الهام‌بخش در زیارت و کلامشان جریان دارد. ____________________________________ ۴. «چند بازی عشق با نقش سبو / بگذر از نقش سبو رو آب جو» مولانا می‌گوید: تا کی با تصویر کوزه سرگرم می‌شوی؟ اصل، آب است؛ از ظاهر (سبو) بگذر و حقیقت (آب) را بجوی. زیارت حرم امام رضا علیه‌السلام اگر تنها به دیدن گنبد طلایی و شکوه معماری محدود شود، در حد «نقش سبو» باقی می‌ماند. اهل معنا، از این ظاهر عبور می‌کنند تا به «آب» برسند؛ یعنی به محبت حقیقی امام، معرفت نسبت به مقام ولایت، و پیروی عملی از سیره ایشان. حرم، آیینه‌ای است برای دیدن آب ولایت، نه مقصد نهایی. ____________________________________ 🔹 جمع‌بندی : این اشعار دعوت به گذر از ظاهر و رسیدن به حقیقت‌اند؛ امام رضا علیه‌السلام نمونه کامل انسانی بودند که ظاهر و باطنش یکی بود و راه رسیدن به حقیقت «آب» را نشان می‌دادند. زیارت و محبتشان نباید فقط در مظاهر مادی یا حتی در عواطف لحظه‌ای بماند، بلکه باید به شناخت، ایمان و عمل صالح بینجامد. 🆔 @masnavei