✳️ حکایت #عارف_و_خرش
قسمت اول
🔴 صوفیی میگشت در دور افق
تا شبی در خانقاهی شد قنق
یک بهیمه داشت در آخر ببست
او به صدر صفه با یاران نشست
پس مراقب گشت با یاران خویش
دفتری باشد حضور یار پیش
دفتر صوفی سواد حرف نیست
جز دل اسپید همچون برف نیست
زاد دانشمند آثار قلم
زاد صوفی چیست آثار قدم
همچو صیادی سوی اشکار شد
گام آهو دید و بر آثار شد
چندگاهش گام آهو در خورست
بعد از آن خود ناف آهو رهبرست
چونک شکر گام کرد و ره برید
لاجرم زان گام در کامی رسید
رفتن یک منزلی بر بوی ناف
بهتر از صد منزل گام و طواف
آن دلی کو مطلع مهتابهاست
بهر عارف فتحت ابوابهاست
با تو دیوارست و با ایشان درست
با تو سنگ و با عزیزان گوهرست
آنچ تو در آینه بینی عیان
پیر اندر خشت بیند بیش از آن
پیر ایشانند کین عالم نبود
جان ایشان بود در دریای جود
پیش ازین تن عمرها بگذاشتند
پیشتر از کشت بر برداشتند
پیشتر از نقش جان پذرفتهاند
پیشتر از بحر درها سفتهاند
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_5
برنامه ی #مثنوی_خوانی
#مولوی - #مثنوی_معنوی
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #عارف_و_خرش قسمت اول 🔴 صوفیی میگشت در دور افق تا شبی در خانقاهی شد قنق یک بهیمه داشت در
🔴 عارفی مشغول سیاحت و جهان گردى بود از قضا شبى در عبادتگاهی مهمان شد.
خر خود را به آخور بسته و خود با ساکنین آنجا در بالاى سکوى عبادتگاه در صدر مجلس بنشست.
و با یاران خود مشغول مراقبه و ذکر گردید
از اینجا به بعد داستان را رها کده و در وصف عارفان چند جمله ای میگوید :
بلى حضور رفیق و یار دفترى است که در جلو شخص گشوده مىشود
ولى دفتر عارف خط سیاه رنگ و حرف وکلمه نیست بلکه دلى است روشن و سفیدتر از برف.
توشه و سرمله دانشمند کتاب است ولى توشه و سرمله عارف نور خداوندى است.
عارف قصه ی ما در حال مراقبه و ذکر چون یک نفر شکارچى رد پاى آهو دیده و بر اثر آن روان گردید.
بر اثر گام آهو رفتن چند گاهى خواهد بود پس از آن بوى ناف آهو رهبر او خواهد بود
وقتى شکر این گام برداشتن و بوى ناف آهو استشمام کردن را بجا آورد بىشبهه از این گام برداشتن بکام خواهد رسید. یک منزل ببوى نافه رفتن بهتر از صد منزل گام برداشتن و طواف کردن است.
آن دلى که مطلع انوار الهى است و ماه روى دوست از آن طلوع مىکند براى عارف مصداق آیه شریفه« فُتِحَتْ أَبْوابُها »بوده درها براى او پیش از رسیدن بدرگاه گشوده شده است .
وقتى تو باشى دیوار است ولى براى او در است براى تو سنگ است ولى براى عزیزان حق گوهر است .
مولانا بر این نکته تأکید دارد که برای رسیدن به حقیقت، علوم ظاهری و کتاب و دفتر وسیله مناسبی نیست. باید راهی به حقیقت و معرفت آن پیدا کرد که از طریق دلِ پاکِ مردانِ حق است. او میگوید: سیرالیالله باید با معرفت همراه باشد و یک منزل راه پیمودن همراه با معرفت حق، بهتر از صد منزلی است که فقط طی طریق باشد و معرفتی با آن همراه نگردد. کسی که عارف به حقایق است دلی دارد که مهتاب معرفت در آن طلوع میکند. چنین دلی در نظر او دروازهْ بهشت است که بر او گشودهاند: «وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ»: و کسانى که تقواى الهى پیشه کردند گروه گروه به سوى بهشت برده مىشوند؛ هنگامى که به آن مىرسند درهاى بهشت گشوده مىشود و نگهبانان به آنان مىگویند:«سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید!»پروردگار در این آیه از پرهیزکاران سخن میگوید و اینکه درهای بهشت برآنها گشوده است. آن دلی که مظهر معرفت و اسرار تابان الهی است، نسبت به عارف، دری به سوی بهشت ذات حق است. او میگوید: دل همان دل است، اما اگر کسی لیاقت معرفت حق را نداشته باشد همین دروازهْ بهشت در برابر او دیوار میشود.
مولانا در دفاتر ششگانه مثنوى فرق و مزیت علم حضورى را بر حصولى چنین بیان کرده است.
گر چه دانى دقّت علم اى امین
ز آنت نگشاید دو دیده غیب بین
ار تقوى دارد و دین و صلاح
که از او باشد به دو عالم فلاح
و در باره عقل جزئى گوید:
پیش بینى این خرد تا گور بود
و آنِ صاحب دل به نفخ صور بود
این خرد از گور و خاکى نگذرد
وین قدم عرصه عجایب نسپرد
زین قدم وین عقل رو بیزار شو
چشمِ غیبى جوى و بر خوردار شو
و نیز در فرق این دو علم گوید:
علمهاى اهلِ دل حمّالشان
علمهاى اهلِ تن احمالشان
علم چون بر دل زند یارى شود
علم چون بر تن زند بارى شود
همچنین مولانا در ترجیح علم طریقت و ریاضت و رسیدن به مقام کشف و شهود بر تحصیل علم صورى می گوید: سالک چندى در جست و جوى راهبر است و چون او را یافت و از تعلیم وى مستفیض شد و قدر این موهبت را دانست خدا را سپاس مىگوید و سپاس او موجب مزید نعمت مىگردد که « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ: اگر سپاس گفتید شما را زیادت مىکنم.» و بدان جا مىرسد که حقیقت را بىواسطه مىیابد و دیگر نیازى به وسیلت براى رسیدن ندارد.
حاصل اندر وصل چون افتاد مرد
گشت دَلاّله به پیش مرد سرد
چون به مطلوبت رسیدى اى ملیح
شد طلبکارى علم اکنون قبیح
و این خاصیت علم طریقت است. آن کس که نادانسته و به تقلید به سعى و طواف مىپردازد در رتبتِ آن کس نیست که با خانه خدا نرد وصال مىبازد.
ادامه دارد ....
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_5
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #عارف_و_خرش قسمت اول 🔴 صوفیی میگشت در دور افق تا شبی در خانقاهی شد قنق یک بهیمه داشت در
👈آنچه تو در آینه بینی عیان
پیر اندر خشت بیند بیش از آن
چیزى که تو در آینه مىبینى پیر در خشت خام از پیش دیده است .
پیر آنها هستند که این جهان نبود و جان آنها در دریاى جود شناور بود
آنها پیش از وجود این تن که اکنون دارند عمرها گذرانده و زندگىها کردهاند آنها پیش از آن که بکارند میوه چیده و حاصل برداشتهاند .
پیش از صورت جان پذیرفته و بیش از دریا گوهر سفتهاند .
مولانا در توصیف انسان کامل واولیای حق می گوید: سخن در این است که آگاهی و حقیقتبینی انسان کامل، به ابزار و اسباب مادی بستگی ندارد؛ پیش از آنکه حوادث و پدیدهها در عالم شهود صورت واقعیت بندند، آنها را مشاهده میکند.
انسان کامل کسانی هستند که پیش از پدیدار شدن جهان مادی، جان و روان آنها در دریای جود و کرم الهی غرق بود. در این جا مولانا اشاره دارد به حقیقت انسان کامل که در عرفان ابن عربی، از آن به حادث ازلی نام برده است؛ یعنی انسان کامل، از نظر جسم حادث است و از نظر روح ازلی است: " فهو الانسان الحادث الازلی "
مولانا میگوید: انسان کامل پیش از ورود به هستی مادی، مراحل و منازلی را طی کرده است و قبل از آنکه زراعت کنند، محصول خود را برداشت کردهاند؛ اشاره است به این تفکر عارفانه که روح انسان کامل، پیش از آمدن به عالم کثرت و تزاحم، در بهشت الهی و عالم وحدت سیر میکرد و فیوضات ربّانی را بیواسطه به دست میآورد. نالهْ حزین «نی» در مطلع دفتر اول، حاکی از این غربت و فراق از آن فیوضات الهی است. نیکلسن مینویسد: «انسان کامل، علل غایی امور را از نظر منطقی، مقدم بر وجود خارجی آنها میبیند.» به عقیده مسلمانان و حکماى الهى روح آدمى پیش از تعلق به بدن موجود بوده است و «أرواح رَوحانِیَّةُ الحُدوث و رَوحانِیَّةُ البقاء» اند.
طوطیى کآید ز وحى آوازِ او
پیش از آغاز وجود آغازِ او
اندرون توست آن طوطى نهان
عکسِ او را دیده تو بر این و آن
و ارواح اولیاى حق را رتبتى والاست. چنان که چون حق تعالى خواست خلیفهاى در زمین گمارد، فرشتگان را فرمود: «چون از روح خود در آن دمیدم او را سجده کنید». ارواح پیش از آن که در قالب این تن خاکى در آیند در ظل عنایت حق مىزیستند، چنان که در حدیث آمده است «إنَّ اللَّهَ خَلَقَ الأرواحَ قَبلَ الأجسادِ بِأربَعَةِ آلافِ سَنةٍ وَ فى رِوایَةٍ بِألفَی سَنةٍ: خداى جانها را آفرید پیش از تنها به چهار هزار سال و در روایتى دو هزار». و در روایتى از امیر مؤمنان (ع) است که « خدا ارواح را دو هزار سال پیش از بدنها آفرید.» و پیش از آن که روح آنان در قالب تن در آید زنده بودند و از عنایت پروردگار برخوردار. چنان که روح آدم پیش از تعلق به جسم، لیاقت خلیفه بودن یافت.
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_5
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #خر_برفت_و_خر_برفت #تقلید نابجا قسمت اول 🌺 صوفیی در خانقاه از ره رسید مرکب خود برد و در
🌺 صوفیی در خانقاه از ره رسید
مرکب خود برد و در آخر کشید
🌺 مولانا به مناسبت بحث #تقلید، وآشکار سازی آفت تقلید، حکایتِ وارد شدن صوفی ای به خانقاه را نقل میکند و میگوید:
این صوفی مثل صوفی حکایت #عارف_و_خرش (#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_5 ) سهلانگار نبود. خرش را برد در آخور بست و با دست خود آب و علف به حیوان داد. صوفی برای این که مبادا مرکبش کم و کسری داشته باشد، احتیاط کرد که دچار سهو و خطا نشود، ولی هنگامی که قضا بیاید، احتیاط چه فایدهای دارد؟
مولانا در معنای بیت اشاره به این حدیثی از پیامبر اکرم صل الله در کتاب شریف نهج الفصاحه دارد که:
إنّ اللّٰه إذا أحبّ إنفاذ أمر سلب كلّ ذي لبّ لبّه.
خداوند وقتى بخواهد كارى را انجام دهد عقل خردمندان را بگيرد.
او میگوید: صوفیان مقیم خانقاه، تهی دست و فقیر بودند و برای پذیرایی مهمان از راه رسیده، چیزی نداشتند.
فقری که خانمانسوز بود، کفرآور است، همانگونه که در حدیث آمده است که:
کاد الفقر ان یکون کفرا؛ چه بسیار که فقر و ناداری کفری پدید میآورد که نابود کننده است .
مولانا در صدد توجیه کار خلاف اخلاق و رفع اتهام حرام خواری از عارفانی است که از سرناچاری، برای تهیهْ غذای خودشان, خر مهمان را بدون اجازهْ وی فروختند، برمیآید و میگوید:
بر اثر اضطرار در شریعت، حتی خوردن گوشت مردار نیز جایز و مباح میشود و بسیاری از کارهای ناروا بر اثر ضرورت، روا به شمار میآید؛
در حقیقت اشاره دارد به آیهْ 173 سورهْ بقره و آیهْ 3 سورهْ مائده که خلاصهْ مفاد آیه، این است: در هنگامی که از گرسنگی بیم مرگ باشد، شریعت اجازه میدهد که از مواد حرام نیز بخورند.
🔴إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ ۖ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
🔴حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ۚ ذَٰلِكُمْ فِسْقٌ ۗ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ ۚ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ ۙ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_15 قسمت 1
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2