✳️ سرآغاز دفتر دوم مثنوی معنوی
قسمت دوم
کم ز خاکی چونک خاکی یار یافت
از بهاری صد هزار انوار یافت
آن درختی کو شود با یار جفت
از هوای خوش ز سر تا پا شکفت
در خزان چون دید او یار خلاف
در کشید او رو و سر زیر لحاف
گفت یار بد بلا آشفتنست
چونک او آمد طریقم خفتنست
پس بخسپم باشم از اصحاب کهف
به ز دقیانوس آن محبوس لهف
یقظهشان مصروف دقیانوس بود
خوابشان سرمایهٔ ناموس بود
خواب بیداریست چون با دانشست
وای بیداری که با نادان نشست
چونک زاغان خیمه بر بهمن زدند
بلبلان پنهان شدند و تن زدند
زانک بی گلزار بلبل خامشست
غیبت خورشید بیداریکشست
آفتابا ترک این گلشن کنی
تا که تحت الارض را روشن کنی
آفتاب معرفت را نقل نیست
مشرق او غیر جان و عقل نیست
خاصه خورشید کمالی کان سریست
روز و شب کردار او روشنگریست
مطلع شمس آی گر اسکندری
بعد از آن هرجا روی نیکو فری
بعد از آن هر جا روی مشرق شود
شرقها بر مغربت عاشق شود
حس خفاشت سوی مغرب دوان
حس درپاشت سوی مشرق روان
راه حس راه خرانست ای سوار
ای خران را تو مزاحم شرم دار
پنج حسی هست جز این پنج حس
آن چو زر سرخ و این حسها چو مس
اندر آن بازار کاهل محشرند
حس مس را چون حس زر کی خرند
حس ابدان قوت ظلمت میخورد
حس جان از آفتابی میچرد
ای ببرده رخت حسها سوی غیب
دست چون موسی برون آور ز جیب
ای صفاتت آفتاب معرفت
و آفتاب چرخ بند یک صفت
گاه خورشیدی و گه دریا شوی
گاه کوه قاف و گه عنقا شوی
تو نه این باشی نه آن در ذات خویش
ای فزون از وهمها وز بیش بیش
روح با علمست و با عقلست یار
روح را با تازی و ترکی چه کار
از تو ای بی نقش با چندین صور
هم مشبه هم موحد خیرهسر
گه مشبه را موحد میکند
گه موحد را صور ره میزند
گه ترا گوید ز مستی بوالحسن
یا صغیر السن یا رطب البدن
گاه نقش خویش ویران میکند
آن پی تنزیه جانان میکند
چشم حس را هست مذهب اعتزال
دیدهٔ عقلست سنی در وصال
سخرهٔ حساند اهل اعتزال
خویش را سنی نمایند از ضلال
هر که بیرون شد ز حس سنی ویست
اهل بینش چشم عقل خوشپیست
گر بدیدی حس حیوان شاه را
پس بدیدی گاو و خر الله را
گر نبودی حس دیگر مر ترا
جز حس حیوان ز بیرون هوا
پس بنیآدم مکرم کی بدی
کی به حس مشترک محرم شدی
نامصور یا #مصور گفتنت
باطل آمد بی ز صورت رفتنت
نامصور یا مصور پیش اوست
کو همه مغزست و بیرون شد ز پوست
ادامه دارد ....
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_1
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_4
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه
معانی #نود_نه_اسم_خدا 25
🔴 70- #المبين
#مبین
آن وجود مباركى كه حكمت و آثار قدرتش را در عرصه گاه هستى مىنماياند و از اين طريق راه رسيدن به نقطه معرفت را در اختيار بندگانش مىگذارد.
وحى را به توسط صد و بيست و چهار هزار پيغمبر و به وسيله كتب آسمانى بيان مىكند و حقايق را جهت رشد بندگانش آشكار مىسازد.
عبد بايد ظهور دهنده حقايق و واقعيّتها و برنامههاى مثبت و علم و معرفت از وجود خود باشد تا از اين رهگذر مظهر اسلام مبين گردد و از محبوب و معشوقش نصيب وافر برد.
🔴 71- #المُقيت
#مقیت
او آفريننده انواع اطعمه و رساننده به اجسام و ابدان است. او طعامدهنده به قلوب و نفوس است، معرفت را براى قلب و حسنات را براى نفس قرار داده است.
در مرحله ديگر گفتهاند: معناى مُقيت استيلا و قدرت داشتن بر اشيا است كه بازگشت اين معنى به همان صفت علم و قدرت است، چنانكه در قرآن مجيد آمده است:
وَكانَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ مُقيتاً
و خدا همواره نگهبان بر هر چيزى است.
عبد اين قدرت را دارد كه براى گرسنگان مادّى و معنوى سفره نان و علم و دانش بگسترد و براى هواى نفس و غرايز و اميال غلط خود چيره و مسلّط شود تا درونش از نور اسم مقيت منوّر گردد.
🔴 72- #المصوّر
#مصور
وجود مقدّسش در ارحام و ظلمات ثلاث به هر صورتى كه بخواهد بر نطفه موجود زنده نقش مىزند و وجود هر كسى را شكل و قيافه مىدهد.
او مصوِّر تمام تصاوير و نقّاش همه نقشهاست، ولى خود او به صورت و اعضا و به حدود و ابعاض وصف نمىشود، او به آيات و آثارش شناخته مىشود و به قدرت و عظمت و جلال و كبريايى توصيف مىگردد.
عبد بايد تمام حركاتش و اعمال و افعالش نقش مثبت و تصوير صحيحى بر جريده عالم باشد و از افعال ضدّ عقل و شرع و اخلاق بهيمى و سَبُعى و شيطانى، به شدّت بپرهيزد.
🔴 73- #الكريم
#کریم
وجود عزيزى كه چون انسان در بارگاه قدرت و مقامش قرار گيرد چشم پوشى كند، چون وعده دهد به وعده خود به طور حتم وفا نمايد، چون عطا فرمايد بخشش را به منتهى درجه اميد و آرزوى خواهنده برساند و براى او باكى نباشد كه چه اندازه عطا كند و به كه عطا نمايد.
از اين كه نياز و حاجت به در خانه غير برند خشنود نباشد، حقّ آن را كه به او پناه برد و نياز و التجا به پيشگاهش ببرد ضايع ننمايد.
او تمام اين حقايق و واقعيّتها و برنامهها را به اختيار و اراده انجام دهد نه به تكلّف و جبر، كه جبرى در آن حريم مقدّس نيست، و تكلّفى در آن پيشگاه مبارك راه ندارد.
عبد به اندازه امكان و قدرت خودش بدون شك مىتواند تجلّى گاه كرم آن كريم شود و بدانگونه كه حضرت حق با عبادش معامله مىكند با خلق خدا معامله كند.
👈 ادامه دارد ....
✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج4، ص: 57
دعای #چهارم
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2