eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت 12 🔴 جداى از انبيا عليهم السلام‏ حضرت سجاد عليه السلام در فراز «الَّلهم وَ أَتْباعَ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ اهْلِ الْأَرْضِ بِالْغَيْبِ» به مسأله حيات واقعى انسان كه پيروى از انبياى الهى است؛ اشاره مى‏فرمايد و خداوند متعال هم همه انسان‏ها را به پذيرش اين حيات حقيقى فرا مى‏خواند: يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ‏وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ اى اهل ايمان! هنگامى كه خدا و پيامبرش شما را به حقايقى كه به شما [حيات معنوى و] زندگى [واقعى‏] مى‏بخشد، دعوت مى‏كنند اجابت كنيد، و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل و مانع مى‏شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوى او گردآورى خواهيد شد. دعوت اسلام به سوى حيات و زندگى است، حيات مادى، حيات فرهنگى، حيات اقتصادى، حيات سياسى به معناى واقعى، حيات اخلاقى و اجتماعى در تمام زمينه‏ها. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 13 🔴 اقسام در قرآن‏ «اين پرسش است كه آيا مردم قبل از اسلام و دعوت پيامبر مرده بودند كه قرآن آنها را دعوت به حيات مى‏كند؟ پاسخ سؤال اين است كه: آنها فاقد حيات از منظر قرآن بودند. حيات و زندگى مراحل مختلفى دارد، كه قرآن به همه آنها اشاره كرده است: 1- گاهى به معناى حيات گياهى آمده است: اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْأَيتِ لَعَلَّكُمْ‏ تَعْقِلُونَ بدانيد كه خدا زمين را پس از مردگى‏اش زنده مى‏كند. همانا ما نشانه‏ها [ى ربوبيت و قدرت خود] را براى شما بيان كرديم تا بينديشيد. 2- گاهى به معناى حيات حيوانى ذكر شده است: إِنَّ الَّذِى أَحْيَاهَا لَمُحْىِ الْمَوْتَى‏ إِنَّهُ عَلَى‏ كُلّ شَىْ‏ءٍ قَدِيرٌ يقيناً مردگان را زنده مى‏كند؛ زيرا او بر هر كارى تواناست. 3- زمانى به معناى حيات فكرى و عقلانى و انسانى آمده است: أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِى بِهِ‏فِى النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِى الظُّلُمتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مّنْهَا كَذَ لِكَ زُيّنَ لِلْكفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ آيا كسى كه [از نظر عقلى و روحى‏] مرده بود و ما او را [به وسيله هدايت و ايمان‏] زنده كرديم، و براى وى نورى قرار داديم تا در پرتو آن در ميان مردم [به درستى و سلامت‏] حركت كند، مانند كسى است كه در تاريكى‏ها [ىِ جهل و گمراهى‏] است و از آن بيرون شدنى نيست؟! اين گونه براى كافران [به خاطر لجاجت و عنادشان‏] آنچه انجام مى‏دادند، آراسته شد [تا گمان كنند اعمالى را كه انجام مى‏دهند نيكوست.] 4- گاهى به معناى حيات جاودان جهان ديگر آمده است: يَقُولُ يلَيْتَنِى قَدَّمْتُ لِحَيَاتِى مى‏گويد: اى كاش براى اين زندگى‏ام [عبادت خالصانه و كار نيك‏] پيش فرستاده بودم. 5- زمانى به معناى علم و توانايى بى حد است آن چنان كه درباره خدا مى‏گوييم: وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْحَىّ الَّذِى لَايَمُوتُ وَ سَبّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَى‏ بِهِ‏بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا و بر آن زنده‏اى كه هرگز نمى‏ميرد توكّل كن، و او را همراه با ستايش تسبيح گوى، و كافى است كه او به گناهان بندگانش آگاه باشد. با توجه به اين اقسام كه مردم عصر جاهلى گرچه زندگى مادى حيوانى داشتند امّا از زندگى انسانى و معنوى و عقلانى محروم بودند، قرآن آمد و آنها را دعوت به حيات و زندگى كرد و دين اسلام يك دين راستين است كه حركت، در همه زمينه‏هاى زندگى ايجاد مى‏كند و روح به فكر و انديشه مى‏دهد. احساس مسؤوليّت مى‏آفريند؛ همبستگى و اتحاد و ترقّى و تكامل در همه زمينه‏ها ايجاد مى‏كند و به تمام معنى حيات آفرين مى‏باشد. و دعوت حياتى در وهله اول مربوط به جهاد و ايمان و قرآن و بهشت است كه از عوامل اصلى حيات مى‏باشد. هر چند مفهوم آيه محدود است ولى شامل هر برنامه و هر دستورى كه شكلى از اشكال حيات انسانى را بيافريند؛ مى‏باشد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 14 🔴 حقيقت دعوت انبيا عليهم السلام‏ حقيقت امر و ركن واقعى اين دعوت چيزى است كه انسان را از پرتگاه فنا و هلاكت، رهائى داده و زنده‏اش مى‏كند. زندگى گران‏بهاترين متاعى است كه موجود زنده براى خود سراغ دارد. و در ماوراى زندگى غير از عدم و بطلان چيزى ديگرى نيست. و اين ارزش را براى زندگى به خاطر اثر آن قائل است كه عبارت از شعور و اراده كه نشاط و سعادت زندگى به آن است، پس به اين جهت همواره از جهل و نداشتن حريّت اراده و اختيار مى‏گريزد. انسان هم كه يكى از موجودات زنده است، مانند همه موجودات مجهّز به سلاحى كه زندگى معنوى او حقيقت وجود اوست. همان طور كه تمامى انواع موجودات مسلّح به سلاحى كه حافظ وجود و بقايشان باشد، هستند، و سلاح انسان همان اراده و اختيار اوست كه خيرات و منافع او را از شرور و مضارّش مشخص نموده و او را به آن يكى سوق و از ديگرى زنهار مى‏دهد. اين هدايت الهى كه نوع انسانى را به سوى سعادت و خير و منافع وجودش دلالت مى‏كند هدايتى تكوينى است و از مشخّصات نحوه خلقت اوست. انسان سعادت وجود خود را به طور قطع درك مى‏كند. و در اين دركش دچار ترديد نمى‏شود. اگر در جايى دچار غفلت و شبهه شود به خاطر تأثير عوامل و اسباب نامناسب ديگرى است كه موجودى را از مسير خيرات و منافع آن به سوى ضرر و شرش سوق مى‏دهد. همان طور كه در قرآن بر روى آن پافشارى نموده و مى‏فرمايد: راه سعادت و علم و عملى كه منتهى به آن مى‏شود بر هيچ انسانى پوشيده و مخفى نيست و هر انسانى به فطرت خود مى‏فهمد كه چه معارفى را بايد معتقد باشد و چه كارهايى را بايد بكند. فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِى فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَاتَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَ لِكَ الدّينُ الْقَيّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَايَعْلَمُونَ پس [با توجه به بى‏پايه بودن شرك‏] حق‏گرايانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوى اين دين [توحيدى‏] روى آور، [پاى‏بند و استوار بر] سرشت خدا كه مردم را بر آن سرشته است باش براى آفرينش خدا هيچ گونه تغيير و تبديلى نيست؛ اين است دين درست و استوار؛ ولى بيشتر مردم معرفت و دانش [به اين حقيقت اصيل‏] ندارند. گاهى انسان در اعتقاد يا عملش از طريق حق منحرف شده و دچار اشتباه مى‏گردد وليكن اين خط مستند به فطرت انسان و هدايت الهى نيست، بلكه به خاطر اين است كه او خودش عقل خود را دزديده و در اثر پيروى هواى نفس و تسويلات جنود شيطان، راه رشد خود را گم كرده است. أَفَرَءَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى‏ سَمْعِهِ‏وَ قَلْبِهِ‏وَ جَعَلَ عَلَى‏ بَصَرِهِ‏غِشوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ پس آيا كسى كه معبودش را هواى نفسش قرار داده ديدى؟ و خدا او را از روى علم و آگاهى خود [بر اين كه شايسته هدايت نيست‏] گمراه كرد، و بر گوش و دلش مُهرِ [تيره بختى‏] نهاد، و بر چشم [دلش‏] پرده‏اى قرار داده است، پس چه كسى است كه بعد از خدا او را هدايت كند؟ آيا متذكّر [حقايق‏] نمى‏شويد؟ پس اين علم و عملى كه فطرت انسانى انسان را به سوى آن دعوت مى‏كند از لوازم زندگى سعيد انسانى است كه جا دارد نامش را زندگى گذاشت و چنين زندگى به چنين علم و عملى نيازمند است. پس براى آدمى يك زندگى حقيقى هست كه اشرف و كامل‏تر از حيات پست‏ دنيايى اوست و وقتى به آن زندگى مى‏رسد كه استعدادش كامل و رسيده شده باشد. اين تماميّت استعداد به وسيله آراستگى به دين و دخول در زمره اولياى صالحين، دست مى‏دهد. آيه شريفه سوره انفال اشاره به همان استعداد نموده و مى‏فرمايد: عمل كردن به آن دستورهايى كه دعوت حقه اسلامى، بشر را به آن مى‏خواند. انسان را براى درك آن زندگى حقيقى مستعد مى‏سازد همچنان كه اين زندگى حقيقى هم منشأ و منبع اسلام است. علم نافع و عمل صالح از آن زندگى سرچشمه مى‏گيرد. اين دعوت مطلق است و از اين كه شامل مجموع دعوت‏هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله كه مايه زنده شدن دل‏هاست و يا دسته‏اى از دعوت‏هايش كه طبيعت احياء را دارد بشود، هيچ ابائى نداشته و همچنين شامل نتايج دعوت او كه عبارت است از انواع زندگى‏هاى سعيد حقيقى مانند زندگى اخروى در جوار خدا نيز مى‏شود. هر چند برخى در دعوت مورد شأن نزول آيه گفته‏اند كه: آيه حيات را در حكم جهاد مى‏داند كه جهاد مايه احياى امر شما و عزت دين شماست. يا برخى ديگر گفته‏اند: ايمان و حق مايه حيات دل و كفر و باطل باعث مرده شدن دل است. يا عدّه‏اى شما را به قرآن و علم دين مى‏خوانند و دليل آورده‏اند به اين كه علم مايه حيات و جهل در حقيقت مردن است و قرآن هم نور و هم حيات و هم علم است. يا عده‏اى گفته‏اند: وقتى شما را مى‏خوانند به بهشت يعنى بهشت، زندگى دائمى و نعمت باقى و زوال‏ناپذير است 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای 🆔 @sahife2
قسمت 15 🔴 و زندگى حقيقى از ديدگاه روايات‏ اگر انبيا نبودند و مكتب پربار اسلام از روز نخست در جامعه بشريت نبود انسان چه سرنوشتى داشت؟ امروز اگر جهان بشريت به كلى از دعوت پيامبران بيگانه شود و ارزش‏هاى خشك و بى‏نور مادى را جانشين ارزش‏هاى الهى كه در قالب دعوت انبيا منعكس شده است بنمايد، دنياى وحشتناكى خواهيم داشت. امام على عليه السلام در اين زمينه مى‏فرمايد: لاحياةَ إِلَّا بالدِّينِ وَ لامَوتَ الَّا بِجُحُودِ اليَقينِ، فَاشْرَبُوا العَذْبَ الفُراتَ يُنَبِّهْكُم مِنْ نَوْمَةِ السُّباتِ، وَ إِيَّاكُم وَ السَّمائِمِ المُهْلِكاتِ. زندگى جز به ديندارى نيست و مرگ جز با از دست دادن يقين نيست، پس از آب شيرين و گوارا بنوشيد تا شما را از خواب غفلت بيدار كند و از سموم كشنده بپرهيزيد. بنابراين يكتاپرستى مايه حيات جان بشر است و اميدوارى به عمل به دين خدا و زنده نگه داشتن دل به سلوك با صاحب‏دلان كه راه حق را پيموده‏اند؛ همان گونه كه حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: مُعاشَرَةُ ذَوي الفَضائِل حَياةُ القُلوبِ. ارتباط با دارندگان فضيلت‏ها مايه زندگى دل‏هاست. آبادى دل و جان‏ها به ارتباط صحيح با بزرگان اهل وحى و فضل است. و هر چه انسان به كانون ارزش‏ها نزديك‏تر باشد از انحراف و گمراهى مصون مى‏ماند. اين‏ است كه پيامبر صلى الله عليه و آله چشمه‏اى از اين ارتباط را به ما نشان مى‏دهد: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَحْيى‏ حَيَاةً تُشْبِهُ حَيَاةَ الأَنْبِياءِ، وَ يَمُوتَ مَيتَةً تُشْبِهُ مِيتَةَ الشُّهَدَاءِ وَ يَسْكُنَ الْجِنانَ الَّتى‏ غَرَسَها الرَّحمنُ، فَلْيَتَوَلَّ عَلِيًّا وَ لْيُوالِ وَلِيَّهُ وَ لْيَقْتَدِ بَالأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ فَانَّهُمْ عِتْرَتى‏ خُلِقُوا مِنْ طِينَتى، الَّلهُمَّ ارْزُقْهُمْ فَهمى‏ وَ عِلْمى‏، وَ وَيْلٌ لِلْمُخالِفينَ لَهُمْ مِنْ أُمَّتى‏؛ اللَّهُمَّ لاتُنِلْهُمْ شَفاعَتى‏ هر كسى دوست دارد كه زندگى به مانند زندگى پيامبران داشته باشد و مرگى به مانند مرگ شهداء دارا باشد و در بهشتى كه خداوند رحمان باغبان درختان آن است؛ سكونت گزيند، پس على عليه السلام را پيروى كند و ولايت او را دوست بدارد؛ و به امامان بعد او تأسى كند؛ زيرا آنان اهل بيت من هستند و از سرشت من آفريده شده‏اند. خدايا! از فهم و دانش من به آنان روزى فرما و واى بر رويگردانان امت من از آنان؛ خدايا! شفاعت مرا به آنان مرسان. از سوى ديگر خداوند تعالى هم انسان را به زندگى خوب در دارالسلام كه خانه سلامت و امنيّت است؛ دعوت مى‏فرمايد: وَ اللَّهُ يَدْعُواْ إِلَى‏ دَارِ السَّلمِ وَ يَهْدِى مَن يَشَآءُ إِلَى‏ صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ و خدا [مردم را] به سراى سلامت و امنيت [كه بهشتِ عنبر سرشت است‏] دعوت مى‏كند و هر كه را بخواهد به راهى راست هدايت مى‏نمايد. هرگاه زندگى در دنيا نيز شكل توحيدى و رستاخيزى به خود گيرد، آن تبديل به دارالسلام مى‏شود. و خداوند هر كه را شايسته هدايت بداند به راه مستقيم فرا مى‏خواند. پس انسان هر چه از كانون امنيّت و سلامت و هدايت دينى دور گردد و راه جدايى و مبارزه را پى بگيرد نه تنها از حمايت‏هاى خداوند محروم مى‏شود؛ بلكه در دام‏هاى شيطانى و ذلّت‏آور حيوانى اسير مى‏شود و زندگى او به مرگى ننگين و تلخ همراه با رسوايى دنيايى و دشنام بندگان خدا، پايان مى‏يابد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 238 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 1 🔴 اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله‏ گروهى از مسلمانان كه تعدادشان كم نيست بر اين عقيده‏اند كه هر كس صحابى رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده عادل، مجتهد، قابل قبول و اهل نجات است، و اگر گناهى از او سرزده باشد در اجتهادش خطا رفته، بنابراين بر او ايرادى نيست و مى‏توان به او اقتدا كرد. ولى اهل انصاف، و آنان كه محورى جز حق و حقيقت و بينايى و بصيرت ندارند، اين عقيده را خلاف عقل و مخالف عدل و بر ضدّ آيات صريح قرآن و روايات رسول خدا صلى الله عليه و آله كه حتّى در كتب اهل سنّت نقل شده مى‏دانند و مى‏گويند صحابى بودن، ملاك عدل و مقبوليّت و نجات نمى‏باشد و اگر بنا باشد آنان را مجتهد بدانيم: اوّلًا: قسمت عمده‏اى از اجتهادهايشان مخالف نصّ صريح كتاب و روايات رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده و اجتهادى كه اين گونه باشد مجتهدش به هيچ عنوان و با هيچ دليلى در پيشگاه حق معذور نيست. و ثانياً: چرا همه امّت را در هر خطائى كه مرتكب مى‏شوند مجتهد ندانيم؟ به كدام دليل آنان مجتهدند و بقيّه مجتهد نيستند؟ براساس گفته شما بايد هر طاغوت، هر ستمگر، هر ظالم، هر مشروبخوار، هر زناكار، هر رباخوار، هر آدمكش، هر دزدى را كه ادّعاى مسلمانى دارد، مجتهد بدانيم، آنهم مجتهد معذور! با توجه به اين مسأله ديگر نبوّت انبيا، كتب آسمانى، ولايت اوليا و حلال و حرام چه مفهومى دارد؟ در صورتى كه هر متخلّفى چه صحابى، چه تابعى، چه غير صحابى و تابعى، مجتهد باشد عذاب حق براى مجرم در قيامت چه معنائى دارد؟! آنچه درباره عدالت همه اصحاب و اجتهاد و وثاقت آنان در بعضى از كتب اسلامى على الخصوص كتب مكتب خلفا، يعنى كتب مدرسه خلفاى سقيفه و بنى اميّه و بنى عبّاس آمده، هر عاقل منصفى را غرق حيرت و تعجّب مى‏كند. كدام دليل قانع كننده را از قرآن و سنّت بر اين عقيده، دارند؟ 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 278 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 2 🔴 اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله در قرآن‏ گروهى دائم با پيامبر بودند، و در تمام برنامه‏هاى اسلامى شركت داشتند، امّا در پنهان با دشمنان خدا و رسول همكارى مى‏كردند، و بر ضدّ پيامبر و مسلمانان نقشه داشتند، از نظر ظاهر مى‏توان به آنان صحابه گفت، چون اكثر اوقات با رسول خدا صلى الله عليه و آله مصاحبت داشتند. قرآن در حق آنان مى‏فرمايد: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ و گروهى از مردم [كه اهل نفاق‏اند] مى‏گويند: ما به خدا و روز قيامت ايمان آورديم، در حالى كه آنان مؤمن نيستند. يُخادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ [به گمان باطلشان‏] مى‏خواهند خدا و اهل ايمان را فريب دهند، در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‏دهند، ولى [اين حقيقت را] درك نمى‏كنند. فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ در دلِ آنان بيمارىِ [سختى از نفاق‏] است، پس خدا به كيفرِ نفاقشان بر بيماريشان افزود، و براى آنان در برابر آنچه همواره دروغ مى‏گفتند، عذابى دردناك است. همه مسلمانان براساس آيات سوره حجرات و ديگر سور قرآن معتقدند ملاك كرامت و محبوبيّت نزد حق، و نجات از عذاب قيامت، تقواست. انَّ أكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أتْقاكُمْ بى‏ترديد گرامى‏ترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست. بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَاتَّقى‏ فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ آرى، هر كه به پيمان خود [در تعهد به اجراى احكام دين‏] وفا كرد، و [در همه امور زندگى‏] تقوا پيشه ساخت، [بداند كه‏] يقيناً خدا تقوا پيشگان را دوست دارد. وَإنْ مِنْكُمْ إلّاوارِدُها كانَ عَلى‏ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِيّاً* ثُمَّ نُنَجِّى الَّذينَ اتَّقَوْا وَنَذَرُ الظّالِمينَ فيها جِثِيّاً و هيچ كس از شما نيست مگر آن كه وارد دوزخ مى‏شود، [ورود همگان به دوزخ‏] بر پروردگارت مسلّم و حتمى است.* سپس آنان را كه [از كفر، شرك، فساد و گناه‏] پرهيز كردند، نجات مى‏دهيم، و ستمكاران را كه به زانو درافتاده‏اند، در دوزخ رها مى‏كنيم. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 278 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 3 🔴 جائى كه قرآن مجيد در صريح آياتش كرامت و محبوبيّت نزد حق و نجات از عذاب را معلول تقوا مى‏داند، چه دليلى دارد بسيارى از افراد را در عين بى تقوايى و آلوده بودن به انواع گناهان و تجاوز به مرزهاى الهى و زير پا گذاشتن آيات قرآن، فقط و فقط به عنوان صحابى بودن، عادل و اهل نجات و مورد رضاى حق بدانيم؟ خداوند در قرآن مى‏فرمايد: لَقَدْ رَضِىَ اللّهُ عَنِ الْمُؤْمِنينَ إذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فى قُلُوبِهِمْ فَأنْزَلَ السَّكينَةَ عَلَيْهِمْ وَأثابَهُمْ فَتْحاً قريباً يقيناً خدا از مؤمنان هنگامى كه زير آن درخت [كه در منطقه حديبيه بود] با تو بيعت مى‏كردند خشنود شد، و خدا آنچه را [از خلوص نيّت و پاكى قصد] در دل هايشان بود مى‏دانست، در نتيجه آرامش را بر آنان نازل كرد، و پيروزى نزديكى را [كه پيروزى در خيبر بود] به آنان پاداش داد. اگر به اين آيه استدلال شود كه خداوند از صحابيان رسولش راضى و خشنود بود، بنابراين هر كس كه صحابى است مورد قبول و اهل نجات است، پاسخ مى‏گوييم: اولًا: خداوند مى‏فرمايد: از مؤمنان خشنود شد. بنابراين آنان كه ايمانشان قولى و بنابر آيات نهم و دهم سوره بقره منافقانه بود از دايره رضايت حق خارجند. ثانياً: رضايت حضرت حق تا زمانى است كه مؤمن بر عهد و پيمان و بيعتش كه عبارت از اطاعت از خدا و رسول است استوار باشد. اگر مؤمن به خاطر عللى عهد شكن شد، به دنبال عهد شكنى رضايت حق هم از او برداشته مى‏شود. با توجّه به اين كه رضايت مولا عبارت است از اجر و مزد او در برابر اعمال صالحه و عقايد حقّه، اگر اعمال صالحه و عقايد حقّه كسى براساس آيات قرآن به درجه حَبْط رسيد او را اجر و مزدى نخواهد بود و رضا و خشنودى حضرت رب شامل حالش نخواهد گشت. شكستن بيعت از گناهان كبيره است، و تاريخ صدر اسلام نشان مى‏دهد كه گروهى در عين اين كه از اصحاب بودند بيعت خود را با خدا و رسول الهى شكستند. بيعت با خدا و رسول به اين معناست كه بيعت كننده از شرك، كفر، قتل و غارت، زنا، حرام، ربا، فرار از جنگ تا لحظه آخر عمر بپرهيزد و تا دقيقه آخرى كه در دنياست بر اجراى فرامين حق استوار باشد و تا پاى جان و مال در راه خدا بكوشد، ولى بيعت همگان بدينگونه تا پايان عمر ادامه پيدا نكرد. از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام آمده است: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَكْتُ الصَّفْقَةِ، وَتَرْكُ السُّنَّةِ، وَفِراقُ الْجَماعَةِ. سه گناه است كه انسان را به عذاب الهى دچار مى‏كند: شكستن بيعت، ترك سنّت، جدايى از جماعت. ترك سنّت اشاره به دستورهاى رسول خدا، و جدائى از جماعت به معناى اعراض از مسلمين در امور دنيا و آخرت است. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 278 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 4 🔴 تساوى صحابه با ساير مسلمانان در تعهّد و عمل‏ جرم عبارت است از گناهان بدنى، مالى، خانوادگى، اجتماعى و هر عملى كه خلاف رضاى خدا و رسولش باشد. مجرم آن كسى است كه به آن برنامه‏ها دچار شده و براى هوا و هوس چند روزه خدا را با شيطان، و آخرت را با دنيا، و رضاى حق را با رضاى خودش معامله مى‏كند. چنين كسى از نظر قرآن مجيد و سنّت در صورتى كه با تمام وجود دست از آلودگى برندارد، اهل عذاب است و در اين زمينه قرآن مجيد و روايات، كسى را به عنوان صحابى استثنا نكرده است. مجرم، مجرم است و اهل عذاب، خواه صحابى و خواه غير صحابى. صحابى بودن هيچ خصوصيّتى براى انسان ايجاد نمى‏كند. و متّقى، متّقى است و اهل نجات، خواه صحابى يا غير صحابى. ملاك عذاب و نجات در صريح آيات كتاب حق كه حجّت بر تمام اهل زمين و بر همه اعصار است جرم و تقواست. يَوْمَ نحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً* وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وِرْداً [ياد كن‏] روزى را كه پرهيزكاران را به ضيافت و ميهمانى [خداى‏] رحمان گرد مى‏آوريم.* و مجرمان را تشنه به سوى دوزخ مى‏رانيم. أفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمينَ كَالْمُجْرِمينَ آيا ما تسليم شدگان [به فرمان‏ها و احكام خود] را چون مجرمان قرار مى‏دهيم؟ در هر صورت بر اساس صريح آيات قرآن، مجرم اهل عذاب و ملعون و مردود و مطرود از رحمت الهى است و براى حضرت رب فرق نمى‏كند كه اين مجرم چه كسى باشد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 278 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 6 🔴 ‏ 1 آيات يازدهم تا بيستم سوره مباركه احزاب مسائل عجيبى از بعضى از اطرافيان و مصاحبان رسول اسلام نقل مى‏كند كه انسان مبهوت مى‏شود كه چرا آنان كه دائم با رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند و آيات و بيّنات حق و معجزات آن حضرت را مشاهده مى‏كردند، اينچنين سست عنصر و ضعيف الايمان و آلوده به معصيت و گناه و متجاوز از حق بودند! و عجيب‏تر از اين، عقيده طوايفى از مسلمانان است كه صحابى بودن را در عدالت و وثاقت و اجتهاد و معذور بودن كافى مى‏دانند. راستى! اين آيات كريمه را كه وحى خالص است بايد پذيرفت، يا عقيده گروهى از آخوندهاى مكتب خلفا و پيروانشان را كه خلاف بيّن و مخالف قطعى با اين آيات است؟! اينك اين شما و اين ترجمه آياتى كه در رابطه با جنگ احزاب است. «تفسير نمونه» در مقدّمه اين آيات مى‏گويد: «كوره امتحان جنگ احزاب داغ شد، و همگى در اين امتحان بزرگ درگير شدند. روشن است در اين گونه موارد بحرانى، مردمى كه در شرايط عادى ظاهراً دريك صف قرار دارند به صفوف مختلفى تقسيم مى‏شوند. در اين جا نيز مسلمانان به گروههاى مختلفى تقسيم شدند: جمعى مؤمنان راستين بودند، گروهى خواصّ مؤمنان؛ جمعى افراد ضعيف‏ الايمان، جمعى منافق، جمعى منافق لجوج و سرسخت، گروهى در فكر خانه و زندگى خويشتن و در فكر فرار، جمعى سعى داشتند ديگران را از جهاد بازدارند و گروهى تلاش مى‏كردند رشته اتحاد خود را با منافقان محكم كنند. خلاصه هر كس اسرار باطنى خويش را در اين رستاخيز عجيب آشكار ساخت.» «1» و اين همه صريح آيات دوازدهم تا بيستم سوره مباركه احزاب است كه جمعى كوردل از پرورش يافتگان مكتب خلفا از آن چشم پوشيده و بر اين عقيده رفته‏اند كه صحابى، عادل، مجتهد، مورد وثوق و مصون از قهر حق است و احدى حق ندارد نسبت به آنان كمتر نظر منفى داشته باشد! نمى‏دانم اينان چرا در اين پانزده قرن حاضر نشده‏اند وضع اصحاب را با آيات قرآن بسنجند تا سره از ناسره وخالص از ناخالص و عادل از ظالم و مؤمن از منافق معلوم گردد، تا از ناخالص‏ها دست برداشته به خالصان و مخلصان و صادقان روى آورند و به اين همه اختلاف خسارت بار پايان دهند. نمى‏دانم اينان چرا از وجود مقدّس اميرالمؤمنين عليه السلام، سلمان، مقداد، ابوذر، بلال، حمزه، جابر، ابوايّوب انصارى، خزيمة بن ثابت، زيد بن حارثه، ابودجانه، عمار ياسر، مالك بن نويره و ... در زندگى خود و برنامه‏هاى عملى و اخلاقى خويش روى گردانده، و آنان را اسوه خود قرار نمى‏دهند و بنا به روايتى كه خود نقل مى‏كنند: أصْحابى كَالنُّجُوم ياران من مانند ستارگانند. به چه علّت به آنان اقتدا نمى‏كنند؟ اينان كه از مصاديق حتميّه آيات ايمان و جهاد و احسان و عدالت و وثاقت و نجات در آخرتند، و از روزى كه به رسول خدا صلى الله عليه و آله پيوستند تا لحظه‏اى كه از دنيا خارج شدند جز اطاعت از خدا و رسول و سير و سلوك در صراط مستقيم و خدمت به فرهنگ حق و مردم مؤمن كارى نداشتند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 286 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 6 🔴 ‏ 2 اگر از ابتدا مى‏گذاشتيد امّت اسلام پس از پيامبر، پيرو على عليه السلام باشند و همه يكپارچه از آن جناب كه قرآن مجيد وى را نفس پيامبر خوانده، و در روز غدير به امر حضرت حقّ عهده دار رهبرى امّت پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله شد «1» و وجودش علم و عدل و خلوص و ايمان و تقوا و كرامت و صفا و مهر و وفا و محبّت و صدق و جهاد و انفاق و عبادت و خدمت محض بود متابعت مى‏كردند، اين همه اختلاف و پراكندگى و نفاق و دوئيّت و جنگ و نزاع و عقب افتادگى و افتادن به بند استعمار و استثمار براى امّت اسلام پيش نمى‏آمد. شما در عقيده خلاف قرآن خود آن قدر متعصّب هستيد كه لفظ مولا را در روايت غدير به غير نظر قرآن: النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ نسبت به مؤمنان از خودشان اولى و سزاوارتر است. ترجمه كرده و آن را به معناى دوست گرفته‏ايد. معاويه را با تمام پرونده عجيب و غريب دوران حكومتش خالُ المؤمنين خوانده و از استعمال اين عنوان نسبت به محمّد بن ابى بكر، به جرم اين كه عاشق و پيرو على عليه السلام بوده چشم پوشيده‏ايد. و و را در جنگ با امام زمانشان و خليفه مسلمين كه بدون علّت‏ شرعيّه چند هزار كشته از طرفين باقى گذاشت بر خلاف آيه شريفه: مَن قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً كه هر كس انسانى را جز براى حق، [قصاص‏] يا بدون آن كه فسادى در زمين كرده باشد، بكشد، چنان است كه همه انسان‏ها را كشته. و از آن مهم‏تر بر خلاف آيه شريفه: وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً و هر كس مؤمنى را از روى عمد بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن جاودانه خواهد بود، و خدا بر او خشم گيرد، و وى را لعنت كند و عذابى بزرگ برايش آماده سازد. معذور دانسته‏ايد و مى‏گوئيد آتش افروزان جنگ توبه كرده‏اند، در حالى كه آتش افروزان جنگ در همان جنگ كشته شدند و در دنيا نبوده‏اند كه توبه كنند. براى جنگ جمل چه علّت قرآنى و چه دليل شرعى و عقلى داريد؟ آيا آن جنگ محض حسادت افراد نسبت به حضرت مولى الموحدين و به پيروى از هوا و هوس و حبّ جاه و مقام و به چنگ آوردن رياست چند روزه دنيا نبوده، و در كشتار آن جنگ و از بين بردن مردم مؤمن غير از عمد چيزى بوده است؟ شما عمل به حديث ثقلين و سفينه و باب حطّه و خاصف النَّعل و وجوب اطاعت از اهل بيت را كنار گذاشته و تابع رأى خود و اجتهاد دست پروردگان مكتب خلفا شديد. شما شيعيان را كه راهى جز راه قرآن و محمّد و اهل بيت ندارند رافضى خوانده و آنان را به عنوان حزبى كه در كنار امّت اسلام پديد آمد قلمداد كرديد! شما قاتل مالك بن نويره و زناكننده با همسر او را در همان شب، قتل معذور دانستيد و وى را از قصاص و حد معاف كرديد و او را مجتهد خطاكار پنداشتيد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 286 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 6 🔴 ‏ 3 شما احاديث عايشه را بر احاديث امّ‏سلمه كه قرآن قلب وى را از نظر ايمان تصديق كرده مقدّم دانستيد. شما بر خلاف صريح كتاب خدا تمامى صحابى رسول اسلام را عادل و مجتهد و معذور و معاف و اهل نجات دانسته‏ايد، و حاضر نشده‏ايد در متن آيات دوازدهم تا بيستم سوره احزاب كه ترجمه‏اش را در زير مى‏خوانيد دقت كنيد تا حق از باطل بر شما روشن شود و سره‏هاى اصحاب از ناسره‏ها معلوم گردد و چون آفتاب آشكار گردد كه صحابى بودن تنها ملاك اين همه فضيلت و حقيقت نيست، بلكه در اصحاب كسانى بودند كه به هيچ عنوان مورد رضايت حق و رسول اسلام قرار نداشتند. وَ إِذْ يَقُولُ الْمُنفِقُونَ وَ الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا و آن گاه كه منافقان و آنان كه در دل‏هايشان بيمارى [ضعف ايمان‏] بود، مى‏گفتند: خدا و پيامبرش جز به فريب، ما را وعده [پيروزى‏] نداده‏اند! وَ إِذْ قَالَت طَّائِفَةٌ مّنْهُمْ يأَهْلَ يَثْرِبَ لَامُقَامَ لَكُمْ فَارْجِعُواْ وَ يَسْتْذِنُ فَرِيقٌ مّنْهُمُ النَّبِىَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِىَ بِعَوْرَةٍ إِن يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا و آن گاه كه گروهى از آنان گفتند: اى اهل مدينه! [ميدان نبرد] جاى درنگ و ماندن شما نيست، پس برگرديد. و گروهى از آنان از پيامبر اجازه [برگشتن‏] مى‏خواستند، و مى‏گفتند: خانه‏هاى ما بدون حفاظ است. در صورتى كه بدون حفاظ نبود، و آنان جز فرار را قصد نداشتند! وَ لَوْ دُخِلَتْ عَلَيْهِم مّنْ أَقْطَارِهَا ثُمَّ سُئِلُواْ الْفِتْنَةَ لَأَتَوْهَا وَ مَا تَلَبَّثُواْ بِهَآ إِلَّا يَسِيرًا و اگر از پيرامون خانه‏هايشان بر آنان حمله مى‏شد و از آنان بازگشت [به شرك و جنگ با مؤمنان‏] درخواست مى‏شد، آن را مى‏پذيرفتند و براى آن جز مدت كوتاهى [به اندازه تجهيز خود بر ضد مؤمنان‏] درنگ نمى‏كردند!! وَلَقَدْ كَانُواْ عهَدُواْ اللَّهَ مِن قَبْلُ لَايُوَلُّونَ الْأَدْبرَ وَ كَانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسُولًا و همانا آنان از پيش با خدا پيمان بسته بودند كه [به دشمن‏] پشت نكنند؛ و پيمان خدا همواره بازخواست شدنى است. قُل لَّن يَنفَعَكُمُ الْفِرَارُ إِن فَرَرْتُم مّنَ الْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ وَ إِذًا لَّاتُمَتَّعُونَ إِلَّا قَلِيلًا بگو: اگر از مرگ يا كشته شدن بگريزيد، گريز شما هرگز سودتان نمى‏دهد، و در اين صورت [اگر هم سودتان دهد، از اين زندگى زودگذر فانى‏] جز اندكى برخوردار نخواهيد شد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 286 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 6 🔴 ‏ 4 قُلْ مَن ذَا الَّذِى يَعْصِمُكُم مّنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مّن دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لَانَصِيرًا بگو: اگر خدا براى شما آسيب و گزندى يا پيروزى و غنيمتى بخواهد، كيست‏ كه شما را در برابر [تقديرات و قضاى‏] خدا نگه دارد؟ در صورتى كه غير از خدا نه كارسازى براى خود مى‏يابند، نه يارى دهنده‏اى. قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوّقِينَ مِنكُمْ وَ الْقَائِليْنَ لِإِخْوَ نِهِمْ هَلُمَّ إِلَيْنَا وَ لَايَأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِيلًا يقيناً خدا بازدارندگان را از ميان شما [كه مجاهدان را با وسوسه و اغواگرى از شركت در جهاد باز مى‏دارند] و كسانى را كه به برادرانشان [آن براداران دينى كه ايمانشان سست است‏] مى‏گويند: [براى عيش و نوش‏] به سوى ما بياييد [شما را به شركت در جهاد چه كار؟] مى‏شناسد؛ و جز اندكى به جهاد نمى‏آيند. أَشِحَّةً عَلَيْكُمْ فَإِذَا جَآءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِى يُغْشَى‏ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُم بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ أُوْلئِكَ لَمْ يُؤْمِنُواْ فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْملَهُمْ وَ كَانَ ذَ لِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا در حالى كه نسبت به شما [براى هزينه كردن هر نوع كمكى‏] بخيل‏اند؛ و چون [به سبب افروخته شدن آتش جنگ‏] ترس پيش آيد آنان را مى‏بينى به سوى تو مى‏نگرند در حالى كه چشمانشان [بى‏اختيار در حدقه‏] مى‏گردد، مانند كسى كه بيهوشى مرگ او را فرو مى‏پوشد، پس هنگامى كه ترس برطرف شود با زبان‏هايى تيز و تند به شما آزار مى‏دهند، در حالى كه بر [سخن‏] خير [و زبان خوش و نرم‏] بخيل‏اند؛ اينان ايمان نياورده‏اند، به اين خاطر خدا اعمالشان را تباه و بى‏اثر كرده است؛ و اين [كار] بر خدا آسان است. يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُواْ وَ إِن يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّواْ لَوْ أَنَّهُم بَادُونَ فِى‏ الْأَعْرَابِ يَسَلُونَ عَنْ أَنبَاءِكُمْ وَ لَوْ كَانُواْ فِيكُم مَّا قتَلُواْ إِلَّا قَلِيلًا» [اين بزدلان منافق‏] مى‏پندارند كه گروه‏هاى دشمن نرفته‏اند و اگر بار ديگر گروه‏هاى دشمن بيايند، آنان دوست دارند كه كاش در ميان اعراب باديه‏نشين بودند، و [همانجا] از خبرهاى شما مى‏پرسيدند، و اگر در ميان شما بودند جز اندكى جنگ نمى‏كردند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 286 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2