eitaa logo
صحیفه و ادعیه
21هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
34 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/uB8b.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃مونس تنهایی ام تا تو نیامده‌ای، باید فکری به حال خودم کنم. من «خود»م را بیشتر از تو و آنچه تو به خاطرش ظهور خواهی کرد دوست دارم. اگر بیایی و من در همین حال باشم، تا جایی با تو همراه خواهم شد که تو با من همراه باشی. اگر خواستۀ من اصل باشد و خواستۀ تو فرع، تردید ندارم که در همان اولین روزهای آمدنت راهم از تو جدا خواهد شد. اگر از ته دل دعا نمی‌کنم که بیایی، نه از آن روست که آمدنت را دوست ندارم، من از خودم می‌ترسم. می‌ترسم که روز آمدنت، روز سقوط من باشد. حق بده بیچاره‌ای مثل من، دل دعا کردن برای آمدنت را نداشته باشد. مرا تنها نکن که تنهایی از عهدۀ «خود»م بر نمی‌آیم. شبت بخیر مونس تنهایی‌ام! 📒@sahifeh_Et
🍃طبیب جان آدم مریض که می‌شود، نازش هم سنگین می‌شود. دیگر هر کسی نمی‌تواند نازش را بخرد. در این هنگام وقتی معشوق قصد خریدن ناز عاشق را می‌کند، عاشق در یک دوراهی متحیّر می‌شود: اگر معشوق بر سر بالینش حاضر شود، با صدای پای او، هر چه بیماری است، از میان می‌رود. آن وقت می‌ترسد از این که معشوق بیاید و فسلفه‌ای برای ماندنش نیابد. اگر هم عاشق بیمار بماند، معلوم می‌شود که از عشق، جز ادعایش بهره‌ای دیگر نداشته. حالا باید چه کار کند عاشق بیچاره. به معشوق بگوید برگرد یا ساکت بماند و آمدن معشوق را سنگ محکی برای عشق خویش بداند. من خودم را از این تحیر نجات داده‌ام و فریاد می‌زنم اگر مریض شدم، حتماً برای خریدن نازم بر سر بالینم بیا. یا عاشقم و خوب می‌شوم یا عاشق نیستم و رسوا می‌شوم. تو همین که قصد کنی به سویم بیایی، برای یک عمر مستی کافی است. شبت بخیر طبیب جان! 📒@sahifeh_Et
🍃هدیه خدا در نماز عید، یادمان دادی از خدا بخواهیم در هر خیری که محمد و آل محمد را داخل کرده، ما را هم داخل کند. همۀ خیر محمد و آل محمد در تو جمع شده آقا! ما را اگر به آستان تو برسانند به همۀ خیر رسانده‌اند. کاش عیدی ما رسیدن به تو باشد! در نماز عید، یادمان دادند از میان خواسته‌های بندگان صالح، بهترینش را از خدا بخواهیم. کاش می‌گفتی که فردا از خدا چه می‌خواهی! حالا که نمی‌گویی خودت از زبان ما از خدا بخواه بهترین چیزی را که خودت از خدا می‌خواهی! اگر بنا داری عیدی بدهی به ما، بهترین را عیدی بده. بهتر از تو روی زمین نیست. آقا! می‌شود خودت را به ما عیدی بدهی! شبت بخیر هدیۀ خدا! 📒@sahifeh_Et
🍃راز پیشرفت همه امروز قصه‌ای شنیدم از آنهایی که بیابان‌نشین هستند و دینی ندارند. فقط خدا را قبول دارند و بس. از ظلمی که بر آنها می‌رود به تنگ آمده‌اند و دستشان از همه جا کوتاه. این جماعت شنیده‌اند که مردی بناست بیاید و آنها را از بند ظلم رها کند. به همین شنیده، دل خوش کرده‌اند و به انتظار نشسته‌اند. چشمانشان را به دوردست‌ها دوخته‌اند و گوششان را تیز کرده‌اند تا تو را ببینند و صدایت را بشنوند. امروز در مقابل این قبیله‌های بدوی احساس عقب‌ماندگی کردم. من انتظار آنها را اگر داشتم این قدر پیش تو شرمنده نبودم. شبت بخیر راز پیشرفت همه! 📒@sahifeh_Et
🍃همه چیزم به هیچ بودن خودم نرسیده‌‌ام که از کوی تو هنوز هم فاصله‌ام زیاد است. من هنوز هم برای خودم ارج و قربی قائلم و خودم را لایق می‌دانم، لایق محبت تو، لایق توجه تو، لایق نگاه تو و لایق وصال تو. چه قدر باید هیچ بودنم را با خودم مرور کنم. مرور هیچ بودن برای من از هوای نفس کشیدن هم لازم‌تر است. من باورم این است که چیزی هستم و چیزهایی دارم که لایق خوبی‌هایی از جانب تو و خدای تو باشم. این باور، سدی فولادین شده در برابر ایمان به هیچ بودنم. چه کار کنم برای برداشتنش؟ جز آتش عشق تو، چیزی هست که این سد فولادین را آب کند؟! بی‌خیال اختیار من شو، مرا به اجبار بگیر و بینداز در کورۀ عشق خودت. می‌ترسم در حالی بمیرم که ایمان به هیچ بودنم نداشته باشم. وای از این مرگ زجرآور! شبت بخیر همه چیزم! 📒@sahifeh_Et
🍃ذکر خدا امروز باز هم این آیه را خواندم که: «همه چیز تسبیح خدا می‌گویند ولی شما آن را نمی‌فهمید». سنگ‌ها و درخت‌ها، رودها و دریاها، ماه و خورشید و ستاره‌ها، فرش‌های زیر پا و سقف‌های روی سر، حیوان و گیاه و جماد، همه و همه اهل ذکر خدا هستند. ای کاش من هم گوش شنیدن ذکر مخلوقات خدا را داشتم؛ اما آقا با این که گوشم ذکرشان را نمی‌شنود؛ ولی ذره‌ای تردید ندارم که وقتی جاندار و بی‌جان زبان به ذکر خدا باز می‌کنند، نام تو را زمزمه می‌کنند. تسبیح و ذکر خدا بی‌نام تو معنا ندارد محبوب من! آقا! یک روز گوش دلم را باز کن تا نام تو را از زبان در و دیوار بشنوم تا طعم ذکر خدا را با همۀ وجودم احساس کنم. شبت بخیر ذکر خدا! 📒@sahifeh_Et
‍ مگر تو خودِ خیر نیستی؟ هر چه غیر از تو نام خیر دارد اگر از تو فاصله بگیرد مگر شرّ نمی‌شود؟ و مگر می‌شود بویی از خیر به مشام کسی برسد بی‌آنکه از کوی تو گذر کرده باشد؟ حالا می‌شود شب بخیر را معنا کرد: شبت بخیر یعنی وقتی که این شب، برایت به خیر تمام شود. یعنی وقتی که بیدار شدی چشمت به رخ محبوب باز شود. یعنی دست محبوب به شانه‌ات بخورد و تو را بیدار کند. اصلاً یعنی تپش قلب محبوب لالایی شبانه‌ات باشد. یعنی وقتی بیدار شدی محبوب را در سجاده ببینی که در قنوت نماز شبش دارد نام تو را به زبان می‌آورد... به من بگو شبت بخیر من به شب بخیر‌های تو محتاجم. 📒@sahifeh_Et
🍃 آقای همنشین من به ابد فکر می‌کنم و دنیا را بدون ابدیت، قفس تنگ می‌دانم که میله‌هایش پر از خار است و خارها یکی یکی فرورفته در تن. اگر ابدیتی نبود، من خدا را دوست نداشتم و باور نمی‌کردم که خدا رحمان و رحیم است. چه قدر دنیایی که با مرگ تمام می‌شود، ترسناک است! ولی آقا! به ابدیت که فکر می‌کنم، بدون اندیشیدن به تو و هم‌نشینی با تو، ابد هم برایم ترسناک می‌شود. ابدیتی که تو در آن هستی، قفسی را که برایت ترسیم کردم، برایم گهوارۀ کودک می‌کند و حتی آغوش مادر. خارهای این قفس برایم می‌شود بال فرشته‌ها این قدر لطیف! اگر بناست من از این قفس به ابدیتی راه پیدا کنم که تو در آن هستی، هر چه قدر هم که طولانی حبس در این قفس را برتر و زیباتر از هر آزادی می‌دانم. چه قدر خوب که خدا وعده داد اگر برایش خوب بندگی کنیم، تا ابد هم‌نشین تو می‌شویم. هیچ وعده‌ای به اندازۀ این وعده، عزم مرا برای خوب بودن محکم و استوار نمی‌کند! می‌خواهم هم‌نشین ابدی‌ات باشم، پس التماس می‌کنم کمک کن تا بندۀ خوبی باشم. شبت بخیر آقای هم‌نشین! 📒@sahifeh_Et
🍃 حضرت معشوق خوابی که بی دیدن روی تو و بدون شنیدن صدایت سراغ آدم می‌آید، آغاز یک کابوس دهشتناک است. آیا تویی را که در بیداری ندیدم، در خواب می‌بینم یا نه؟ با خیالِ به سر شدن شب بدون دیدن تو، خواب برای عاشق بیچاره، دیگر برادر مرگ نیست، خود مرگ است و عاشق، هر شب این مرگ را تجربه می‌کند. خوشا شبی که ناز را کنار بگذاری و در رویای عاشق، پرده از جمال خویش برداری. خرده مگیر به حرف‌هایی که به اندازه دهانم نمی‌خورند. گاهی هوای عاشقانه حرف زدن می‌زند به سرم. شبت بخیر حضرت معشوق! 📒@sahifeh_Et
🍃بهانه نفس کشیدنم اندازۀ دست و پا زدن برای به دست آوردن دل کسی، نشان از اندازۀ محبت او در دلمان دارد. هر چه قدر که بیشتر دوستش داشته باشیم، بیشتر به آب و آتش می‌زنیم تا دلش را به دست بیاوریم. هر چه قدر در راضی کردنش، توفیمان کمتر باشد، آتش دلمان بیشتر شعله می‌کشد. باید یک بار مرور کنم کارهایی را که با آنها دلت را آزردم و بعد اندازه بگیرم دست و پا زدن‌هایم را. هر چه نگاه می‌کنم، نه آبی می‌بینم و نه آتشی. من برای راضی کردنت دلم را به آب و آتش نزده‌ام. حالا باید در بارۀ اندازۀ محبتم به تو چه بگویم؟ گاهی می‌ترسم در بارۀ اندازۀ محبّتم به تو فکر کنم. می‌ترسم محبتی نبینم که بخواهم اندازه‌اش را بدانم. بگذار دلم خوش باشد به خیالی که می‌گوید تو را دوست دارم! من با این خیال نفس می‌کشم. نفسم را از من نگیر. شبت بخیر بهانۀ نفس کشیدنم! 📒@sahifeh_Et
🍃محبوب خدا وقتی دلم را می‌بینی، نمی‌توانم چیزی خلاف آن را بسرایم. شعارها برای هر کسی لعابی داشته باشند، پیش تو رنگی ندارند. فکر کردن به این حقیقت، ابراز محبت به تو را سخت می‌کند. با دیگران شاید بشود از محبتی که به تو دارم حرف بزنم؛ ولی با خود تو چطور از دوست داشتنت حرف بزنم؛ وقتی صفحۀ دلم پیش چشمان توست؟! آقا!‌دلم خوش است که اگر آنچنان که می‌گویم تو را دوست ندارم؛ ولی تو خوب می‌دانی که دوست دارم زبانم ترجمان قلبم باشد. یک روز خواهد رسید که هر چه دست و پا می‌زنم نمی‌توانم شدت محبتم را به تو بر زبانم جاری کنم. چه روز خوبی است! فکرش هم شیرین است. شبت بخیر محبوب خدا! 📒@sahifeh_Et
🍃چاره بیچاره ها گاهی محبت‌های چند ساله، یک شبه و حتی کمتر از آن، در یک آن از دل، رخت می‌بندند و می‌روند. این، نشانه‌ای از ریشه‌دار نبودن محبت است. درست می‌گویم؟ دارم از خودم سوال می‌کنم آیا محبت تو در دلم ریشه دوانده یا نه؟ نکند یک روز به محبتی که از تو دارم، نگاه کنم و اثری از آن نبینم! می‌ترسم آقا می‌ترسم. تو اگر بخواهی، ریشهٔ محبتت در دل سنگم چنان محکم می‌شود که با هیچ تبری کنده نخواهد شد. رحم کن به من آقا! من بی محبت تو حرام می‌شوم. شبت بخیر چاره بیچاره‌ها 📒@sahifeh_Et