صحیفه انقلاب
🔰علامت تمدن، کشتار 15 خرداد! [گریه شدید حضار] من تا کنون احساس عجز در صحبتها نکردهام و امروز خودم ر
🔰آیت الله جوادی آملی(حفظه الله):
🔹خصوصیت بارز امام (رضوان الله علیه) این بود که از مرگ نمی ترسید؛ چون مرگ ارادی را تجربه کرده بود. وقتی مرگ ارادی را تجربه کرده بود، وقتی که ترس از مرگ نباشد، انسان چیزی کم نمی آورد و بقیه مسائل برای او حل است.
از این رو در مورد تبعیدشان بعد از واقعه 15 خرداد می فرمودند: این ها می ترسیدند، من نمی ترسیدم. هم چنین در واقعه 25 شوال که عوامل رژیم پهلوی بعضی از طلاب را مجروح کردند و بعضی را به شهادت رساندند و بسیاری از آقایان ترسیدند و گفتند: وقت تقیه است و ساکت شدند، اعلامیه امام در فردای آن روز که در آن خطاب به رژیم فرمودند: شما روی مُغول را سفید کردید! کسی که از مرگ نترسد، چنین آثاری دارد: اَلْعارِفُ شُجاعٌ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزِلٍ عَنْ تَقیةِ المَوت. و کسی از مرگ طبیعی نمی ترسد، که بالاترش را تجربه کرده باشد، و آن مرگ ارادی است.
🔹انسان وقتی امیالش را اِماته کند، متحرک بِالهَواء نباشد، متحرک بِالهَوس نباشد، متحرک بِالمِیل نباشد، بلکه متحرک بِالولایة باشد، از مرگ هراسی ندارد. وقتی که از مرگ هراسی نداشت، چنین می شود. در انجام وظیفه آن چه که جلوی دیگران را می گرفت و می گیرد، همان ترس از مرگ است.
بنده در همان بحبوحه قیام ایشان رفتم خدمت یکی از مراجع که از اساتید من هم بودند.
دیدم بحار مرحوم علامه مجلسی را باز کرده اند و مشغول مطالعه بحث تقیه هستند. او گرچه ممکن بود بحثی از جهاد و مبارزه و فداکاری مطرح کند، ولی حرف جهاد را می زد و فکر تقیه در ذهنش بود. اما امام حرف جهاد را می زد، فکر جهاد را می کرد، و قلبش برای جهاد می تپید. این خصوصیت را داشت. این هنر است. دیدن نار تمثیل است که مولانا گفته است، تعیین که نیست؛ خود هنر دان دیدن مرگ عیان، خود هنر دان دیدن بهشت عیان، خود هنر دان دیدن جهنم عیان، خود هنر دان دیدن غیب عیان.
🔹و امام (رضوان الله تعالی علیه) در بخشی از معارف اسلامی جزء یُؤمِنونَ بِالغِیب نبود، جزء یُؤمِنونَ بِالشَهاده بود. ما نوعاً جزء مؤمنان بِالغیب هستیم؛ یعنی به جهنم ایمان داریم، به بهشت ایمان داریم و به جمیع مَا جآءَ بِهِ الوَحی ایمان داریم. اما همه اینها برای ما ایمان به غیب است. جهنم را که ندیده ایم، به ما گفتند: جهنمی هست، گفتیم: آمَنا وَ سَلمْنَا؛ بهشتی هست، گفتیم: اعتَقَدَنَا وَ صَدقَنَا. ایمان ما، ایمان به غیب است و این ضعیف ترین مرحله ایمان است که خدای ناکرده انسان اگر از این مرحله سقوط کند، دیگر مؤمن نیست.
این که قرآن فرمود: «یُؤمِنُونَ بِالغِیب»، این بیان حداقل است، نه معیار کمال؛ یعنی از این حداقل نگذرید، وگرنه آن که فرمود: «لُو کُشِفَ الغِطاء مَا ازددتُ یَقیناً » که ایمان به شهادت دارد . ایمان به غیب ندارد. او با بهشت همراه است، او جهنم را از نزدیک می بیند؛ چون خودش قَسیمُ الجَنةِ وَالنار است و امام (رضوان الله تعالی علیه) جزء مراحل نازلة یُؤمِنُونَ بِالشَهادة بود. بنابراین از مرگ هراسی نداشت.
🔹اغلب ما عاقلانه سخن می گوئیم و واهمانه کار می کنیم. الآن اگر یک مُرده را در یک اتاق تاریک بگذارند و به کسی بگویند: شب پیش او بخواب، برهان عقلی خوب اقامه می کند، در آن زمینه ممکن است مقاله ای بنویسد که مُرده، مُرده است و دیگر کاری با آدم ندارد. استدلال که می کند، می بیند بله همراه است، اما اگر بگوئید: خوب حالا شب پیشش بخواب، می ترسد.
این توهمانه عمل کردن و عاقلانه سخن گفتن دَأب خیلی از ماهاست. اما امام عاقلانه عمل می کرد و عقلی که ذات أقدس إله به او داده بوده به حول و قوة عقل الهی، کَأن یَقُومُ وَ یَقعُد، نه مثل ما که با عقل حرف می زنیم. اما فِی الوَهمِ أقُومُ وَ أقْعُد می گوئیم؛ چون او بِمعزل عِنْ تَقیة المُوت بود، هراسی نداشت.
🔹انسان وقتی هراس نداشته باشد، شرح صدر دارد؛ چون انسانی که می ترسد، غمگین می شود. غم را که غم گفته اند، برای این است که مثل ابر، مثل غمام، فضای دل را می بندد و نمی گذارد آن شمس اندیشه های فضای ذهن را روشن کند. آدم غمگین، غمام زده است.
بنابراین وجود او را آفتاب نمی گیرد. یک انسان هراسناک، غمگین است. یک انسان غمگین زیر غمام و ابر به سر می برد و دیگر شمس عقل و عرفان و … شرح صدر به او نمی دهد؛ چون بر او نمی تابد، لذا در اندیشه هایش لرزان است.
#رجال_امام
#_مردان_تاریخ_ساز
@sahifeh_entezar
♻️یکی از خصوصیات امام رضوان الله علیه که واقعا من هیچ وقت از توجه به این خصوصیت باز نمی مانم و زمان حیات ایشان هم به این نکته توجه داشتم و بعد از رحلت آن بزرگوار هم بارها گفته ام این بود که ایشان سنت ایستایی انسان در یک سنین را به هم زدند؛یعنی خدای متعال این سنت را در وجود ایشان به هم زد؛ انسان رشد و جوشش و پیشرفت و توقفی دارد انسان در یک زمان (چهل سال، پنجاه ، شصت یا هفتاد سالگی) متوقف می شود خدای متعال این سنت را در وجود امام به هم زد، ایشان توقف نداشتند واقعا این نکته ی عجیبی است.
🔅او مردی است که در سنین قریب هشتاد سالگی وارد قلمرو اداره ی کشور و سیاست عملی شد؛ قبل از آن هر چه بود همان مبارزه بود، آن هم از راه دو؛ر بعضی افراد این گونه فعالیت ها را از جوانی تجربه می کنند و بعضی اصولا در این فضا متولد می شوند ولی ایشان تازه در سنین نزدیک هشتاد سالگی شروع کردند و شما ببینید از لحاظ فکری هم در حوزه ی کار خویش که دنیای اسلام است و هم در خودشان چه تحولی به وجود آوردند.
✍قطعا انظار فقهی امام از روز اولی که وارد ایران شدند تا روزی که رحلت کردند تفاوت زیادی پیدا کرده است. شما فتاوای ایشان را در مساله غنا، مساله ی مربوط به معادن و امثال آن ملاحظه کنید؛ ما در قضیه ی معادن به امام مراجعه کردیم (زیرا یک وقتی در مجلس مطرح بود) ایشان بر اساس همان به اصطلاح ظواهر فقهی حرفی زدند ولی نظر ایشان در اواخر به کلی چیز دیگری شده بود یعنی فورا مبانی را با حقایق موجود انطباق دادند و بازشناسی کردند در عین حال ایشان تا آخر عمر یکی از متعبد ترین فقها بودند جمود به ظواهر مبنای فقهی ما است به ظواهر کار داریم در فقه به قیاس و استحسان و تصورات اعتباری خودمان اعتنا نمی کنیم به لسان حدیث نگاه می کنیم معیار و ضابطه ی آن هم از طریق ظواهر است(ترجیح ظهور) ایشان کاملا به این معنا پایبند بودند یعنی هیچ جا نبود که ایشان از این معنا سر باز بزنند.
📚من به یاد دارم در قضیه بمباران شهرهای عراق مکرر به ایشان مراجعه می کردیم که چطور می شود؟ عراق مرتب می زد ایشان گفتند: «نمی شود، او بزند؛ ما نمی توانیم بزنیم» مبنایشان آن بود بالاخره قتل است بعدا (ظاهرا در سال 64) خدمت ایشان رسیدم(برای کار دیگری با ایشان ملاقات داشتم) وقتی می خواستم بیرون بیایم ایشان گفتند: «در آن قضیه شهرهای عراق به روایتی برخورد کردم. نه اشکالی ندارد بزنید»
📚بعدا در بحث جهاد به متون فقهی از جمله «جامع المدارک» مراجعه کردم دیدم آن قضیه «حذار» است و مورد فتوا است در زمان ما هم آقای سید احمد خوانساری که از فقهای به اصطلاح خیلی متورع و محتاط بود بر طبق این حدیث فتوا داده است که اگر کسی گفت حذار و زد اشکالی ندارد قبل از آن دنبال مدرک هم نرفته بودم امام گفتند و من هم قبول کردم پس از مراجعه دیدم روایتی وجود دارد که سند آن خوب و معمول به فقها است لذا ایشان گفتند که به بصره اعلان کنید که ما میخواهیم بزنیم بعد بزنید یعنی صد در صد اشکالی ندارد.
📌ایشان بدین گونه تابع آن روش و متدی که در فقاهت معقول است بودند یعنی تعبد به ظواهر و رها کردن آن تصورات قبلی و مبانی فکری خود به خاطر آن چه به اصطلاح روش فقهات است در عین حال ایشان این قدر نوآوری در باب مسائل فقهی دارند.
بیانات رهبری در دیدار اعضای کنگره ی تبیین مبانی فقهی امام خمینی 7/12/1374
#رجال_امام
#مردان_تاریخ_ساز
@sahifeh_entezar