14.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوریمداحی
#حضرترشادت
#حضرتسقا
#حضرتتواضع
#حضرتعباسم💔
____________
خدایا #مخصوص گردان لعنت من را به اولین شخص ظالم و اول در حق اولین ظالم و آنگاه در حق دومین و سومین و چهارمین
خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبیداللّه پسر زیاد و پسر مرجانه را و عمر بن سعد و شمر و خاندان ابوسفیان و خاندان زیاد و خاندان مروان را تا روز #قیامت!
بخشی از زیارت عاشورا 🥀
Meisam motiee - Ey Ahle Haram Miro Alamdar (128) (1).mp3
8.79M
ایـ اهـل حـرم میـر و عـلمدار نـیامد...
سقــای #حسـین سید و سالار نیامد
#مداحی
#میثممطیعی
بـسـیار جانســوز
شب تاسوعا
#التماسدعایفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه 27مرداد1400🏴
9محرم1443(تاسوعا)🏴
18اوت 2021🏴
#ذکر_روز
یا حی یا قیوم
100مرتبه🥀
AUD-20210816-WA0002.mp3
2.28M
عمـو عـباس...بـی تـو بـابـا تـنهـا مـیمیرهـ💔
عمـو عـباس بـی تـو قـلـب حـرم مـگیـرهـ💔
#مداحی
#عموعباس
#حاجبنیفاطمه
_________
خــدا جان...
میدانم گـناهانم ظهـور را تـاخیر انـداخت...
اما...
اما...
ب عبــاس علیه السلام قسـم تو را ...
اللهم عجل لولیک الفرج💔
🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹
امام مهدی فرمودن: هر کس در مجلس جدّ غریبم حسین(ع) بعد از گریه بر مصائب او برای من و نزدیک شدن فرجم دعا کند، من هم برای او دعا می کنم.
مکیال المکارم، ج 1، ص 333
🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾🌹
🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
بسم رب العباس...
صد بار اگر علقمه را فتح کند
هربار دوباره تشنه بر میگردد
___________
بیایید عهدی ببندیم با مولایمان حسین با قمر بنی هاشم عباس :معرفت عباسی داشته باشیم ،تو هر چیز خدایی دست دادیم تا آخرش بریم حالا چه رفاقت باشه ،چه خانواده باشه،چه زندگی و اعتقاد باشه ،چه خوشحالی مردم و جامعه باشه
فقط خدایی باشه ،حسینی باشه ،عباسی باشه
به سادگی از این روز ها نگذریم 🙏🙏
وقتی میگیم عید غدیر ،عید قربان ،محرم و ....یعنی چیزی یاد بگیریم ازشون نه فقط کمی گریه و .....
وقتی میگیم عباس یعنی معرفت داشته باش تا آخر راه راست و خدایی برو ،تو همه ی چیز های درست
وقتی میگیم محرم یعنی تک تک زندگی های اون شهدا درسه از کوچکترین شخص گرفته تا بزرگترین
مهم ترین چیز از این روز ها به خدا درس گرفتن ازشون هست
کار های بد گذشته رو رها و کار های خوب را ادامه و تقویت کنیم
یا عباس بن علی💙
🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
معراجعاشقانه🇵🇸
#نارینه #قسمت_نهم بُریر در آب خنک ناگهان اندیشه ی نوشیدن کرد. اما به یاد آورد تشنگی مرا[سکینه] آ
#نارینه
#قسمتدهم
حرّ اندک اندک خود را به خیمه گاه امام حسین نزدیک میکرد، شخصی به نام مهاجر بن اوس به اوگفت : میخواهی حمله کنی؟
حرّ جوابی نداد اما بدنش به لرزه افتاد.
آن مرد ادامه داد: به خدا من آنچه اکنون میبینم در تو ندیده ام و اگر از من بپرسند شجاع ترین فرد کوفه کیست از نام شما نمی گذرم.این چه حالت است.؟
حر گفت: به خدا قسم خود را بین بهشت و جهنم مخیر می بینم ولی به خداوند قسم چیزی را بر بهشت ترجیح نمیدهم اگرچه قطعه قطعه و سوزانده شوم.
سپس اسبش را به قصد رسیدن به امام حرکت داد درحالی که دستش بر سرش بود و میگفت:خدایا به سوی تومی آیم توبه ام رابپذیر. من دل های دوستان تو و فرزندان دختر پیغمبر تو را به وحشت انداختم.
وقتی به امام واصحابش نزدیک شد سپر خود را وارونه کرد و به ایشان سلام داد و گفت: من همانم که مانع مراجعت شما شدم و شما را به اینجا آوردم. هرگز گمان نمی کردم این ها با شما چنین کنند که اکنون می بینم. قسم به خدا اگر
میدانستم کار را به این جا می کشانند، مرتکب چنین عملی نمیشدم. من به درگاه خداوند توبه میکنم، آیا برای من امکان توبه هست؟
حضرت فرمود : آری خداوند توبه ات رامیپذیرد، ازمرکب فرودآی.
حر عرض کرد: سواره در رکاب شما باشم بهتراست از پیاده بودن. مدتی بر فراز اسب می جنگم و سرانجامم پیاده شدن است. سپس گفت: چون اول کسی بودم که بر شما خروج کردم، پس اجازه بدهید اول کسی باشم که در پیش روی شما کشته میشود.
شاید در قیامت از افرادی باشم که با جدت محمد(ص) مصافحه می کنند.
گویند نبرد را با بهترین شکل آغاز کرد تا جمعی از پهلوانان و قهرمانان را کشت و سپس خود به شهادت رسید. بدن او را خدمت امام آوردند، حضرت درحالی که خاک از چهره او میزدود، میفرمود:" تو آزاد مردی هستی در دنیا و آخرت،
همان طور که نامت را حر و آزاد مرد نهادند.
_ظهر عاشورا حبیب بن مظاهر نزد امام آمد و گفت: ظهر است و دوست دارم نماز ظهر را با شما بخوانم حضرت فرمود : بیاد نماز بودی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد.
سپس فرمود : به این مردم بگوئيد دست ازجنگ بردارند تا ما نماز بخوانیم.
حصین بن تمیم گفت : نماز شما قبول نیست.
حبیب بن مظاهر با شنیدن این سخن فریاد زد : ای خمار غدار، نماز پسر رسول خدا قبول نیست اما نماز تو قبول است؟!
حصین به حبیب هجوم آورد و در جواب با ضربه شمشیرِ حبیب از اسب به زیرافتاد.
یارانش او را از دست حبیب نجات دادند. در این گیر و دار تعداد زیادی از سپاه دشمن به هلاکت رسیدند و سرانجام بدیل بن صریم وحصین بن تمیم و شخص دیگری از بنی تمیم، حبیب را شهید کردند. مرد تمیمی سر حبیب را از بدن جدا کرد.
اصحاب یکی یکی خالصانه عاشقانه به شهادت رسیدند که در اینجا مجال نوشتن نیست.
با به شهادت رسیدن جوانان بنی هاشم و یاران حضرت، امام خود با تمام وجود برای رزم با دشمن میرفتند که در این هنگام از میان بانوان در خیمه شیونی برخاست.
پس امام علیه السلام به کنار خیمه رفت و خطاب به زینب فرمود: کودکم (علی اصغر)را بیاور تا با او خداحافظی کنم.
حضرت کودک راگرفت، ام کلثوم به امام عرض کرد: مقداری آب برایش تهیه کن.
حضرت طفل را به سوی مردم برد و بالا گرفت وفرمود: شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید وغیر از این طفل کسی برایم نمانده (البته منظور امام از مردان بود)، او مثل ماهی از آب جدا شده میماند، قدری به او آب بدهید..
ناگهان تیری ازطرف ظالمی(حرمله بن کاهل اسدی لعنت ا...) به جانب گلوی طفل نشست و آن را برید.
پس حضرت به زینب فرمود او را بگیر.
سپس خون را در هردو دست خود جمع کردو به سوی آسمان پاشید و فرمود: "آن چه بر من وارد آمد برایم آسان است چون در محضر خدا است...
امام محمدباقر فرمودند: قطره ای از خون طفل شش ماهه بر زمین نیفتاد....!
در پی شهادت یاران، برادران و فرزندان امام
حضرت متوجه تک تک خیمه ها شد و آن هارا ازیاران و برادران و فرزندانش خالی یافت.
دراین حال پیوسته میفرمود:لاحول ولا قوه الابالله العلی العظیم....
****
به اینجای کتاب که رسیدم قلبم فشرده شد. قطره های اشک مانند سیلاب از چشم هایم فرو میچیکد.
باور نمیکردم. مگر میشد این قدر پلیدی؟ این قدر نامردی؟
👇👇👇👇